« وقتی از مارگارت مید، انسان شناس مشهور، در مورد اولین نشانه تمدن در یک فرهنگ سوال شد، بینش شگفت انگیز و عمیقی ارائه کرد. او به جای اشاره به ابزار یا مصنوعات، تأکید کرد که نشانه واقعی تمدن، کشف استخوان ران بهبودیافته در اسکلت انسان از یک جامعه باستانی است.
توضیح مید آن است که در طبیعت، یک موجود زخمی در برابر شکارچیان آسیب پذیر می شود، نمی تواند از خطر فرار کند یا شکار کند. زنده ماندن با استخوان ران شکسته برای اکثر حیوانات غیرممکن است.
از این رو، وجود استخوان ران التیامیافته در بقایای انسان باستانی چیزی قابل توجه است زیرا نشان می دهد که در این جوامع اولیه، افرادی بودند که در طول بهبودی از مجروحان حمایت و مراقبت میکردند.
مید میگوید : شفقت و کمک در مواقع دشواری، پایه و اساس تمدن است.
دیدگاه مید به ما یادآوری می کند که تمدن نه تنها از دستاوردهای تکنولوژیکی یا پیشرفتهای مادی بلکه از تمایل افراد برای کمک به یکدیگر پدید می آید. در اصل از مراقبت و همکاری است که ریشه های تمدن شکل می گیرد و در نهایت جوامعی را شکل می دهد که با حمایت و همبستگی مشترک شکوفا می شوند » . ( 1 )
***
پوسته ی درختان را می کَنند تا بتوانند بلکه با آن آتشی بر پا کنند . به قول خودشان ، جوجی بزنند و قلیانی چاق کنند .
نگارنده خود به دفعات شاهد چینن صحنه ها و اتفاقاتی بوده است اما وقتی که با این قاتلان درخت و دشمنان محیط زیست صحبت می کنی و تذکر می دهی گویی ملک شخصی خودشان است .
بر آشفته می شوند و شاید هم چند فحش آبدار بارتان کنند .
چقدر زمان می برد تا یک نهال تبدیل به یک درخت شود ؟
هنوز و با گذشت سال ها از عمر بی حاصل شان و سوادی که فقط برچسب مدرک خورده و از تاریخ انقضایش مدت ها و فرسنگ ها می گذرد ؛ و هنوز تفاوت میان « حریم شخصی » و « مکان عمومی » را تمیز و تشخیص نمی دهند و فکر می کنند در مکان عمومی مجاز به انجام هر کاری هستند و کسی هم نباید معترض عمل غلط آنان شود .
محرومیت های اجتماعی و جریمه های سخت و بازدارنده در حوزه محیط زیست در ایران یک چیز خنده دار و بی ارزش است و حکومت هم خیلی با این مسائل کاری ندارد مبادا سر و صدایی بلند شود و احیانا تبدیل به « سیلی ویرانگر » در فقدان « جنگل ریشه دار انسانیت » شود .
اما ایرانی ها خیلی فکر و ذهن خود را درگیر این چیزها و آینده نمی کنند آن هم در کشوری که وضعیت محیط زیست از بحران و هشدار گذشته است .
فردی و یا نهادی هم معمولا با این چیزها کاری ندارد و از فرط تکرار این چیزها صورت کاملا عادی و طبیعی به خود گرفته است .
وقتی شهرداری تهران که ظرف چند سال گذشته چندین هزار درخت را به بهانه های مختلف قطع کرده است و در روز درختکاری سال 1403 از آن همه درخت کشته شده فقط 2000 درخت را با تبلیغات بسیار کاشت ( این جا ) که البته مشخص نیست این درختان با توجه به مشکل شدید آبیاری و چیزی که مسئولان به عنوان « آفت زدگی » از آن نام می برند سرنوشت بهتری از بقیه داشته باشند .
نخستین بار ؛ « صدای معلم » در هفدهم شهریور 1402 در گزارشی خبر از قطع حداقل 4000 اصله درخت در پارک ملی سرخه حصار داد . ( این جا )
آیا درختی که به دلیل عدم مراقبت و نگهداشت علمی دچار بیماری و آفت می شود را باید قطع کرد ؟
افراد عادی با بی مبالاتی و تنبلی و مهم تر از همه « خودخواهی » از یک سو و نهادهایی که در زمینه محیط زیست به به وظایف خود عمل نمی کنند ؛ محیط زیست ایران را در معرض نابودی کامل قرار داده است .
