صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

« مسئولیت زاده توانایی نیست ، زاده آگاهی و زاده انسان بودن است »

چهره های ماندگار : " دکتر علی شریعتی " ؛ معلم تاریخ‌ساز

گروه تاریخ/

« علی شریعتی » در ۲۹ خرداد ۱۳۵۶ در ساوت‌ همپتون انگلستان درگذشت .

« صحبت از جامعه ای است که نیمی از آن خوابیده اند و افسون شده اند و نیمی دیگر که بیدار شده اند، در حال فرارند. ما می خواهیم این خوابیده های افسون شده را بیدار کنیم و واداریم که «بایستند» و هم آن فراری ها را برگردانیم، و واداریم که بمانند. »

 

دکتر علی شریعتی و چهره های ماندگار در صدای معلم در آموزش و پرورش

کودکی
علی شریعتی در دوم آذر سال ۱۳۱۲ در روستای مزینان در نزدیکی سبزوار زاده شد. پدر پدربزرگش، ملا قربانعلی معروف به آخوند حکیم، مردی فیلسوف و فقیه بود که در مدارس قدیم بخارا و مشهد و سبزوار تحصیل کرده و از شاگردان برگزیده حاج ملا هادی سبزواری محسوب می‌شد. ملا قربانعلی چهار فرزند به نام‌های محمود، احمد، حسن و حسین داشت. محمود که به‌هنگام مرگ پدر، به تحصیل علوم قدیمه مشغول بود، با اصرار مردم مَزینان به آنجا آمد تا پیش‌نماز مسجد و مدرس حوزهٔ علمیه باشد. او تا پایان عمر خود در مَزینان ماند و چهار فرزند به نام‌های معصومه، قربانعلی، محمدتقی و آقامیرزا محمد از خود به‌جا گذاشت. محمدتقی شریعتی در سال ۱۳۱۱ با دختری روستایی از اهالی کاهک به نام زهرا امینی ازدواج کرد و اولین فرزند آنها، علی شریعتی بود.

شریعتی تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان ابن یمین در مشهد در سال ۱۳۱۹ آغاز کرد، اما به‌دلیل بحرانی‌شدن اوضاع کشور در سال ۱۳۲۰، محمدتقی شریعتی مجبور شد خانواده‌اش را به ده بفرستد و بنابراین وقفه کوتاهی در تحصیلات شریعتی ایجاد شد. پس از آن، شریعتی به همان دبستان برگشت و تحصیل را ادامه داد.

 

نوجوانی و جوانی
شریعتی در سال ۱۳۲۵ وارد دبیرستان فردوسی مشهد شد. او پس از اتمام سیکل اول دبیرستان در ۱۶ سالگی، با هدف ادامه تحصیل وارد دانشسرای مقدماتی شد. وی در سال ۱۳۳۴ به دانشکدهٔ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه مشهد وارد شد و رشتهٔ زبان و ادبیات فارسی را برگزید.

شریعتی در طول دوران تحصیل در دانشکدهٔ ادبیات به انتشار آثاری چون: ترجمهٔ ابوذر غفاری، ترجمهٔ نیایش اثر الکسیس کارل و یک رشته مقاله‌های تحقیقی در این زمینه همت گمارد. البته شریعتی ترجیح می‌داد به هر طریق تحصیلات عالیه را بدون وقفه ادامه دهد، اما پدرش تأکید داشت که وارد دانشسرا شود که شاید علت اصلی آن وضع اقتصادی خانواده بود.

وی در تاریخ ۲۴ تیر ۱۳۳۷ با پوران شریعت‌رضوی همکلاسی اش ازدواج کرد.

شریعتی تحصیلات دانشگاهی خود را در مشهد گذراند و پس از دریافت لیسانس در رشته ادبیات فارسی به علت شاگرد اول شدنش برای ادامه تحصیل به فرانسه فرستاده شد تا تحصیلات عالی خود را در مقطع دکتری در دانشگاه سوربن فرانسه و در رشته ادبیات ادامه دهد. وی در آنجا به تحصیل علومی چون جامعه‌شناسی، مبانی علم تاریخ، تاریخ ادیان، تاریخ و فرهنگ اسلامی پرداخت و با استادان بزرگی چون لویی ماسینیون، ژرژ گورویچ و سارتر و… آشنا شد.

وی در سال ۱۳۴۳ به ایران بازگشت و در مرز دستگیر شد. حکم دستگیری وی از سوی ساواک بود و متعلق به دو سال پیش یعنی در هنگام خروج از ایران که به همان دلیل معلق مانده بود و در عین حال لازم‌الاجرا بود. بعد از بازداشت به زندان قزل‌قلعه در تهران منتقل شد. اوایل شهریور همان سال بعد از آزادی به مشهد برگشت .

در منابع همچنین اشاره شده‌است که وی یکسال پس از ورود به رشتهٔ فلسفهٔ دانشگاه تهران، در سال ۱۳۳۵ از آن انصراف داده‌است.

در سال ۱۳۴۴ مدتی پس از بیکاری، اداره فرهنگ مشهد، او را به عنوان دبیر انشاء کلاس چهارم دبستان در یکی از روستاهای مشهد استخدام می‌کند، و سپس در دبیرستان به تدریس می‌پردازد و بالاخره به عنوان استادیار تاریخ وارد دانشگاه مشهد می‌شود. در سال ۱۳۴۸ به حسینیه ارشاد دعوت می‌شود و به زودی مسئولیت امور فرهنگی حسینیه را به عهده گرفته و به تدریس جامعه‌شناسی مذهبی، تاریخ شیعه و معارف اسلامی می‌پردازد. اما سرانجام در سال ۱۳۵۲، رژیم شاه، حسینیهٔ ارشاد را تعطیل نمود، و شریعتی را به مدت ۱۸ ماه روانه زندان کمیته شهربانی می‌کند. وی پس از آزادی از زندان روزهای بسیار سختی را پشت سر گذاشت و بارها توسط مأموران ساواک تهدید شد و تحت شکنجه روحی و جسمی قرار گرفت.

 

تحصیل در دانشگاه سوربن
علی شریعتی به مدت ۵ سال بین سال‌های ۱۹۵۹ تا ۱۹۶۴ در فرانسه زندگی می‌کرد. ژیلبر لازار استاد راهنمای علی شریعتی و همسرش، پوران شریعت‌رضوی، در دانشگاه سوربن در دورهٔ دکترا بود.

لازار، تصحیح متن فارسی کتاب فضائل بلخ، نوشتهٔ صفی‌الدین بلخی و ترجمهٔ آن به فرانسه را برای رسالهٔ دکتری به شریعتی پیشنهاد کرد. به‌گفتهٔ او، شریعتی، برخلاف پوران، که به رسالهٔ خود در مورد گلستان سعدی شدیداً علاقه‌مند بود، هیچ علاقه‌ای به موضوع رسالهٔ خود نداشت.

شریعتی در سال ۱۹۶۳ تز دکترایش را در ۱۵۵ صفحه به زبان فرانسه و با عنوان «فضائل بلخ» ارائه کرد. او توانست با کمترین نمره ممکن که فقط برای قبولی کافی است مدرک خودش را بگیرد. برخی به اشتباه نوشته‌اند که او مدرک دکترایش را در جامعه‌شناسی یا تاریخ ادیان یا هر دو گرفته‌است. برخی نیز با توجه به تز دکترایش استدلال می‌کنند که مدرک دکترای او در زمینه لغت‌شناسی است. عنوان رسمی مدرک او «تاریخ اسلام در قرون وسطی» بود. سفارت ایران در پاریس مدرک او را به عنوان مدرک دکترا در ادبیات به رسمیت شناخت.

