گروه رسانه - نرگس کارگری/
روان شناسی رشد
دکتر علی اکبر شعاری نژاد
فصل اول : روان شناسی رشد
فصل دوم : سرگذشت و نظریات روان شناسی رشد
فصل سوم :اصول رشد و تکامل انسان
فصل چهارم : عوامل موثر در رشد و تکامل انسان
فصل پنجم:آغاز زندگی نوین
فصل ششم:رشد و تکامل بدنی انسان
فصل هفتم: رشد و تکامل حرکتی و عضلانی
فصل هشتم : رشد و تکامل شناختی زبان (1)
فصل نهم: رشد و تکامل شناختی (ذهنی)(2)
فصل دهم : رشد و تکامل هیجانی و عاطفی
فصل یازدهم : رشد و تکامل اجتماعی
فصل دوازدهم : رشد و تکامل خلاقیت
فصل سیزدهم : رشد شخصیت
فصل چهاردهم : بازخوانی چگونگی فرآیند رشد و تکامل انسان
فصل پانزدهم : حقایقی دیگر درباره کودکان و نوجوانان
فصل شانزدهم : والدین و والدینی
انسان همانند سایر موجودات زنده ، ساختار و فطرت خاص خود را دارد که موجب امتیاز او از موجودات زنده دیگر می شود ، و گاهی از این ساختار اختصاصی با عنوان های "ویژگی ها " و " خصایص " تعبیر می کنند.تقریبا همه علوم ، خصوصا علوم انسانی ، هر کدام در محدوده و به شیوه های خاص خودش، می کوشند این ساختار را بشناسند و آدمی را در بهره برداری از طبیعت و برقراری سازگاری مطلوب میان او و این طبیعت ، به معنای عام ، یاری کنند.زیرا انسان هنگامی از زندگی سالم و لذت بخش برخوردار خواهد شد که "خویشتن " و " طبیعت " و "رابطه اش با این طبیعت " را به خوبی بشناسد .یعنی بداند و دریابد :
-او کیست ؟ ( شناخت ساخت و فطرت)
-چه کسی می تواند بشود؟ (امکانات وجودی)
-چه کسی باید بشود؟ (انتظار تکاملی)
-چه امکاناتی در عالم طبیعت برای دو مرحله اخیرش وجود دارند؟ (شناخت طبیعت)
-و چگونه می تواند و باید از این طبیعت بهره برداری کند؟ (سازگاری با طبیعت)
در واقع ، انسان همیشه برای " بودن " و "شدن" و " داشتن " در ارتباط با محیط ، به طور کلی ، اندیشیده و می اندیشد و نتیجه اندیشیدن درباره ی همین سه فرآیند است که موجب پیدایش نظریه های گوناگون شده است . زیرا آدمی تنها موجود زنده ای است که آگاهانه و آزادانه فعالیت می کند. یعنی رفتار هدفمند دارد.
هر یک از این مراحل طبیعی زندگی انسان از مراحل پیش ، متاثر و در مراحل بعدش موثر خواهد بود.به همین سبب ، می توان گفت ارکان و پایه های اصلی زندگی انسان بالغ و رشید ، بر چگونگی گذران دوران کودکی بستگی دارد.
خود انسان ، جامع ترین ، کامل ترین ، و معتبرترین کتاب روانشناسی رشد است.
انسان یک مخلوق اجتماعی ست. رفتارهای انسان ، مداوم و پیوسته است. این رفتارها می تواند بر پایه ی ، کار محور باشد. رفتار آدمی برای دست یافتن به اهدافش تلاشگرانه بوده و افراد بشر متمایل اند و می کوشند که مهم باشند.انسان دیروز و امروز در جست و جوی معنا و تعهد نسبت به ملاک های اجتماعی است که وظایف او را در آن معیارها تفکیک کرده اند.یک شخص سالم نمی تواند به دنبال معنا و هدف برای زندگی خویش نباشد و نمی تواند میان مردم زندگی کند و الزام و تعهد یا وظایفی را به عهده نگیرد.
حقوق بشر توام با وظایف بشر ، معنا پیدا می کند.
همیشه باید به یاد داشته باشیم که با اشخاصی کار می کنیم که متفاوت با ما هستند.با اشخاصی حرف می زنیم که باز هم با ما متفاوتند و با اشخاصی معامله می کنیم که تفاوت در بینمان است. پس هرگز نمی توانیم خویشتن را با دیگری مقایسه کنیم. هیچ شخصی را نمی توان جدا و مستقل از محیط شناخت. ما نمی توانیم شخص را مطلق در نظر بگیریم ، و حتی جدا از فرهنگ حاکم بر او که پیوسته تحت تاثیر آن قرار دارد بشناسیم.
رشد و نمو و ارگانیزم انسان دارای نظام خاصی است و انرژی های آن در بازی زیستی ، بی هدف و تصادفی مصرف نمی شود. بلکه فرآیندی است که اساسا به وسیله ی وراثت طراحی شده است و همه مراحل رشد و تکاملی انسان هدف دارند.این سرشت پویای انسان باید همیشه مورد مطالعه علاقه مندان روانشناسی باشد.
در تربیت سالم ، مغز و دست و دل خود با هم و همزمان مورد توجه قرار می گیرند و تربیت می شوند.
روان شناسی رشد ، تغییرات کمی و کیفی رفتار انسان و مظاهر آن ها و عوامل موثر در پیدایش آن ها را در سراسر زندگی مطالعه می کند.
مباحث روان شناسی رشد را کلا می توان سه قسمت کرد:
1- مطالعه رفتار و رشد طبیعی فرد بدون توجه به عوامل خارجی ، یعنی مطالعه رشد و نمو تنها از لحاظ تاثیر عامل های ارثی و عضوی
2- مطالعه و بررسی اثر نیروهای مختلف محیطی در رفتار و رشد فرد ، یعنی مطالعه رشد از حیث تاثیر محیط تاریخی ، جغرافیایی ، دینی ، سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی
3- مطالعه اثر رفتار و رشد فرد در محیط و فرهنگ حاکم بر او . یعنی مطالعه خود محیط از لحاظ رشد و تکامل فرد و میزان سازگاری محیط با این رشد و رفتار و اثر این تغییر سازشی در نسل های آینده.اگر روانشناسی عمومی نتواند ما را در حل مسائل جنبه های روان شناختی از قببل یادگیری و انگیزش کمک کند شاید این نظریه صحیح باشد که راه حل ساده و عامه پسند ، ممکن است ، بهترین راه حل نباشد. پس باید
با برنامه ریزی بهتری به فکر بازه ی تکاملی پیشرفته تری باشیم.
بزرگترین معلمان ما کسانی هستند که ما را تشویق می کنند متفاوت بیندیشیم ، آزاد و آزادمنشانه در زندگی ،خودگردان باشیم.
در حوزه ی آموزش و پرورش نسخه پیچی کاملا مطمئن امکان ندارد جز اینکه بگوییم : انتظار داریم ، امیدواریم ، شاید بشود و ...
در سخن گفتن ، اصالت با شنونده است. در نوشتن ، اصالت با خواننده است. این علت و معلول در نوع تفکرات می تواند به ما کمک کند تا در مسئولیتی که به عهده داریم مرتب در حال کنکاش باشیم.
هنگامی که عواطف و بدن از شناخت جدا شوند از رفتار معقول و یادگیری خبری نیست. آن موقع است که معلوم نیست چرخه ی تکامل نضج (یعنی فرآیند تغییر در کنش هر فرد)به چه شکل نمو پیدا خواهد کرد.
ای کاش باور می کردیم که کودکان ، سخنان ما بزرگترها را می شنوند اما به اعمال ما می نگرند و از آن ها تقلید می کنند.
متاسفانه در مدارس ما برای آنکه دانش آموزان رفتارهای غلط ما را یاد نگیرند ، به جای اصلاح رفتار خود، آنان را تنبیه بدنی می کنیم و این عمل ضد انسانی را تنها عامل کنترل کودکان در محیط مدرسه یا عامل حفظ انضباط می پنداریم!
متاسفانه هنوز هم در جامعه ما کودکان را اشخاص دارای حقوق نمی دانند و رفتار ایشان با معیارهای بزرگسالان ارزیابی می شود. این شیوه ی برخورد سبب می شود که اکثر کودکان ما از همان خردسالی یاد بگیرند که باید زور گفت ، به زور خواست و با هر کس که مخالف خواست ایشان عمل می کند خصومت ورزند! خلاصه زندگی یعنی میدان مبارزه تن به تن !و بدون پرخاشجویی و پرخاشگری نمی توان زندگی کرد یا در زندگی موفق شد!
-کودک باید کودک تلقی شود نه کوچک شده ی بزرگسال
-کودک باید از دوران کودکی خود لذت ببرد.
-رشد و تکامل سالم کودک در محیطی امکان دارد که از محبت و امنیت برخوردار باشد ( رشد مستلزم محیط سالم است ).
به نظر جان لاک ( john Lock ) پزشک و فیلسوف انگلیسی ، تجربه های نخستین آدمی ، عمیقا در زندگی بعدی او اثر می گذارد. او معتقد است هر کودک با خصایص ذهنی و خلقی متفاوت به دنیا می آید ، لکن روی نقش یادگیری و اهمیت والدین به عنوان معلمان عاقل و اول کودک تاکید می کند. او نیروهای خارجی یا پرورش را نیروی محرک در رشد و تکامل می داند.
متفکر دوم ژان ژاک روسو در فرانسه بر خلاف لاک اهمیت "طبیعت" را مورد تاکید قرار می داد یعنی نیروهای درونی را مهم می شمرد.به نظر او کودک ، بزرگسال حقیر یا دانش آموز نادان نیست بلکه هر طفل با طبیعت فردی خاص خودش به دنیا می آید و بزرگسالان نباید او را به دلایل اجتماعی ، در قالب ها و کلیشه های خودشان بریزند. معلومات بزرگسالان را نمی توان و نباید در ذهن کودکان ریخت هم چنان که آب را در کوزه می ریزند.
به نظر روسو کودکان فعال اند. همیشه در حال آزمودن هستند و جهان خود را کندوکاو می کنند.
پژوهشگران روانشناسی و روانشناختی از نظریه های نخستین متفکران در عرصه شناخت رشد و تکامل استفاده می کنند تا بتوانند به نتایجی با باور امروزی تر برسند.
این نکته را می دانیم که کودکان معمولا شنیده ها را فراموش می کنند ولی کارهایی را که می کنند و رفتارهایی را که با ایشان می شود را دیرتر فراموش می کنند.
پس بهتر است بر روی رفتارهای والدین و مربیان در اوان زندگی یک کودک به بهترین نحو کار نمود تا آنچه از یک پرورش و تکامل قالب مدنظرمان هست حاصل شود.
در فرهنگ و ادبیات آموزش و پرورش ، زبان کلامی را از جمله تعیین کنندگان اثر بخشی تربیت تلقی می کنند و حتی این باور مطرح است که داوطلبان حرفه معلمی پیش از روان شناسی باید با زبان شناسی فرهنگ خود آشنا شوند.
بپذیریم که زبان وسیله تفکر است.تحکیم روابط ملی و هوش جمعی و وسیله سازگاری نیز هست.با زبان خوش و دل نشین با هم سخن بگوییم.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
توی این موقعیت ها با این وضعیت اقتصادی معلمان
صحبت از علم و کتاب یه دل خوش می خواهد
اگر چه انسان به امید زنده است
بنده هم در همین موقعیت بد اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و تاریخی در کتابخانه حضور دارم.برای کتاب ارزش زیادی قائلم.
البته مردم حق هم دارند اگر نانی نباشد که بخورتد توانی ندارند که کتاب بخوانند.
کسانی که دوست داشتند ملت نادان بمانند به موفقیت خود دست یافته اند.