عوامل اضطراب آور
مهم ترین عوامل استرس آور برای آموزگاران که به وسیله ی مطالعه ای بین المللی به دست آمده اند از این قرار هستند:
- حجم سنگین وظایف . آموزگاران در کلاس درس باید به سوالات پاسخ دهند، گوش دهند، بنویسند، جا به جا شوند و نظم و پویایی کلاس را حفظ کنند.
- آموزگاران در خانه باید به تصحیح تکالیف و اوراق بپردازند و بی وقفه برنامه های جدیدی برای کلاس هایشان آماده کنند.
- آموزگاران بی وقفه به این مساله که نقش شان تنها آموزش است یا در کنار آن باید به تعلیم و تربیت هم توجه نشان دهند فکر می کنند.
- جامعه برای کار آن ها ارزش لازم را قائل نشده و قصد دارد آنها را مسئول معضلات و مشکلات موجود نشان دهد.
- عدم علاقه و توجه کافی دانش آموزان به درس
- محیط کلاس
- عدم تناسب دوره های تربیت مدرس
راه های مقابله با این عوامل چیست؟
از نظر فرانسوآ لانتوم (Françoise Lantheaume) و کریستوف حلو (Christophe Hélou) مدرسه و شاغلین آن امروزه با « دوره ای دست و پنجه نرم می کنند که در آن ویژگی ها و شرایط شاخه های مختلف اجتماعی دائما درحال تغییر و تحول هستند.» این دو جامعه شناس در تحقیق خود، سه حالت مختلف حرفه ی آموزگاری را توصیف می کنند : شروع ، تسلط و انصراف. در مرحله ی اول میل به انجام کار مورد علاقه شان بر آن ها غلبه می کند : برای مثال کلاس درسی که خوب سپری شده باشد به آن ها این احساس شادی آور را تلقین می کند که کاملا بر شرایط مسلط شده اند. اما چند برابر شدن وظایف ، سختی کنترل همه ی این کارها به نحو احسن سبب می شود که آموزگار احساس کند این کارها و وظایفش هستند که بر او مسلط شده اند و وی خود را در دریایی از وطایف می بیند. همین مساله او با به سمت مرحله ی سوم یعنی انصراف می برد ، یعنی آموزگار میل به کارش را از دست داده و علاقه دارد کارهای دیگری را تجره کند، همین مساله است که باعث می شود وی احساس ناتوانی ، شک و تردید کرده و دیگر از کارش راضی نباشد.
آنیس وان زانتن (Agnès Van Zanten) و پاتریک ریو(Patrick Rayou ) هم به نوبه ی خود به بررسی نسل جدید آموزگاران پرداخته اند (1). آنها سه دسته را از هم تفکیک می کنند : دسته ی اول « نجات یافته ها » هستند که مراحل اولیه ی حرفه ی خود را به سختی سپری می کنند ولی میل زیادی در کناره گیری دارند. دسته ی دوم « منطقی ها » هستند که بی وقفه در پی فرصت برای انتقال به مدرسه ی مورد علاقه شان برای تدریس هستند و دسته ی سودم به نام « با انگیزه ها » که از همان سال های اول کار با شدت و حدت به حرفه ی آموزش و پرورش مشغول می شوند.
کلودین بلانشارد لویل (Claudine Blanchard-Laville) ، روان شناس شاخه ی آموزش در کتاب خود با عنوان آموزگاران در بین لذت و رنچ (Les Enseignants entre plaisir et souffrance) این مساله را مطرح می کند که در حیطه ی آموزش ، رنج و ناراحتی که در اثر احساس شکست یا نارضایتی به وجود می آید می تواند به اندازه ی احساس لذتی که این شغل دارد شدید باشد ، چرا که آموزگاری حرفه ایست بر پایه ی روابط ( معلم با دانش آموز). در تمامی تحقیقات صورت گرفته آموزگاران انگیزه ی اصلی خود از انتخاب حرفه شان را « لذت انتقال مطلب » به جوانان و « برقراری رابطه» با آن ها عنوان کرده اند ، هرچند که برخی از آموزگاران موفق به حفظ این رابطه می شوند ، تعداد آموزگاران جوانی که به علت عدم تجربه ی کافی در مرحله ی « غرق شدن زیر بار مسئولیت ها» ( مرحله ی دوم) و انصراف « مرحله ی سوم» به سر می برند بسیار زیاد است. این مساله زمانی شدت می گیرد که ما بدانیم در حیطه ی آموزگاری بیان مشکلات داخل کلاس در دفتر معلمین یک تابو به حساب می آید. بیان مشکلات آموزشی و برقراری نظم در کلاس در بسیاری از مراکز آموزشی تابو به حساب آمده و آموزگارانی که از آن حرف می زنند اغلب طرد می شوند.ترس از مورد قضاوت قرار گرفتن توسط مسئولین مدرسه یا همکاران. « سکوت وسیله ایست که به کمک آن آموزگاران خود را از همکارانشان در امان نگاه می دارند.»همان طور که آن باریر (Anne Barrère) توضیح می دهد روابط اجتماعی بین آموزگاران در صورت وجود دوستانه و عاطفی است و آن ها از صحبت در مورد شغل شان خودداری می کنند.(3)