دکتر علی شریعتی و چهره های ماندگار در صدای معلم در آموزش و پرورش

زندگی مخفیانه
شریعتی از آبان ماه ۱۳۵۱ تا تیر ماه ۱۳۵۲ به زندگی مخفی خود روی آورد. ساواک به دنبال او بود و از تعطیلی حسینیه ارشاد به بعد، متن سخنرانی‌های شریعتی با اسم مستعار به چاپ می‌رسید. در تیر ماه ۱۳۵۲، ساواک پدر علی شریعتی و بعد برادر زن وی را بازداشت کرد و به زندان اوین برد تا شریعتی به ناچار خود را معرفی کند. بعد از آن روز به مدت ۱۸ ماه به انفرادی رفت و پس از آن آزاد شد، زیرا شاه به دلیل فشارهای بین‌المللی و درخواست وزیر فرهنگ الجزایر دریافت که نگه داشتن شریعتی در زندان بیش از آزادی او می‌تواند به شهرت و محبوبیت او بیفزاید.

اسارت درازمدت در سلول، او را سخت به نور آفتاب حساس کرده بود و از نظر روحی هم بسیار افسرده شده بود. حکومت شاه همه راه‌های مبارزه اجتماعی را بر او بسته بود، حسینیه ارشاد تعطیل و او از تدریس در دانشگاه محروم شده بود. مبارزه مخفی هم عملاً امکان نداشت. ساواک او را تحت نظر داشت و روز به روز حلقه این محدودیت‌ها تنگ‌تر می‌شد. شریعتی خود می‌گوید: «ظاهراً آزاد هستم و از قید اسارت، به اصطلاح رهایی یافته‌ام ولی آنچه مسلم است نوع زندانم تغییر کرده و از زندان دولتی به زندان خانه منتقل شده‌ام». شریعتی پس از دو سال، خسته از وضعیتش تصمیم به مهاجرت می‌گیرد. ممنوع‌الخروج بودن مانع بزرگی برای مهاجرت او به خارج از کشور بود. اما وی با گرفتن گذرنامه با اسم فامیلی «مزینانی» توانست از کشور خارج شده و تهران را به مقصد بروکسل ترک کند. شریعتی پس از چند روز اقامت در بروکسل آنجا را به مقصد ساوت‌همپتون انگلیس ترک می‌کند و در آنجا درمی‌گذرد.

دکتر علی شریعتی و چهره های ماندگار در صدای معلم در آموزش و پرورش

مرگ
وی طی مهاجرتش در ۲۹ خرداد ۱۳۵۶ در حالی که سه هفته از سفرش به انگلستان می‌گذشت، در ساوت‌همپتون درگذشت.

دلیل رسمی مرگ وی انسداد شرائین و نرسیدن خون به قلب اعلام شد؛ هرچند مرگ وی توسط برخی به دلیل نداشتن سابقهٔ بیماری قلبی، عدم کالبدشکافی و اعلام نتیجه سریع و خبر داشتن سفارت ایران در لندن از مرگ وی قبل از اعلام رسمی خبر مشکوک دانسته شد .

عبدالکریم سروش در روایتی دیگر متذکر شده که جنازه شریعتی یکبار پس از مرگ در سردخانه بیمارستان و دفعه بعد پس از کالبد شکافی توسط بیمارستان ساوت‌همپتون به هنگام غسل دادن در مسجدی کوچک در لندن مشاهده کرده‌است. بنا به گفته وی جنازه وی در دیدار اول کاملاً سالم و در دفعه دوم دارای شکافتگی‌های متعدد ناشی از کالبد شکافی بوده‌است و بیمارستان علت مرگ وی را طبیعی اعلام کرده‌است.

احمد اشرف می‌نویسد که علی شریعتی بر اثر سکته قلبی درگذشت، در حالی که مخالفین شاه، سازمان ساواک را مقصر مرگ او قلمداد می‌کردند.

هوشنگ شهابی هم می‌نویسد که بر اثر سکته قلبی درگذشت، اما پیروانش تمایل داشتند دربارهٔ مرگش افسانه‌سازی کنند (مانند رفتارهای مشابهی که در انقلاب‌های دنیا رخ می‌دهد). شهابی در نهایت رفتارهایی که در دوران زندانی شدنش در گذشته را با وضعیت جسمی اش نامرتبط نمی‌داند.

