فصل اول- هدف:
از آنجا که لازم است برای رزمندگان و جانبازان و آزادگان عزیز (که از این پس در این اساسنامه به نام عمومی ایثارگران خوانده می شوند) نظام آموزشی خاصی به وجود آید که با مقتضیات عمومی ایثارگران تناسب بیشتری داشته و از انعطاف لازم برای انطباق با انواع توانائی ها و آمادگی های آنان برخوردار باشد و امکان تقویت بنیه علمی آنان را برای ادامه تحصیل فراهم آورد، مجتمع های آموزشی خاصی به نام مدارس ایثارگران بر طبق ضوابط مندرج در این اساسنامه تاسیس می شود.
...
ماده 3- برنامه های آموزشی این مدارس بر مبنای برنامه های مصوب هر پایه تحصیلی خواهد بود و هر درس ارزش و اعتبار مستقلی را داراست. لذا عدم احراز شرایط قبولی در یک ماده درسی، لطمه ای به دیگر مواد درسی ایثارگر وارد نخواهد کرد
....
ماده 7- آزادگان می توانند بدون شرکت در امتحان تغییر رشته از رشته فنی و حرفه ای به رشته نظری و بالعکس و یا از یک رشته نظری به رشته دیگر مورد علاقه خود تغییر رشته داده و ادامه تحصیل دهند.
بخش آیین نامه اجرایی مدارس (ص. 153)
ماده 55- ایثارگران مجازند یک سال بیش از سایر دانش آموزان در مدارس بزرگسالان تحصیل کنند و همچنین در هر نیمسال یا دوره تابستانی یک عنوان درسی بیش از سقف واحدهای مجاز انتخاب نمایند.
همچنین اخیرا برای فرم تقاضای دوره مدرسی در سیستم LTMS برای ایثارگری حداکثر 20 امتیاز اختصاص داده شده است در حالی که برای مدرک تحصیلی لیسانس 8 امتیار، برای فوق لیسانس 14 و برای مدرک دکتری 14 امتیاز منظور کرده اند.
به طور کلی این امتیازات غیرمرتبط به ابزاری و سلاحی مخرب در دست افرادی تبدیل شده است که با آن میتوانند نیروهای زبده و کارآمد و متخصص را به بهانههایی که حالت قانون به خود گرفته خلع سلاح کرده و بر خلاف گردش نخبگان عمل کنند. در واقع این جریانی است که بر خلاف شایسته سالاری و نخبه گرایی (Meritocracy) عمل میکند و می توان آن را ناشایسته سالاری یعنی کنار گذاشتن افراد ماهر و به کار گرفتن نیروهای کم مهارت در نظام دانست.
برقراری سهمیههایی مانند سهمیه رزمنده، آزاده، بسیجی، خانواده شهدا و غیره در سالهای بعد از انقلاب ضربات جبران ناپذیری به آموزش عالی کشور وارد کرده است که نتایج آن را به عینه با گذشت زمان میتوان دید.
همان طور که اشاره شد فلسفه برقراری سهمیه ها در زمان جنگ می تواند توجیهاتی به علت وضعیت و برهه خاص داشته باشد اما ادامه آن در زمان صلح نتایج ناگواری را در پی خواهد داشت. برای یک کشاورزی که 5 سال اسیر جنگی بوده شاید بهتر باشد برای تقدیر از خدمات وطندوستانه او قطعهای زمین، تراکتور یا وام بلاعوض به او داده شود. و اگر قرار است شغلی دولتی به او داده شود مهارتها و آموزشهای لازم به داده شود. ناگفته پیداست که گذاشتن یک اسیر جنگی برای تقدیر از خدمات او در پست مدیریت یک اداره بلافاصله بعد از ورود به وطن از کارایی اداره خواهد کاست و موجب بینظمی (Chaos) خواهد شد.
3- به کارگیری و آموزش استادان ارزشی مشکلی را حل نخواهد کرد
اعطای بورسیه و امتیازات ویژه به دانشجویان و استادانی که عنوان مبهم ارزشی را یدک می کشند دنباله همان سیاستهای آزمایش شده و تجربه شده و تکرار چرخه رانت علمی و بهانهای برای استفاده از منابع و دسترسی به آنها توسط عده ای خاص است. همچنین ارائه تسهیلات به فرزندان هیات علمی دانشگاهها را هم باید به این نوع رانت علمی افزود. همچنین دخیل کردن معیارها و شاخصهای نامربوط و رانتی و «کادرسازی» نتیجهاش تبعیض آموزشی و به کنار راندن نیروهای با تواناییها و تخصصهای بالاست.
به نظر میرسد ایده و طرح استادان ارزشی برای مقابله با استادان سکولار اندیشیده شده است. این در حالی است که تجربه این چند دهه نشان داد که عنوان ارزشی تعریف مدونی نداشته، ترسیم خط پررنگی بین این دو مفهوم میسر نیست و تفاسیر متفاوتی از آن میشود به طوری که به نتایج مدنظر طراحان این برنامه منجر نمیشود. معیارهای نامربوط در به کارگیری و استخدام نیروی انسانی متخصص و نادیده گرفتن بحث بهرهوری (Productivity) و کارآمدی (Efficiency) و تولید-محوری و بازده-محوری بیشتر یادآور سیاستهای دولت تازه تاسیس طالبان است. خبرگزاری شفقنا در 15 خرداد 1401 خبر داد که طالبان برای استخدام کارمند در ادارات دولتی، شرط داشتن سابقه جنگی (عضویت در گروه طالبان) را به عنوان عمدهترین معیار برا ی پست های دولتی در نظر گرفته است و اعضای طالبان بدون اسناد تحصیلی میتوانند در ادارات حکومتی استخدام شوند.
4- با توسعه کمی و گسترش بدون برنامه ریزی و لجامگسیخته دانشگاهها و ظهور دانشگاههایی با کیفیت نازل به پدیده تولید مدرک و عنوان تبدیل شده است
با مقایسه سطح کیفی دانشگاههای کشور در قبل از انقلاب و بعد از انقلاب و خروجی آنها میتوان به تفاوتهای کیفی آنها برد. دکتر مهدی گلشنی (21 اسفند 1400، ایسنا) در این خصوص میگوید: «با اینکه کاملاً منتقد و مخالف سیاست حاکم در زمان شاه هستم، اما نکات مثبتی در آن دوران بود که بعدها فراموش شد. مسائل آکادمیک در آن دوران به خوبی رعایت می شد. جمهوری اسلامی برای من خیلی مقدس است، ولی انتظارم این است که مفهوم جمهوری اسلامی (به درستی) پیاده شود.»
با گسترش بیرویه و تنها با تکیه بر امکانات سختافزاری و بدون توجه به نیروی انسانی و نیازسنجیهای معمول دولتها بعد از انقلاب یکی بعد از دیگری دست به تاسیس و توسعه انواعی از دانشگاهها و موسسات آموزش عالی تا دورترین نقاط کشور زدند. دانشگاههای ملی هم برای درآمدزایی و عقب نماندن از قافله کسب درآمدهای نجومی از قبل دادن مدرک و از جیب متقاضیان مخصوصا جویندگان مدارک دانشگاهی به تاسیس پردیس و دوره های شبانه و موسسات غیرانتفاعی و انتقال داشجویان ایرانی در حال تحصیل در دانشگاه های خارج کشور با رنکینگهای پایین به بهانه جلوگیری از خروج ارز از کشور در دامن زدن به افت کیفی دانشگاه نقش پررنگی را بازی کردند.
همچنین اصطلاح «پولی کردن دانشگاهها و مدارس» به تدریج جا افتاد و نهادینه شد و شکل عملی به خود گرفت و به دنبال آن جو مدرک-گیری و عناوین جای دانش و سواد و تخصص را گرفت و به تعبیر دکتر گلشنی دانشگاهها به «دکانی برای مدرکسازی» تبدیل شدند، به طوری که تحصیل رایگان تنها روی کاغذ و کتابچههای قانون و بخشنامهها و شیوهنامه ماند. جامعهشناسان برای تحلیل و توصیف وضعیت حاضر مدارس و دانشگاه های ایران از عناوین «مرگ مدرسه» و «مرگ دانشگاه» استفاده می کنند.
دکتر مهدی گلشنی در سخنرانی خود در 25 بهمن 1397 درجمع دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف از سقوط دانشگاه سخن گفت و بیکیفیتی دانشگاه و مقاله محوری را با صدای بلند فریاد زد. به طور کلی گسترش دانشگاهها و موسسات آموزش عالی بدون توجه به زیرساختها و نیروی انسانی متخصص مانند تامین استاد و امکانات آزمایشگاهی و آموزشی نه تنها کمکی به توسعه نمی کند بلکه ممکن است مانعی در مسیر آن باشد. دایر کردن برنامه دوره دکترا در یک ساختمان اجاره ای و بدون امکانات و استاد در یک شهر کوچک سی هزار نفری و تاسیس انواعی از دانشگاهها و مراکز آموزش عالی مانند پیام نور، غیرانتفاعی، آزاد، نیمه حضوری، علمی-کاربردی، غیرانتفاعی و غیره بدون در نطر گرفتن امکانات موردنیاز سهمی در توسعه نخواهد داشت.
