معاونت راهبردی رئیس جمهور در آخرین روزهای سال 1403 گزارشی را با عنوان « طفیلی انگاری مدرسه » منتشر نمود . این گزارش مشتمل بر بررسی عملکرد دانش آموزان مدارس در ایران ، نیازهای بنیادین مدرسه و اهم چالش مدیریت کلان آموزش و پرورش در ایران است. تبدیل نظام سه ساله به چهارساله و ترمی – واحدی و سالی واحدی و پس از آن سه ساله شدن نظام آموزشی متوسطه دوم همچنان این دوره را در بحران نگه داشته است. بخش مهم از بحران موجود به فاصله بین اهداف و مقررات دوره آموزشی با شرایط اجتماعی برمی گردد.
گزارش فوق در نتیجه گیری با عنوان مدرسه همچون طفیلی به بررسی راهکارهای پیشنهادی برای تحول در مدرسه پرداخته است. عموم پیشنهادهای این گزارش به نیروی انسانی ، فضا و بودجه میپردازد ولی یک پیشنهاد گزارش اختصاص به دوره متوسطه دوم دارد که توضیح چندانی در مورد آن داده نشده است.
نویسندگان گزارش معاونت راهبردی ، چالش دوره متوسطه و کنکور را در بازطراحی دوره متوسطه با کاستن از محوریت رشتههای نظری و جایگزینی مهارتآموزی عمومی و حرفهای دانستهاند.
هر چند گزارش «طفیلی انگاری مدرسه در نظام حکمرانی کشور » به صورت مستقیم به مسائل دوره دوم متوسطه نپرداخته است ولی در مجموع به یکی از مهمترین مشکلات آموزش متوسطه اشاره میکند و به صورت گذرا از آن میگذرد.
در طول نیم قرن گذشته نظام آموزش و پرورش ایران سه مرتبه تغییر یافته که در هر سه مورد اصلاح آموزش متوسطه دوم نقش محوری داشته است.
در ابتدای دهه پنجاه ؛ نظام آموزشی از حالت 6-3-3 به پنج سال ابتدایی ، سه سال دوره راهنمایی تحصیلی و چهار سال دوره متوسطه (5-3-4) تغییر کرد.
در ابتدای دهه هفتاد و پس از تشکیل شورای تغییر بنیادین آموزش و پرورش و بررسی های لازم ، متوسطه دوم به صورت ترمی - واحدی درآمد. بدین ترتیب دوره های آموزشی به پنج سال ابتدایی، سه سال راهنمایی تحصیلی ، سه سال متوسطه و یک سال پیش دانشگاهی تغییر کرد. دوره پیش دانشگاهی مختص دانش آموزان نظری شد.
نظام آموزشی « ترمی - واحدی » در ابتدای دهه هشتاد به « سالی - واحدی » تغییر کرد و بدین ترتیب بخشی از مشکلات را حل کرد.
در ابتدای دهه نود ؛ نظام آموزشی مجدد تغییر کرد و به صورت چهار دوره سه ساله دوره اول ابتدایی، دوره دوم ابتدایی ، دوره اول متوسطه و دوره دوم متوسطه درآمد. معضلات مربوط به ساختمان مدارس و نیروی انسانی موجب شد که دوره اول و دوم ابتدایی تاکنون به صورت نسبی مستقل نشده اند. دوره دوم متوسطه هر چند همچون دورههای ابتدایی زیربنایی نیستند ولی پیشانی نظام تعلیم و تربیت کشور است و مسائل آموزش و پرورش بیش از هر دورهای خود را در دوره دوم متوسطه نشان میدهد.
با وجود همه این تغییرات ، همچنان مسئله حل نشده است.
آیا دوره دوم متوسطه موفق است؟
آموزش متوسطه دوم در حال حاضر با معضلات فراوانی رو به رو است که نتایج آن در آمارها مشخص میشود. تعداد بالای ترک تحصیل و بازماندگان از تحصیل مهمترین مشکلاتی هستند که آموزش و پرورش با آن رو به روست. « 911272 نفر در سال تحصیلی 1400-1401 از تحصیل بازماندهاند که حداقل 535 هزار نفر از آن ها مربوط به دوره دوم متوسطه هستند » .( مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی ، 1401، بررسی روند ترک تحصیل و بازماندگی از تحصیل،:).
فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران گزارشی را دهم تیرماه 1401منتشر نمود که براساس آن « 30 درصد از جمعیت 18 تا 24 سال از تحصیلات متوسطه برخوردار نیستند و 56 درصد از جمعیت کشور فاقد تحصیلات کامل متوسطه هستند » .