شریعتی وصیت کرده بود که وی را در حسینیهٔ ارشاد دفن کنند، ولی هم‌اکنون در قبرستانی کنار حرم زینب کبری، در شهر دمشق نگهداری می‌شود و خانواده‌اش هزینه نگهداری جسد وی را متقبل شدند.

ناهید فکوهی می‌گوید:" آن شب تا ساعت یازده دور هم نشسته بودیم و حرف می‌زدیم ولی دکتر ساکت و غمگین و گرفته بود و حرفی نمی‌زد. حدود نیمه شب، علی فکوهی و ناهید به خانهٔ خودشان می‌روند و با نسرین قرار می‌گذارند که فردا صبح آماده باشند تا به اتفاق هم به بدرقه دوستشان بروند. دکتر هم به اتاق خوابی که، در طبقهٔ پایین قرارداشته‌است می‌رود که بخوابد بعداز مدتی دکتر به سارا می‌گوید، لیوان آبی برایش ببرد. سارا آب را می‌برد و پس از گذشت مدتی باز بچه‌ها را صدا می‌زند و چای می‌خواهد. به نظر ناآرام می‌رسیده و خوابش نمی‌برده‌است. سوسن و سارا و نسرین هم برای استراحت، با طبقهٔ بالا می‌روند و می‌خوابند فردا صبح ساعت هشت، ناهید با آقای فکوهی برای بردن خواهرشان نسرین به خانه می‌آیند و در می‌زنند، ولی کسی در را باز نمی‌کند! مدتی هم پشت درمی‌مانند تا نسرین، از خواب بیدار می‌شود. او که برای بازکردن در به طبقه پایین می‌آید، می‌بیند که دکتر در آستانه در ورودی اتاق به پشت افتاده و بینی اش به نحوی غیرعادی سیاه شده و باد کرده‌است. وحشت زده در را باز می‌کند، با اضطراب جریان را به برادرش می‌گوید. ناهید و برادرش متحیّر وارد خانه می‌شوند، ناهید بلافاصله نبض دکتر را گرفته و می‌بیند نبض او از حرکت ایستاده‌است و نسرین هم نبض دکتر را می‌گیرد و او هم نظر ناهید را تأیید می‌کند، بلافاصله نسرین به طبقهٔ بالا می‌رود تا مراقب بچه‌ها باشد تا پدرشان را به آن حال نبینند علی فکوهی، وحشت زده و غمگین فوراً با اورژانس تماس می‌گیرد، آمبولانس می‌رسد و پس از معاینه نظر می‌دهند که دکتر درگذشته‌است .

شریعتی در گورستانی کنار زینبیه در دمشق مدفون است.

خودروی علی شریعتی
علی شریعتی در تمام طول زندگی خود تنها یک خودرو شخصی خرید. او خودروی مسکویچ روسی را در مشهد زمانی که معلم بود در سال ۱۳۴۵ خرید. این خودرو پس از مرگ شریعتی چند دست چرخید و در دوره ای به عنوان تاکسی در مشهد استفاده شد؛ و حالا این مسکویچ در خانه موزه دکتر علی شریعتی در تهران پس از بازسازی‌های اساسی نگهداری می‌شود. ( 1 )

 

اندیشه‌های شریعتی نیروی محرکه اصلی انقلاب ایران

فعالیت های سیاسی علی شریعتی از سال های پس از کودتای ۱۳۳۲ خورشیدی در مشهد با عضویت در شاخه نهضت مقاومت ملی شروع شد. وی یکی از سخنگویان و فعالان نهضت مقاومت ملی بود که در تابستان ۱۳۳۶ خورشیدی به همراه پدرش و چند تن دیگر از رهبران نهضت دستگیر و مدت هشت ماه در زندان قزل قلعه تهران محبوس شد.

پربارترین دوران زندگی او ۶ سالی بود که در حسینیه ارشاد با سخنرانی ها و نوشتن مقاله هایی درباره اسلام شناسی برای هزاران دانشجو فعالیت کرد و در این سخنرانی ها، تعریف مجددی از اسلام ارایه کرد.

سخنرانی های شریعتی در حسینیه ارشاد آن قدر شهرت پیدا کرد که علاوه بر دانشجویان، شمار زیادی از روشنفکران جوان را به خود جذب کرد به طوری که در تابستان ۱۳۵۱ خورشیدی، بیش از ۶ هزار تن دانشجو برای حضور در درس هایش ثبت نام کردند.

هدف اساسی شریعتی در تمام سخنرانی ها و نوشته هایش، برانگیختن و به حرکت در آوردن تمامی جامعه به خصوص نسل جوان بود. وی در نامه ای به پسرش می نویسد: صحبت از جامعه ای است که نیمی از آن خوابیده اند و افسون شده اند و نیمی دیگر که بیدار شده اند، در حال فرارند. ما می خواهیم این خوابیده های افسون شده را بیدار کنیم و واداریم که «بایستند» و هم آن فراری ها را برگردانیم، و واداریم که بمانند.

حامد الگار استاد کرسی مطالعات خاورمیانه و ایران در دانشگاه برکلی کالیفرنیا درباره شریعتی می گوید: به نظر من، کار دکتر شریعتی مهمترین عامل در روند زمینه سازی انقلاب بود. صرف‌نظر از اینکه چه قضاوتی درباره فلان گفته، یا فلان نظریه دکتر شریعتی داشته باشیم، این موفقیت او را نمی توان انکار کرد که وی به بخش عظیمی از طبقه متوسط از خود بیگانه، هویت اسلامی بخشید.

بنابراین شریعتی الهام بخش طیف وسیعی از جوانان و نیروی محرکه اصلی انقلاب ایران بوده و اندیشه های وی تاکنون به طور مستقیم و غیرمستقیم در افکار و اعمال این اقشار تأثیرگذاری خاص خود را داشته است. این تأثیرگذاری در بخشی از این اقشار پررنگ تر و مستقیم و در بخشی کمرنگ تر و غیرمستقیم بود و این حکایت همچنان به طور متناوب و متغیر، ادامه دارد.

 

فلسفه سیاسی شریعتی

فلسفه سیاسی شریعتی، ترکیبی از سنت های اسلامی با افکار رادیکالی و انقلابی است. بر اساس اندیشه های او، اسلام بزرگترین انقلاب را در تاریخ اجتماعی و معنوی انسان ایجاد کرد. برداشت شریعتی از جامعه شناسی، قرآن و دیگر منابع اسلامی ناشی می شود.

از نظر این روشنفکر دینی تنها ۲ نوع جامعه می تواند وجود داشته باشد، جامعه متکی بر توحید و جامعه متکی به شرک. وی اختلاف میان ۲ جهان بینی (توحید و شرک) را یک اختلاف ساده نمی پندارد و معتقد است که نبرد تاریخ، جنگ میان این ۲ جهان بینی بوده است.

شریعتی تاکید دارد که بازگشت به اسلام راستین با رهبری روشنفکران مترقی صورت خواهد گرفت. وی در کتاب: چه باید کرد؟ می گوید: روشنفکران مترقی شارحان واقعی اسلام پویا می باشند.

 

شریعتی و جامعه امروز ایران

به باور بسیاری از متفکران، شیوه اندیشیدن علی شریعتی هنوز هم می‌تواند راه‌حلی برای چالش‌های امروز جامعه ایرانی و مسایل ایرانیان باشد اما اینکه چطور می‌توان از دستگاه فکری او برای حل چالش های امروز جامعه بهره گرفت جای بحث بسیار دارد، چرا که این رویکرد مورد نقد بسیاری از تحلیلگران اجتماعی ما است.