5- آزادی آکادمیک (Academic Freedom) در نظام آموزش عالی کشور محلی از اعراب ندارد!
دائرهالمعارف بریتانیکا در مدخل «آزادی آکادمیک» آورده است: «آزادی و اختیار عمل مدرسان، معلمان، دانش آموزان و دانشجویان برای تدریس، مطالعه و ادامه تحصیل و کسب دانش و تحقیق بدون دخالت بی مورد و بدون علت و بدون اعمال محدودیت از طریق وضع قوانین و ضوابط و مقررات نهادها و سازمان ها یا فشار افکار عمومی است. ارکان اصلی آن شامل آزادی و اختیار معلمان، مدرسان و استادان در تحقیق و پژوهش و مطالعه درباره هر موضوعی که معرفت و عقلانیت را در آنها توسعه داده و آنها را تشویق به رشد علمی کند، ارائه یافته هایشان به دانش آموزان، دانشجویان، همکاران و دیگران، انتشار داده ها و نتایج بدون کنترل یا سانسور و فیلتر و تدریس و آموزش به صورتی که از نقطه نظر حرفه ای مناسب تشخیص می دهند.»
با این تعریف ممنوع التدریس کردن و اخراج استادان، معلمان و دانشجویان به عللی مانند اظهارنظر، انتقاد و اعتراض، مصاحبه و نشر مطالب که به مذاق حاکمیت خوش نیاید و امضای طومار در این حیطه قرار میگیرد. همچنین ایجاد محدودیت در معرفی منابع و محتویات آموزشی از طریق اعمالی مانند ایجاد جو امنیتی و تهدید و ترس در محیطهای دانشگاهی و مدارس با آزادی اکادمیک منافات دارد. همین طور کشیدن خط قرمز برای وارد شدن به موضوعات پژوهشی و انتخاب موضوع و کنترل و اعمال نظر و فشار بر موضوعات پایاننامهها و پروژهها و پژوهش های علمی یا مقالات و کتابها یا تعیین نتایج پژوهشها و دادهها دانشگاهی از قبل و اجازه ندادن به انتشار نتایج تحقیقیاتی که باب میل حکومت و گروههای ذینفوذ و قدرت و برخلاف پروپاگاندی دولتی است در این حیطه بحث میشود.
جا دارد در اینجا به دو برنامهای که در دانشگاهها و موسسات آموزش عالی توسط نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها مستقر در این مراکز اجرا می شود و شاید بتوان آنها را به آزادی اکادمیک مربوط دانست اشاره شود:
1- تشکیل کرسیهای آزاداندیشی
2- طرح ضیافت اندیشه
گروه های هدف در مورد اول بیشتر دانشجویان و در شماره دو اساتید مخاطبان گروه هدف را تشکیل میدهند. همان طور که از عنوانهای این طرح ها می توان حدس زد فصل مشترک این دو را «اندیشه» تشکیل میدهد. مجری و متولی اصلی برنامه های این طرح ها نهادی است که بدنه آن را روحانیون حوزه تشکیل می دهند. کرسیهای آزاداندیشی که با پیشنهاد رهبر معظم کار خود را آغاز و بعدها با تصویب آیین نامهای دارای تشکیلات منسجم شد هدفش میدان دادن به دانشجویان و خلق محیطی برای آنها جهت ابراز آزاد نظرات و ایدههای خود در زمینههای متفاوت است. ایشان در دیدار با اساتید دانشگاهها در 8 شهریور 1388 فرمودند: «یکی دیگر از کارهائی که باید در زمینه مسائل گوناگون اجتماعی و سیاسی و علمی انجام بگیرد، میدان دادن به دانشجوست برای اظهارنظر. از اظهارنظر هیچ نباید بیمناک بود. این کرسی های آزاداندیشی که ما گفتیم، در دانشگاهها باید تحقق پیدا کند و باید تشکیل بشود. اگر چنانچه بحثهای مهم تخصصی در زمینه سیاسی، در زمینه های اجتماعی، در زمینه های گوناگون حتّی فکری و مذهبی، در محیطهای سالمی بین صاحبان توان و قدرتِ بحث مطرح بشود، مطمئناً ضایعاتی که از کشاندن این بحثها به محیطهای عمومی و اجتماعی ممکن است پیش بیاید، دیگر پیش نخواهد آمد.»
با بررسی «آیین نامه تشکیل کرسی های آزاداندیشی» این نکته عیان می شود که محدودیتهایی برای بیان آزاد اندیشه در آن گنجانده شده است. از طرفی دولتی بودن این برنامه (و نه خودجوش با تشکلی دانشجویی) و وابستگی آن به نهادی که به قدرت متصل است میتواند اعتبار آن را تضعیف کرده و تحرک و پویایی آن را گرفته و آن را به برنامهای فرمایشی با چارچوب و فرمتی از پیش تعیینشده که اهداف خاصی را تعقیب می کند تنزل دهد. برقراری سهمیههایی مانند سهمیه رزمنده، آزاده، بسیجی، خانواده شهدا و غیره در سالهای بعد از انقلاب ضربات جبران ناپذیری به آموزش عالی کشور وارد کرده است که نتایج آن را به عینه با گذشت زمان میتوان دید.
در ماده 3 این آیین نامه با عنوان راهبردها آمده است:
3-1- تأکید بر نقش اساسی و کانونی رهنمودها و تدابیر مقام معظم رهبری در اجرای کرسیها
3-2- استفاده از ظرفیتهای سایر مراکز علمی و آموزشی در اجرای کرسیها
3-3- ترغیب استادان و گروه های دانشجویی به مشارکت فعال در برگزاری کرسی ها
3-4- ایجاد رقابت بین استادان و گروههای دانشجویی در برگزاری کرسیها
3-5- تشویق و حمایت از کرسیهای موفق
3-6- معطوف نمودن برنامه کرسیها به ارتقای کیفیت و نشاط در محیط دانشگاه
3-7- آسیبشناسی و پایش مستمر پس از اجرای کرسیها
3-8- رعایت مقتضیات محیطی و محلی در برگزاری کرسیها
و در ماده 9 در خصوص شرایط مجری آمده است:
9-1- التزام عملی به مبانی نظام جمهوری اسلامی ایران و قانون اساسی
9-2- عدم عضويت در اركان هيچ يك از احزاب و گروههای سياسی
9-3- دارا بودن مدرک کارشناسی ارشد یا بالاتر دانشگاهی يا حوزوی، ترجیحاً در حیطه تخصصي برگزاری کرسی
8-4- دارا بودن توانایی لازم در مدیریت جلسه
در برنامه ضیافت اندیشه که مدرسان و برگزارکنندگان دورههای آن عمدتا روحانیون هستند و برای اساتید اجرا میشود ، بررسی محتوا و سرفصلهای دورهها نشان می دهد که سبک و ایدئولوژی خاصی در این کورسها تدریس و به نوعی اندیشه و سبک زندگی خاص مدنظر گردانندگان کانالیزه، تجویز و تبلیغ و ترویج و اغلب به نظرات و اندیشههای دیگری غیر از آن چه قبلا تدوین شده اجازه بروز داده نمی شود. همچنین برای شرکت در این دورهها گواهینامه صادر و امتیازات اداری در نظر گرفته می شود به طوری که در ارتقای اساتید مورد محاسبه قرار می گیرد. این یعنی دوباره چرخه و تکرار داستان معیارهای نامربوط به تخصص و کارآیی افراد در انجام امور و وظایف.
به نظر می رسد تخصیص بودجه و امکانات جداگانه و تدوین آییننامه برای برنامههایی از این دست با تعریف آزادیهای آکادمیک همخوانی ندارد و به نوعی کنترل جریان سیال اطلاعات و دانش و قالبی کردن تفکر و اندیشه تلقی میشود. با این وجود با توجه به اینکه مخاطبان و شرکت کنندگان در این دروه ها از اساتید و فرهیختگان جامعه هستند ضرورت استفاده از مدرسان و برگزارکنندگان متخصص و کارآمد و حرفهای را میطلبد. در غیراین صورت انگیزه شرکت در این دورهها تنها برای رفع تکلیف و کسب امتیازات اداری خواهد بود.
بر اساس تعریفی که از آزادی آکادمیک داده می شود طرفداران فلسفه آن را نه برای راحتی و رفاه حال معلم، استاد و دانشجو بلکه به خاطر فوائد و منفعتی می بینند که جامعه از آن می برد: یعنی منافع بلندمدت جامعه زمانی بهتر تامین می شود که فرآیند آموزشی منجر به توسعه و پیشرفت دانش شود. و وقتی تحقیق و پژوهش و مطالعه از محدودیت ها و قید و بندهایی که دولت، نهادهای مذهبی و گروه های ذی نفع ایجاد می کند آزاد می شود جامعه بهتر رشد و توسعه می یابد (دائره المعارف بریتانیکا). اولین قدم برای نزدیک شدن به آزادی آکادمیک در فضای دانشگاهی کشور کم کردن و به حاشیه راندن فعالیتهای غیرعلمی در محیط دانشگاه و کم کردن نفوذ و قدرت و برنامه های گروههای وابسته به حکومت است.
6- زبان و میدیوم آموزشی دانشگاهها نیاز به روزآوری و بازنگری دارد
نمیتوان انکار کرد که چندین قرن است غرب (عمدتا حوزه جغرافیایی اروپای مرکزی و غربی، کشورهای امریکای شمالی و استرالیا و نیوزلند) خاستگاه و تولیدکننده علم و تکنولوژی شده و مسیری یک طرفه از این کشورها به سمت کشورهای دیگر مخصوصا کشورها در حال توسعه در جریان بوده است. همچنین در حیطه فرهنگی و نظام سیاسی نیز غرب الگویی برای بیشتر کشورهای دیگر بوده است. مهاجرتهای گسترده به این کشورها خود گواهی بر این ادعاست. برای استفاده موثر و دسترسی به منابع عظیم و علوم و تکنولوژی که غرب تولید می کند و برای عقب نماندن از قافله توسعه و پیشرفت یا باید این منابع و مواد به زبان هدف یعنی زبان کشوری که می خواهد از این منابع استفاده کند ترجمه شود یا با یادگیری زبان منبع مستقیم و بی واسطه به این منابع استرسی پیدا کرد. با توجه به سرعت سریع علم و تکنولوژی و تولید عظیم منابع و تکامل ناقص ترجمه ماشینی و هوش مصنوعی و زمان بر بودن ترجمه منابع راه حل معقولانه این است که برای استفاده سریع و مستقیم از این منابع دانشجویان، دانش آموزان و اساتید باید این زبان های کشورهای توسعه یافته را به عنوان زبان دوم و نه زبان خارجی یاد بگیرند. اما در این میان یکی از زبانهای غربی به علت گستردگی استفاده از آن در جهان اهمیتی دو چندان یافته است:
زبان انگلیسی، که به درستی آن را زبان علم و تکنولوژی (The Language of Science and Technology) هم نامیدهاند. زبان انگلیسی که در بیش از 100 کشور جهان صحبت می شود و معمولا در سازمان های بینالمللی، رسانه ها، مسافرتهای بین المللی و اینترنت استفاده می شود و تقریبا یک چهارم جمعیت کره زمین در استفاده از این زبان تسلط یا توانایی دارند (کریستال، 1997). اما چیزی که این زبان را بی رقیب و منحصر به فرد می کند تعداد سخنگویان و یادگیرندگان این زبان است. به گفته دیوید کریستال (1997) زباشناس بریتانیایی این زبان تنها زبانی است که تعداد سخنگویان غیربومی آن از سخنگویان بومی آن پیشی گرفته است و به عنوان زبان مادری یا زبان دوم در بافتهای متعدد و متنوع به وسیله افرادی از تمام ملیتهای مختلف در همه قارهها مورد استفاده قرار میگیرد. این زبان جایگاه خود را به قدری در ارتباطات و مناسبات بین المللی مستحکم و تثبیت کرده است که حالا دیگر آن را نه یک زبان خارجی یا دوم بلکه از آن تحت عنوان یک زبان بینالمللی یاد میشود. با توجه به برون دادها، نتایج و تجارب به دست آمده با شرایط تعیین شده فعلی ، ازدواج بین حوزه و دانشگاه یا حوزه و مدرسه پیوندی نامیمون و سخت به نظر میرسد و ادامه آن با وضعیت فعلی بدون خروجی ملموسی ممکن است به طلاق بیانجامد. چرا که پیوند و همکاری حوزه و دانشگاه و مدرسه به صورت ارتباطی یک طرفه مطرح بوده و تعامل به معنی واقعی کلمه بین دو طرف برقرار نمی شود.
در دنیای نشر نیز درصد کتابها، مقالات و منابعی که به این زبان منتشر می شود از زبانهای دیگر بیشتر است. لذا کلید ورود و دسترسی به منابع عظیم که به زبان های غربی مخصوصا زبان انگلیسی منتشر میشود یادگیری و تدریس این زبانها و فراهم آوردن و ایجاد تسهیلات برای دانشجویان و دانش آموزان برای تسلط به این زبانها میباشد. لذا سیاستگذاران آموزشی اگر اندک علاقهای به توسعه کشور دارند و نیتشان زدودن موانع بر سر راه توسعه و رشد میباشد می باید بدون تعصب و بیبهانههای ایدئولوژیکی و سیاسی و به بهانههای واهی مانند خدشهدار شدن وحدت ملی و بدون توجه به آنهایی که به عللی مانند دسترسی به منابع و حلقه های قدرت روی «تئوری توطئه» و «هژمونی زبان انگلیسی» کار می کنند و آن را ابزار جدید استعمار و «اسب تروای» غرب میدانند به مهیا کردن امکانات یادگیری زبانهای خارجی مخصوصا زبان انگلیسی درمدارس و دانشگاهها همت بگمارند و این نکته را در نظر داشته باشند که دانستن حداقل یک زبان خارجی (زبانهای کشورهای توسعه یافته غربی) از ملزومات توسعه می باشد.
شاید یکی از کلیدهای توسعه کشوری مانند هندوستان در زمینه های علمی مختلف را باید در استفاده از زبان انگلیسی که به صورت توفیقی اجباری در تسهیل ارتباطات در این کشور استفاده شد جست و جو کرد. به علت تعدد زبانهای محلی و بومی در این کشور زبان انگلیسی نقشی کلیدی به عنوان زبان میانجی در این کشور ایفا می کند. اما مهم تر از آن استفاده از این زبان در بافتهای علمی و اکادمیک در این کشور به صورت هر چند غیررسمی می باشد که در توسعه اقتصادی و سیاسی و علمی و دیپلماسی هند نقش پررنگی داشته است.
هند بدون تعصب و و به شکل عملی به درستی تشخیص داد که یادگیری این زبان می تواند دسترسی به منابع به این زبان را تسهیل کرده و سهمی در توسعه داشته باشد.
اما بررسی و مرور سیاست های زبانی چند سال اخیر و همچنین بررسی کتابهای درسی زبان انگلیسی مدارس نشان می دهد که گرایش مثبت و انگیزه قوی برای استفاده و تدریس این زبان در سیاست گذاران و طراحان آموزشی دیده نمی شود و حتی قوانینی برای ایجاد محدودیت هایی برای تدریس آن به گروه های سنی مختلف وضع شده است.
اما به دانشگاهها که میرسیم اگرچه دانشجویان انگیزه بالایی برای یادگیری زبان انگلیسی از خود نشان می دهند اما با توجه ضعفها و سیاستهای آموزشی ایدئولوژیک-محور و بحث «تهاجم فرهنگی از طریق زبان» بیشتر دانشجویان و فارغ التحصیلان تسلط نسبی مخصوصا در مهارت نوشتاری به این زبان پیدا نمی کنند. بنابراین قادر به مطرح ساختن نظرات و ایده های خود در سطح بینالمللی نیستند.
شاید یک راه حل برای عمومی کردن استفاده از زبانهای غربی خاصه انگلیسی استفاده از تجربه موفق آموزش محتوا-محور در قبل از انقلاب باشد. به این معنی که برای تدریس محتوای آموزشی در رشته هایی مانند فیزیک، شیمی یا رشته پزشکی میدیوم آموزش در معدودی از دانشگاهها به زبان انگلیسی یا یکی از زبان های خارجی باشد. همچنین استفاده از بومیان زبان خارجی در دانشگاه ها میتواند به یادگیری این زبان کمک کند. برای علوم انسانی هم می توان از زبانهای بومی استفاده کرد. با استفاده از زبان اصلی دانشجویان و محققان داخلی می توانند به طور مستقیم و بلافاصله بعد از انتشار این منابع عظیم به آنها دسترسی پیدا کنند. همچنین باید به تسلط بدنه دیپلماسی کشور و دیپلماتها به زبانهای بینالمللی اشاره کرد که در تعامل با جهان خارج و توسعه کشور نقش بازی میکند.
همچنین برای تقویت مردمسالاری و توسعه فرهنگی به زبان های بومی سایر مناطق کشور هم بها داده و فرجهای برای ارائه آثار خود در محیطهای دانشگاه به این زبانها هم داده شود
7- ورود سیاستمداران و دولتمردان به دانشگاهها برای احذ مدرک یا به عنوان شغل با استفاده از نفوذ و قدرت به افت کیفی دانشگاهها دامن می زند
معمولا در کشورهای توسعه یافته علاقه مندان به سیاست ابتدا به مطالعه و پژوهش و تحصیلات آکادمیک و کسب مهارتهای لازم میپردازند بعد ممکن است به سیاست وارد شوند اما در کشورهایی مانند ایران سیاستمداران معمولا بعد از وارد شدن به سیاست و گرفتن پست با (سوء) استفاده از نفوذ و قدرتی که کسب کردهاند به کسب مدرک یا استفاده از بورسیه تحصیلی میپردازند. سیاستمداران خاصه نمایندگان مجلس ممکن است در حین خدمت با استفاده از نفوذ و قدرتی که دارند به کسب مدارک دانشگاهی بپرازند. همچنین بعد از اتمام دوره کاری خود معمولا به عللی مانند وجهه و پرستیژ اجتماعی و مزایا مادی به عضویت هیات علمی دانشگاه ها در آیند. تا اینجا ظاهرا مشکلی آن چنانی در این روند دیده نمیشود. اما مشکل اصلی وقتی بروز می کند که رزومه و پیشینه علمی این گروه از سیاستمداران و مقامات دولتی را بررسی میکنیم. با توجه به اینکه این گروه از افراد با روش های پژوهش و متدولوژی آشنا نبوده و مهارتهای مربوط به رشته خود را به صورت مرحله به مرحله پشت سر نگذاشتهاند لذا مهارتهای اکادمیکی ناچیزی دارند. ممکن است شخصی با مدرک لیسانس وارد پستی سیاسی شود و در اندک مدتی به مدارک بالاتر دست یابد. تجربه این چند دهه نشان داد که عنوان ارزشی تعریف مدونی نداشته، ترسیم خط پررنگی بین این دو مفهوم میسر نیست و تفاسیر متفاوتی از آن میشود به طوری که به نتایج مدنظر طراحان این برنامه منجر نمیشود.
فواد صادقی فعال رسانهای (انصاف نیوز، 24 اردیبهشت 1401) با آوردن مثالی از مقامات سیاسی کشور که در طول خدمت خود مدرک دانشگاهی در حوزه اقتصادی کسب کرده اند معتقد است که داشتن مدرک به معنای آن نیست که این مقامات اقتصاددان یا حتی اقتصادخوان هستند. یعنی تئوریهای اقتصادی را در قالب یک دانشجو و پژوهشگر آموخته باشند، نه در قامت یک مسئول جمهوری اسلامی که کلاس درس به دفترش آمده برای اینکه مدرکی بگیرد. همان طور که اشاره شد سیاستمدارانی که در دوره کاری خود مدرک دانشگاهی کسب می کنند بعد از اتمام دوره کاری خود معمولا یک مسیر بیشتر را انتخاب نمی کنند:
مسیر دانشگاه و عضویت در هیات علمی. تداوم این چرخه و وارد شدن این افراد به بدنه دانشگاه به نوبه خود ضربات جبران ناپذیری بر کیفیت آموزش عالی وارد می کند.
8- خرید و فروش و جعل مقاله و پایاننامه وجهه دانشمندان و محققان ایرانی و جامعه دانشگاهی کشور را در سطح جهانی خدشهدار کرده است
خرید و فروش و جعل مقاله و پایاننامه و رونویسی (کپی-پیست) و انتحال و دزدی و سرقت علمی و ادبی (Plagiarism) و همچنین ارائه مدارک دانشگاهی جعلی و به میان آمدن تعدادی از نامهای مقامات ارشد کشور جامعه دانشگاهی ایران را با یک افتضاح علمی روبه رو کرده است. همچنین تولید مقاله به هر قیمتی برای بهرهمندی از مزایای آن به پدیده ای به نام مقاله سازی منتهی شده است.
دکتر حسین آخانی (مجله شهروند امروز، مهر 1387) با اشاره به تقلب علمی ناشیانه یك عضو هیات علمی از یك محقق استرالیایی که بازتاب گستردهای در محافل علمی كشور داشت می گوید: «بیكاری خیل عظیم مدركداران و وجود شرط داشتن مقاله جهت استخدام یا تولید مقاله در مراكز آموزشی و شبهدانشگاهی برای بقا و دریافت پایه، تلاش در یافتن بورس در آن سوی مرزها و فقدان سیستم نظارتی لازم كار را به جایی رسانده كه افراد حرمت قدسیترین وظیفه یك معلم و محقق كه همانا تولید صادقانه علم و تربیت دانشجویان سالم و رعایت اخلاق است را نادیده گرفته و همه چیز رنگ و بوی تجاری و دلالی گرفته است.»
بیرون آمدن لیستی بلندبالا از مقالات پزشکی محققان ایرانی در سال 2015 که مجله نیچر آنها را بازپس گرفته و نیز گزارش هایی از روشهای فریبکاری (Misconduct) اساتید ایرانی در چاپ مقالات در ژوزنالهای معتبر جامعه دانشگاهی ایران را در بهت فرو برد و لکه ننگی بر دامن آن به جا گذاشت که پاک کردن آن شاید سالها طول بکشد.
همچنین نشر الزویر در سال 2017 از استرداد و بازپسگیری (Retraction) 26 مقاله از نویسندگان ایرانی خبر داد.
خرید و فروش پایان نامه و بازار پررونق آن معضل دیگری است که سالهاست گریبان جامعه دانشگاهی ایران را گرفته است.
ریچارد استون، یکی از نویسندگان بخش بینالملل مجله ساینس بعد از گشت و گذاری که در میدان انقلاب داشت در مقاله ای در 24 شهریور 1395 با عنوان «مخدوش شدن چهره علمی ایران با رونق بازار تاریک فروش پایاننامه و مقاله علمی» درباره یکی از موسساتی که در کار فروش پایان نامه و مقاله است می نویسد: «این موسسه یکی از نمونه های بارزی از مراکزی که در آن گروهی کارشان نوشتن پایان نامه و مقالات علمی در قبال پول است. آنها در اینترنت، با پوستر و آگهی و پحش بروشور و آگهی توسط افرادی که فریاد می زنند و با خود پلاکارد دارند و در بیرون دانشگاه تهران در پیاده رو صف می کشند تبلیغ می کنند.»
استون با اشاره به قانون گذارانی که مدارک دانشگاهی خود را به این طریق اخذ کرده اند و اینکه قرار است مجلس روی لایحه ای در این باره کار کند می نویسد: «هنوز روشن نیست چند مقاله و پایان نامه به این صورت تولید شده است. در سال 1393 یک عضو فرهنگستان علوم برآورد کرد که هر سال 5000 پایان نامه یعنی تقریبا 10 درصد کل پایان نامه های فوق لیسانس و دکترا از دلالان و فروشندگان تهیه می شود.
بهزاد عطایی آشتیانی، استاد مهندسی عمران دانشگاه صنعتی شریف جزئیات بیشتری از این معضل داده است. او می گوید که 330000 لینک فارسی به فروشندگان مقالات علمی یافته است. آشتیانی تخمین میزند که حداقل دو هزار مورد از چنین اقداماتی در ایران وجود دارند. دانشمندان ایرانی سالانه 30000 مقاله در ژورنال های بین المللی به چاپ می رسانند که از زمان انقلاب اسلامی 20 برابر افزایش داشته است. حسین آخانی استاد زیست شناسی دانشگاه تهران می گوید که مقالات و پایان نامه های خرید و فروش شده وجه و شهرت تعداد زیادی از دانشمندان ایرانی را که تقلب نمی کنند خدشه دار و اعتماد جامعه علمی جهان را کم رنگ تر می کند و احتمالا همکاریها و مشارکتها را در معرض خطر قرار می دهد.» استون اعتقاد دارد که ادامه این وضعیت رتبه و اعتبار علمی ایران در جهان را خدشه دار می کند.
تاکید بر نگارش مقاله برای ارتقا و فقدان قوانین سفت و سخت و شفاف نبودن مجازات و تنبیه برای متخلفان و عدم برخورد با این افراد در محیط دانشگاه باعث شده که این روند تا به امروز کم و بیش ادامه داشته باشد. شاید یکی از علل تعلل در وضع قانون به وضعکنندگان و قانونگذاران برگردد که ممکن است خود در زمزه کسانی باشند که در این کار دست داشته یا مدارک تحصیلی خود را از راههای میانبر کسب کردهاند. به سبب این نقیصه مقامات بلندپایه دولت با فاش شدن مدارک جعلی خود یا تقلب علمی در مقالات خود همچنان به کار خود ادامه می دهند به کار خود و خود را ملزم به استعفا یا کنارهگیری نمی بینند.
انجمن علمی دانشجویان فلسفه در نامهای به رئیس دانشگاه تهران در ۱۰ خردادماه ۱۴۰۱ دربارهٔ سرقت علمی گسترده محمود خاتمی استاد پژوهشی فلسفه دانشگاه تهران خواستار پاسخگویی این مقام شدند. در این نامه آمده است که این استاد عضو هیأت علمی گروه فلسفهٔ دانشکدهٔ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران در سال ۱۳۹۳ موجب رسوایی دانشگاه تهران در ابعادی بینالمللی شده و به رغم گذشت سالها هیچ اقدامی برای این تقلب گسترده وی انجام نگرفته است. این انجمن خواستار اعلام روشن اقدامات انجام گرفته و نتایج بررسی توسط کمیتهٔ وعدهدادهشده جهت اطلاع دانشجویان فلسفه این دانشگاه و نیز دیگر اهالی جامعه فلسفه ایران شده است. از ظواهر امر چنین بر میآید که از سال 1393 هیچ مجازات یا اقدامی تنبیهی و بازدارنده برای این تخلف علمی گسترده این استاد فلسفه انجام نگرفته است و استاد مزبور با همان ترفیعات و درجاتی که از قبل مقالات و کتابهای جعل شده دریافت کرده تا زمان حاضر به کار خود ادامه داده است.
روال معمول این است که در کشورهای توسعه یافته وقتی جعل مقالهای یا افتضاح علمی هر چند در مقیاس کوچک توسط یک مقام سیاسی به اثبات میرسد مجبور به کناره گیری میشود. برای مثال در سال 1388 وزیر دفاع آلمان، کارل تئودور زوگوتنبرگ (Karl-Theodor zu Guttenberg)، به دلیل کپی کردن قسمتهایی از پایاننامهاش کنارهگیری کرد. مدرک دکترای او که تا این اواخر کاندیدای احتمالی صدارت عظمی هم به شمار می رفت پس گرفته شد. این مقام آلمانی در یک کنفرانس خبری اعلام کرد که به خاطر این رسوایی از کلیه سمتهای دولتی اش کناره گیری می کند.
خشت آخر
در بحثی که گذشت نگاهی گذرا به پاره ای از مشکلات و معضلات آموزش عالی در دوران بعد از انقلاب 1979 با کلیدواژه رشد و توسعه انداخته شد. از معیارهای نامربوط گزینش مخصوصا گزینش دانشجو و به کارگیری متخصصان سخن رفت و هر جا بحث آموزش عالی با آموزش و پرورش تلاقی پیدا کرد به مشکلات مدارس نیز پرداخته شد. در ادامه این مقال نظری به موضوع ارتباط بین حوزهها، و مدارس و دانشگاهها که در دولت فعلی مورد تاکید قرار گرفته پرداخته شد. اشاره شد که پدیدههایی مانند مدارس و دانشگاهها از غرب وارد شدهاند لذا ضروری است دانشگاهها و مدارس کشور با مدارس و دانشگاه های آنها در ارتباط مداوم بوده، با آنها به مبادله اطلاعات، ایده ها و نظرات پرداخته، فعالیت ها و برنامه های آنها را رصد کرده و با مدنظر قرار دادن بحث فرهنگ و بومی سازی فعالیت و برنامه های کلی خود را در صورت لزوم از آنها اقتباس کرده و مسیر آنها را تعقیب کنند.
با توجه به برون دادها، نتایج و تجارب به دست آمده با شرایط تعیین شده فعلی ، ازدواج بین حوزه و دانشگاه یا حوزه و مدرسه پیوندی نامیمون و سخت به نظر میرسد و ادامه آن با وضعیت فعلی بدون خروجی ملموسی ممکن است به طلاق بیانجامد. چرا که پیوند و همکاری حوزه و دانشگاه و مدرسه به صورت ارتباطی یک طرفه مطرح بوده و تعامل به معنی واقعی کلمه بین دو طرف برقرار نمی شود. از طرفی فلسفه و داستان تاسیس این نهادها با هم توفیر دارد و اشتراکات زیادی بین حوزه از یک طرف و مدرسه و دانشگاه از طرف دیگر نمیتوان یافت.
با وجودی که حوزه از استظهار گرم حکومت برخوردار بوده و به منابع موردنیاز دسترسی داشته و دوایر و نهادهایی با تخصیص بودجه و نیروی انسانی و لجستیک کافی برای جوش دادن مدارس با حوزه تاسیس شده و نیز به کمک بازویی به نام معاونت امور پرورشی و ستادهای مرتبط اقدامات گستردهای برای تسهیل ورود و فعالیت روحانیون و فارغ التحصیلان حوزه به مدارس و سایر دوایر انجام شده اما به عللی که ذکرش رفت این پیوند نیاز به بازنگری دارد چرا که هنوز به نتایج موردنطر سیاستگذاران ختم نشده و از رسیدن به اهداف موردنظر بازمانده و ماموریت خود به انجام نرسانده است. همچنین این دو مسیری جداگانه را طی میکنند و عناصر تشکیل دهنده دو سازمان قدرت ترکیبی قوی با هم ندارند و شاید به سختی بتوان پیوندی پایدار بین این دو برقرار کرد مگر اینکه با دستکاری و تغییر عناصر و حفظ استقلال آنها ارتباطی دو طرفه و دوسویه بین آنها برقرار کنیم. مضافا تقابل و تعارض بین علم و شرع یا دین و دانش که توسط گروهی از دینپژوهان مطرح میشود و افت میزان محبوبیت روحانیون و بحث تخصص، کارآیی و مهارتهای آنها ممکن است این پیوند را هرچه بیشتر کم رنگ و سست کند.
ذکر این نکته ضروری است که با گذشت زمان نفوذ و اختیارات روحانیون در دانشگاه ها و مدارس بیشتر شده به طوری که حتی در عزل و نصبها و نیز محتوا و کتابهای درسی و هرچه بیشتر ایدئولوژیک کردن محیط این مراکز نقش پررنگی را بازی می کنند.
اما این دفتر باز و حکایت همچنان باقی است که آیا این برنامهها و اقدامات با این حجم گسترده و نزدیک به اشباع در راستای توسعه و پیشرفت کشور است یا مسیری برخلاف آن است. آیا این مسیر هدر دادن بودجه و مالیات اخذ شده از ایرانیان است و تاثیرات منفی بر رشد و توسعه کشور داشته و تهدیدی برای آن است یا تسهیل کننده بوده و فرصتی برای رشد و توسعه است؟
منابع :
- دبیرخانه شورای عالی آموزش و پرورش. (1387)، مجموعه مصوبات شورای عالی آموزش و پرورش ویژه دوره های ابتدایی و راهنمایی تحصیلی. (تدوین: جواد شرکایی اردکانی). تهران: اداره کل چاپ توزیع کتاب های درسی ایران
- شعبانی، حسن. (1371). مهارتهای آموزشی و پرورشی: روشها و فنون تدریس. تهران: سمت
- خمینی، روح الله، صحیفه نور :مجموعه رهنمودهای حضرت امام خمینی (1370). وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی
- مهرمحمدی، محمود و دیگران. (1388). پیش نویس سند تحول راهبردی نظام تربیت رسمی و عمومی جمهورس اسلامی ایران در افق چشم انداز. ویراست نهایی (ششم). شورای عالی آموزش و پرورش
- آیین نامه اجرایی مدارس مصوب چهل و یکمین جلسه کمیسیون معین شورای عالی آموزش و پرورش مصوب چهل و یکمین جلسه کمیسیون معین شورای عالی آموزش و پرورش 10/5/1400
- آیین نامه تشکیل کرسی های آزاد اندیشی در دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی و پژوهشی
- Farhady, H., Sajadi Hezaveh, F. & Hedayati, H. (2010). Reflection on Foreign Language Education in Iran. The Electronic Journal for English as a Second Language. Volume 13, Number 4
8. Paivandy, S. 2010. Iran: Second higher education Cultural Revolution? University World News. Issue 146.
9. Weiner, M. 1966. Modernization: The Dynamics of Growth. Voice of American Forum Lectures
10. https://www.britannica.com/topic/academic-freedom
11. Crystal, D. (1997). English as a Global Language. Cambridge University press.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
پیشرفت هر جامعهای براساس نیروهای انسانی آن جامعه تحقق پیدا میکند. وقتی میگوییم سرنوشت یک جامعه از دانشگاه تعیین میشود، منظور همان نقش تعلیم و تربیت در دانشگاههاست که احترام ویژه مردم را نیز در پی دارد. استادان بهدنبال منافع مالی نیستند، بلکه بهدنبال ارزشهایی هستند که خلق میکنند. رشد توسعه دورههای تحصیلات تکمیلی دکتری بایستی بر اساس الگوی مشخص و متناسب با نیازها و شاخصهای توسعه و متأثر از نرم جهانی و بین المللی باشد تا از یک طرف صیانت دانشگاه به عنوان محل تربیت فارغ التحصیلانی کارآمد و مفید برای جامعه حفظ شده و از طرف دیگر فرصتی برای جوانان شایسته و مستعد فراهم نماید تا ذخیره اصلیترین سرمایه هر کشور تأمین شده و نیروی انسانی متخصص و شایسته به درستی تربیت یافته تا باعث پیشرفت کشور شوند.
این مثل داستان کسی است که لیاقت علمی و عملیش به او توفیق داده تا به دیدار معصومی در خواب و معصومی در بیداری برسد ولی در استخدامی حکومت اسلامی ردّ می شود مثلا در آزمون استخدامی نمره بالا می آورد ولی با قوانینی مسخره حق ورود و حق ورود به مصاحبه را نداشته باشد و از آن طرف می بیند کسی که با حیوان جماع کرده است جذب این سیستم شده است.
آه که جهل قانون نویسان و مجریان و قاضیان و ... چه بسیار است.
پیداست که دیگر چراغمان نمی سوزد. روغنی در فتیله نمانده است. آیا اصلا چراغی مانده است؟ درین قحطی دمشق چه جای سخن از مروت و عشق؟ باز ما ماندیک و شهر بی تپش و آن چه کفتار است و گرگ و روبه است.
چراغی که دیگر نمی سوزد! (عبدالکریم سروش-تیر 1401)
باز می بینم صدایم کوته است
خانه خالی ماند و خوان بی آب و نان
و آن چه بود آش دهن سوزی نبود
این شب است آری شبی بی هولناک
لیک پشت تپه هم روزی نبود
چراغی که دیگر نمی سوزد! (دکتر عبدالکریم سروش)
توخودبخوان حدیث مفصل ازاین مجمل
دانش کنکوری اومده دفتر مدرسه میگه خانم منو از صلاحیت های عمومی دانشگاه رد کرده اند. می پرسم چرا؟ تو که درسات خیلی خوبه.
می گه: چون ما جووت (جهود!) هستیم حق نداریم کنکور بدیم ....
این بنده خدا حتما پس می افته اگه بدونه از زمان جنگ جهانی اغلب کشورها از جمله آمریکا امتیازات ویژه ای برای ادامه تحصیل سربازان و خانواده هاشون قائل شدن که قانون کشور ایران هم در اصل احتمالا برگرفته از همونه
عمرا بتونی اینو ثابت کنی! استفاده از «اغلب کشورها» خود غلط بودن این ادعا را ثابت می کند. آیا نیاز است که برای به کرسی نشاندن حرف خود متوسل به جعل واقعیت شویم؟ این کثافتکاری کنکور از نوع ایرانی هیچ جا لنگه نداره (ممکنه طالبان افغانستان و داعش را استثنا کنیم!) لطفا منبع و سندی در این خصوص ارائه بدید!
در صورت امکان از خبرگزاری های تسنیم و فارس و روزنامه های جوان و همشهری و صدا و سیما نباشه.
از زبان سایه که این روزها مثل ما حال وروز خوشی ندارد باید به مسوولین گفت:یک دم نگاه کن که چه برباد می دهی/چندین هزار امید بنی آدم است این/ گفتی که شعر سایه دگر رنگ غم گرفت/آری سیاه جامه صد ماتم است این! آزموده را آزمودن خطاست!حداقل در رتبه بندی معلمان از این مقاله بیاموزیم وملاک های علمی ومنطقی تری را لحاظ کنیم. از جایگاه شاگردی نیز نکته ای در نوشتار وزین شما به نظر بنده که ممکن است غلط هم باشد دیدم که وآن اینکه صفت گرم برای واژه استظهار (پشت گرمی)زاید است. پایدار باشید
چرا مهمان یا مهمان چند درس یا تک درس نمی گیرند؟! چون آبروی معلمانشان در حالت همکلاسی شدن با دیگران می رود؟!
آیا ایمان فرهنگیان آنقدر ضعیف است که دانشجوی مهمان روی آنها تأثیر گذار است! آیا افسار آموزش باید به دست این ضعیفان باشد؟!
لعن و نفرین خدا و چهارده معصوم و بندگان صالح خدا بر غاصبان شغل معلمی و حامیانشان و تأییدکنندگانشان و قانون نویسانی که قوانین بد نوشته اند.
پروردگارا ! عذابت را بر جامعه ای که در آن نسبت به غصب مشاغل بی تفاوت است بفرست و سلام بنده را به دولت مهدی(عج) برسان، دولتی که در آن شایسته سالاری با قوانین مسخره مربوط به سن و سال زیر بت قانون له نمی شود.
گاهی بیش از هزار سال ناله کردن هم بی ثمر است و بارها تجربه شده است که دعا همان لحظه یا ساعت یا روز یا ماه یا سال برآورده میشود یا زمینههای آشکار و مستقیم و یا پنهان و غیرمستقیمش هویدا میگردد که زیباترین آنها وقوع صریح و آشکار درهمان لحظه و ساعت بوده است. چیزهایی که در مخیلهها نمیگنجد.
در ضمن اگر دعا مستجاب هم نشود، فریاد رسی و خواستن از خدا فعلی ارزشمند است و حداقل برای یکی از دو دنیا سودمند است. من این فردی را که لعن یا دعا کرده، نفی نمیکنم و خدا و امام زمان و پیامبر را بی تأثیر نمی دانم، فقط شاید این فرد شرایط استجابت ناقص یا کامل دعا در این دنیا را نداشته باشد.
بعضی از اتفاقاتی که پیرامون ما یا کل جامعه میافتد، ممکن است در اثر دعا بوده باشد؛ من مواردی از سخت ترین آنرا به عینه دیدهام.
بدین وسیله گواهی می شود سرکار خانم / جناب آقای ......................... در کرسی آزاداندیشی «حکمرانی اسلامی در تجربه جمهوری اسلامی ایران» که از سوی معاونت فرهنگی و اجتماعی دانشگاه در ................. به مدت 3 ساعت برگزار شد حضور داشته اند.
این گواهینامه ای است که به استادان دانشگاه می دهند
بدین وسیله گواهی می شود سرکار خانم / جناب آقای ......................... در کرسی آزاداندیشی «بررسی گفتمان سردار شهید حاج قاسم سلیمانی» که از سوی معاونت فرهنگی و اجتماعی دانشگاه در ................. به مدت 3 ساعت برگزار شد حضور داشته اند.
یعنی واقعا تو جلسه میشه یه چیزی بر خلاف آن چه قبلا برنامه ریزی شده بر زبان آورد؟ مثلا گفت سردار این استراتژی اش غلط بود.
این گواهی را به استادان یکی از دانشگاه ها که در این جلسات شرکت کرده بودند داده اند.
درواقع از سال ۶۰ به بعد، بدنه مدیریت کشور بهصورتی یکپارچه در اختیار «نیروهای حزباللهی» بوده است. گرچه این نیروها در روند تحولات سیاسی جامعه دچار انشقاق و اختلاف شده و با تقسیم شدن به گرایشهای راست و چپ و میانه، بخشی از آنها بهمرور از صحنه مدیریت کشور حذف شدهاند، اما این ماجرا تاثیری در واقعیتِ اعتقاد راسخ به لزومِ انحصار مدیریت در دست قشر حزباللهی در نظام جمهوری اسلامی نداشته است.
اما چرا باید مدیریت کشور و بدنه اجرایی آن در انحصار مطلق یا نسبی نیروهای حزباللهی باشد؟ توضیحی تاکنون درباره این «حق ویژه» داده نشده است، اما هر توضیحی در اینباره، جنبه ایدئولوژیک خواهد داشت و آن نیز بهنوبه خود، با حقوق برابر اتباع و شهروندان در تناقض خواهد بود.
اگر در کشور ما رسماً اعلام میشد که مردم ایران براساس گرایشهای اعتقادی و سیاسی خود به اقشار و طبقات مختلف تقسیم شده و هر کدام از این اقشار و طبقات، از سطح متفاوتی از حقوق و مزایا برخوردارند، این نوشتار باید از زاویه دیگری بهتحریر درمیآمد، اما واضح است که نهفقط به چنین واقعیتی اعتراف نمیشود، بلکه همواره سخن از استقرار عدالت و نفی تبعیض، زبانزد مسئولان کشور، بهخصوص شخص رئیسی است.
با این وضعیت، پرسش این است که سخن از استقرار عدالت و نفی تبعیض، چه نسبتی با «ضرورت بهکارگیری نیروهای حزباللهی در بدنه اجرایی کشور» برقرار میکند؟ آیا نیروهای حزباللهی از بقیه شهروندان این کشور، شهروندترند که باید در اینباره از حق ویژه و مزایای مخصوص برخوردار باشند؟
در شرایط کنونی کشور، فرصتهای شغلی بهخصوص برای فارغالتحصیلان دانشگاهها اگر نگوییم نایاب، لااقل کمیاب است. این در حالی است که بدنه اجرایی کشور دربرگیرنده میلیونها شغل است که دستیابی به آنها، آرزوی بسیاری از جوانانِ جویای کار است. حال چرا باید جز میزان دانش و تخصص و وجدان کاری، معیار و ملاکهای ایدئولوژیک نیز برای جذب نیرو در بدنه اجرایی کشور در نظر گرفته شود؟
واقعیت این است که مردم عادی از این رویکرد ایدئولوژیک که حقوقی ویژه به نیروهای حزباللهی در زمینههای مختلف، اختصاص میدهد، بینهایت دلخورند و آن را مصداق تبعیض علیه خود و فرزندانشان میدانند.
این در حالی است که در سالهای اخیر، بحث عدالت و نفی تبعیض بهصورت شعار اصلی اصولگرایان که خود را نیروهای حزباللهی هم مینامند، درآمده است. منظور از عدالت و نفی تبعیض در زبان و بیان آنها واقعا چیست؟
این در حالی است که در سالهای اخیر، بحث عدالت و نفی تبعیض بهصورت شعار اصلی اصولگرایان که خود را نیروهای حزباللهی هم مینامند، درآمده است. منظور از عدالت و نفی تبعیض در زبان و بیان آنها واقعا چیست؟ متاسفانه پس از گذشت بیش از ۴۳سال از پیروزی انقلاب، با وجود تکرار بیوقفه واژه عدالت از طرف مسئولان، هنوز هیچ نظریه منقح و تعریفشدهای از عدالت در جمهوری اسلامی ارائه نشده است. عدالت در عامترین و سادهترین و بدیهیترینِ مفهوم آن، «برابری حقوقی تمام اتباع یک کشور» است. بهعبارتدیگر، حقوق مساوی اتباع و برابری آنها درمقابل قانون، تنها مفهومی از عدالت است که مورد اجماع عقلای جهان قرار دارد. آیا منظور دولت رئیسی و حامیان آن از عدالت، همین تعریف است؟ اگر همین تعریف است، پس «ضرورت بهکارگیری نیروهای حزباللهی یا انقلابی در بدنه اجرایی کشور»، حکایت از کدام حق برابر اتباع دارد؟ و اگر تعریف دیگری موردنظر است، چرا برای مردم تبیین نمیشود تا هرگاه مسئولان از لزوم استقرار عدالت سخن میگویند، مخاطب بداند که درباره چه چیزی حرف میزنند؟
عینیتر از مفهوم عدالت، بحث نفی تبعیض است. نفی تبعیض خواهناخواه مفهومی جز نفی نابرابری حقوقی بین اتباع کشور ندارد. ظاهراً دولتهای اصولگرا که شعار مقابله با تبعیض در کشور سر میدهند، به اصل وجود تبعیض در جامعه باور دارند. اگر آنها به وجود تبعیض در نظام اجتماعی، سیاسی و اقتصادی کشور اذعان دارند، چرا یکبار روشن نمیکنند که این تبعیض از طرف چه کسانی و علیه چه کسانی اعمال میشود؟ اگر همین یک مبحث بهطور اصولی و منصفانه مورد کنکاش و واکاوی و تحلیل قرار گیرد، آنگاه بهروشنی مشخص خواهد شد که اصولگرایان و دولتیان منادی عدالت و حامی نفی تبعیض، در کدام طرف قضیه قرار دارند!
کشورهای غربی فقط دم از قانون و آزادی بیان می زنند که سرابی بیش نیست و تا می توانند ملت های ضعیف را چپاول می کنند همین دولت متمدن نروژ که تحت حمایت آمریکا و اسرائیل تا می تواند جاسوس و خرابکار به ایران می فرستد بحث سرقت علمی هم فقط محدود به ایران نیست به طور مثال در کشور آلمان هم تعدادی از نامزدهای انتخاباتی متهم به سرقت علمی بوده اند
و بسیاری از کشورهای غربی علیرغم ادعاهای پوچشان به شدت تحت تاثیر عقاید اسلام ستیزانه خودشان هستند و به نوعی ایدءولوژی اسلام ستیزی و یهود پرستی دارند اصلا زیر بنای تمدن غربی به اعتراف بعضی از دانشمندان غربی، سرقت علمی غرب از شرق است
فرموده اید: زیر بنای تمدن غربی به اعتراف بعضی از دانشمندان غربی، سرقت علمی غرب از شرق است.
پس دوران شکوفایی علم در یونان قدیم در دوران قبل از اسلام چی؟ ارسطو و افلاطون و پروتاگوراس اقلیدس هنوز در کتاب های درسی ما جا خوش کرده اند. سرقت علم از شرق! کدوم علم شرق؟ کدوم اختراع شرق؟ کدوم دانشمند شرق؟
بحث تحقیر نیست بحث واقعیت است که نمی خواهیم قبول کنیم و رو به جعل داده و حقایق می اوریم.
ضمنا وضعیت اجتماعی اروپا در دوران قبل از اختراع دوربین مداربسته را مطالعه کنید
آیا این بلا از زمان اشغال سفارت امریکا توسط ...... شروع شد؟ هنوز معلوم نیست!
ابن حازم دانشمند مسلمان دیگری است که در قرن نهم از کروی بودن زمین صحبت کرده و محیط زمین را طوری محاسبه نموده که با محاسبات فعلی تفاوت چندانی ندارد.
اولین کسیکه وسیله برای پرواز را ساخت عباس ابن فرناس دانشمند مسلمان بود.
کمره عکاسی را یکی از دانشمندان مسلمان بنام ابن هیثم ۸۰۰ سال قبل از جوزیف نیسفور اختراع کرده است.
ابن نفیس ۳۰۰ سال قبل از ویلیام هاروی سیستم گردش دوران خون را کشف و تشریح نموده است.
الزهراوی اولین طبیب مسلمانی بود که حدود دوصد وسیله جراحی را اختراع نمود که تا امروز با تغییرات اندکی در بزرگترین شفاخانه های دنیا مورد استفاده قرار ..
الجبر هم به افتخار کتاب “الجبر و المقابله” خوارزمی این نام را بخود گرفته است.
البطانی منجم و ریاضی دان مسلمان پدر مثلثات شناخته میشود.
اختراعات جزری را خواهشا در اینترنت مطالعه کنید تا هوش از سرتان بپرد
کدوم رو دقیقا؟؟؟
fachkraaeftemangel-tun-kann-100.html
بد نیست منبع بالا را هم که به زبان آلمانی است مطالعه کنید و می توانید با زدن بر روی ترانسلیت آن را به فارسی ترجمه کنید
در اینجا آمده است که کمبود معلم معضل بزرگی برای آلمانی ها شده و مدارس مجوز دارند که از معلمان جایگزین آموزش ندیده استفاده کنند کسانی که فقط مدرک دارند و آموزش معلمی ندیده اند و جالب است که نوشته شده در بعضی از دروسی که معلم ندارند مثلا در درس زبان به جای معلم زبان معلم ورزش سر کلاس می آید یا بعضی مواقع کلاسهای درس تعطیل می شود
حالا هی از مدارس آلمان تعریف کنید
مدت ها پیش در مورد آن سخن مشهور ولی کذب صدر اعظم آلمان که به پزشک ها گفته حقوق معلمان باید از شما بیشتر باشد در سایت های آلمانی جستجو کردم که مشخص شد از اساس کذب است
این طرح، مورد اعتراض رؤسای 6 انجمن حوزه سلامت و روان قرار گرفته و آنها در نامهای به رئیس مجلس شورای اسلامی خواستار حذف این اصلاحیه از قانون تشکیل سازمان نظام روان شناسی و مشاوره شدند.
زمانی که انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی شروع شد، هدف این نبود که روحانیت در تمام امور دخالت کند و حاکمیت را دربست در اختیار بگیرد. هدف این بود که کشور از یوغ استعمار و استبداد نجات پیدا کند و عموم مردم در حاکمیت حضور داشته باشند. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز چهرههای شاخص روحانیون انقلابی و در رأس آنها شخص امام خمینی با صراحت اعلام کردند هدف این نیست که یک قشر و یک طبقه بر کشور حکومت کند. آنها با صراحت گفتند روحانیت کار مستقل ترویج دین را برعهده دارد و قرار نیست حکومت را در دست بگیرد. حتی امام خمینی ابتدا اعلام کردند رئیس جمهور نباید روحانی باشد و بعدها به خاطر حوادث مهمی از قبیل خیانت بنیصدر، شهادت رجائی و انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی که به شهادت آیتالله بهشتی و جمعی از وزراء و نمایندگان مجلس منجر شد و به دلیل تنگناهای به وجود آمده بر اثر ضرورت، نظر خود را تغییر دادند و اجازه دادند روحانیون هم کاندیدای ریاست جمهوری شوند.
محمد سعیدی تولیت حرم «حضرت معصومه» با دفاع از حضور روحانیت در مدارس تیزهوشان گفت: «تقویت مسائل اعتقادی و شرعی در نخبگان، عاملی میشود تا مهاجرت و فرار مغزها کاهش پیدا کند»
او نتیجه حضور روحانیت در مدارس را «تقویت علاقه بچههای تیزهوش برای خدمت به نظام اسلامی» عنوان کرد
«دشمن میخواهد قم را شهری ناامن نشان دهد و انتقام همه شکستهای خود را از قم بگیرد»
«ما این حرم مقدس را دارالشفا میدانیم، دارالشفا یعنی مردم بیایند اینجا و از امراض روحی و جسمی شفا بگیرند؛ بنابراین، باید اینجا باز باشه، باید با قوت مردم بیایند»
وی با بیان اینکه مراقبت از گنج های انسانی کشور یک رسالت و وظیفه است، افزود: وقتی گنج های انسانی به درستی تربیت شوند مبلغ و نمودهای عینی برای نظام و انقلاب خواهند بود.
