چندی پیش حین مرتب کردن کتابخانه کوچک پدرم (1) به یک جزوه قدیمی و دست نویس جالب از ایشان برخورد کردم که حس نوستالوژیکِ توام با کنجکاوی باعث تورق آن شد. بعد از خواندن یکی دو برگ و مشاهده مطالب قابلِ تامل جزوه مثل گنج یاب هایی که با پیدا کردن نخستین آثار یک دفینه قیمتی ، حفاری را با دقت و وسواس ادامه می دهند؛ مشتاقانه مشغول خواندن جزوه شدم و با مطالب ارزنده ای برخورد کردم که در زمان خود خیلی بدیع بوده است .
متن جزوه مربوط می شود به یادداشت برداری ایشان در کلاس های 120 ساعته کمک آموزشی که به منظور آموزش شیوه های نوین تدریس و به روز کردن معلمین ابتدایی در سال 1339 در مشهد تشکیل شده بود.
این جزوه اگر چه به لحاظ ماهیت و طبیعت جزوه نویسی در کلاس با خودنویس(2) و با عجله نوشته شده و ممکن است دارای اشتباهات نگارشی و یا جاافتادگی هایی باشد اما خوانا و قابل استفاده و حاوی یادداشت ها و نت برداری های قابل توجهی ست.
از محتوای جزوه چنین استنباط می شود که هدف عمده این دوره 120 ساعته این بوده که به معلمین و مربیان آموزشی (در مقطع ابتدایی) روش های نوین و علمی تدریس آموخته شود تا در کنار تدریس کتب درسی ، هم زمان مساعی خود را در جهت رشد و پرورش شخصیت اجتماعی و مسئولیت پذیری دانش آموزان به عنوان آینده سازان کشور را به کار گیرند و با تلفیق آموزش با شیوه های نوین روان شناسی به ویژه در حوزه کودک و نوجوان؛ سنگ زیر بنای شخصیت آنان را چنان محکم و استوار کنند که برای ورد به جامعه بالنده و رو به رشد در جهان امروز مشکلی نداشته باشند. تمام همّ و غم نظام آموزشی صرفا متمرکز بر دروس و حفظیاتی شده که فقط به درد نمره آوری و قبولی در المپیادهای نمایشی و کنکور ... شده و جنبه پرورشی دانش آموزان به عنوان آینده سازان کشور تحت تاثیر این نگاه به شدت مغفول مانده است.
فکر می کنم که تغییر نام وزارت « فرهنگ » به وزارت « آموزش و پرورش » در سال 1343 در راستای همین هدف مهم بوده.... البته شاید خیلی از نکات کمک آموزشی جزوه برای نظام آموزشی امروز و در سایه انفجار اطلاعات! ساده و پیش پا افتاده و آشنا به نظر برسد ولی صحبت از دهه 30 و 40 (شصت و چند سال قبل) است! دوره ای که معمولا بیشترین انگیزه یادگیری دانش آموزان صرفا ترس از تنبیه معلم و والدین بود و تنها خط ارتباطی بین معلم و دانش آموز قیافه جدی آقا معلم خط کش به دست در مقابل چهره هراسان دانش آموز و کف دست لطیفش تعریف می شد!
البته این شیوه نگاه آموزشی و تربیتی به دانش آموزان خود معلول رسوبات به جا مانده از فرهنگ راکد چند صد ساله مکتب خانه داری و ملا باجی ها با ابزار تربیتی فیزیکی ( چوب ترکه و فلک کردن نوآموزان) بود که سایه سنگین آن همچنان بر نظام آموزش نوین ایران سنگینی می کرد و حتی در شهرها و روستاهای دور دست در کنار مدارس جدید ؛ هنوز مکتب خانه ها با مخلفاتش وجود داشت و کم و بیش داوطلب هم داشت (اصرار والدین) (2) . گذشته از این ها وجود تعداد زیادی معلم ابتدایی با مدارک تحصیلی زیر دیپلم بدون گذراندن دوره های آموزشی و دانشسرا ، اهمیت و ضرورت این دوره های آموزشی در آن زمان را دو چندان می کرد.
لذا چند پاراگراف از این جزوه را عینا بازنویسی می کنم . شاید برای شما هم جالب باشد:
در مقدمه جزوه شرح مختصری با عنوان « هدف و وسیله» و اهداف نظام آموزشی کشور را در 6 بند به شرح زیر بیان می کند :
« هر ذی حیات در دنیای پهناور مشغول به شغلی معین و راه و روشی معلوم و مدون است. انسان نیز یکی از جانداران است که شب و روز در تلاش و فعالیت برای رسدن به مقصودی ست که آن را هدف می نامیم.
