صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

گروه گزارش/

دوشنبه 23 دی دومین نشست علمی – تخصصی با عنوان " ایدئولوژی و برنامه درسی " با برنامه ریزی و همت پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش و با همکاری انجمن مطالعات برنامه درسی ایران و انجمن فلسفه تعلیم و تربیت ایران برگزار گردید .

اعضای میزگرد دکتر مقصود فراستخواه عضو هیات علمی موسسه پژوهش و برنامه ریزی آموزش عالی ؛ دکتر اسدالله مرادی عضو هیات علمی دانشگاه فرهنگیان ؛ دکتر نادر سلسبیلی عضو هیات علمی پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش ؛ دکتر رضا ملایی رئیس حوزه یادگیری معارف و قرآن سازمان پژوهش و برنامه ریزی درسی و دکتر محمد حسنی عضو هیات علمی پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش بودند .

مدیریت این نشست را دکتر سیدمحمد حسین حسینی پژوهشگر مطالعات آموزش و پرورش بر عهده داشت .

این نشست در مجموع بیش از 3  ساعت به طول انجامید و در پایان پرسش و پاسخ بین حاضران و سخنرانان برگزار گردید .

« صدای معلم » بخش پایانی سخنان دکتر اسدالله مرادی عضو هیات علمی دانشگاه فرهنگیان را به صورت کامل منتشر می کند .

منتشرشده در گفت و شنود

گروه گزارش/

دوشنبه 23 دی دومین نشست علمی – تخصصی با عنوان " ایدئولوژی و برنامه درسی " با برنامه ریزی و همت پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش و با همکاری انجمن مطالعات برنامه درسی ایران و انجمن فلسفه تعلیم و تربیت ایران برگزار گردید .

اعضای میزگرد دکتر مقصود فراستخواه عضو هیات علمی موسسه پژوهش و برنامه ریزی آموزش عالی ؛ دکتر اسدالله مرادی عضو هیات علمی دانشگاه فرهنگیان ؛ دکتر نادر سلسبیلی عضو هیات علمی پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش ؛ دکتر رضا ملایی رئیس حوزه یادگیری معارف و قرآن سازمان پژوهش و برنامه ریزی درسی و دکتر محمد حسنی عضو هیات علمی پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش بودند .

مدیریت این نشست را دکتر سیدمحمد حسین حسینی پژوهشگر مطالعات آموزش و پرورش بر عهده داشت .

این نشست در مجموع بیش از 3  ساعت به طول انجامید و در پایان پرسش و پاسخ بین حاضران و سخنرانان برگزار گردید .

« صدای معلم » در این بخش ، سخنان دکتر اسدالله مرادی عضو هیات علمی دانشگاه فرهنگیان را به صورت کامل منتشر می کند .

منتشرشده در گفت و شنود

چالش های آموزش و پرورش و تعارض میان خانواده و مدرسه و حاکمیت  ۱. تحول و اصلاح آموزش‌ و پرورش الزاماتی دارد که در این مجال به چند مورد آن اشاره می‌شود‌. اکنون در کشور ما میان دو نهاد مهم و تأثیرگذار تعلیم‌ و‌ تربیت یعنی نهاد خانواده و دولت در اهداف، با وجود بعضی هم‌پوشانی‌ها، تعارض‌های اساسی وجود دارد. خط قرمز خانواده، آینده تحصیلی و شغلی فرزندش است و خط قرمز دولت سياست رسمي آن است.

در سال جاری دولت ۲۵ هزار میلیارد تومان در آموزش‌ و پرورش برای اهدافی هزینه می‌کند. خانواده هم چیزی در همین حدود برای اهدافی دیگر هزینه می‌کند. این تعارض سبب شده که هم سرمایه‌های مادی کشور هدر رود هم سرمایه‌های معنوی که مهم‌ترین آن، ضایع‌کردن استعداد و خلاقیت و روان میلیون‌ها فرزند این دیار است.

امروزه هزینه‌هایی که خانواده در مدارس غیرانتفاعی، مؤسسات کنکور و زبان و کامپیوتر و کلاس‌های خصوصی و کتاب‌های کمک‌آموزشی و غیره می‌کند اگر بیشتر از هزینه‌ای که دولت در آموزش‌ و پرورش می‌کند نباشد کمتر نیست. جملگی هزینه‌های خانواده هم تقریبا برای آینده شغلی فرزندش است و قبولی در کنکور. تعارض اهداف خانواده و دولت باعث شده که برای مؤسسات کنکور فرصت‌سازی شود.