حاتم قادری یکی از روشنفکرانی است که در جایگاه نقد شریعتی قرار دارد و می گوید: به باور من از دل اندیشه‌های شریعتی آزادی در نمی‌آید. در واقع مسیری که شریعتی ما را به آن رهنمود می‌کند در نهایت به آزادی نمی‌انجامد. در آثار شریعتی به مباحثی نظیر آزادی، برابری و… پرداخته شده است اما این مساله فرق می‌کند با مسیری که ما قرار است در نهایت به آن رهنمود شویم. نمی‌توان با اباذر مسایل پیچیده امروزمان را حل کنیم. من می‌گویم اینکه حالا شریعتی چه تصویری از اباذر ارایه داده است نباید باعث شود که ما انتظار داشته باشیم با اباذر شدن بتوانیم مسایل امروزمان را حل و فصل کنیم. اگر ۱۰ بار دیگر هم شریعتی را از نو بازنویسی کنیم و در آن دایماً تکرار کنیم آزادی، آزادی، آزادی، عرفان، برابری، آزادی و… باز هم به گمان من آن چیزی که شما به دنبالش هستید را نمی‌توانید در شریعتی پیدا کنید.

یکی دیگر از روشنفکران معاصر در خصوص جایگاه شریعتی در جامعه امروز ایران معتقد است: با توجه به تغییر و تحولات بیش از چهار دهه‌ای که از دوران دکتر شریعتی می‌گذرد و با توجه به تجربیاتی که ما در  این چهار دهه از سر گذراندیم، به‌نظر من، نسبتمان با دکتر شریعتی نسبت پیوست و گسست است؛ یعنی از یک طرف به دلیل این تحولات ما ناگزیر در یک موقعیت گسستی با دکتر شریعتی قرار می‌گیریم اما در عین حال دکتر شریعتی هنوز یک هسته مرکزی نسبتا پایایی در اندیشه‌اش وجود دارد که ما می‌توانیم از طریق بازخوانی و نوسازی آن هسته مرکزی پایا پاسخ‌های خاص دوران خودمان را به مسایل امروز خلق بکنیم. دکتر شریعتی که خواهان تجدیدبنای اسلام و صورت‌بندی یک اسلام متناسب با دوره جدید و معطوف به نقد اسلام سنت‌گرا بود.

 

جایگاه شریعتی در جهان

شریعتی در جهان به عنوان یک روشنفکر برجسته، متفکر انقلابی و اسلام شناس مترقی شناخته شده است، عبد العزیز شاسه دینا، یکی از شاگردان شریعتی و استاد کنونی مطالعات اسلامی دانشگاه ویرجینیا، او را ایدئولوگ انقلاب ایران می داند.

یان ریشار محقق ایران شناس فرانسوی و استاد دانشگاه سوربون، شریعتی را متفکر انقلابی شیعه می شناسد. شاهرخ اخوی، استاد  مطالعات دولتی و بین المللی دانشگاه کارولینای جنوبی و پژوهشگر برجسته ایرانی در مقاله ای با عنوان «تفکر اجتماعی شریعتی»، افکار و نظریات او را از دیدگاه جامعه شناسی، مورد نقد و بررسی عالمانه قرار داده و نقش او را فراتر از یک مجاهد راه اعاده تشیع علوی و بیشتر سخنگوی توده هایی که در سراسر جهان از غارت و ستم امپریالیسم رنج می برند، دانسته است.

براد هانسن استاد دانشگاه آمریکایی کالیفرنیا که مسلط به زبان فارسی است، در بررسی جالبی که پیرامون «غرب زدگی» از دیدگاه صمد بهرنگی، جلال آل احمد و علی شریعتی به عمل  آورده، آنها را نمایندگان سه جریان مشخص مخالف رژیم پهلوی در ایران دانسته و از شریعتی به عنوان چهره فعال مذهبی غیر روحانی انقلابی یاد کرده است.

