آذربایجان کشوری است که مردمانش به مدرن ترین خودروهای جهان دسترسی دارند. ولی خیابانهایش بسیار خلوت است. البته مناطق مرکزی کمی شلوغ تر است. آذربایجان هم یک کشور نفتی است ولی بنزین را مفت به مردم نمی دهند. قیمت بنزین در آذربایجان ۶۵ سنت تا ۱ یورو (بسته به کیفیت بنزین) است. پارک حاشیه ای در بخش بزرگی از باکو اصلا وجود ندارد. پلیس در همه جا حضور پر رنگ دارد و با هر تخلفی به شدت برخورد می شود.
مسئله این است که سیستم حمل و نقل عمومی به حدی کارایی دارد که در روز یکشنبه که روز تعطیل بود اتوبوس ها مرتب در حال تردد بودند. موتور سیکلت به ندرت در شهر دیده می شود و بسیاری از پیک های بردن غذا با دوچرخه خدمات رسانی می کنند.
درآمد مردم آذربایجان حدودا ۱.۵ تا دوبرابر ایران است که با توجه به گران تر بودن قیمت ها قابل درک است. تولید سرانه نا خالص ملی در این کشور هم کمی کمتر از دو برابر ایران است.
نکته مهم در باکو این است که اغلب مردم پیاده روی می کنند، این پیاده روی هم برای سلامت آنها خوب است و هم نیاز به استفاده از خودرو و حتی سوار شدن به اتوبوس را کم می کند.
بر اساس آمار ، شهر باکو با ۲.۵ میلیون نفر، دارای ۲۰۰۰ اتوبوس فعال برای جابه جایی مردم شهر است. در تهران با ۹ تا ۱۰ میلیون نفر جمعیت تعداد اتوبوس ها حدود ۲۱۰۰ است. تقریبا از ابتدای انقلاب به بعد بر اساس روندی نانوشته، خدمات حمل ونقل عمومی در سراسر کشور هر سال ضعیف تر و ضعیف تر شد. ساختار خیابان های شهری و حجم ترافیک هم به حدی است که کارایی اتوبوس ها را بسیار کم کرده است.
به نظر می رسد که نفوذ مافیای خودروسازی در تصمیم های کلان کشور و دولتی بودن این صنعت باعث شده است که بدترین تصمیم ها در دولت های اصلاح طلب واصولگرا در مورد حمل و نقل عمومی گرفته شود.
نکته دیگر اینکه من تصور می کنم که به دلیل عدم علاقه جمهوری اسلامی به نمود آزادی های اجتماعی، با تشویق خودرو سواری شخصی کاری کرده است که مردم در کنار هم و یا پیاده و یا سوار دوچرخه دیده نشوند.
به موتورها هم کاری ندارد چون خانم ها به دلیل نبود امکان دریافت گواهی نامه نمی توانند سوار موتور شوند. گو اینکه دولت به خاطر محدودیت آزادی های اجتماعی به مردم باج بنزین مفت می دهد که هم آنها در اتومبیل شخصی از مزاحمت های حکومتی در امان باشند و هم آخر هفته ها برای بهره مند شدن از این آزادی ها با بنزین مفت به شمال و یا اطراف شهرها به ویلاهای شخصی بروند. به عبارتی این چاله بنزین ارزان را خود حاکمیت برای خود کنده و حالا خودش در این سیاه چاله افتاده است.
به عقیده من اگر به راستی می خواهند از شر بنزین ارزان راحت شوند، به مدت ۵ سال ساخت هر گونه جاده، خیابان، بزرگراه، تونل، پل و هر زیر ساختی برای جابه جایی خودروهای شخصی چه داخل شهرها وچه بیرون شهرها باید که به کلی ممنوع شود و همه بودجه های مربوطه فقط و فقط به توسعه حمل ونقل عمومی اختصاص داده شود. سپس هم با خیال راحت بنزین را با قیمت جهانی عرضه کنند، چون مردم برای جابه جایی به استفاده از خودروی شخصی نیازی ندارند و این بساط مشاغل کاذب مسافرکشی و اسنپ جمع خواهد شد.
این ویدئو همه واقعیت را نشان می دهد.
( کانال دغدغههای محیط زیستی و دانشگاهی )
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.