امسال در روز ششم دسامبر (15 آذرماه) مردم كانادا با اشك و اندوه بيستوپنجمين سالمرگ 14 دختر دانشجوي دانشكده پليتكنيك شهر مونترال را برگزار كردند. دختران جواني كه در يك روز سرد و يخبندان زمستاني، در اثر شليك گلولههاي آتشبار پسري كه نتوانسته بود در رشته مهندسي قبول شود، جان خود را از دست دادند. پسر جوان كه از مدتي پيش به علت شكست تحصيلي و سرخوردگي در زندگي، دچار بيماري رواني شده بود، پس از ارتكاب به قتل با همان اسلحه جان خود را هم گرفت و از 15 دختر دانشجوي كلاس، تنها يك نفر توانست از اين مهلكه جان سالم بهدر برد.
شركتكنندگان در مراسم عزاداري در پاركي كه به احترام دختران دانشجو، «پارك ششم دسامبر» نامگذاری شده است، بار ديگر پيمان بستند كه همه امكانات، دانش و تجربه خود را براي مقابله با خشونت و جلوگيري از وقوع رويدادهاي مشابه در جامعه بهکارگیرند.
در ماهها و هفتههاي اخير، جهان شاهد وقايع مشابه و حتي خونبارتر از واقعه فوق بوده است كه در نقاط ديگر كرهزمين بهصورت تروريسم كور توسط جواناني كه از زندگي خود نااميد بوده و در جستوجوي كسب هويت و با توسل به ايدئولوژيهاي افراطي به كشتار انسانهاي بيگناه دست ميزنند روي داده است.
بااینکه اعمال خشونت و ايراد ضربوجرح و قتل افراد بيگناه توسط بزرگسالان در جوامع پديده جديدي نيست و هميشه وجود داشته است، موضوع نگرانكننده در سالهاي اخير فراواني و شدت وقايع و بهويژه پايينآمدن سن كساني است كه به مدد اسلحه سرد يا گرم با برنامهريزي قبلي به فرد يا گروهي آسيب وارد كرده و آنان را از زندگي ساقط ميكنند.
در ايران صفحات حوادث روزنامهها هر از چندي از ماجراي چاقوكشي دانشآموز نوجواني پرده برميدارد كه همكلاسي، معلم يا فرد ديگري را مجروح كرده يا به قتل رسانده است. در اينگونه موارد، قانون و افكارعمومي با انزجار از اين عمل و براي جلوگيري از اقدامات مشابه در آينده اشد مجازات را براي فرد خاطي پيشبيني ميكنند. درعینحال در كشور ما تحقيقات طولي و گستردهاي در اين زمينه كه اين قاتلهاي جوان چه كساني هستند، چه مسيري را تا زمان وقوع قتل پيمودهاند، در چه نوع خانوادهاي رشد كرده، در مدرسه و در طول تحصيل بر آنان چه گذشته و اينكه آيا هرگز به نيازهاي عاطفي و اجتماعي آنها در خانه و مدرسه پاسخ داده شده يا نه، انجام نگرفته است. به همين ترتيب پژوهشهاي چنداني هم در مورد سرنوشت بعدي آنان، اثرهاي زندگي در زندان و چگونگي شرايط روحي و رواني آنها پس از آزادشدن نيز انجام نميگيرد. حالآنکه شناخت ويژگيها و حمايت از نوجوانان آسيبپذيري در مدرسه كه ممكن است به خاطر شرايط سخت و بحرانهاي زندگي ناگهان دگرگون شده و به هر نوع عملي اعم از آسيبرساني، قتل، خودكشي يا حتي کشتارجمعی روي آورند، ميتواند از ماجراهاي دردناك بعدي جلوگيري كند.
از محققاني كه در پي شناخت و درك عميقتر مسئله خشونت نوجوانان در جوامع امروز و جستوجوي رويكردهاي تربيتي حمايتآميز تحقيقات متعددي انجام داده، پيتر لانگمن (Peter Langman) است. نتيجه كلي يكي از پژوهشهاي لانگمن در زمينه بررسي سابقه زندگي 48 نوجوان و بزرگسال جواني كه دست به قتل زده و همكلاسيها، معلم يا فرد ديگري را كشتهاند، نشان ميدهد اين افراد داراي ويژگيهاي مشتركي هستند. به اين معنا كه بيشتر آنها در دوران كودكي از مراقبتهاي لازم و مناسب برخوردار نبودهاند. در خانواده و در مقايسه با خواهران و برادران خود احساس بيكفايتي، خودكمبيني و عدمموفقيت داشتهاند. در دوران تحصيل دچار ضعف درسي و ناسازگاري بودهاند و مدرسه غالباً ناتوان در تشخيص و تأمين نيازهاي عاطفي آنها احساس بيكفايتي و ناسازگاري را در آنها تشديد كرده است. در ميان گروه موردمطالعه لانگمن، 24 دانشآموز دبيرستان، 14 دانشجو و بقيه جوانان خارج از محيطهاي آموزشي بودهاند.
محقق فوق پس از مطالعه سوابق زندگي خانوادگي، تحصيلي، نوشتههاي اين افراد و توجه به ويژگيهاي مشترك، آنان را در سه دسته به شرح زير جاي داده است:
1 ـ روانپريشها (پسيكوتيكها)
52 درصد از نوجوانان گروه فوق دچار اوهام، آشفتگي رواني و خودبزرگبيني ناشي از بيماريهايي مانند اسكيزوفرني يا اختلالهاي شخصيتي بودهاند كه با مصرف الكل و موادمخدر شدت يافته بود.
بررسي رفتارهاي اين گروه در خانواده، از انزواطلبي، كمبود مهارتهاي اجتماعي، بيان و نوشتههاي مغشوش، باورها و رفتارهاي عجيب و همچنين اشتياق به گفتوگو و تماشاي ماجراهاي خشونتآميز مانند زدوخورد و قتل حكايت داشته است.
نوجوانان اين گروه غالباً توسط افراد خشن و آزارگر از داخل يا خارج از مدرسه و دانشگاه تحريك شده و با توسل به يك ايدئولوژي، اعمال خود را توجيه ميكردهاند.
باوجود پيچيدگي رفتارهاي نوجواناني كه در اين دستهبندي جاي ميگيرند، راهحل مسئله بالا چندان پيچيده نيست و نتايج بررسيها نشان ميدهد كه تجويز داروهاي ضدروان پريشي و درمانهاي تخصصي ميتوانست به آنها كمك كند تا از چاهي كه در آن سقوط كرده بودند رهايي يابند، اما متأسفانه بيماري آنها در دوره كودكي تشخيص داده نشده و هيچكس به ياري آنان نيامده بود.
2 ـ نوجوانان جامعهستيز (پسيكوپاتها)
35 درصد افراد مورد مطالعه داراي تمايلات ضداجتماعي و حتي ساديسمي بودهاند. اينها افراد خودشيفتهاي هستند كه فاقد هرگونه احساس همدردي و حمايت از دیگراناند. پسيكوپاتها با احساس برتري نسبت به ديگران خود را فراتر از قانون ميپندارند، ديگران را به خاطر کوچکترین خطا سرزنش ميكنند و حس انتقامجويي در آنان شديد است.
سابقه نوجوانان جامعهستير نشان ميدهد كه آنان با جلبكردن و بازيدادن ديگران بهويژه دانشآموزان ضعيف و آسيبديده، آنها را در رفتارهاي زورگويانه و مشاركت در آزار ديگران، به همدستي ميطلبند.
پژوهشي توسط اف.بي.آي نشان ميدهد كه 44 درصد از نوجواناني كه دست به قتل يا كشتارجمعي زدهاند، توسط ديگران به اين كار تشويق شده و 11 درصد با كمك آنها به قتل مبادرت كردهاند.
3 ـ دانشآموزان آسيبپذير و درمانده
25 درصد از نوجوانان گروه فوق كه به قتل و خونريزي مبادرت كردهاند، در طول زندگي كوتاه خود از افسردگي يا نااميدي شديد ناشي از آسيبهاي واردشده رنج ميبردهاند.
البته تشخيص اين دسته از دانشآموزان مشكلتر از گروههاي قبلي است، زيرا نه پريشاني و سردرگمي دسته اول را از خود نشان میدهند و نه خودشيفتگي و خودخواهي دسته دوم را دارند. بررسي دقيقتر شرايط زندگي آنان نشان ميدهد كه اين نوجوانان غالباً در خانوادههاي آشفته، از هم پاشيده يا محروم رشد كرده، از والدين خود كتك خورده و حتي گاهي از نظر جنسي آزار ديدهاند. سابقه خانوادگي آنها همچنين نشان ميدهد كه دستكم يكي از والدين آنان رفتارهاي خشونتآميز و سابقه جرم داشته است.
بررسي پروندههاي تحصيلي نوجوانان اين گروه نمايانگر اين است كه 74 درصد از آنان از شاگردان ضعيف كلاس و تقريباً طردشده بودهاند و بسياري از آنان تحتفشار همكلاسي يا افراد قلدر مدرسه به درگيري و قتل تشويق شدهاند. نكته اميدواركننده در مورد دانشآموزان آسيبپذير و نااميد اين است كه افسردگي و كاهش اثرات عميق ضربههاي روحي و اختلالهاي شناختي از طريق مشاوره و رواندرماني قابلدرمان است و برخي از مهارتهاي اجتماعي مانند مديريت خشم يا روشهاي كاهش استرس را ميتوان به دانشآموزان از ابتداي تحصيل آموزش داد.
نتايج اين نوع تحقيقات ما را به جستوجوي راهها و رويكردهايي تشويق ميكند كه ميتوان در خانه و مدرسه و جامعه محلي براي تأمين بهداشت رواني دانشآموزان به كار برد. اين رويكردها در وهله اول حق مسلم آنها و سپس به خاطر تضمين سلامت جامعه و پيشگيري از خطراتي است كه هر فرد بيمار ميتواند ايجاد كند.
اوليا مهمترین الگو براي رفتار فرزندان در جامعه
نخستين قدم در مهار خشونت در جامعه ارائه برنامهها و فعاليتهاي مستمر براي آگاهسازي عموم بهخصوص اولياي دانشآموزان است. در اين برنامهها لازم است افراد جامعه در زمينه مسائل مربوط به خشونت نوجوانان و علل بروز آن راهنمايي شوند و همچنين بتوانند به ارزيابي رفتارهاي خود با نوجوانان كه در مرحله بلوغ و تحولات سريع، اما ناهماهنگ جنبههاي مختلف رشد خود قرار دارند و بيش از همه دورههاي زندگي خود، حساس و نيازمند توجه هستند بپردازند.
اوليا بهعنوان نخستين معلم كودك ميتوانند منبع مهمي براي مشاهده و يادگيري رفتارهاي منفي و پرخاشگرانه باشند. رفتارهاي خشن اوليا و استفاده از تنبيه بدني در خانواده الگويي در اختيار فرزندان قرار میدهد که چگونه ميتوان ديگران را بهويژه وقتي ضعيفترند آزار و اذيت كرد. تنبيه بدني، دشمني و خشونت نوجوانان را برميانگيزد و اين احتمال را افزايش ميدهد كه آنها نيز بهنوبه خود در برخورد با ديگران به خشونتهاي فيزيكي روي بياورند. در اين صورت همچنان که شاهديم خشونت از طريق نسلها بهصورت مدارهاي معيوب همچنان ادامه مييابد.
يادگيري خشونت همچنين از طريق الگو گیری از تصاوير و كلمات رسانهها بهخصوص تلويزيون، سينما، بازيهاي خشن ويدئوئي و ديگر رسانههاي الكترونيكي و همچنين مشاهده مجازاتهاي خشونتآميز ديگران در جامعه حاصل ميشود. كودكان از اين طريق روشهاي زيادي را براي آزاررساندن به ديگران ياد ميگيرند و رفتار مشاهده شده را در مواقعي كه عصباني، خشمگين يا ناكام در رسيدن به اهداف خود يا در تعارض با ديگران هستند، به كار ميبرند.
در همين حال بسياري از محققان تعليم و تربيت ضمن تأكيد بر اهميت آگاهسازي عموم، در زمينه علل افزايش رفتارهاي خشونتآميز نوجوانان و افزايش جرم، نظامهاي آموزشي را بهعنوان يكي از نهادهاي مؤثر و مسئول به چارهجويي با اين معضل اجتماعي به ياري ميطلبند.
مدرسه مهمترین محل پيشگيري و كاهش جرم است
بااینکه بسياري از تنشها و ناآراميهاي مدرسه ناشي از رفتارهاي ميان فردي دانشآموزان است كه باوجود زمينههاي اجتماعي و فرهنگي متفاوت كنار هم تحصيل ميكنند و هرگز آموزشي براي برقراري تفاهم و تقويت مهارتهاي اجتماعي دريافت نميكنند، اما بخشي از رفتارهاي خشونتآميز مدرسه ميتواند نتيجه مستقيم برخوردهاي غيراصولي و غيرسازنده برخي از مسئولان و معلمهاي مدرسه در برابر دانشآموزان يا حاصل تبعيض، وجود مقررات خشن انضباطي و جو رقابتآميز و ناسالم مدرسه باشد و سازمان مدرسه ممكن است بهنوعی رفتارهاي پرخاشگرانه و خشونتآميز دانشآموزان را تقويت كند.
بااینکه نميتوان مسئوليت كنترل و حذف خشونت را تنها بر دوش كاركنان مدرسه گذاشت، اما بسياري از پژوهشگران به قابليت وسيع تغيير و تحول در مدرسه معتقدند. مدرسه محلي است كه دانشآموزان بيشترين ساعتهاي روز را در آن ميگذرانند و تعاملهاي درون مدرسه ميتواند عميقترين اثرات را بر زندگي آنان بگذارد.
ازسويي مدرسه براي برخي دانشآموزان كه از نظر اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي در شرايط دشواري قرار دارند گاهي تنها پناهگاه و قابلاعتمادترین مكان است براي اين كودكان، معلمان و كاركنان مدرسه تنها كساني هستند كه ميتوانند مسائل خصوصي خود را با آنان در ميان بگذارند و تقاضاي كمك كنند.
1. آموزش معلمها و كاركنان مدرسه
از مهمترین برنامههاي مقابله با شكلهاي مختلف خشونت و ايجاد فضايي سالم در مدرسه، آموزش معلمها و ديگر كاركنان مدرسه است. معلمها بايد از ريشهها و علل رفتارهاي ناسازگار دانشآموزان و چگونگي برخورد سازنده با آنها و شيوههاي نوين تربيت اخلاقي و اجتماعي دانشآموزان آگاه باشند.
معلمها همچنين لازم است از باورها، ارزشها و پيشداوريهاي خود كه ممكن است در رابطه آنها با دانشآموزان تأثير بگذارد، آگاه باشند و الگوي مناسبي براي همانندسازي و انتقال ارزشهاي مثبت باشند.
طبيعتاً چگونگي تهيه و تدوين اين نوع برنامهها در حيطه مسئوليت مراكز آمادهسازي معلمان و برنامههاي آموزش ضمن خدمت مديران مدارس است. از مديران انتظار ميرود با تقويت مهارتهاي ارتباطي معلمان و تشويق آنها به استفاده از انضباط مثبت و روشهاي نوين نظارت بر رفتار دانشآموزان، ظرفيت حل اختلاف را در معلمها بالا ببرند.
2. آموزش و توانمندسازي دانشآموزان
بااینکه مسئوليت عمده فعاليتهاي پيشگيري از خشونت در مدرسه به عهده مسئولان مدارس است، اما دانشآموزان هم ميتوانند درصورتیکه در تلاشهاي پيشگيري و مقابله با اين مسئله مشاركت داده شوند، از عوامل مهم بازدارنده خشونت باشند. مشاركت دانشآموزان در اين برنامهها در مرحله اول به معناي انديشيدن در مورد قبح خشونت، حرفزدن درباره آن، آگاهي از قوانين و مقررات و آشنايي با حقوق و مسئوليتهاي خود است.
مرحله دوم شامل توانمندسازي دانشآموزان براي حمايت از خود در برابر اعمال خشونت به كمك مجموعهای از راهبردهاي مفيد براي استفاده در وضعيتهاي دشوار در مدرسه و جامعه است. بديهي است اقدامهاي پيشگيرانه مدرسه بايد از سالهاي اوليه تحصيل آغاز شود. اين آموزشها شامل مديريت خشم و كنترل تنشها و تمايلات آني، احترامگذاشتن به تفاوتهاي فردي و استفاده از راهبردهاي مسالمتآميز براي بهبود روابط ميان فردي است. برخي رويكردها شامل ميانجيگري و مديريت تعارض (Mediation) مهارتهاي مقاومتورزي و نه گفتن در برابر رفتارهاي زورگويانه يا استفاده از دخانيات، مواد مخدر و پرهيز از ديگر عادات ناپسند است.
از برنامههاي مؤثر برخي از مدارس آلمان در مقابله با مسئله خشونت در مدرسه تهيه و اجراي مجموعهاي از پروژههاي آگاهسازي دانشآموزان از ارزشهاي شخصي خود و كسب مهارتهاي اجتماعي است. اين پروژهها براي تقويت آگاهي دانشآموزان و تأييد ارزشهاي شخصي آنان طراحي و اجرا ميشود و بر اين پيشفرض استوار است كه معمولاً عقده حقارت و كمبود اعتمادبهنفس دانشآموزان منزوي باعث ميشود كمبودهاي خود را با پرخاشگري و آسيبرساندن به ديگران و به اشيا جبران كنند.
پروژه مفيد ديگري كه در جلسات مشاوره كلاسي در مدارس آلمان اجرا ميشود تمرين خودشناسي است. دانشآموزان در كلاس از جنبههاي مثبت و منفي شخصيت خود و چگونگي تثبيت ارزشهاي شخصي آگاه ميشوند. پروژه «مربيگري دانشآموزان» از طرحهاي ديگر مدارس ابتدايي است كه در انجام آن دانشگاهها نقش عمدهاي به عهده دارند. در اين پروژه دانشجويان داوطلب با برقراري ارتباط نزديك و كار با دانشآموزان ضعيف كلاسها، در خانههاي آنان به آنها كمك درسي ميدهند.
3. كمك به پيشرفت تحصيلي دانشآموزان
نتايج پژوهشهاي ساليان اخير بر اين واقعيت تأكيد دارد كه يكي از عوامل بروز خشونت و رفتارهاي ناسازگارانه دانشآموزان، ضعف تحصيلي است. بررسي و تحليل پژوهشها در زمينه ارتباط بين مسائل درسي و رفتاري نشان ميدهد كه عملكرد ضعيف درسي دانشآموز با شروع، فراواني و شدت اعمال بزهكارانه او رابطه مستقيم دارد. حالآنکه عملكرد تحصيلي مطلوب غالباً با امتناع از ارتكاب جرم و دستكشيدن از رفتار خلافكارانه همراه است. دانشآموزاني كه دچار ضعف تحصيلي هستند، اغلب كلاس را نه بهعنوان محلي براي انجام فعاليتهاي يادگيري شوقانگيز، بلكه بهصورت فضايي كسالتآور، رقابتآميز و تحقيركننده ميبينند. كمك به پيشرفت تحصيلي دانشآموزان با ايجاد فرصتهايي براي كسب موفقيت و جلب تأييد ديگران، احتمال شركت آنان را در رفتارهاي ناسازگارانه و خشونتآميز كاهش ميدهد.
4 ـ تغيير و بهسازي سازمان مدرسه
سياستها و برنامههاي مقابله با خشونت در مدارس بهمنظور بهبود وضعيت كلي مدرسه و حذف رفتارهاي ضداجتماعي بايد با اراده جدي كادر مديريتي مدرسه، با تخصيص اعتبار و منابع لازم و مشاركت همه عوامل ذينفع در مدرسه انجام گيرد. هدف از اين برنامهها ايجاد مدارس امني است كه مسئولان آن براي حل مسائل و اختلالهاي رفتاري به عدم خشونت باور داشته باشند و آن را در عمل نشان دهند. (همان، 1393)
تعيين خطمشي رفتاري در مدرسه درباره حقوق و مسئوليتهاي هر فرد با تشويق و قدرداني از رفتارهاي مثبت، آموزش مفاهيم صلح بهصورت ملموس و عملي، برخي از فعاليتهاي مدارس در كشورهايي است كه رسالت مدرسه را فقط انتقال معلومات و ارزشيابي آموختهها تلقي نميكنند، بلكه ارزشهايي مانند احترامگذاشتن به خود و ديگران، تفاوتها، دوستيها و تقويت احساس مسئوليت را اصل و مبناي آموزش قرار ميدهند. اين ارزشها به زندگي دانشآموزان معنا ميبخشد و احساس تعلق، وحدت و همبستگي را در آنان تقويت ميكند. (همان)
نكته ديگر جلب همكاري و هماهنگكردن اولياي دانشآموزان با اقدامهاي پيشگيرانه در زمينه خشونت است. مدرسه در صورت آگاهي از وجود روابط و روشهاي تربيتي ناسالم در خانواده لازم است با همكاري و حمايت سازمانهاي ذيصلاح مداخله لازم را براي بهبود محيط تربيتي خانواده و رفع مشكل دانشآموزان انجام دهد. خانوادهها بايد از خطرات غفلت از نيازهاي عاطفي و اجتماعي فرزندان خود آگاه و در مراجعه به متخصصان بهداشت رواني و گرفتن كمكهاي حرفهاي تشويق شوند.
پيشگيري از جرم در مدارس دانمارك
دانمارك از كشورهايي است كه در زمينه پيشگيري از جرم سابقهاي طولاني دارد. در اين كشور كه بهتازگي كارگاههاي مقابله با افراطگرايي در برخي از شهرها به راهنمايي، حمايت و هدايت جوانان و بازداشتن آنان از پيوستن به گروههاي افراطي ميپردازند، مدارس نقش عمدهاي را در زمينه مبارزه با خشونت به عهده دارند.
درواقع امور مربوط به پيشگيري از جرم در دانمارك عمدتاً به مدارس، سازمان خدمات اجتماعي و پليس واگذار شده است كه به خاطر تماس نزديك با كودكان و نوجوانان در منطقه محلي خود، دانش و اطلاعات كافي از وضعيت آنان در اختيار دارند. اين سه سازمان تحت نظر و با هماهنگي «شوراي پيشگيري از جرم» كه براي گسترش امنيت در جامعه فعاليت ميكند، تربيت و بهزيستي دانشآموزان را به عهده دارند. سازمانهاي فوق ارتباط نزديكي با هم دارند و در هماهنگي كامل با هم كار ميكنند تا علل ارتكاب به جرايم را پيدا كنند و پيش از اينكه جرمي اتفاق بيفتد و به مجازاتهاي سنتي روي آورده شود كار را با كودكان و نوجوانان براي رفع يا كاهش آن علل آغاز كنند.