حامد الگار از جمله محققانی است که برای نخستین بار آثار علی شریعتی را در خارج از ایران ترجمه کرد. گردآوری و ترجمه تعدادی از سخنرانی های شریعتی در کتابی با عنوان «درباره جامعه شناسی اسلام» از جمله کارهای اوست. مقاله «اسلام به عنوان یک ایدئولوژی، تفکرات دکتر علی شریعتی» متن سخنرانی حامد الگار است که در کنفرانس مؤسسه اسلامی لندن ایراد شد و در کتاب وی با نام انقلاب اسلامی در ایران درج شده است.

آثار شریعتی بالغ بر ۴۰ کتاب است که بسیاری از آنها به زبان های انگلیسی، آلمانی، ایتالیایی، فرانسوی، عربی، اردو، ژاپنی، ترکی استانبولی، کردی و زبان های جنوب شرقی آسیا، ترجمه شده است. ( 2 )

 منابع :

( 1 ) ویکی پدیا

( 2 ) ایرنا

شنبه, 29 خرداد 1400 09:03 خوانده شده: 1483 دفعه چاپ

نظرات بینندگان  

پاسخ + +6 -6 --
ناشناس 1400/03/29 - 10:08
یاد و نامش گرامی باد
پاسخ + 0 0 --
محمد قربانی 1400/04/08 - 13:00
با سلام مدرک آقای شریعتی در فرانسه دکترای دانشگاهی (یونیورسیته)است که معادل فوق لیسانس است و فوق لیسانس ادبیات فارسی خوانده اند...با توجه به دقت نظر و مشی صدای معلم نسبت به مدارک تحصیلی که برخی در جامعه ی ما مکتب نورفته و خط ننوشته خود را مزین به آن می کنند...این موضوع را وظیفه دانستم منتقل کنم تا در صورت بررسی و تایید اصلاح شود...البته این مطلب به منزله ی خدشه وارد نمودن بر جایگاه علمی و آگاهی و اشراف استاد شریعتی نیست و ایشان عالم و آگاه و معلمی بی نظیر بوده اند و مطالعات عمیقی داشته اند.
پاسخ + 0 0 --
صدای معلم 1400/04/08 - 13:15
آقای محمد قریانی

درود و سپاس از مطلبی که مرقوم فرمودید .

متاسفانه ادعای شما منضم به هیچ مدرک و سندی نیست و نمی توان به آن اتکا کرد.

در ویکی پدیا چنین آمده است :

« تحصیل در دانشگاه سوربن

علی شریعتی به مدت ۵ سال بین سال‌های ۱۹۵۹ تا ۱۹۶۴ در فرانسه زندگی می‌کرد. ژیلبر لازار استاد راهنمای علی شریعتی و همسرش، پوران شریعت‌رضوی، در دانشگاه سوربن در دورهٔ دکترا بود.


لازار، تصحیح متن فارسی کتاب فضائل بلخ، نوشتهٔ صفی‌الدین بلخی و ترجمهٔ آن به فرانسه را برای رسالهٔ دکتری به شریعتی پیشنهاد کرد. به‌گفتهٔ او، شریعتی، برخلاف پوران، که به رسالهٔ خود در مورد گلستان سعدی شدیداً علاقه‌مند بود، هیچ علاقه‌ای به موضوع رسالهٔ خود نداشت.

شریعتی در سال ۱۹۶۳ تز دکترایش را در ۱۵۵ صفحه به زبان فرانسه و با عنوان «فضائل بلخ» ارائه کرد. او توانست با کمترین نمره ممکن که فقط برای قبولی کافی است مدرک خودش را بگیرد. برخی به اشتباه نوشته‌اند که او مدرک دکترایش را در جامعه‌شناسی یا تاریخ ادیان یا هر دو گرفته‌است.

برخی نیز با توجه به تز دکترایش استدلال می‌کنند که مدرک دکترای او در زمینه لغت‌شناسی است. عنوان رسمی مدرک او «تاریخ اسلام در قرون وسطی» بود.