اکنون این مؤسسات از دوره ابتدایی تا کنکور دکترا فعالیت گسترده دارند و حتی افزون بر آگهی‌های فراوان تبلیغاتی، برنامه‌های صداوسیما را خریده‌اند. فراموش نمی‌کنم که در تاریخ ٢٠ آبان امسال ساعت شش عصر دیدم کانال‌های یک و دو و سه و آموزش درس کنکور داشتند و چهار مؤسسه کنکور برنامه‌های خود را با تبلیغات فراوان و هیجان‌انگیز ارائه می‌دادند.

اکنون رانتی که در حاشیه مؤسسات معروف کنکور پدید آمده به‌مراتب بیشتر از آن پرونده اختلاس سه هزار میلیاردی است.

وزارت آموزش‌ و پرورش امروز در حاشیه آن مؤسسات کنکور قرار گرفته و این‌همه سروصدا و تبلیغات پیرامون کنکور برای ورود به دانشگاه‌های معروف است. ظرفیت این دانشگاه‌ها هم محدود است و چه یک مؤسسه کنکور در کشور باشد چه ده‌تا یا صدتا، این مؤسسات ظرفیت دانشگاه‌ها را بالا نمی‌برند بلکه با تبلیغات خود فقط رقابت کنکور را تشدید می‌کنند.

شایسته است دولت تکلیف خود را با کنکور و مؤسسات پیرامون آن روشن کند. اگر کنکور، اصل است چنان‌که در تلویزیون جمهوری اسلامی هرروز تبلیغ می‌شود پس درِ آموزش‌ و پرورش را ببندید و شرط دیپلم را برای ورود به دانشگاه بردارید و تعلیم‌وتربیت کشور را به مؤسسات کنکور بسپارید؛ اگر تعلیم‌ و تربیت در مدرسه اصل است، پس چرا برای کنکور فکری نمی‌شود یا لااقل در رسانه ملی درباره کنکور و آسیب‌های آن کار نمی‌شود، نه تبلیغات گسترده پیرامون آن.

چالش های آموزش و پرورش و تعارض میان خانواده و مدرسه و حاکمیت

آیا رسانه ملی ما تا کنون یک‌صدم زمان پخش آگهی‌های کنکور، به آسیب‌های کنکور پرداخته است؟

البته در رسانه ملی ما اساسا تکلیف ارزش‌ها روشن نیست. از‌یک‌سو می‌گویند اقتصاد مقاومتی، از‌ دیگر‌ سو از صبح تا شب با آگهی‌های بازرگانی مردم را به مصرف‌گرایی بیشتر تشویق می‌کنند. از‌یک‌طرف یک دکتر تغذیه دارد در یک برنامه از مضرات خوردن تنقلاتی مثل چیپس و پفک یا نوشابه می‌گوید از‌طرف‌دیگر وسط همان برنامه آگهی بازرگانی همان تنقلات پخش می‌شود.

نمی‌دانم مسئولان اصلا تلویزیون تماشا می‌کنند یا نه؟

شبکه‌های عمومی و ملی کشورهای سکولار و غیردینی یا اصلا آگهی بازرگانی پخش نمی‌کنند یا دقایق محدود، حق پخش دارند. به‌عنوان‌مثال شبکه ZDF آلمان فقط می‌تواند روزی ٢٠ دقیقه آگهی بازرگانی پخش کند آن هم نه در زمان‌های پربیننده و رسالت اصلی‌اش اشاعه و تبلیغ فرهنگ آلمانی است. در کشور ما که اسلامی است و برای برپایی این نظام، آن همه ایثارگری شده و خون‌های پاک ریخته شده در عمل می‌بینیم که تلویزیون آن دوشنبه‌بازار و سه‌شنبه‌بازار شده و آگهی‌های بازرگانی آن بی‌حساب‌ و‌ کتاب است و این‌همه مردم را به اجناس لوکس و مصرفی تشویق می‌کند.
باری با هزینه‌هایی که خانواده سالانه فقط برای کنکور می‌کند می‌توان چند دانشگاه بزرگ و مادر مثل دانشگاه تهران و شریف ساخت. گویا ما در نابودی سرمایه‌های مادی و معنوی خود استادیم.
غرض اینکه اکنون میان خانواده و دولت از جهت اهداف تربیتی شکاف بزرگی وجود دارد و این باعث شده که سرمایه‌های مادی و معنوی کشوری در این کشاکش، سایش و فرسایش پیدا کند.

