گروه رسانه/
« سیما رئیسی » دختر نابینای بلوچ است که این روزها به او چشم و چراغ چابهار گفته می شود .
ایشان با عصایسفیدی در دست، سواحل دریا را قدم می زند و زباله جمعآوری می کند .
عصر ایران نوشت : « سیما رئیسی بانوی نابینای بلوچ که به تازگی مدرک دکتری جامعهشناسی سیاسی خود را اخذ کرده در این تصویر که در چابهار گرفته شده با پلاستیک و عصایسفیدی در دست، سواحل دریا را قدم می زند و زباله جمعآوری میکند.
۲ اردیبهشت روز جهانی زمین پاک است. و این گوشهای از فعالیتهای این دختر نابینای بلوچ است که گروه کوچک پاک بانان طبیعت و موسسه خیریهای را نیز برای نابینایان استان خود راهاندازی کرده است.
مهرگیتی نیز در راستای تقدیر از این بانوی توانمند تصمیم گرفت تا دبیرستان سه کلاسه دخترانهای را به نام «دکتر سیما رئیسی» در نیک شهر استان سیستان و بلوچستان احداث کند تا نام او تا ابد در ذهن دختران این سرزمین جاودانه گردد.
هزینه ساخت این مدرسه از محل فروش کتاب زندگی نامه زهرا گیتی نژاد مدیرعامل موسسه مردم نهاد مهرگیتی تامین گردیده است. »
مروری بر زندگی سیما رئیسی :
« سیما رییسی درباره بیماری چشمی و نابینایی کنونی خود می گوید:«من از بدو تولد دچار بیماری آب سیاه چشمی بودم. این بیماری به دلیل بالارفتن فشار داخل چشم ایجاد میشود و باعث لرزش و تکان خوردن دایمی چشمها میشود...اما به این دلیل که روند درمان دیر آغاز شد، عمق بیماری بیشتر شد، تا اینکه سال دوم راهنمایی بهخاطر بالارفتن فشار داخلی چشمهایم، بینایی یک چشم را بهطور کامل از دست دادم».
این بیماری موجب شده بود او به سختی در مدارس پذیرفته شود و حتی ناچار شد دو سه سالی را در مدارس استثنایی بگذراند. به گفته خودش در محیط کودکی او، مردم به نابینا نیز به چشم «عقب مانده» می نگریستند. او این را یکی از «فرهنگ های بسیار غلط سیستان و بلوچستان» می داند؛ اینکه بسیاری از مردم بلوچ، مشکل جسمی را با مشکل ذهنی برابر می دانند.
اما به هرترتیب، وجود معلمی دلسوز به نام «هوشنگ آبیار»در مقطع دبستان او را دوباره به مدارس عادی بازگرداند. معلمی که سیما او را «مهم ترین معلم» خود می داند.سیما نیز در کلاس ثابت کرد هیچ کم از دانش آموزان بینا ندارد: «همان کلاس چهارم هم معلمم مرا بهعنوان دانشآموز خود نمیپذیرفت. او میگفت کسی که سهسال در مدرسه استثنایی درس خوانده نمیتواند در کلاس من آموزش ببینید. تا اینکه یک روز مسأله ریاضی را پای تخته نوشت، من زودتر از بقیه بچهها آن را حل کردم و به این ترتیب توانستم خودم را به او نشان دهم».
سیما که در مقطع دبستان دچار کم بینایی بود، در مقطع راهنمایی بینایی یک چشم خود را به طور کامل از دست داد. با این حال به تحصیل ادامه داد و دیپلم خود را با موفقیت دریافت کرد. اما پس از اینکه در آزمون کنکور دانشگاه های دولتی قبول نشد، دچار استرس و فشار عصبی شد و همین موجب شد، بینایی یک چشم دیگر خود را نیز از دست بدهد. اما اگرچه او به طور کامل از دو چشم نابینا شد، دنیا برایش پایان نگرفته بود: «همان روزهایی که دانشگاه قبول نشده بودم و بهطور کامل نابینا بودم، روزهای سرگردانی من بود. روزها و شبها را پشتسر میگذاشتم و فقط با خودم فکر میکردم که من کجای این جهان هستم؟ از زندگی چه میخواهم؟ با دو چشم نابینا چه باید کرد؟ چطور ادامه تحصیل دهم؟».
تا اینکه نتایج کنکور دانشگاه آزاد نیز می آید و سیما رییسی در می یابد که در رشته علوم سیاسی دانشگاه آزاد زاهدان قبول شده است. عزم می کند به این دانشگاه برود و به تحصیل بپردازد. علی رغم مخالفت خانواده به علت شرایط جسمی سیما، او از چابهار به زاهدان می رود و تحصیل در مقطع کارشناسی علوم سیاسی را آغاز می کند. او درباره چرایی مخالفت خانواده اش با تحصیل در زاهدان می گوید: «پدر من از افراد سرشناس چابهار است و همیشه در همه مراحل تحصیل ما را همراهی کرده است. حتی خواهر بزرگترم در هندوستان رشته داروسازی را خوانده است. درواقع ما با بخشی از سنت که مخالف تحصیل دختران بود، کنار آمده بودیم، اما هنوز نگاههای مردم و حرفهایی که پشت سرم میگفتند، عاملی بود که خانوادهام را برای ادامه تحصیل من در زاهدان دچار تردید کرده بود». «هیچ کدام محدودیت و معلولیت را ما ایجاد می کنیم چرا که محدودیت و معلولیت در ذهن و افکار به وجود می آید».
سیما رییسی پس از موفقیت در مقطع کارشناسی علوم سیاسی دانشگاه آزاد زاهدان، در مقطع فوق لیسانس همین دانشگاه نیز قبول می شود و تحصیل خود را ادامه می دهد. اما او که نمی خواست هیچ مانعی راه موفقیت او را سد کند، پس از کسب مدرک کارشناسی ارشد در عرض کمتر از دوسال، به تهران می رود و بلافاصله در دانشگاه آزاد – واحد تهران مرکز – تحصیل خود در مقطع دکتری علوم سیاسی را آغاز می کند. اگرچه رسیدن به چنین جایگاه تحصیلی تحسین دارد، اما خود سیما می گوید به همین راحتی ها هم نبود:«از سختیهای دوران تحصیل هم هر چه بگویم، کم است... نه میتوانستم جزوهای بنویسم و نه از روی کتابی بخوانم، تنها راهی که داشتم این بود که با پرداخت هزینه به همکلاسیها از آنها بخواهم از روی کتاب بخوانند و صدایشان را برایم ضبط کنند. معمولا قبول میکردند، اما چون خودشان هم امتحان داشتند، گاهی نوار کاست ضبطشده یک کتاب دقیقا شب امتحان به دستم میرسید و من تا صبح بیدار میماندم که بتوانم نمره قبولی بگیرم».
اکنون سیما با عنوان «خانم دکتر» خطاب می شود. خانم دکتری در گرایش جامعه شناسی سیاسی که علم و موفقیت تحصیلی خود را در خدمت استان و شهر و همشهریان و هم تباران خود قرار داده است. او درباره فعالیت های اجتماعی و سیاسی خود می گوید: «نخستین کاری که کردم عضویت در کمیسیون بانوان فرمانداری چابهار بود. تقریبا یکسال در قسمت روابط عمومی آنجا فعالیت میکردم و در تمامی جلسهها حضور فعال داشتم. درحال حاضر هم مدیرعامل انجمن نابینایان چابهار هستم و مهمترین برنامهای که برای آنها در نظر دارم، بالا بردن سطح سوادشان است. بخش دیگری از فعالیتهایم این است که سعی میکنم در جمع مردها بیشتر حاضر شوم. جمعهایی که هیچ زنی را راه نمیدهند و عادت ندارند که زن را در بین خودشان ببینند.» او در این راه همراهی پدر خود را نیز دارد. پدری که به گفته خود سیما، به دخترش افتخار می کند و به کسانی که به توانایی زنان به چشم تردید نگاه می کنند، می گوید: «سیما می تواند حرف های مهمی بزند.»
اگرچه سیما رییسی، نگاه های سنتی و قالبی به زنان را یکی از عوامل عدم پیشرفت زنان در بلوچستان می داند، اما در عین حال از ظرفیت های مثبت همین فرهنگ نیز چشم نمی پوشد. او در یکی از نوشته هایش درباره پذیرش زن بلوچ در منطقه مکران و بلوچستان جنوبی با عنوان «جایگاه زن در فرهنگ عامه بلوچ» می گوید: «مطلبی که نوشته ام با تاسی از فرهنگ درخت خرما بوده که مربوط به مناطق مکران مرکزی و قسمت هایی از بلوچستان جنوبی است. در این مناطق که مراحل مختلف درخت خرما نیازمند مشارکت زن و مرد بوده و سهم مشارکت یکسان بوده است. ساختار خانوادگی هم به گونه ای شکل گرفته که زن به دلیل عدم احساس حقارت، عزت نفس لازم برای رشد را داشته که در مناطق دیگر بلوچستان این امر بدین شکل دیده نمی شود. همان چیزی است که به بنده اعتماد به نفس می دهد و یکی از عوامل رشد بنده، می تواند فرهنگ بلوچی ام باشد».
رییسی یک کانال تلگرامی به نام «سیمای آگاهی» را نیز اداره می کند و در این کانال، نتایج فعالیت های پژوهشی خود درباره فرهنگ بلوچ یا بحث های مربوط به رشته خود – جامعه شناسی سیاسی – را در آن قرار می دهد. او هدف خود را فعالیت در ارگان هایی مانند سازمان ملل متحد می داند تا بتواند در آن سطح نیز یاری رسان افرادی مانند خود باشد. او یک بار در پاسخ یه یک پرسش که نابینایی، محدودیت است یا معلولیت، گفته بود: «هیچ کدام محدودیت و معلولیت را ما ایجاد می کنیم چرا که محدودیت و معلولیت در ذهن و افکار به وجود می آید».
آیا به راستی خود سیما رییسی و موفقیت او در حوزه مورد علاقه اش، مصداقی بر این باور نیست که معلولیت، محدودیت نمی آورد؟( این جا )
نظرات بینندگان
جسمی دارند، نابغه اند ؟
ایشان پاسخ دادند خیر. این افراد چون
نقص عضو دارند تلاش می کنند برای جبران آن، از سایر اعضای خود حداکثر
استفاده را بکنند. که در روانشناسی اصل تصعید نامیده می شود.
اما این اصل چیزی از ارزش های تلاش
نستوه این بانو نمی کاهد. اراده ای قابل تحسین دارند.
البته شانس دیگر ایشان در یک محیط
بسته، نگرش باز خانواده خصوصا پدرشان است که مجموع عوامل راهگشا بوده است.
معلم خوب هم کیمیای سعادت جامعه است.