به ندرت جایی را پیدا می کنی که از گزند این تخریب چی های محیط زیست در امان مانده باشد .
فردا ، سیزدهمین روز از تعطیلات دراز مدت و فرساینده نوروز یعنی « سیزده به در » یا به اصطلاح جمهوری اسلامی « روز طبیعت » است و تنها نشانی که ندارد احترام و تکریم طبیعت است .
سال قبل و در چنین روزی ، یادداشتی با عنوان : « سیزده به در ؛ امتداد لوث کردن سنت های باستانی و اعلان جنگ به طبیعت ؟! » نوشتم . ( این جا )
در این یادداشت به نقل از یک رسانه آمده بود : محرومیت های اجتماعی و جریمه های سخت و بازدارنده در حوزه محیط زیست در ایران یک چیز خنده دار و بی ارزش است و حکومت هم خیلی با این مسائل کاری ندارد مبادا سر و صدایی بلند شود و احیانا تبدیل به « سیلی ویرانگر » در فقدان « جنگل ریشه دار انسانیت » شود .
« آن گونه که خبرگزاری صداوسیما روایت کرده، وزارت کشور اعلام کرد: با توجه به در پیش بودن روز طبیعت و همزمانی آن با ایام ماه مبارک رمضان به ویژه سالروز شهادت مولای متقیان حضرت علی (علیه السلام) و حرمت این ماه مقرر شده در روز ۱۳ فروردین همه پارک ها، بوستانها و تفرجگاهها مثل سنوات قبل که مصادف با ماه مبارک رمضان بود بسته است و یک ساعت قبل از اذان مغرب بازگشایی شود.
فارغ از صحت و یا سقم این گونه اخبار ؛ آرزو می کنم ای کاش مقامات و مسئولین در جمهوری اسلامی آن همه حساسیت و دغدغه ای که نسبت به برخی مناسک مذهبی دارند را نسبت به طبیعت بحران زده ایران ، فرهنگ رو به انحطاط و میراث تاریخی و مهم تر از همه « منافع ملی » می داشتند » .
در آن مطلب آورده بودم : افراد عادی با بی مبالاتی و تنبلی و مهم تر از همه « خودخواهی » از یک سو و نهادهایی که در زمینه محیط زیست به به وظایف خود عمل نمی کنند ؛ محیط زیست ایران را در معرض نابودی کامل قرار داده است .
« سیزده به در به اسم، به عنوان "روز طبیعت" و انس گرفتن با محیط زیست سیزده شناخته شده اما در عمل آنچه در این روز رخ می دهد دست کمی از اعلان جنگ به طبیعت ندارد.
( این آمار مربوط به 10 سال پیش است ) :
آمارها ، غیر رسمی و جسته گریختهاند اما مسئولان ایران در سالهای قبل برآورد کردند که میزان آلودگی محیط زیست در روز سیزده به در ده برابر روزهای معمولی است.
این برآورد در شرایطی ارائه شد که مقامات شهرداری تهران گفتند در روز سیزده بهدر، تنها در مناطق حفاظت شده پایتخت، ۶ تن زباله در دامان طبیعت رها میشود. این رقم در کل استان تهران به ۱۰ هزار و ۳۰۰ تن زباله می رسد.
اوضاع در دیگر نقاط ایران بهتر نیست. چهار سال پیش مدیر کل محیط زیست استان لرستان از کارشناسان نقل کرد که ایرانیان در روز سیزده بهدر، طبیعت خود را معادل "۵۸ سال" در ژاپن تخریب می کنند.
در این یک سال ؛
آیا چیزی در « خود » ما تغییر کرد .
آیا تلنگری بر « اندیشه ، گفتار و کردار » ما احساس کردیم .
( 1 )
کانال ساسان حبیب وند
نظرات بینندگان
از مردم و مسیولین این زمانه یاری مطلب»
مردمی که به همنوعان خود رحم نمی کنند بی رحمی به طبیعت که سهل است.
در ایران نه تنها محیط زیست در معرض نابودی است بلکه «نسل ایرانی»در معرض انقراض است.
همه سر و ته یک دیکتاتورند .
زن و مرد و جوان و پیر ندارد .
پایدار باشید .
طوری که سواحل هرمزگان تقریبا از این خاک خالی شده.
شمال رو خراب کردیم؛ حالا نوبت جنوبه!