تا آنجا که من اطلاع دارم در هیچ کشور دیگری چنین شکافی وجود ندارد. برای پرکردن این شکاف دولت نقش و مسئولیت بیشتری دارد چرا‌که سیاست‌گذار و برنامه‌ریز است. دولت باید به‌نحو آگاهانه و مسئولانه در اهداف آموزش‌ و پرورش تجدیدنظر کند و اهداف واقع‌بینانه و شدنی را سرلوحه کار خود قرار دهد و با خانواده وارد گفت‌وگو و تعامل شود و از رهگذر این گفت‌و‌گو از‌یک‌طرف تا آنجا که امکان دارد اهداف خود را با اهداف خانواده همسو کند مثل آموزش زبان و کامپیوتر در سطحی که خانواده انتظار دارد و از‌طرف‌ دیگر اذهان پدران و مادران را هم نسبت به منطق تعلیم‌ و تربیت، هم نسبت به آسیب‌های نمره‌محوری و کنکورمحوری و مدرک‌ محوری روشن کند.

ضمن اینکه باید دغدغه خانواده را نسبت به آینده شغلی فرزندش ملاحظه کرد اما باید صادقانه با خانواده وارد گفت‌و‌گو شد و به آن گفت‌‌ در کشور چه یک مؤسسه کنکور وجود داشته باشد چه هزارتا، به ظرفیت دانشگاه شریف یا تهران چیزی اضافه نمی‌شود.

باید به خانواده گفت اگر می‌خواهی فرزندت در کنکور قبول شود باید تفریحات سالم و نشاط و شخصیت نیرومندی داشته باشد. لازم است علاوه بر مدرک تحصیلی مهارت‌ها و درس‌های زندگی را هم بداند و اخلاقی و مسئولیت‌پذیر باشد.

باید به خانواده گفت شما حق دارید دغدغه آینده شغلی فرزند خویش را داشته باشید و برای او هر کاری که می‌توانید انجام دهید اما اخلاقا حق ندارید او را زیر چرخ نمره و امتحان و کنکور افسرده و پریشان و نابود کنید. اکنون مؤسسات کنکور دست گذاشته‌‌اند روی نبض خانواده و با بداخلاقی تمام هم هزینه خانواده را می‌بلعند هم استعداد فرزندان این دیار را ضایع می‌کنند و دولت و به‌خصوص رسانه ملی به‌جای روشنگری، با آنان خواسته يا ناخواسته همراهي مي‌كنند.

واقعا چه ضرورتی دارد فرزندان ما از دوره ابتدایی وارد رقابت فرساینده کنکور شوند. تبلیغات این مؤسسات تا آنجا بالا گرفته که حتی نخبه‌ترین دانشجویان این کشور که در دانشگاه شریف و تهران و امیرکبیر در حال تحصیل‌اند در مقابل این مؤسسات منفعل‌ شوند و در کنکورهای‌ فوق‌لیسانس و دکترای آنها مکرر شرکت کنند. اگر یک دانشجوی نخبه نتواند برای آینده تحصیل خود برنامه‌ریزی کند و منفعل باشد و دیگران برای او برنامه‌ریزی کنند، چگونه می‌تواند برای فردای این کشور با ذهن فعال و خلاق، برنامه‌ریزی کند و چگونه فردا می‌تواند برای مشکلات زندگی خود برنامه‌ریزی کند و با شکیبایی آنها را مدیریت کند.

از این بدتر، وقتی شکافی بزرگ میان اهداف خانواده و دولت باشد و دولت به‌صورت یک‌سویه و آمرانه این‌همه بر اهداف خود اصرار ورزد، آن‌‌وقت حتی معاونان و کارشناسان ارشد آموزش‌وپرورش می‌بایست صبح در وزارتخانه حضور پیدا کنند و از گفتمان رسمي دم بزنند و به‌خاطر مناسبات شغلی خود، خود را همراه و همسو با دولت نشان دهند و عصر بروند بچه‌های خود را در مؤسسات زبان و کامپیوتر و کنکور ثبت‌نام کنند.


 ۲. ضروری است ما به‌عنوان کارشناس یا تئوری‌پرداز در حوزه تعلیم‌وتربیت این رسالت را آگاهانه به‌دوش بگیریم و صادقانه و مجدانه با دولت وارد گفت‌و‌گو شویم. مسئله سرنوشت میلیون‌ها انسان‌ آسیب‌پذیر و بی‌پناه است که به‌خاطر نگاه نادرست دولت و خانواده و اهداف متعارض‌شان در معرض آسیب‌اند. دولت با نگاه خاص خود آموزش‌ و پرورش را زمین‌گیر کرده و خانواده با نگاه کنکورمحور و مدرک‌محور خود فرزندش را به بند کشیده و هر دو به منطق تعلیم‌ و تربیت توجه ندارند. دولت می‌خواهد در آموزش‌ و پرورش هم سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی کند هم مدیریت و تصدی‌گری؛ می‌خواهد صد هزار مدرسه را تابع یک الگویی که از مرکز صادر می‌شود اداره کند. می‌خواهد میلیون‌ها جوان هم دانشمند و اندیشمند شوند هم تابع سياست‌هاي آن. می‌خواهد با نمره و امتحان و اکراه و اجبار آموزه‌های مختلف را در مدارس آموزش دهد و به آسیب‌های آن کمتر توجه دارد. به قول مولانا:


نور باقی پهلوی دنیای دون
شیر صافی پهلوی جوهای خون
چون در او گامی زنی بی‌احتیاط
شیر تو خون می‌شود از اختلاط


آموزه‌های دینی و معنوی، فضای مقدس و روحانی می‌طلبد معلم و مربی اخلاقی و معنوی می‌خواهد. در آموزش‌ و پرورش رسمی باید این فضاها را به وجود آورد. اگر دولت ما فقط به این یک مسئله عمیقا توجه کند که آیات شریفه قرآن را با نمره و امتحان نمی‌توان و نباید آموزش داد آن‌گاه راه این گفت‌و‌گو باز می‌شود. ما به‌عنوان کارشناس باید با دولت چهره‌به‌چهره شویم و این مسائل را صادقانه بگوییم و نهراسیم، نه اینکه ظاهرسازی کنیم و آدرس غلط بدهیم. سال‌ها است که بعضی از دوستان کارشناس ما که ازقضا ارتباط وثیق و محکمی هم با دولت‌‌ها دارند، دائما دارند آدرس غلط می‌دهند و دولت هم ظاهرا یک‌بار از ایشان نمی‌پرسند که چرا آنچه می‌گویید در عمل رخ نمی‌دهد.


۳. سال‌هاي بعد از انقلاب، با وجود اینکه دولت‌ها در اهمیت آموزش‌ و پرورش و جایگاه مقام معلمان سخن گفته و شعارهای زیادی داده‌اند اما در عمل تقریبا در هیچ دولتی مشکلات و مسائل آموزش‌ و پرورش مسئله اول یا دوم و حتی سوم یا چهارم نبوده ،  فقط در دولت سازندگی شخص وزیر، جناب دکتر نجفی، مدیری قوی و توانا و لایقی بود و به نظرم قوی‌ترین وزیر آن دولت بودند و به‌همین‌خاطر توانستند کارهای مفیدی در آموزش‌ و پرورش انجام دهند.

در دولت اصلاحات هم وزرای آموزش‌ و پرورش قوی نبودند و در دولت بعد از اصلاحات هم که مسئله لایدرک و لایوصف است و به آموزش‌ و پرورش و به‌خصوص به ساختارش آسیب‌های جبران‌ناپذیری وارد شد.

در دولت فعلی هم ظاهرا تا کنون مشکلات و مسائل آموزش‌ و پرورش اولویت نداشته است.

در ملاقات حضوری که سه، چهار سال پیش با رئيس دولت اصلاحات دست داد به جناب ایشان به‌صراحت گفتم اگر از مشروطه به‌این‌سو در یک دولت می‌بایست پرداختن به مسائل آموزش‌ و پرورش در صدر دولت قرار می‌گرفت دولت شما بود که چنین نشد. ؛ چرا‌که از ايشان انتظار می‌رفت مسائل فرهنگی و آموزشی در صدر دولتش قرار گیرد نه رئیس دولت بعدی.

به‌طور‌ کلی در کشور ما همواره مسائل سیاسی اولویت داشته و در صدر قرار گرفته است. در این فضا مسائل فرهنگی و آموزشی یا نادیده گرفته می‌شود یا در فرو‌دست قرار می‌گیرد.

اكنون سیزده چهارده میلیون دانش‌آموز با اعمال شاقه و برای نمره و دیکته و امتحان و کنکور هر‌روزه تحت فشار و استرس‌اند و هیچ مکانیسم دفاعی هم ندارند به‌خصوص در دوره ابتدایی.

ولی کمتر مشاهده شده که اندیشمندان و روشنفکران و گروه‌های سیاسی اصلا چنین مسائلی برایشان مسئله باشد و به آن بپردازند. حتی سیاست‌زدگی بیش‌ و‌ کم در گفتمان روشنفکران ما هم پررنگ است؛ بنابراین شایسته است روی این مسئله بیشتر کار شود که اولا برای دولت مردان و گروه‌های سیاسی و اندیشمندان مشکلات و مسائل اصلی آموزش‌ و پرورش مسئله شود؛ ثانیا لازم است از زاویه فرهنگ و آموزش به آن مسائل پرداخت نه سیاست؛ یعنی شیفت کرد از اصالت سیاست به اصالت فرهنگ. چرا‌که وقتی سیاست در فرهنگ و آموزش دخالت کند اوضاع رو به وخامت می‌نهد.


۴. برای تحول و اصلاح آموزش‌وپرورش دست‌کم دو کار ضروری است. نخست اینکه تحول و اصلاح آموزش‌ و پرورش نیاز به یک نهضت روشنگری فراگیر دارد. اکنون اغلب نسبت به منطق تعلیم‌وتربیت، جهل مرکب داریم؛ یعنی نمی‌دانیم که تربیت چیست اما تصور می‌کنیم که می‌دانیم.

بر همه ما فرض است که مجدانه بکوشیم تا از این جهل مرکب به جهل بسیط گذر کنیم یعنی بدانیم که نمی‌دانیم تربیت چیست. کلید تحولات آینده آموزش‌ و پرورش در این گذر‌و‌گذار است. اگر از این گذر مسئولانه و آگاهانه عبور کنیم آن‌گاه دیگر دولت با نگاه آمرانه آموزش‌ و پرورش را اداره نخواهد کرد.

خانواده افزون بر مدرک تحصیلی فرزندش، به تربیت اخلاقی و مسئولیت‌پذیری او نیز همت می‌گمارد، معلمان و مربیان نگاه انسانی‌تر به تربیت خواهند کرد، میان نهاد دولت و خانواده به‌طور طبیعی همسویی و تعامل به وجود خواهد آمد و تربیت انسانی خلاق و نقاد و اخلاقی هدف نهایی خانه و مدرسه می‌شود؛ بچه‌ها دیگر در خانه و مدرسه برای نمره و امتحان زیر فشار و استرس قرار نخواهند گرفت و محیط تربیت در خانه و مدرسه شوق‌انگیز و بانشاط می‌شود. برای اینکه کلی‌گویی نکرده باشم به یک مورد اشاره می‌کنم و می‌گذرم.

اکنون در دوره ابتدایی درس دیکته وجود دارد و هر‌ساله ارزشیابی هم می‌شود. این درس به بچه‌ها فشار و استرس وارد می‌کند. بچه‌ها درس را امروز می‌خوانند و شب باید مشق آن را بنویسند و فردا دیکته آن را. دیکته در آن زمان برای بچه‌ها تکلیف دشواری است ولو واژه‌ها به نظر ساده باشند؛ واژه‌هایی مثل کتاب و مدرسه و باران و نان و مادر و قلم و دفتر و انار و سیب. چراکه بچه‌‌ها در حال یادگیری و تلوتلو‌خوردن هستند و ذهنیت درست و شفافی از نوشتن و واژه‌ها ندارند به‌خصوص که ساختار زبان فارسی هم پیچیده است. اگر ما فرآیند تحصیل را دست‌کم یک دوره ٥ یا ٩ یا ١٢‌ساله در نظر بگیریم طبیعی است که بچه‌ها اکثر واژه‌ها را به‌مرور زمان فرامی‌گیرند و دیگر نیازی نیست که واژه‌ها را امروز درس بدهیم و فردا دیکته بگوییم که این فرآیند منجر به فشار و استرس می‌شود و فشار و استرس اساسا قدرت یادگیری را پایین می‌آورد و بی‌جهت بچه و خانواده و معلم را درگیر خود می‌کند؛ اما در خصوص واژه‌های نادر که در نوشتن آنها باید بیشتر دقت کرد مثل قریب و غریب و یا صواب و ثواب یا خوار و خار می‌توان در پایان هر دوره تحصیلی جداگانه آموزش داد؛ اما از این مهم‌تر می‌توان به‌جای درس دیکته، خواندن داستان و رمان را توصیه کرد؛ یعنی در دوره ابتدایی و راهنمایی بچه‌ها دویست، سیصد داستان کوتاه بخوانند؛ آن‌وقت هم با علاقه و نشاط درس خوانده‌اند هم مشکل دیکته‌شان حل شده و کیست که نداند با خواندن داستان و رمان ذهن بچه‌ها خلاق می‌شود و انشای آنها خوب می‌شود و حس زیبایی‌شناسی‌شان پرورش پیدا می‌کند. یا به‌جای مشق شب، هنر خطاطی را فرابگیرند، یعنی هر شب یک بیت شعر را زیبا بنویسند که هم خطشان زیبا شود هم یک هنر اصیل را فرابگیرند و خط خوش به انضباط ‌فکری بچه‌ها نیز کمک می‌کند.
دوم اینکه افزون بر یک نهضت روشنگری، ما نیاز به یک نهضت اخلاقی داریم. امروزه به دلایل بسیار که بحث از آن فرصت دیگری را می‌طلبد، جامعه ما گرفتار مسائل و چالش‌های اخلاقی شده، آمار ناهنجاری‌های اجتماعی این را می‌گوید. جامعه ما تا آنجا گرفتار مسائل بغرنج اخلاقی شده که امروزه آمار و اخبار اختلاس‌ها و رانت‌خواری‌های درشت، گویا موضوعی معمول و طبیعی شده و دیگر حساسیت‌زا و تکان‌دهنده نیست.

این مسئله نیاز به بررسی و تحلیل دارد که چرا از‌یک‌سو آن همه در مدرسه و دانشگاه و صدا‌و‌سیما و ادارات و ارگان‌ها، تعلیم و تبلیغ آموزه‌های دینی داریم و از‌دیگر‌سو جامعه تا این اندازه گرفتار مسائل و ناهنجاری‌های اخلاقی و اجتماعی شده است. این موضوع از زوایای گوناگون قابل بررسی و تحلیل است.

بنده ۲۷ سال است که در این دیار دانشجوی فلسفه‌ام؛ چه بسیار دیده‌ام که استادان فلسفه خلوت و جلوتشان متفاوت است؛ در جلسه غیررسمی و خصوصی، عمیق‌ترین نقد و تحلیل‌ها را به وضع موجود دارند اما در تریبون رسمی چیز دیگری می‌گویند.

این دوگانگی و دوگانه‌زیستن باید برای دولت مردان ما هشداردهنده باشد. وقتی استادان فلسفه که باید نماینده عقل و خردورزی و تحریر حقیقت و آزاداندیشی باشند این‌گونه تن به دوگانگی می‌دهند از دیگران چه انتظاری می‌توان داشت؟

در چنين فضایي نمی‌توان تولید علم و اندیشه داشت.

اساسا دانشگاه بدون استقلال علمی و فکری دانشگاه نیست. شایسته است سرنوشت کرسی‌های آزاداندیشی بررسی و تحلیل شود.

به نظر می‌رسد بدون اخلاق نه کار فرهنگ و آموزش به سامان می‌رسد نه کار اقتصاد و سیاست و قانون. برای اینکه اخلاق و اخلاقی‌زیستن در جامعه ما احیا شود و استقرار یابد ما مجدانه باید به دنبال پارادایم و الگوی اخلاقی جدیدی باشیم.