سفارت ایران در پاریس مدرک او را به عنوان مدرک دکترا در ادبیات به رسمیت شناخت . »


و اما نکته مهم تر :

شریعتی هر چه بوده ، مهم این است که معلمی « تاریخ ساز و جریان ساز » بوده است .

هنری که اکثریت قریب به اتفاق معلمان و به اصطلاح اساتید ما فاقد آن هستند اما سعی می کنند ادای آن را در بیاورند .

افرادی که حتی برای بقال سر کوچه هم شناس نیستند بس که " چوخ بختیارند " !

جماعت ایرانی هم هر کسی را که مسبب انقلاب بوده به صور مختلف لعن می کند اما نقش اول خودش را فراموش می کند !!

پایدار باشید .
پاسخ + +9 -11 --
احمدی 1400/03/29 - 12:51
یاد و نامش همراه ننگ و تاسف
شریعتی یا چنین افرادی که حرفشان با عملشان نمیخواند ؛ افرادی بیمار و عقدهای بودند و یا منافعی داشتند. تنها برای اهداف خود روی فکر عوام سوار می شوند و الان تاریخ این موضوع را روشن کرده است و پرداختن به چنین افرادی که پایه گذار ایجاد یک حکومت عوام گرایانه و دیکتاتوری مذهبی شدند جای تاسف دارد. نامشان همراه با شرم
پاسخ + 0 0 --
ناشناس 1400/03/29 - 15:04
عجب دیدگاهی!!
عوام سخن شریعتی را نمی فهمیدند که بخواهد سواری بگیرد. نوشته های دکتر
ساده و روان بود اما فهم آنها، شعور و خرد لازم دارد که ظاهرا تعداد آنها زیاد
هم نیست.
پاسخ + 0 0 --
عباس 1400/03/30 - 06:57
آقای احمدی؛ نام کتاب‌های شریعتی را که خوانده‌اید و به این نتیجه رسیده‌اید را اینجا بنویسید.
پاسخ + 0 0 --
ناشناس 1400/04/03 - 08:53
آن چه خوبان همه دارند تو یک جا داری!!!!
پاسخ + +3 -3 --
ناشناس 1400/03/30 - 06:53
شریعتی مردی بزرگ بود
آیا سیگار هم می کشید؟
پاسخ + +1 -1 --
ناشناس 1400/04/03 - 17:41
دیدگاه شریعتی نسبت به اسلام مانند سایر تحصیلکرده ها انقلابی تک بعدی و اشوبگرانه و معترضانه و محرک بود. اگر شریعتی امروز زنده بود تمام کتابهایش را اتش و منکر عقاید خود میشد و توبه میکرد. شریعتی تمام هدفش برچیدن حکومت غیردینی بود اما هرگز دیدگاه درستی از سرانجام پس از پیروزی و حکومت دینی نداشت و شاید هرگز به ان فکر نکرده بود. بهر حال شریعتی استارت انقلاب را زد و دانشگاه انرا راه انداخت و به دیگر اقشار جامعه سرایت داد. برخورد نه چندان جدی ساواک با مخالفان سبب جسارت بیشتر و گسترش سریع اعتراضات شد. اگر شاه یکهزارم برخوردهای حکومت کنونی با معترضان را اعمال میکرد این انقلاب هرگز پیروز نمیشد. دوران پهلوی زمینه ساز حکومت دینی در ایران بود که توسط امریکا غنی شد و اگر اسلامگرایان در زمان مصدق قدرت را بدست میگرفتند حکومت دینی هرگز چنین قدرت و گسترشی نمی یافت.
پاسخ + +7 0 --
ناشناس 1400/04/04 - 14:42
روح بزرگش شاد و چشم دشمنانش کور.

نظر شما

صدای معلم، صدای شما

با ارائه نظرات، فرهنگ گفت‌وگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.

نظرسنجی

میزان استفاده معلمان از تکنولوژی آموزشی مانند ویدئو پروژکتور ؛ تخته هوشمند و .... در مدرسه شما چقدر است ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور