در دوره اول متوسطه ؛ دانش آموزان هر پایه چهار ساعت محتوای درسی تحت عنوان «ادبیات» میخوانند. دو ساعت شامل املا و فارسی است و دو ساعت نیز در هفته به نگارش یا همان انشا اختصاص یافته است.
جایگاه درس ادبیات بهعنوان درسی که هدف آن پرورش تفکر انتقادی و آگاهی از مسائل اجتماعی است، از اهمیت ویژهای برخوردار است.
انتخاب متون برای این درس باید با وسواس و دقت انجام شود تا دانشآموزان هم از میراث غنی ادبیات کلاسیک فارسی بهرهمند شوند و هم با جریانهای ادبی معاصر و ادبیات جهان آشنا گردند. چنین رویکردی نهتنها در تقویت مهارتهای زبانی و تحلیلی آنان مؤثر است، بلکه به رشد نگرشی باز و آگاهانه نسبت به مسائل فرهنگی و اجتماعی نیز کمک میکند.
کتابهای فارسی پایه هفتم، هشتم و نهم هر پایه شامل شش فصل با عنوانهایی چون فصل اول: زیبایی آفرینش، فصل دوم: شکفتن، فصل سوم: سبک زندگی، فصل چهارم: نامها و یادها، فصل پنجم: اسلام و انقلاب اسلامی و فصل ششم با نام ادبیات جهان است.
البته دو فصل این کتابها نیز تحت عنوان ادبیات بومی نامگذاری شده است و تهیه دو درس پنجم و پانزدهم در اختیار دانش آموزان و مطابق با ادبیات بومی هر منطقه پیش بینی شده است که متأسفانه در بسیاری از مدارس نادیده گرفته میشود!
کتاب نگارش هم که با محتویات درس فارسی در ارتباط است تنها هشت درس دارد که بهصورت کارگاهی و تمرین نوشتن بهصورت هرماه یک درس پیش بینی شده است و طبیعی است که باید از تقسیم این چهار ساعت بین دبیران مختلف باید خودداری کرد.
بیشترین حجم کتاب فارسی را ادبیات تعلیمی در بر گرفته است. بهعبارت دیگر از ابتدای کتاب تا انتهای کتاب یک دانشآموز نوجوان شاهد نصیحت شنیدن و پند و اندرز مستقیم است. نکتهای که چندان با ذوق و حوصله دانش آموزان در این دوره سازگار نیست و شاید اگر در انتخاب داستانها و اشعار به شیوۀ غیرمستقیم عمل شده بود شاهد اثرگذاری بهتری بودیم.
یکی دیگر از مشکلاتی که در کتاب فارسی مشاهده میشود، عدم مطابقت تصویرگری با متن است. گاهی تصاویر نه تنها با محتوای درس هماهنگی ندارند، بلکه موجب سردرگمی دانشآموزان نیز میشود. همچنین استفاده از فونتهای نامناسب در برخی صفحات خوانایی متن را دشوار کرده است و باعث خستگی چشم و کاهش تمرکز میشود.
یکی دیگر از ایرادها ، عدم ذکر نام نویسنده در پایان درسها و روانخوانیها است. این مسئله نهتنها ارزش علمی و هنری آثار را نادیده میگیرد، بلکه باعث میشود دانشآموزان کمتر با نام و آثار نویسندگان و شاعران برجسته آشنا شوند. بهعنوان نمونه در کتاب فارسی هشتم پنج روانخوانی با نامهای: جوانه و سنگ صفحه 23/آقا مهدی صفحه 63/ شوق آموختن صفحه 102/نام ها و جایها صفحه 111 و آنسوی پنجره صفحه 125 آمده است.
تنها روانخوانی صفحه 63 نام نویسنده را دارد و بقیه بدون نام مؤلف یا نویسنده است.
در این میان نکته عجیبتر تحریف کامل برخی از متون در کتاب با متن اصلی اثر است که معلوم نیست با چه هدفی صورت گرفته است.
یکی از روانخوانیهای همین کتاب با عنوان «شوق آموختن» که بدون نام نویسنده است از کتاب «حکایت زمستان» نوشته «سعید عاکف» انتخاب شده است. ماجرای اصلی ، روایت رزمندهای اسیر است که به شوق دختری به نام «گل بی بی» سواد خواندن و نوشتن یاد میگیرد اما در کتاب درسی آن دختر تبدیل به مادربزرگ میشود!
اگرچه حکایت ضعیف، غیرقابل باور و فاقد ارزش ادبی مناسب است اما تحریف آن عذر بدتر از گناه است که ظاهراً ناظران فکر کردهاند جای ماجرای عاشقانه در کتاب درسی نیست! بهجای این کار بهراحتی میشد داستان دیگری انتخاب کرد تا این همه به زحمت نیفتند!
از سوی دیگر، در کتابهای فارسی هر سه پایه درباره شاعران بزرگی و شخصیتهای نامدار توضیحات ارائهشده بسیار محدود است. این در حالی است که این شخصیتها تأثیر عمیقی بر ادبیات فارسی داشتهاند نیاز است اطلاعات ادبی دانش آموزان تنها محدود به یک اسم نباشد.
برای ارتقای کیفیت کتابهای درسی فارسی در مقطع متوسطه اول ضروری است که محتوای این کتابها بهگونهای تنظیم شود که هم به غنای ادبیات کلاسیک وفادار بماند و هم دانشآموزان را با ادبیات معاصر و جهانی آشنا کند. همچنین، شیوه ارائه مطالب باید از لحن خشک و نصیحتگو نه فاصله بگیرد و بهجای آن از داستانهای جذاب، روایات غیرمستقیم و متونی متناسب با ذائقه نوجوانان بهره ببرد.
شفافیت در انتخاب و تدوین متون نیز مسئلهای اساسی است، چراکه تحریف محتوا نهتنها به اعتبار علمی کتابها لطمه میزند، بلکه باعث کاهش اعتماد دانشآموزان به منابع آموزشی میشود.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان