در خبرها آمده است که «ثریا مطهرنیا » از سوی موسسه «جایزه جهانی آموزگار» (Global Teacher Prize) جز ۱۰ آموزگار برتر جهان شناخته شده است.
بانو مطهرنیا 26 سال خدمت در روستاهای محروم کردستان را در کارنامه خود دارد و سالها معلم روستای حسنتیمور بیجار بوده است. او با فداکاری در زمینه سلامت دانشآموزان بیمار خود تلاش میکند.
او تحصیل کرده ی آموزش ابتدایی، مدیریت دولتی، مدیریت برنامهریزی، علوم سیاسی و روابط بین الملل، حقوق بین الملل و دکترای برنامه ریزی درسی است.
ثریا مطهرنیا یکی از نویسندگان روزنامه روژان است و تاکنون مقالات متعددی در حوزه حقوق شهروندی از وی منتشر شده است.
این معلم ایرانی در سال 1394 به واسطه شناسایی و حمایت از 90 دانشآموز و تامین هزینه درمان، شناسایی 220 دانشآموز بیبضاعت و پرداخت 60 مورد کمک هزینه، پیگیری 42 مورد جراحی فوق تخصصی برای دانشآموزان تا انجام کامل درمان و تحت پوشش قرار دادن دانشآموزان نیازمند جراحیهای ترمیمی استان به عنوان معلم برگزیده شناخته شد .
مطهر نیا می گوید : ( این جا )
« امروزه معلمان برای نتایج مطلوب در تدریس خود نیازمند گذراندن دورههای مطالعاتی و تخصصی بینا رشته ای در سطوحی مانند مدیریت، روانشناسی، یادگیری اصول کار تیمی، طبیعت گردی، بازدید، آزمایشگاه، هنر، استفاده از روشهای گوناگون تدریس مدرن با کمک ابزار و وسایل کمک آموزشی و آشنایی با روشهای مختلف تدریس هستند.
به کار گیری این روشها در کنار اعتماد، توجه و علاقه، آرامش، مسئولیت دادن به دانشآموزان، طراحی و دیزاین محل آموزش، اطلاع حاصل کردن از عدم تنش روانی و یا مشکل جسمی دانشآموزان و دهها نکته ریز دیگر که به صورت تئوریک و عملی، آموزگاران با آن آشنا میشوند، به صورت اطمینان بخشی موجب بالا رفتن سطح دانش، مهارتهای درسی و آموزشی در بین فراگیران میشود اما لازم است تا آموزش دهنده متوجه باشد که دانشآموز همواره بین سه محیط در حال حرکت است.
اگر مدرسه را یک سیستم و ساختار در نظر بگیریم، پیش از ورود به آن دانشآموز از محیط خانه و خارج از خانه وارد به سیستم مدرسه شده و پس از خروج از مدرسه نیز وارد محیط خارج از مدرسه و سپس خانه میشود. این سه محیط یعنی؛ خانه، مدرسه و فضای خارجی پیرامونی همواره برای دانشآموز چالشهای خاص خود را دارد که بر حسب سن، جنس و سایر پارامترهای فیزیولوژیک، سایکولوژیک، محیطی (شهر و روستا)، نوع خانواده، نوع محله، گروه دوستان و غیره، میتواند بر اثر تیپیک برخورد کردن با دانشآموز و کلی نگری موجب بروز خطای شناختی در نحوه تدریس به دانشآموز و عدم بازدهی مطلوب امر آموزش شود.
معلمی میتواند بهترین نتایج آموزشی یا مهارتی را در ارتباط با دانشآموزان خود کسب کند که موجودیت فردی هر دانشآموز را بشناسد و در کمک به حل چالشهای ۳ گانه او در خانه، محیط خارج از خانه و مدرسه و در محیط مدرسه و کلاس درس، اشراف نسبی پیدا کند.
بنابراین مهمترین نکته برای یک آموزگار این است که خود و دانشآموزان اش را نه در یک چارچوب اسکولاستیک (آموزشگاهی) لاک و مهر، فریز و بسته ببیند، بلکه باید آموزش را یک پروسه اجتماعی درک کند که در زمان و مکان خاصی و در ادامه خطوط اجتماعی پیشین که در این زمان دانشآموز را در کلاس درس معلم کنونی نشانده، یک موجود اجتماعی به نام دانشآموز را تحویل گرفته و بر او اثرات آموزشی میگذارد و در آینده به یک آموزگار یا سیستم آموزشی دیگر تحویل میدهد تا در نهایت دانشآموز به مثابه یک فرد آموزش دیده بتواند در اجتماع به ایفای نقشهای مختلف و توان اداره زندگی خود و دیگری برسد.
میتوان نتیجه گرفت که معلمی میتواند بهترین نتایج آموزشی یا مهارتی را در ارتباط با دانشآموزان خود کسب کند که موجودیت فردی هر دانشآموز را بشناسد و در کمک به حل چالشهای ۳ گانه او در خانه، محیط خارج از خانه و مدرسه و در محیط مدرسه و کلاس درس، اشراف نسبی پیدا کند. برای پیدا شدن این اشراف ابتدا مدرسه موظف است تا یک بسته دادهای از شرایط زندگی، شغل والدین و سایر اطلاعات لازم را از دانشآموز فراهم کند که تا حدی به شناخت کلی معلم از دانشآموز و پایگاه اجتماعی اش کمک میکند، یا اگر چنین پایگاه دادهای در مدرسه فراهم نبود، خود معلم در کلاس درس با مصاحبه شفاهی با دانشآموزان میتواند این اطلاعات را کسب کند.
اتکا به این دادهها تنها برای معلم کافی نیست و باید در هفتهها و ماههای نخست تدریس، با رویکرد تعاملی که ابتدا با دانشآموز و جلب حس اعتماد و احتراماش نسبت به معلم شکل میگیرد و سپس با گروه دوستان اش در کلاس و در نهایت تعامل با اولیا یا سرپرستان او، تمایزها، مشکلات، استعدادها و سایر ویژگیهای دانشآموز را درک و دریافت کرده و برای آرامش و موفقیت هر دانشآموز در حال و آینده، راه حل مناسب را در نظر بگیرد.
ضعف تحصیلی یا اجتماعی نبودن دانشآموز میتواند دلایل زیادی داشته باشد، از فقر خانواده، آسیبهای اجتماعی از قبیل اعتیاد، طلاق و خشونت خانوادگی، عدم آموزش مناسب در پایههای پیشین، درگیری یا نادیده گرفتن از سوی گروه همسالان، احساس تهدید و تحقیر و عدم راحت بودن دانشآموز، سو تغذیه یا بیماری، هر کدام میتواند برای هر دانشآموزی یک کابوس باشد که در اثر اعمال فشار در یادگیری توسط معلم خاصیت منفی تشدید شونده به خود گرفته و تاثیرات مخرب بر حال و آیندهی فرد و اجتماع بگذارد. لذا فعالیت معلم به مثابه نماینده آموزشی اجتماع در این حیطه ابعادی جدی، مسئولانه و دغدغه مندانه به خود میگیرد.
البته خود معلمان نیز باید در شرایط شغلی و رفاهی مناسبی باشند و از سوی دولت و جامعه باید برای آنها شرایط مطلوبی ساخت تا بتوان از آنها چنین انتظاری در ایفای نقش موثر داشت را نیز نمیتوان نادیده گرفت. به هر روی؛ تدریس با بهترین تکنیکهای فردی و گروهی و به مدد بهترین روشها و به میانجی وسایل کمک آموزشی و حتی استفاده از دادههای اولیه در مورد دانشآموزان نمیتواند به نتیجه مطلوب برسد مگر اینکه مشکلاتی از جمله فقر، بیماری، اعتیاد، طلاق، انواع خشونت و سایر آسیبها از دانشآموز دور باشد.
امیدوارم سیاست گذاران آموزشی و اجتماعی در مورد حمایت از چنین دانشآموزانی و تربیت و حمایت از کادر آموزشی با رویکرد تعاملی و اجتماعی با دانشآموزان همت گمارند. تمام این امور باید علاوه بر تدریس در دانشگاههای فرهنگیان و کارآموزیهای میدانی با حمایت مادی، معنوی و حقوقی از معلمین به نحو احسن در استراتژی حال و آینده وزارت آموزش و پرورش دیده شده و نسبت به اعتلای آن همت گمارده شود.»
ثریا مطهرنیا در یادداشتی می نویسد :
« آنجا که شادمانی به پایان می رسد ،تراژدی آغاز می شود. دُنیا ، دنیای همه ی ما بود ، ما که زندگی مان وقفِ دنیایِ دُنیاها می شود ، این فرشتگان معصوم ، این جهان هایِ ژرف یعنی همان کودکانِ سرزمینِ عشق و زیبایی ، آن روشنا بخشانِ آینده ای که از اکنون آغاز می شود اما به ناگاه دیوار محرومیت روی سر دنیای مان آوار می شود و مابین بُهت و رنج ، سکوت رنگ ابهام به آینده می پاشد.
شاید روزی نمی شد که تصور کرد ، سن قربانی گرفتن عدم توسعه و عدم توزیع عادلانه ثروت به سن یک کودک دبستانی برسد ، اما رسید!
شاید روزی نمی توانستیم تصور کنیم که نتیجه ی نگاه خصوصی سازی شده به آموزش و پرورش و عدم حمایت های بودجه ای از این نهاد به تراژدی های پی در پی تبدیل شود ، اما شد!
این چه سیاست گذاری ای است که درک نمی کند که آموزش و پرورش کشور در بحران و آموزش و پرورش مناطق محروم در بحرانی مضاعف است؟
این چه نظارتی است که نمی بیند بخش وسیعی از مدارس روستایی در مناطق محروم و حتی مدارس شهری این نقاط از کمترین استانداردهای لازم برای ایجاد یک محیط مطلوب آموزشی برخوردار نیستند؟
این چه اِعمالی است که به جای تذکر و وادار کردن سیاست گذاران به تغییر رویه دادن در قبالِ نگاه تعدیلی به آموزش و پرورش و گوش سپردن به معلم سال قبل دنیا که هشدار داد : این مدرسه فضای مناسبی برای آموزش نیست ، معلم امسال دنیا را که با درد و اندوه و همراه با پدر دنیا او را به بیمارستان رساند مقصر می داند؟
این "چه ها " و دیگر پرسش ها ، دیگر آفتاب روزِ نو را به دُنیا هدیه نمی کند اما می تواند مانع رُخدادهایِ تلخ دیگری شود اگر در پَسِ پُشتِ توجیهاتِ شاذ و استدلالات کَشّافِ مجریان ، ناظران و داوران به دیگر شکل ، بازنمایی نشود.
از دست دادن دنیا به خاطر اهمال آموزگارش نیست ، این درد از اهمالِ بزرگتری می آید که چند دهه اعمال سیاست های نئو کینزی و فریدمنی را در خود پنهان کرده است ، سیاست هایی که آموزش و پرورش را یک بنگاه خود گردان می خواهد و وزیرش را سرپرست یک فروشگاه بزرگ ، فروشگاهی که توان تامین نیازهایش را ندارد مگر با تغییر کاربری ، غیر انتفاعی سازی ، تعدیل ساختاری ، ریاضت بودجه ای و در نهایت آوارِ دیوارهایِ فرسوده ی شعارهای توسعه!
چه باید گفت ؟ مگر شادی دانش آموز ، شادی معلم اش نیست؟ چه شد که در آن لحظه شادی تمام و تراژدی آغاز شد؟ آیا چنین اتفاقی فرا تاریخی و یک رُخداد عادی است یا نتیجه یک روند؟
بیش از گفت به شنید نیاز است و عمل ، زخم های دنیا با بستن چشم های معصوم اش التیامی ابدی یافت اما دُنیاهای د یگر همچنان در معرض آسیب اند، دنیاهایی که دنیای ما هستند.»
در گزارشی که خبرگزاری مهر (15 دی 1394 ) از این آموزگار نیکوکار شهرستان بیجار منتشر کرد ؛ مطهر نیا چنین می گوید : ( این جا )
« بیجار به اندازه هفت هزار سال قدمتش محروم است و گرچه سالهاست از تبدیل شدن آن به شهرستان می گذرد اما هنوز محروم است.
سالیان سال است که مسئولان راه اندازی یک خط راه آهن را وعده می دهند اما این وعده هیچ گاه محقق نشده است. اگر در این شهرستان اشتغال مولد و پایدار ایجاد شود، مهاجرت کمتر می شود و بیماری افراد به دلیل فقر تشدید نمی شود بلکه در همان ابتدا به فکر درمان می افتند، چون برخی از بیماری ها را می توان با صرف هزینه کمی درمان کرد اما بهدلیل فقر خانواده ها، آنقدر این بیماری کهنه می شود که برای درمان آن نیاز به مبالغ هنگفتی است.
پست های الکترونیکی من پر از مکاتباتی است که با مسئولان کرده ام که می توانستند به بچه ها در تامین هزینه درمان، ایاب وذهاب، اسکان در تهران کمک کنند، متاسفانه اکثر آنها به من گفتند از بس از این دست مشکلات دیده یا شنیده ایم پوستمان کلفت شده است...
متاسفانه مدارس ما از نظر امکانات آموزشی بسیار ضعیف است. مدرسه ما دیوار نداشت. با کمک مردم برای مدرسه دیوار ساختیم و بدون کمک آموزش و پرورش این مدرسه را بازسازی کردیم. ۲۰۰۰ جلد کتاب خریداری کردیم و در کتابخانه مدرسه گذاشتیم. نبود سرانه دانش آموزی، ناچیز بودن هزینه ایاب و ذهاب دانش آموزان روستایی و نبود توجه خاص به مدارس شبانه روزی،موانعی برای رفع معضل بی سوادی است. مجلس شورای اسلامی و دولت باید به جایگاه آموزش و پرورش بیشتر توجه کنند. ارائه طرح های خرگوشی و دادن هزینه های لاک پشتی راهی به جایی نمی برد. نمایندگان مجلس شورای اسلامی باید تلاش کنند تا ردیف های بودجه ای وزارت آموزش وپرورش را افزایش دهند. تا زمانی که آموزش و پرورش را مصرفی بدانند، وضعیت همین است.