میانگین معدّل امتحانات نهایی یکی دیگر از شاخصهای موفقیت نظام آموزش وپرورش به حساب میآید. بر اساس اطلاعاتی که از نتایج امتحانات نهایی منتشر شد، میانگین معدل در پایه دوازدهم بدین شرح است:
- رشته علوم تجربی: 12
- رشته ریاضی فیزیک: 11.82
- رشته علوم انسانی: 9.13
نمرات فوق و به خصوص پایین بودن میانگین معدل رشته انسانی علاوه بر اینکه از نوع طراحی سوالات ناشی میشود نشانه دیگری از عدم موفقیت آموزش متوسطه دوم است . با اجرای مصوبه تاثیر معدل امتحانات دهم ، یازدهم و دوازدهم در نتایج کنکور ، تعداد زیادی از دانش آموزان ترجیح میدهند در هنرستانهای فنی و حرفهای و کار و دانش به ادامه تحصیل بپردازند و رنج مربوط به امتحانات نهایی را تحمّل نکنند.
با توجه به ظرفیت محدود هنرستانها همیشه تعدادی از دانش آموزان باقی میمانند که باید در رشتههای کارو دانش تحصیل کنند و جایی برای ثبت نام ندارند و بالاجبار به رشته انسانی هدایت میشوند و بر تعداد تارکین تحصیل میافزایند و اگر به پایه دوازدهم برسند میانگین معدّل را کاهش میدهند.
موارد فوق نشانههایی از عدم موفقیت دوره دوم متوسطه هستند . موارد مذکور نشان میدهد که اگر قرار بر تغییر در دوره متوسطه دوم باشد باید مهمترین مسئله آن شناخته شود.
مهمترین مسئله متوسطه دوم چیست؟
دوره دوم متوسطه همواره درگیر تحول بوده است. طرحهای مختلف تغییر موجبات حل معضلات آموزش دوره دوم را فراهم نکرده است. تبدیل نظام سه ساله به چهارساله و ترمی – واحدی و سالی واحدی و پس از آن سه ساله شدن نظام آموزشی متوسطه دوم همچنان این دوره را در بحران نگه داشته است. بخش مهم از بحران موجود به فاصله بین اهداف و مقررات دوره آموزشی با شرایط اجتماعی برمی گردد.
بخش زیادی از دانش آموزان که روند آموزش دوره دوم متوسطه را با انتظارات خود و تحولات اجتماعی هماهنگ نمیبینند عطای دیپلم گرفتن را به لقایش می بخشند و ترک تحصیل میکنند.آن ها هم که می مانند در برخورد با امتحانات نهایی به مشکل برمیخورند و در نهایت به مراکز آموزش از راه دور مراجعه میکنند یا تحصیل را رها می کنند.
دانش آموزان مناطق محروم نیز کمتر موفق به حضور در دبیرستان و هنرستان و کسب دیپلم میشوند . بی عدالتی آموزشی و فقدان کیفیت آموزشی هر دو در دوره متوسطه دوم به یکدیگر برمیخورند و معضلات آموزش متوسطه دوم را تشدید میکنند.
فقدان ظرفیت مناسب هنرستان برای متقاضیان نیز از جمله مهمترین معضلاتی است که نظام آموزش متوسطه دوم را آزار می دهد.
با در نظر گرفتن مسائل فوق مسائل اصلی نظام آموزش متوسطه دوم به ترتیب ذیل قابل بیان است:
1- ناهمخوانی انتظارات دانش آموزان با آموزشهای دوره دوم متوسطه.
2- علاقه بخش عمدهای از دانش آموزان به ورود سریع تر به بازار کار .
3- کنکور محور شدن آموزش متوسطه دوم.
4- تخصصی شدن رشته های تحصیلی متوسطه دوم در بخشهای نظری و مهارتی و کم شدن امکان انتخاب دانش آموزان.
در مجموع انعطاف ناپذیری را باید مسئله اصلی دوره دوم متوسطه دانست.
نسل جدیدی در مدارس تربیت شده اند که خواستهها و مطلبات متفاوت با آموزشهای رسمی دارند و آموزش و پرورش باید بتواند آموزشهایش را در برابر آنها انعطاف پذیرتر سازد.