وی با بیان اینکه قم جایگاه ویژه ای در جهان اسلام دارد و آشیانه اهل بیت علیهم السلام، مرکز انقلاب و مرکز حوزه علمیه است، گفت: نخبه ای که در قم تربیت یافته است باید با نخبگان دیگر شهرها متفاوت باشد و در رفتار او معلوم باشد که در حرم اهل بیت علیهم السلام درس خوانده است.
وی با اشاره به حضور روحانیت در مدارس تیزهوشان در طرح روشنا گفت: ما به دنبال این هستیم مسائل اعتقادی و شرعی را در نخبگان تقویت کنیم و خود این عاملی می شود تا مهاجرت و فرار مغزها کاهش پیدا کند و بچه های تیزهوش علاقه بیشتری به کشور و خدمت به نظام اسلامی پیدا کنند.
با افزایش مهاجرت تحصیلی ایرانیان به ترکیه، آموزش و پرورش در پی آن است تا فعالیت موسسه «یونس امره» و برگزاری آزمون «یوس» در ایران را ممنوع کند
به گزارش ایسنا، این مقام وزارت آموزش و پرورش پیش از این گفته بود: «مدارس و دانشگاههای ترکیه بر مدارس و دانشگاههای ایرانی هیچ برتری ندارند، اما با تبلیغات دانشآموزان و دانشجویان را اغوا میکنند و آنها پس از مهاجرت به مالباخته تبدیل میشوند.»
اگر به تاریخ شکلگیری شهر و تحولات اندیشه سیاسی بنگریم، درمییابیم در دوران باستان آموزش امتیازی اجتماعی بوده که تنها اقشار کمی میتوانستند از آن برخوردار شوند، قشری که به هسته سخت قدرت نزدیک بوده و متمول محسوب میشدند. از این رو، ترجیح حاکمان در بسیاری از مواقع بر این بوده که برای کنترل راحتتر و حکمرانی بیدردسر، اکثریت جامعه بیسواد باقی بمانند.
س از انقلاب ۵۷ ایران، انقلابیون و در راس آنها اسلامگراها از اهمیت تسلط بر فضای آموزشی و فرهنگی غافل نشده و انقلاب فرهنگی را پایه گذاری کردند. هدف اصلی این جریان ایجاد تغییرات ساختاری در سیستم آموزش عالی کشور و اسلامیزه کردن علوم در دانشگاه خصوصا علوم انسانی بود. هرچند در ابتدا دانشگاه مورد هدف قرار گرفت اما این تنها شروع جریانی بود که شورای تازه تاسیس انقلاب فرهنگی ایجاد کرده بود.
رهبر انقلاب در یکی از سخنرانیهایش حضور پررنگ زبان انگلیسی در برنامه آموزشی را ناشی از تن دادن به جریان هژمونیک کشورهای انگلفن دانسته و خواستار جایگزینی زبان انگلیسی شده است. این در حالی است که سیستم آموزشی زبان انگلیسی در ایران نه تنها جا نیفتاده است بلکه به حدی ضعیف بوده که بسیاری از خانوادهها فرزندان خود را در اموزشگاههای مستقل ثبت نام میکنند.
۱. «طراحی تمدن بزرگ نوین اسلامی»،
۲. «کشف و تربیت الگوهای تراز انقلاب اسلامی»،
۳. «نشر و نهادینهسازی فرهنگ اصیل ایرانی-اسلامی»،
۴. «نشر و ترویج سبک زندگی ایرانی-اسلامی» تولید نمونهای اسلامی از این سند به دستور او سندی تحت عنوان «سند تحول بنیادین آموزش و پرورش» تهیه و تنظیم شد که موارد زیر را در بر می گرفت:
۱. علیرغم تلاش سیستم آموزشی ایران برای یکسانسازی دانشآموزان، هسته سخت قدرت و در راس آن علی خامنهای این یکسانسازی را کافی ندانسته و حاضر به قبول شکست اسلامی سازی علوم نیست. از این رو تلاش بیشتری میکند تا به غایت اسلامی سازی کامل علوم دست یابد.
۲. جویلیا کریستوا متفکر بلغاری - فرانسوی، زبان را زادگاه انقلاب و تحولات اجتماعی میداند، این در حالیست که جمهوریِ اسلامی با محدود سازی ذخایر زبانی هدف بیگانهسازی افراد با زبان و تاریخ را به صورت سیستماتیک دنبال میکند تا اندیشه را فلج کرده و جلوی رشد تفکر انتقادی را بگیرد. نتیجه چنین فرایندی افزایش هر چه بیشتر قدرت در نظامهای تمامیت خواه است.
۴. چهار اصل مطرح شده در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش را میتوان نمونههای بارزی از مدل رادیکالیزاسیون سیلبر و بات دانست که پروسه بنیادگرایی را به دو بخش دریافتی و رفتاری تقسیم کرده که در هر دو بخش عناصر تلقین، تکرار، ایزوله شدن، دشمن پنداری و در نهایت خلوص و خالصسازی را از مهمترین عوامل بنیادگرایی میدانند.
تناقضی که امروز شاهد آن هستیم، ناکارآمد بودن حداکثری این سیاستگذاریها در فضای آموزشی کشوراست. این تناقض دربرگیرنده گسستهای عمیق میان محتوای اسلامی شده و جریان سیستماتیک حذف تفکر انتقادی با جریان آزاد اطلاعات و ارزشها و مفاهیم مدرن است.
با وجود تلاشهای گسترده حاکمیتی برای القای ارزشهای خود از طریق عناصر تبلیغاتی و شستشوی مغزی نسل جوان با روشهای کهنهای همچون سرود سلام فرمانده و تمایل به جذب کودک-سرباز، آنچه این روزها شاهدیم، قرار گرفتن همین نسل جوان درصف اول طغیان علیه ارزشهای رنگ باخته حاکمیت است.
نسل جدید دیگر زندگی دوگانه نسلهای قبلی را دنبال نکرده و به بیان مسائل خویش میپردازد. دغدغههایی که از یک آموزش موازی نشات گرفته و اسلامیسازی دیگر توان پاسخگویی به آنها را ندارد.
بقیه در پست بعد ...
وی میآورد که تصرف در اوقاف، وصی مردم بودن، خواندن خطبه نکاح و طلاق، نماز و روزه مرده و … از اختصاصاتی است که روحانیت برای خود برداشته است. از اینکه روحانیون مساجد را به نام خود زده و هر یک مسجدی جداگانه دارد، ناراحت است و میگوید. «مسجد که در تمام دنیا معبد عامه مسلمین است، نمیدانم چه حیله صورت دادهاند که آن هم اختصاص به فلان روحانی شود، حتی ارث میباشد که کسی دیگر حتی از متلبسین به این لباس نمیتوانند در آن مسجد امامت کنند.»(ص 60)
حمید نیکزاد در سخنانی که روز چهارشنبه ۲ آذر (۲۳ نوامبر) در همایش فرهنگیان ادا کرد گفت که امروز در راستای تأکید علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی "۲۱هزار طلبه بدون هیچ رابطه استخدامی به صورت جهادی" در آموزش و پرورش حضور دارند.
او افزود: «در سه سال گذشته حدود ۶هزار طلبه خواهر و برادر پس از طی دورههای آموزشی وارد آموزش و پرورش شدهاند.»
اخیرا دوره ای با عنوان "«تربیت دینی، تحلیل سیاسی و پاسخگویی به شبهات» برای معلمان و سایر همکاران شاغل در آموزش و پرورش در شهرستان ها و مناطق استان آذربایجان غربی با اطلاع رسانی گسترده به صورت حضوری در حال اجراست که مدرسان این دوره روحانیون و یا ائمه جمعه مناطق و شهرستان ها هستند و جالب اینکه محل برگزاری ادوره مصلاهای شهرها یا مساجد و یا سالن اجتماعات حوزه های علمیه هستند. و البته گواهینامه هم صادر می کنند.
دقیقا اطلاعی ندارم که این دوره برای تمام استان ها طراحی شده یا ایده درخشان اداره کل آ-و-پ استان آذربایجان غربی می باشد. هر چه باشد این خود قدمی است برای ادغام آموزش و پرورش در حوزه ها و ...
«در سالهای اخیر مربیان پرورشی مدارس را از دست دادیم چرا که تعداد بسیاری از آنها بازنشسته شدند و جذب نیروی جدید نداشتیم؛ هماکنون مجوز استخدام 11 هزار مربی پرورشی از سوی دولت صادر شده که قرار است به 25 هزار نفر افزایش یابد.»
آزموده را آزمودن خطاست! ده ها بار مربیان پرورشی و معاونت پرورشی آزمون خود را پس داده و رفوزه شده و حتی نمره نزدیک به ۱۰ هم نگرفته اند. چرا اصرار بر چیزی می کنند که خود اذعان دارند کارآیی خود را از دست داده. فقط یه نظرسنجی به صورت رندم از کلاس هایی در مناطق مختلف یک شهر در خصوص حجاب و نماز و مربیان پرورشی انجام بدین و نتیجه را مشاهد فرمایید.