سنتی بسیار قدیمی در حیطه ی تدریس که در دستورالعمل های جدید هم آمده است استقلال کامل آموزگار در حوزه ی آموزش و آزادی عمل وی را تضمین می کند. اما دوران تغییر کرده است :شاید آموزگار به عنوان تنها تصمیم گیرنده به همراه شاگردان خود در محیطی که اریک دباربیو (Éric Debarbieux) (4) مدیر ناظر اروپایی خشونت در مدرسه (l’Observatoire européen de la violence à l’école) از آن با عناوینی مثل کلاس دهان مانند یا کلاس رحم مانند ( وجه تشابه تنگی جا است) یاد می کند ، مستقل باشد اما همین مساله باعث می شود که وی در مواجهه با مشکلاتی که رابطه ی وی با شاگردانش ممکن است به دنبال داشته باشد تنها بماند. امروزه، استقلالی که تا چند صباحی پیش یکی از پایه های حرفه ی آموزگاری به حساب می آمد به یک دام تبدیل شده است.
روش های محافظت کننده
اکثر تحلیل هایی که به تازگی صورت گرفته است اهمیت حرکت و بسیج جمعی برای رویارویی با مشکلات حرفه ی آموزگاری که در فاز تحولی گسترده به سر می برد را نشان داده اند. لورانس جنت برگونیان و نیکول راسکل در کتاب خود (اظطراب آموزگاران) بر مبنای تحقیقات بسیاری که در فرانسه، بلژیک،کشورهای آنگلوساکسون و حوزه ی شمال اروپا صورت گرفته است فهرستی از شیوه های کاری محافظت کننده اراه داده اند. کار جمعی سبب آزادی سخن در بین آموزگاران، انتقال تجارب ، تشریح کلاسهایی که به خوبی سپری شده اند برای سایرین، انتقال دادن تکنیک هایی که در کلاس موثر واقع شده اند ، اتحاد و شکل دهی فرهنگی مشترک که سبب می شود بهتر بتوان خشونت را کنترل کرد می شود.همین مساله فضای آموزشی را بهبود بخشیده و در نهایت سبب آسایش و تاثیر گذاری آموزگاران می شود. مدیریتی محافظت کننده ( گوش فرادادن به حرف های کادر آموزشی ، حمایت موثر مدیر نهاد از آموزگاران) هم مثل گفت و گو و تعامل با خانواده ی دانش آموزان نقشی اساسی در کاهش خطراتی که نهاد های آموزشی امروزه با آن ها دست و پنجه نرم می کنند ایفا می کند.
اما باید به این مساله توجه کنیم که به اجرا در آمدن این فعالیت های حرفه ای فاصله ی زیادی تا نبدیل شدن به قانون در فرانسه دارند. این کار نیازمند تغییری اساسی در ارائه ی تعریف از حرفه ی آموزگاری است ، برای نیل به این امر باید مجموعه ی سیستم آموزشی متحول شده و به آموزش آموزگاران جدید توجه خاصی داده شود. در همین مورد حذف نهاد های دانشگاهی تربیت مدرس ( IUFM) سبب شکل گیری علامت سوالی بزرگ نسبت به آینده ی حرفه ی آموزگاری در فرانسه شده است. . .
چهار راه حل برای مقابله با مشکلات
لیچارد اس. لازاروس (Richard S. Lazarus) و سوزان فولکمن (Susan Folkman) عقیده ای را مطرح کرده اند که به کتیبه (Le coping) شهرت یافته است. آن ها چهار استراتژی دانشی و رفتاری را برای مقابله با شرایط اضطراب آور مطرح کرده اند. این چهار استراتژی عموما در تحقیقات انجام شده روی آموزگاران قابل مشاهده هستند.
تمرکز روی مشکل
هدف از این استراتژی تحلیل هرچه بی طرفانه تر مشکلات ، معقول کردن شرایط ، پیدا کردن راه حل برای حل مسائل در عین کنترل احساسات و توجه به جنبه های مثبت حرفه ی آموزگاری و تشویق دانش آموزان است. این رفتار، که بیشترین استفاده را در بین آموزگاران دارد ، تضمینی برای قدر خود را دانستن و احساس رضایت شغلی برای آموزگاران است.