چه باید کرد؟
1- دانشآموزان زیادی علاقه ندارند که کلاسهای متوالی دبیرستان و هنرستان را طی کنند. برای دانش آموزان فوق میتوانند 42 واحد دروس عمومی ، 9 واحد دروس غیر فنی و 8 واحد دروس غیر فنی پایه را به صورت حضوری در مدرسه بگذرانند و کار در فعالیتهای مختلف به منزله 61 واحد دروس فنی محسوب گردد و مربیان کار و دانش بر عملکرد آن ها نظارت کنند .این روش مانند طرح کاد دهه شصت خواهد بود ولی در طرح کاد ، دانش آموزان یک روز در هفته در فعالیتهای حرفهای مشغول میشدند. با این روش دانشآموزانی که مجبور میشوند به دلیل کمبود ظرفیت هنرستان به رشته انسانی هدایت شوند به راحتی مشغول به تحصیل خواهند شد .
2- کاهش رشتههای نظری: در حال حاضر آموزش دوره دوم متوسطه نظری دارای چهار رشته ادبیات و علوم انسانی ، علوم ریاضی و فیزیک ، علوم تجربی و علوم و معارف اسلامی است . رشتههای ریاضی و فیزیک و علوم تجربی دارای دروس نزدیک به هم و مشترک زیادی است و امکان ادغام آن ها وجود دارد. به این ترتیب با اضافه شدن درس زیست شناسی به رشته ریاضی رشته جدیدی به نام « علوم ریاضی و تجربی » تاسیس می شود. این روش ضمن صرفهجویی در تعداد کلاس و معلم امکان انتخاب بیشتری به دانشآموزان میدهد.
3- رشته های هنرستان های فنی و حرفهای و کار و دانش آن چنان متنوع شدهاند که آموزش حرفهای را به سمت تخصصی بودن پیش برده است در حالی که این حد از تخصص در هنرستان ها لزومی ندارد . تفاوت بین هنرستانهای فنی و حرفهای و کار و دانش نیز تا حد زیادی مبهم است و لزوم آن مشخص نیست . ادغام هنرستان های فنی و حرفهای و کار و دانش و کاهش تعداد رشتههای حرفهای به حداکثر 20 تا 25 رشته موجب می شود آموزش های حرفه ای ساده تر شود و امکانات هنرستان ها به صورت عادلانهتر بین متقاضیان تقسیم شود.
4- فاصله بین دبیرستان و هنرستان برداشته شود و دبیرستانها با حمایت وزارت آموزش و پرورش و تجهیز بتوانند رشته هایی همچون حسابداری را ارائه دهند .
5- دانش آموزان در خارج از مدرسه آموزشهایی را میگذرانند که در مدرسه به رسمیت شناخته نمیشود . به طور مثال دانشآموزانی که موفق به دریافت دیپلم معتبر زبان در آموزشگاههای زبان شوند از حضور در کلاس زبان معاف شوند و بتوانند دروس دیگری را که در دبیرستان و هنرستان ارئه می شود و به آن علاقه دارند را بگذرانند. یا مدرک آموزشگاههای آزاد حرفهای برای دانشآموزان هنرستان ها به رسمیت شناخته شود و تمام یا بخشی از دروس فنی آن ها به حساب آید.
5- جدا شدن کامل کنکور از نظام آموزشی به التهاب درونی مدرسه پایان میدهد. روش فعلی برگزاری کنکور و سخت تر شدن سوالات نهایی نتیجهای جز افزایش شکاف طبقاتی در آموزش و پرورش ندارد . همچنین روش فعلی برگزاری کنکور موجب میشود بخش عمدهای از دانشآموزان علاقهای به تحصیل در دروه نظری با توجه به مشقات و دردسرهای امتحانات نهایی نداشته باشند و بخشهایی نیز که به دلیل پایین بودن ظرفیت پذیرش هنرستانها به اجبار به رشته نظری هدایت میشوند نیز ترک تحصیل کنند یا دربرابر سدّ امتحانات نهایی قرار گیرند .
سخن پایانی :
آنچه در این یادداشت بیان شد راهکاری برای توجه به مشکلاتی است که در دوره دوم متوسطه وجود دارند. مشکلاتی که سیاست گذاران و برنامهریزان کمتر به آن توجه دارند . نسل جدید با مطالبات و انتظارات متفاوتی در مدرسه حاضر میشوند در حالی که نظام آموزش و پرورش میخواهد با نگرش دهه شصت با آنها برخورد نماید.
انعطاف ناپذیری نظام آموزش و پرورش دوره دوم متوسطه را باید مهمترین مسئله آن دانست . راهکارهایی که به این نکته توجه نکنند مجبور به تکرار تجرییات قبلی می شوند و فرجام مناسبی نخواهند داشت .
متوسطه دوم نیازمند توجّه و تحوّل است.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.