به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری سلامت (طبنا)این پارک خوشآبوهوا که روزگاری شکارگاه پادشاهان قاجار بود، امروزه به عنوان یک پارک ملی تحت مدیریت سازمان حفاظت محیط زیست شناخته می شود اما چند سالی است محیط زیست، مدیریت بخش اصلی و تفرجگاهی این جنگل را به شهرداری تهران واگذار کرده است.
پارک جنگلی سرخه حصار در شرق تهران و در محدوده منطقه ۱۳ شهرداری قرار دارد و بزرگراه شهید یاسینی از حاشیه آن می گذرد؛ بزرگراهی طولانی که حاشیه غربی پارک و از جنوب تا شمال آن را در بر گرفته و برای ساخت این بزرگراه، مسیرهای دسترسی و تاسیسات جانبی دیگر همچون پمپ گاز و پمپ بنزین درختان بی شماری در سال های اخیر نابود شده است.
اما اکنون با واگذاری مدیریت بخش اصلی پارک سرخه حصار به شهرداری و اقداماتی که در قالب طرح های مختلف به بهانه ساخت و ساز و تهیه امکانات گرفته و یا، بی توجهی که در زمینه حفاظت از درختان وجود دارد، کار به جایی رسیده است که مردم پایتخت باید به زودی با بزرگترین، تاریخی ترین و زیباترین پارک ملی خود خداحافظی کنند.
پارک ملی سرخه حصار پس از انتخاب شهر تهران بهعنوان پایتخت ایران در سال 1133 هجری خوشیدی یعنی 269 سال پیش و در زمان قاجاریه با نام قرق یا شکارگاه سلطنتی تحت حفاظت قرار گرفت و به همراه، پارک ملی خجیر در زمره قدیمیترین مناطق حفاظت شده در جهان است. اداره پارک ملی سرخه حصار پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با تصویب شورای انقلاب، به سازمان حفاظت محیط زیست واگذار شد و شورای عالی حفاظت محیط زیست نیز در شهریور 1361، با حدود و ثغور مشخص، آن را بهعنوان پارک ملی تعیین کرد.
این پارک علاوه بر ویژگیهای قابلتوجه طبیعی، دارای امکانات متنوعی است و قرار گرفتن آن در حاشیه شهر و وسعت زیاد از دیگر دلایلی است که باعث شده پارک ملی سرخه حصار به یکی از جاذبه های گردشگری تهران و تفرجگاههای پایتختنشینان تبدیل شود.
به عقیده کارشناسان، پارک ملی سرخه حصار اکوسیستمهای طبیعی نادر و ارزشمند از جمله استپی، بیشهای، کوهستانی و دشتی کشور را در خود جای میدهد و در عین حال، الگویی تمامعیار از شرایط اقلیمی بومشناختی منطقه تهران است. حیات وحش این پارک نیز از جنبههای زیبایی شناختی، بومشناختی، اجتماعی، اقتصادی، آموزشی و تفریحی از چنان ارزش والایی برخوردار است که اطلاق کلمه کمنظیر را در مورد آن توجیه میکند. انواع درختان، درختچهها، گرامینهها، علفها و گلسنگهای مربوط به اقلیم منطقه نیز در پارک ملی سرخهحصار وجود دارد. برخی گونهها واجد ارزش فراوانی از لحاظ اکولوژیکی، حفاظتی، دارویی و صنعتی هستند طوری که تعدادی از این گونهها در ردیف گیاهان نادر و در حال انقراض ثبت شدهاند.
پارک ملی سرخه حصار به دلیل وسعت زیاد، پوشش جنگلی و گیاهی و وجود امکانات متنوع، امروزه به یکی از مراکز تفریحی خانوادههای تهرانی تبدیل شده و آنگونه که «مجتبی شکری»، شهردار منطقه 13 تهران اسفند 1399 به خبرنگاران گفت: تفاهم نامه ای میان شهرداری تهران و سازمان محیط زیست امضا شده که بر اساس آن، ۵۴۷ هکتار از اراضی بوستان جنگلی سرخه حصار به مدت 30 سال به شهرداری تهران واگذار شده است.
شهردار منطقه 13 با بیان اینکه دفترچه بهره برداری از این پارک نیز که شامل ۵۴ پروژه گردشگری ، توسعه فضای سبز و نگهداری از گونه های جانوری است از سوی شهرداری منطقه اخذ شده است، هدف این تفاهم نامه را تضمین آینده این بوستان به جهت توسعه، نگهداری فضاها و گردشگری عنوان و ابراز امیدواری کرده که با حفظ و نگهداری صحیح از بوستان جنگلی سرخه حصار به عنوان یک ثروت ملی و واقعی بتوانیم خدمات مختلفی را به ویژه در زمینه گردشگری ارائه کنیم.
این انتقال و جابجایی مدیریت در آن زمان با شیوع بیماری مهلک کرونا و اجرای محدودیت های شدید در زمینه تردد به اماکن و پارک های عمومی همراه شد و به قول یکی از دوستان، چه عالی شده بود.مردم با آرامش ماشین خود را در بیرون پارک می گذاشتند و خود برای ورزش ، پیاده روی و تفریح وارد پارک می شدند. پارک در آن ایام، فوقالعاده سرسبز، زیبا و تمیز با فضایی طبیعی و بدون سر و صدا بود. در آن زمان، به دلیل احساس امنیت، گله های آهو و بز و کل را می توانستیم در درون پارک و تپه های اطراف آن ببینیم و حتی، کنار آنها پیاده روی کنیم.
کاش این روش اداره پارک ها نهادینه می شد و نه تنها برای این پارک طبیعی بلکه در همه پارک های تهران و ایران ادامه می یافت، اما چنین نشد و به محض کاهش کرونا و لغو محدودیت های کرونایی، شاهد ورود خیل عظیم خودروها به پارک جنگلی سرخه حصار هستیم؛ چنان حجمی از خودرو که در روزهای تعطیل و پایان هفته، ترافیک سنگینی در مسیرهای آسفالته درون پارک ایجاد می شود و بسیاری از خودروها، تا زیر درختان و بالای تپه ها و هر کجا که بتوانند خود را می کشانند. این وضعیت علاوه بر ایجاد ازدحام و شلوغی در پارک موجب شده است مسئولان مربوطه به منظور تسهیل مسیر عبور و مرور خودروها، بسیاری از مسیرها را عریض تر کنند و این کار به قیمت ریشه کن ساختن صدها اصله درخت انجام شده است.
همزمان با توسعه مسیرها، شهرداری اقدامات دیگری نظیر ایجاد ساختمان های اداری، انتظامی و خدماتی، ایجاد بوفه و رستوران های مختلف، استقرار وسایل و زمین های ورزشی بزرگسالان و بازی کودکان، ساخت مجموعه های متعددی از سرویس های بهداشتی و گسترش فضاهای آسفالته پارک خودرو را هم عملیاتی کرده است تا هر روز فضای درختان تنگ تر و شمار آنها کمتر شود.
ایجاد مسیرهای جدید دسترسی آسفالته در مناطقی از پارک که تاکنون خاکی و مخصوص پیاده روی بود، استقرار مجموعه بزرگی از صفحه های خورشیدی برای تولید برق و از همه مهمتر، اجرای نیمه تمام چندین واحد اقامتی گردشگری و فضاهای خدماتی مرتبط در محدوده ستاد اسکان بحران و پیاده راه پارک جنگلی سرخه حصار از دیگر اقداماتی است که در دو سه سال اخیر به حیات درختان و این جنگل طبیعی آسیب و لطمه های جدی زده است و در این میان، موضوع عجیب آن است که به نظر می رسد میان مسئولان شهرداری بر سر ایجاد اقامتگاههای گردشگری اختلاف نظر جدی وجود دارد زیرا پس از انباشت حجم انبوهی از سیمان، آهن، کاشی و دیگر مواد و مصالح ساختمانی موردنیاز برای ایجاد سوئیت های گردشگری و حتی، ساخت چند واحد از آنها در بخشی از پارک، این پروژه بیش از یکسال است به صورت نیمه تمام رها شده و مصالح مذکور زیر آفتاب و باد و باران خراب می شود و ظاهرا برای هیچ مسئولی هم این وضعیت، اهمیتی ندارد.
در کنار همه این ساخت و سازهای بی رویه و غیرکارشناسی که به قیمت نابودی پارک جنگلی سرخه حصار تمام می شود، مساله دیگری که از نیمه دوم سال گذشته آغاز شده و همچنان با شدت ادامه دارد، پوست کنی صدها اصله درخت کاج این پارک در حاشیه بزرگراه شهید یاسینی و پشت مجتمع پمپ بنزین و پمپ گاز آن است.