بروز احساسات
این رفتار اغلب به علت احتیاط و اجتناب بروز می کند : انکار سختی ها، بی میلی به رویارویی با همکاران، فرار کردن به خانه ی خود برای فراموش کردن مشکلات و برداختن به کارهای متفرقه و در اولویت قرار دادن آن ها.مردان بیشتر از این استراتژی استفاده می کنند تا زنان. لازم به تذکر است که استفاده از این راه حل ممکن است سبب از پا در آمدن آموزگار یا بروز خشونت در رفتارهای او در برابر شاگردان یا همکارانش شود.
نیاز به برقراری رابطه
آموگاران نیاز دارند تا احساسات خود را با همکاران شان در میان بگذارند. البته این کار که اغلب جنبه ای گله آمیز دارد را نمی توان درخواستی حقیقی برای جلب حمایت در نظر گرفت.اغلب آموزگاران زن از این روش استفاده می کنند ولی مساله این است که این استراتژی از آن ها در برابر از پای در آمدن محافظت نمی کند.
بازگشت به شیوه ی سنتی
این استراتژی مخصوص حرفه ی آموزگاری و به خصوص آموزگاران تازه کار بوده و نتیجه ی چندین مطالعه ی انجام شده در کشورهای آلمان، نیوزیلند و فرانسه است. برخی از آموزگاران زمانی که تحمل شان تمام شده و پاسخ مناسبی برای شرایط خود پیدا نمی کنند روی به رفتاری مستبدانه می آورند. ( فریاد زدن ، حاکم کردن فضای ترس بر کلاس درس و . . . ) آن ها سعی می کنند تا با وضع قوانینی سخت که به آن ها اجازه ی برقراری " صلح " را می دهد ، کلاس را تحت کنترل خود درآورند. هرچند این هم نوعی استراتژی برای بقا است اما خیلی سریع به خستگی خود آموزگار منتهی خواهد شد.
(1) Patrick Rayou et Agnès Van Zanten, Enquête sur les nouveaux enseignants. Changeront-ils l’école ?, Bayard, 2004.
(2) Claudine Blanchard-Laville, Les Enseignants entre plaisir et souffrance, Puf, 2001.
(3) Anne Barrère, « Pourquoi les enseignants ne travaillent-ils pas en équipe ? »,Sociologie du travail, vol. XLIV, n° 4, 2002.
(4) Éric Debarbieux, Les Dix Commandements contre la violence à l’école, Odile Jacob, 2008.
یادداشت مترجم :
شاید یکی از معضلاتی که سیستم آموزش و پرورش فرانسه امروزه با آن دست و پنجه نرم می کند برگرفته از سیاست غلط دولت نیکولا سارکزی در 2 سال آخر دوره ی ریاست جمهوری اش باشد. وی برای ذخیره ی بودجه ی کشور بیش از 5 هزار شغل آموزگاری را از مدارس این کشور حذف کرد. ولی ضربه ی بزگتری که سیاست وی متوجه نهادهای آموزشی فرانسه کرده که در متن هم به آن اشاره شده است ، حذف دوره های تربیت مدرس است. پس از فارغ التحصیل شدن از دانشگاه ، قبل از اعزام یک آموزگار به مدرسه برای تدریس دوره ی آموزشی خاصی هم برای او برگزار می شده است که دولت سارکزی این دوره را حذف کرد.
با روی کار آمدن سوسیالیست ها در فرانسه و انتصاب وینسنت پلیون ( Vincent Pellion ) به عنوان وزیر آموزش و پرورش دولت فرانسوآ اولاند روند اصلاحات را در پیش گرفت که البته تا امروز که بیش از دو سال از عمر دولت وی می گذرد موفقیت چندانی در این زمینه کسب نشده.
بر عکس ، وزارت آموزش و پرورش دولت جدید با پرداختن بیش از حد و غیر ضروری به لاییک بودن مدرسه های این کشور دامنه ی اختلافات را گسترده تر و جو مدارس را متشنج تر از قبل کرده است.
شش ماه قبل دستگیری دانش آموزی کولی به نام لئوناردو در حین خروج وی از مدرسه در بین دوستانش انتقادهای فراوانی را متوجه دولت و وزارت کشور کرد. بهانه ی دستگیری وی اقامت غیر قانونی والدینش در خاک فرانسه بود.این امر هزاران دانش آموز و آموزگار معترض را پس از سال ها به خیابان ها کشاند.
منبع : مجله ی علوم انسانی فرانسه، منتشر شده در تاریخ دوم آوریل سال 2012
گروه مترجمان پیشرو : http://pishrotranslation.ir
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.