برای رسیدن به هر هدفی طرق متعددی موجود است.بهتر آنست که اولا راهی مستقیم به دست آورد و چنان چه را راستی وجود نداشت باید تامل نموده از راه پر پیچ و خم نیز هدف خود را بیابیم . بنابراین هدف ، پایه هرکار و هرمنظور و مقصودی است ؛ پس باید دانست که نخست باید هدف را تعیین کرد.
در آموزش و پرورش نیز هدف هایی موجود است که عبارتند از:
1- آمادگی برای زندگی آینده
2- پرورش قوا و استعدادها
3- پرورش نیروی تفکر
4- پرورش افراد متعادل
5- پرورش نیروی معنوی و مذهبی
6- پرورش حس مسئولیت
در مورد صفات ضروری معلم نیز چنین می گوید : « قبل از تعیین صفات ضروری معلم لازم است به دو نقطه اساسی که معلم در شغل خود با آنها پیوسته در تماس است اشاره کنیم. این دو عامل عبارت از دانش و کودک. به منظور آن که مطالب خود را در این باره مدون و منظم نماییم عنوان زیر را انتخاب می کنیم. بی تعارف باید اعتراف کنیم که این کج رفتاری ها دیگر محدود به قشر کم برخوردار و کم سواد جامعه نیست و مثل یک اپیدمی بدخیم اجتماعی به نحو حیرت انگیزی به طبقاتی از جامعه متاستاز داده است که هم برخوردار هستند و هم تحصیل کرده .
« شناخت های دوگانه و دل باختگی دوگانه » ؛ در درجه اول معلم باید به موضوعی که می آموزد احاطه کامل داشته باشد... دانش معلم مثلا در تاریخ نباید به همان اندازه باشد که می خواهد به دانش آموز بیاموزد. دانش او باید به میزان قابل توجهی از این مقدار تجاوز نماید....وی باید آنچه را می آموزد به نحوی با زندگی دانش آموز مرتبط کند » .
در جایی دیگر در خصوص احتیاجات روحی کودکان نوآموز می نویسد : « .... معلم باید دانش آموزان را بشناسد و به شخصیت آنان واقف باشد. او باید از ماهیت مشکلات و مسائلی که آنها در سنین مختلف با آن رو به رو می شوند آگاه باشد. او باید بداند که آنها از دیدن و شنیدن و انجام چه چیزی لذت می برند و از چه چیزی بیزارند و مهم تر از همه این که چه چیز آنها را فریفته خود می کند و رغبت آنها را برمی انگیزد...خلاصه معلم باید خواهان موضوعی باشد که تدریس می کند در غیر این صورت تدریس او کسل کننده و تصنعی می شود....».
جزوه همچنین حاوی نکات برجسته ای در خصوص ضرورت داشتن رابطه یک نواخت و مشابه (بدون تبعیض) معلم با جمع کودکان در عین داشتن رابطه ویژه با هر دانش آموز با در نظر گرفتن عوامل تاثیرگذار بر کنش ها و واکنش ها و روحیات او مثل خانواده و محیط و محله .... باشد » (درک موقعیت های متفاوت و نابرابری که دانش آموز جبرا در آن قرار دارد و به اوربطی ندارد).
در قسمتی دیگر با عنوان احتیاجات اساسی اطفال و کودکان موارد زیر را از قول مرکز تحقیقات دانشگاه...(اسم دانشگاه خارجی ولی خوانا نیست) به معلمان یاد آوری می کند.
« احتیاج به تعلق داشتن (به خانواده ، به فامیل ، به مدرسه، به مملکت). احتیاج به فعالیت . احتیاج به محبت و دوستی . احتیاج به آزادی از ترس و وحشت . احتیاج به آزادی فکر تقصیر و گناه(؟) . احتیاج به کسب معلومات....» و سپس به نقش معلم در برآوردن این احتیاجات پرداخته و مثلا در مورد اهمیت و تقویت احتیاج به تعلق می نویسد :
« اگر چنان چه دانش آموزی برای یک یا دو روز غیبت نمود ؛ وقتی به کلاس برمی گردد؛ معلم می تواند نکات زیر را مراعات کند:
1- حتما به او خوش آمد گفته و بگوید که جایش در کلاس خالی بود .
2- سعی کند به انواع مختلف به او بفهماند که غیبت او دارای اهمیت است و دیگران دلشان برای او تنگ شده .
3- اگر طفل مرتکب تقصیری شود از خود او تنقید نکند زیرا عملی که انجام شده مورد انتقاد است نه شخصیت طفل....سعی کنید که شاگرد را متوجه سازید که در کلاس قدر و منزلت دارد و بچه های دیگر او را دوست دارند... به شاگردانی که خیلی آرام و ساکت و مظلوم هستند زیادتر توجه کنید.....نسبت به دانش آموزانی که از حیث مذهب ، زبان ، هوش و استعداد با دیگران فرق دارند توجه خاص مبذول دارید.