کسانی که به طور مرتب به این پارک می روند، بیش از یکسال است شاهد کنده شدن پوست درختان سبز کاج و بریده شدن و سوزاندن آنها هستند. از ویژگی های درخت کاج آن است که اگر پوست تنه آن کنده شود، درخت به سرعت خشک خواهد شد. وقتی از برخی نگهبانان پارک، موضوع را جویا شدیم، پاسخ می دادند معتادان – که متاسفانه تعداد آنها در بخشی از پارک، زیاد است- برای استفاده یا گرم شدن خود، پوست درختان را جدا می کنند. اما، چه این موضوع درست باشد یا خیر، واقعیت آن است که این کار به شهرداری کمک قابل توجهی کرده و موجب شده است بدون هیچ مانع و مخالفتی، چند هکتار جنگل به سرزمینی آماده برای تسطیح و ساخت و سازهای جدید تبدیل شود؛ آنهم زمین بزرگی که دقیقا کنار بزرگراه و ایستگاه های سوخت است.
به نظر می رسد پشت این ماجرا برنامه ای در کار است و شهرداری یا افرادی خاص، برای این زمین ها برنامه ای دارند. اگر چنین نیست، چگونه با وجود این همه باغبان، دهقان، مامور و مسئول در محدوده و درون پارک جنگلی سرخه حصار، باید صدها اصله درخت کاخ در برابر چشم همگان خشک شود و این روند در طول چندین ماه بدون توقف ادامه یابد؟!
سوال جدی تر از سازمان محیط زیست به عنوان متولی قانونی پارک جنگلی سرخه حصار است که چرا هیچ نظارتی بر وضعیت این پارک و درختان آن ندارد؟! اگر دارد چرا همچنان شاهد خشک شدن و نابودی حجم عظیمی از درختان منطقه هستیم؟! و رفتار عجیب تر از رسانه ها اعم از مطبوعات، خبرگزاری ها و صداوسیما است که واکنش چندانی به اینگونه اقدامات مخرب و ضد محیط زیست در کلانشهر آلوده ای همچون تهران نشان نمی دهند؟!
در کنار پوست کنی درختان کاج، از حدود سه سال پیش تاکنون در مسیر غیر رسمی ورود مردم به پارک جنگلی سرخه حصار که از فاصله میان پمپ گاز و زمین چمن مصنوعی آن می گذرد، هر هفته شاهد آن بوده و هستیم که یک یا چند درخت توسط افراد عادی یا معتادانی که اغلب در این نقطه اتراق دارند، سوزانده و یا بریده می شود. نتیجه آن شده است که اکنون محوطه وسیعی از درختان بطور کامل از بین رفته و دیگر اثری از آنها در این بخش از پارک نیست، آنهم درست بخشی که چسبیده به منطقه درختان کاج پوست کنده است.
آیا پشت این اتفاقات، برنامه ای با اهداف تجاری و سودجویانه علیه فضای سبز تهران و بزرگترین پارک تاریخی و جنگلی آن وجود دارد؟!
حقیقت آن است که فلسفه ایجاد پارک، فراهم ساختن محیطی سرسبز و چشم نواز برای آرامش، ورزش های سالم، دورهمی های خانوادگی، دوری از ترافیک، شلوغی و ازدحام شهرها و تنفس هوایی پاک و سرشار از اکسیژن در سایه درختان و گیاهان است. اگر این هدف و فلسفه را در مورد پارک ها بپذیریم، آیا نباید از شهروندان، شهرداری، سازمان حفاظت محیط زیست، نیروی انتظامی و همه نهادها و ارگان های مسئول بخواهیم از ورود خودروها و موتورسیکلت ها به فضای پارک ها از جمله پارک سرخه حصار جلوگیری کنند؟!
قطعا، شهروندان با ترویج چنین فرهنگی همراهی و همکاری می کنند همانطور که در ایام کرونا، ورودی های پارک سرخه حصار همچون دیگر پارک ها بسته بود اما مردم دوستدار طبیعت و آرامش، همواره به این پارک می رفتند، در آن بازی و ورزش می کردند، دورهمی های خانوادگی و دوستانه داشتند و از فضای مفرح و طبیعت ناب آن بهره می بردند.
نکته دیگری که در مورد پارک جنگلی سرخه حصار باید در دستور کار قرار بگیرد، این است: «لطفاً جلوی آسفالت کردن این پارک و کوهها و مسیرهای پیاده روی را بگیرید.»