محرومیت شهرستان مرا آزار می دهد. با افراد زیادی برای کمک به دانش آموزانم تماس گرفته ام؛ از ریاست جمهوری گرفته تا دیگر مسئولان. همه قول هایی داده اند که هیچ کدام عملی نشده است. حتی با وزیر بهداشت هم صحبت کرده ام که تا کنون نتیجه ای نداشته است. کمیته امداد امام خمینی (ره) و بهزیستی نیز به ما کمکی نکردند حتی با وجود اینکه اصراری برای ملاقات داشتم اما این اتفاق هم نیفتاد.»
ویدئوی زیر را مشاهده فرمایید:
پایان گزارش/
نظرات بینندگان
به نظر جزو حکومتی ها میاد.
سلام
این هم از تحلیل و نظر یک هم وطن و ایرانی !
واقعا جای تبریک و شادباش دارد اما گویی معلمان - نه همه آن ها - از این گونه موفقیت ها شادمان نیستند و در گفتن یک جمله ساده و تشویق همچون سایر اقشار خست نشان می دهند !
گویی می خواهند همه هم مثل خودشان باشند ...
و تاسف آور تر آن که وزارت آموزش و پرورش به عنوان متولی آموزش و مدعی معلمان ، هیچ گونه اشاره ای به آن نمی کند اما برای کسانی و جریان هایی پیام ارسال می کند که هیچ گونه قرابت و یا سنخیتی با آموزش ندارند .
پایدار باشید .
در ضمن پروتز لب و صورت هم کرده باشه و لیفت ابرو و عمل بینی و کمر باریک و استایل کاملا اینستا پسند
عمل وزین، مستحق کلام موزون است.
مدرس آزاد
سپاس از نکته بینی شما .
پایدار باشید .
ما از شما تشکر می کنیم خانم مطهر نیا دانش اموزان هم
چند تا از مدرک های ایشان از نظر وزن به یک مدرک علوم پایه سنگین یا مهندسی دشوار یا پزشکی زمانبر می ارزد؟
از اول ضعیف بوده یعنی آموزش ابتدایی
دکتر که دلیل نیست؟ دکتر ضعیف کم ندیدیم
امیدوارم خود معلمین قدر و منزلت این قابلیتهای درون سازمانی رابدانند.
البته تو خارج احتمالاً فقط به تقدیر نامه اکتفا نکنند!
اتفاقاً منهم از این کارها کرده ام ولی دریغ از یک میلیون تومان! آنهم نه برای خودم می خواستم بلکه برای منافع عامه! چون مدرس آزادم و نه معلم رسمی یا پیمانی یا قراردادی یا نهضتی یا خدمات آموزشی یا ...
تنها کاری که کرده اند تقدیز نامه ها ، خشک و خالی!
دست مریزاد
اول خودشو با وجود اینکه ازش با سواد تر بوده تو آموزش و پرورش همراه فله ای ها جا کرده بعد دلش مدیریت خواسته که الانم میخواهد بعد فهمیده رشته مدیریت کشکه اصل برنامه ریزی صحیحه رفته مدیریت برنامه ریزی خونده تا بیشتر بفهمه
چون می خواسته تدبیر و خدمتی بکنه سراغ علوم سیاسی رفته ولی گرایش کم رقیبتر علوم سیاسی رو خونده یعنی بهتر میشه قبول شد، آخه یه آموزش و پرورشی رو چه به علوم سیاسی روابط بین الملل؟
بعد دیده سیاست فاسده باید حقوق بدونه که اونم خیال کرده حقوق خونده در واقع کمی با قوانین بین المللی آشنا شده آخه حقوق داخل تو آپ رعایت بشه نخواستیم حقوق بین الملل که اینم تو گرایش حقوق آسانتر میشه قبول شد.
بعد دیده سیستم آموزش و پرورش فاسده و برای اینکه آدم حسابش کنن رفته دکترای برنامه ریزی درسی رو گرفته
چرا اینایی که از این قبیل دکترا ها دارند تحول ویژه ایجاد نمی کنن؟ چون بعضی از دکتراها کشکه
این کاراشم نیاز به دکتری نداشت