همیشه باید سعی شود که اطفال گوشه گیر و منفرد در کلاس وجود نداشته باشند...»
از میان همه توصیه های علمی و روان شناسانه ای که در جزوه به آنها به درستی اشاره شده به نظر من توصیه ایجاد و یا تقویت و نهادینه کردن حس تعلق در ضمیر دانش آموزان یکی از مهم ترین سفارشات این جزوه است که متاسفانه این روزها به دلایل عدیده ای در ذهن و ضمیر دانش آموزان و دانشجویان کشور جایگاه چندانی ندارد.
صف طولانی متقاضیان مهاجرت گویای این واقعیت تلخ است!
( تصویری از یک تجمع ایرانیان در خارج از کشور )
عنصر عدم احساس تعلق به وطن در کنار عوامل دیگری که آنها هم ریشه در وجود نقائص اساسی در نظام آموزشی کشور دارد به پدیده روز افزون مهاجرت نخبگان و ذخایر هوش و استعداد ملی کشور منجر شده و هر دلسوز به حال کشور را به این فکر می اندازد که نکند این مهمات پرورشی در زمینه شکل دهی به شخصیت فکری و اجتماعی جوانان و نوجوانان در همان کلاس ها و دوره ها روی کاغذها و لای جزوه ها بایگانی شده و اصراری بر پیاده کردن عملی آنها در مدارس نبوده چون آنچه زیر پوست جامعه امروز دیده می شود درتضاد کامل با آن آموزش ها و اهداف مربوطه می باشد و به نظر می رسد در سال های اخیر حداقل اهداف شماره 1و 4 و6 (نقل از جزوه) از سوی نظام آموزشی کشور به خوبی مورد توجه قرار نگرفته و نمی گیرد و اولویت ها درنگاه کمّی به آموزش وپرورش است و نه کیفی! از این رو متاسفانه تمام همّ و غم نظام آموزشی صرفا متمرکز بر دروس و حفظیاتی شده که فقط به درد نمره آوری و قبولی در المپیادهای نمایشی و کنکور ... شده و جنبه پرورشی دانش آموزان به عنوان آینده سازان کشور تحت تاثیر این نگاه به شدت مغفول مانده است.
به زبان ساده محصول نظام آموزشی ما بیشتر درس خوانده های عجول و محصور در دنیای خود ساخته ای هستند که ارتباط چندانی با محیط پیرامونی (جامعه و خانواده) ندارند و گاه برای رسیدن به اهداف خودخواهانه فردی دست به هر کاری می زنند و متاسفانه آثار سوء این کم کاری و یا سردرگمی در برنامه ریزی های سلیقه ای و مقطعی و بعضا متضاد نظام آموزشی کشور در جای جای جامعه و در همه طبقات اجتماعی به اشکال مختلف خودنمایی می کند ؛ از نحوه رانندگی و مشاجرات روزانه جوانان بگیرید تا آمار بالای طلاق و اعتیاد و انبوه پرونده ای قضایی و جنایی و غیره.
بی تعارف باید اعتراف کنیم که این کج رفتاری ها دیگر محدود به قشر کم برخوردار و کم سواد جامعه نیست و مثل یک اپیدمی بدخیم اجتماعی به نحو حیرت انگیزی به طبقاتی از جامعه متاستاز داده است که هم برخوردار هستند و هم تحصیل کرده .
خبر تاسف بار تزریق آب مقطر به جای داروهای گران قیمت شیمی درمانی به بیماران نگون بخت و فروش این داروها در بازار آزاد(4) را می توان از این زاویه تحلیل کرد چرا که موارد این چنینی را دیگر با هزاران تن چسب نمیتوان به خطا و مسامحه پزشکی و سهل انگاری و آنچه این روزها ترک فعل نامیده شود چسباند.
(1)- تصاویر مربوط تاقچه قدیمی منزل پدری و کتابهای ایشان است و همچنین چند صفحه از جزوه دست نویس که در کلاس ها یادداشت برداری شده می باشد.
(2)- به خوبی به یاد می آورم که بعضی از همکلاسی هایم با اصرار والدین همزمان به مکتب خانه هم می رفتند
(3)- هنوز دوره تسلط خودکارها و روان نویس ها شروع نشده بود
(4)- سایت خبری عصر ایران کد خبر1023716مورخ 2 /10.403
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
به کاربردن همین عبارت ها واصطلاحات عاملی برای مهاجرت است
هیچ انسان باهوشی از چالش ها فرار نمی کند فرار از چالش از نشانه های هوشمند بودن نیست افرادی که به استقبال چالش ها می روند واز آن ها فرصت می سازند قطعا از توان هوشی بالاتری برخوردارند
فردی که نتواند سرزمین خود را آباد کند قطعاآبادی را به سایر نقاط جهان صادر نخواهد کرد