افرادی که وارد این پارک می شوند، اغلب با هدف پیاده روی و کوهنوردی در مسیرهای طبیعی از آن استفاده می کنند. بنابراین، لازم نیست هر روز چند کیلومتر مسیر اتوبانی و چند بانده در داخل این منطقه حفاظت شده ایجاد شود. به نظر می رسد هر مدیری که وارد این پارک شده، با هر انگیزه و هدفی، متاسفانه یک نقشه توسعه ساخت و سازهای مغایر با طبیعت، برنامه ریزی و اجرا کرده است. بطور نمونه، همانطور که گفته شد سال ۹۸ در ابتدای ورودی مسیر کوهنوردی پارک جنگلی سرخه حصار و کنار پیاده راه آن، شروع به ساخت چندین سوییت اقامتی برای گردشگران کردند که همان زمان دو واحد آن تکمیل شد و بقیه مصالح آن و حتی واحدهای آماده شده در منطقه، از همان زمان رها شدهاند. در کنار همین سوییت ها و در بالای تپه، چند مغازه زنجیرهای هم به صورت نصفه نیمه ساخته و رها شده است که البته، امیدواریم هرگز به آخر نرسد و خدای بزرگ دست سودجویان را از این پارک کوتاه کند.
از طرف دیگر، از همان ایام کرونا به این سو جاده سازی های آسفالته در این پارک طبیعی سرعت گرفته و دهها دستگاه آلاچیق و منقل سیمانی هم در نقاط مختلف آن بر پا شده است. پیش از آن هم منطقه وسیعی از پارک را به عنوان ستاد اسکان در شرایط بحران، زیر بلوک های بزرگ سیمانی بردند؛ همان بلایی که سر پارک جنگلی چیتگر در غرب تهران هم آورده اند.
چطور می شود این بلوک ها را از بین برد و به طبیعت باز گرداند؟! اگر واقعا پارک حفاظت شده است، اجازه دهید به شیوه طبیعی بماند و مردم روی همان خاک و سنگ طبیعی راه بروند و تفریح کنند. با ادامه روند کنونی، دو پارک طبیعی تهران یعنی سرخه حصار و چیتگر به سرعت در حال مرگ و نابودی است. با هدف ساخت دستشویی و توالت و آب خوری و ایجاد سوپر مارکت و زمین ورزشی و سالن های مختلف، هر روز تعداد بیشتری از درختان و فضای طبیعی این پارک ها از بین می رود.
بسیاری از شهروندانی که به این پارک های جنگلی می روند، می گویند خواهش می کنیم این همه دستشویی و توالت برای ما نسازید. ما راضی هستیم بدون خرید پفک و چیپس و انبوه خوراکی ها و غذاها، در داخل این پارک چند ساعتی را بگذرانیم. بگذارید چند ساعت قلب شهروندان تهرانی هم با آسودگی کار کند. در تمام کشورهای اروپایی اگر کسی بخواهد از مناطق حفاظت شده دیدن کند، حق بردن کاسه و قابلمه و منقل و امثال آن را ندارد و می تواند در داخل کوله پشتی فقط بطری آب و چند ساندویچ سبک داشته باشد .
سوال اساسی این است: با این روند تخریب، ما به کجا می رویم؟! چه منبع طبیعی را دست نخورده برای آیندگان مان گذاشته ایم؟!
خدا رحمت کند پروفسور پرویز کردوانی را که در پاسخ به سوال یکی از دانشجویانش که پرسیده بود آیا راهی برای احیای دریاچه ارومیه وجود دارد؟، گفته بود: تنها راه این است که گردشگران خارجی را هواپیما هواپیما دعوت کنیم تا بیایند و روزهای مرگ این پدیده طبیعی را ببینند. این هم یک راه گردشگری است! و یا اینکه چاه های نفت که برای استخراج احتیاج به نمک دارند، این نمک ها را ببرند، به چاه ها تزریق کنند!.
بلای دریاچه ارومیه را سر پارک های طبیعی نیاوریم.
https://www.tebna.ir/news/200170/%D8%B3%D8%B1%D8%AE%D9%87-%D8%AD%D8%B5%D8%A7%D8%B1-%D8%AF%D8%B1-%D8%AD%D8%A7%D9%84-%D9%86%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%AF%DB%8C