فعاليتها و اقدامهاي كلي شوراي پيشگيري، متناسب با گروههاي مختلف دانشآموزان يا جوانان و اهدافي كه براي هر گروه در نظر گرفته ميشود، شامل سه محور زير است:
1 ـ آموزش و تأثيرگذاري بر همه دانشآموزان، يعني كساني كه نشانههايي از رفتار خلاف در آنان ديده نشده است. بخشي از فعاليتها در اين محور، انجام پژوهشهاي گسترده در مورد علل ارتكاب جرم در كودكان و نوجوانان است.
2 ـ شناسايي و انجام اقدامهاي حمايتي براي كودكان و نوجوانان آسيبپذيري كه دچار كمبودهايي از نظر مراقبتهاي خانوادگي بوده و مورد غفلت قرار گرفتهاند.
3 ـ فعاليتهاي متمركز بر نوجواناني كه به كارهاي خلاف دست زدهاند و تلاش براي جلوگيري از بازگشت مجدد آنان بهسوی جرايم. در اين محور نوجوان و خانواده وي از كمكهاي حرفهاي كارشناسان و متخصصان بهداشت رواني و ديگر حمايتهاي ضروري برخوردار ميشوند.
سخن آخر
براساس آنچه با تأكيد بر نتايج پژوهشهاي مختلف گفته شد براي پيشگيري و كاهش بزهكاري و رفتارهاي ضداجتماعي در جامعه، پيشگيري زودرس جرم ضروري است، زيرا اقدامهاي پيشگيرانه ميتواند پيامدهاي منفي چهار عامل خطرزا مانند بهره هوشي محدود، روشهاي تربيتي ناسالم خانواده، برانگيختگي هيجاني و فقر را كاهش دهد.
برخي از محققان در بررسي ويژگيهاي قاتلهاي جوان معتقدند نيازهاي دانشآموزان، مسائل تحصيلي، اختلالات تكانشي و رفتارهاي مبتني بر ضديت و مخالفتجويي آنها بايد بهموقع در مدرسه تشخيص داده شده و چارهجويي شود. در غير اين صورت دانشآموز با احساس نااميدي، بيكفايتي و عدم تعلق به مدرسه، در جستوجوي هويتي براي خود به گروههايي جذب خواهد شد كه به او و مهارتهايش نياز دارند و از او براي دستيابي به اهداف شيطاني خود استفاده خواهند كرد.
بههرحال پيچيدگي عمل جرم ايجاب ميكند كه براي شكستن مدار خشونت و پرخاشگري در كودكان و نوجوانان از رويكردي بینسازمانی و بينرشتهاي استفاده شود. بهطوريكه پژوهشگران، متخصصان تعليم و تربيت، مسئولان آموزشوپرورش منطقه، نمايندگان پليس بتوانند اطلاعات و تجربههاي خود را مبادله كنند و در تجربههاي يكديگر سهيم شوند سپس دانش و اطلاعات به دست آمده را به اطلاع سیاستگذاران براي تدوين قوانين مناسب و مرتبط برسانند و از طريق رسانههاي گروهي، افكارعمومي را تحتتأثير قرار دهند.
منابع:
ـ بازرگان، زهرا (1386)، ميانجيگري در مدرسه، روشهاي بهبود رفتار دانشآموزان، انتشارات مدرسه.
ـ همان، (1389)، مديريت تعارض در مدرسه، تجربههاي موفق جهاني، انتشارات سخن.
ـ همان، (1391)، رفتار زورگويانه در مدارس، چشمانداز ايران، شماره 76، دي و بهمن 1391.
ـ همان، (1393)، به خشونت در مدرسه پايان دهيم، در دست انتشار، انتشارات سخن.
- Langman (2010), Why Kids Kill: Inside The Mind of School Shooters, in, Malboeuf, M.C (2014) Psychological Profile of School Shooters: Positive Direction and One Big Turn, Presse, Montreal, 4 Dec 2014.
چشم انداز ایران - شماره 90 اسفند 93 و فروردين 94
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.