به نظرم باید الگوی اخلاقی ما در خانه و مدرسه تغییر کند. در تعلیم‌ و تربیت شایسته است که از عام‌ترین و جهانی‌ترین اصول اخلاقی شروع کنیم که به نظر می‌رسد قاعده زرین اخلاق است؛ یعنی با دیگران چنان رفتار کن که خوش داری با تو رفتار شود؛ و بعد ارزش‌های اخلاقی اسلام و جمهوری اسلامی را آموزش داد؛ یا در استخدام و گزینش نیرو نخست ارزش‌های انسانی و وجدان کار و تخصص و اعتقاد به اسلام را لحاظ کنیم و سپس موارد ديگر را.

روزنامه شرق


آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .

https://telegram.me/sokhanmoallem

منتشرشده در یادداشت

moradiasadsp1 در گذشته به فرزندان کمتر آزادی می‌دادند و بیشتر مسئولیت و تکلیف می‌خواستند، و امروزه به عکس. تناسب میان آزادی‌ها و مسئولیت‌ها یکی از مهم‌ترین مسائل تربیتی عصر ماست. ضروری است میان دایره‌ی آزادی‌ها و دایره‌ی مسئولیت‌ها در تمام سنین تربیتی فرزندان رعایت شود، و گر نه فرآیند تربیت، آسیب‌زا می‌شود. آزادی بدون مسئولیت سبب می‌شود که فرزند ما از منطق و واقعیت‌های زندگی و از ارزش‌های اخلاقی و هنجارهای اجتماعی دور شده و به انسانی تنبل ، مصرف‌زده ، خودسر ، مدعی و حتی سرکش و عصیانگر تبدیل شود . مسئولیت بدون آزادی نیز سبب می‌شود که استعدادهای فرزند ما سرکوب ، خفه و تباه شده و گرفتار انواع عقده‌ها و حقارت‌ها شود.

 در جهان گذشته (پیشامدرن) آهنگ تغییر و تحولات فکری و فرهنگی و علمی بس اندک و ناچیز بود. تعلیم و تربیت درمکتب‌خانه‌ها در حد سواد خواندن و نوشتن بود و مدرسه‌ و دانشگاه به شکل امروز وجود نداشت. ارزش‌های دینی ، سنت‌ها و هنجارهای اجتماعی پایدار بود و به طور طبیعی از نسلی به نسل بعد منتقل می‌شد. حق رأی و حقوق شهروندی و دمکراسی وجود نداشت. روابط خانوادگی و مناسبات اجتماعی ساده و بسیط بود.
در آن محیط تربیت فرزندان، کاری سخت و دشوار نبود؛ چرا که فرزندان بدون چون و چرا ارزش‌ و هنجارهای خانوادگی را پذیرا بودند و واقعاً با آن زندگی می‌کردند اما در دوران جدید- از رنسانس به این‌سو- آهنگ تغییر و تحولات فکری ، فرهنگی ، دینی و سیاسی آرام آرام شتاب گرفت. در این دوران نظام‌های علمی و فلسفی گذشته و آتوریته و مرجعیت کلیسا فرو ریخت و عصر روشنگری، حقوق بشر، لیبرالیسم، دمکراسی، آموزش و پرورش جدید، انقلاب صنعتی، انقلاب ارتباطات و ... ظهور کرد و در نهایت مسأله‌ی دهکده جهانی و جهانی شدن مطرح شد.
امروزه آهنگ تغییر و تحولات در تمام حوزه‌ها و به خصوص در حوزه‌ی رسانه‌ها شتاب تند و سرسام‌آوری گرفته و فرآیند تعلیم و تربیت در نهاد خانه و مدرسه را با مسائل و چالش‌های فراوانی روبرو کرده است. اغراق نیست اگر گفته شود خانه و مدرسه از آهنگ این تغییر و تحولات عقب مانده و دارد زیر چرخ غول‌آسای آن دست و پا می‌زند و کاسه‌ی چه کنم چه کنم به دست گرفته است .
معلوم است که با واکنش‌های منفعلانه و تصویب چند قانون باز دارنده و تحکم‌آمیز، نمی‌توان با تحولات شتابان این عصر روبرو شد و آن‌ها را مهار کرد. در این فضا ضروری است ما به عنوان پدر و مادر، و معلم و مربی واکنشی فعالانه، هوشیارانه و آگاهانه با تغییر و تحولات شتابان این عصر داشته باشیم و با شناخت دقیق فرصت‌ها و تهدیدهای آن، از دل تهدیدها فرصت‌سازی کنیم نه فرصت‌سوزی. فرزندان ما خواهی نخواهی در معرض آن تغییر و تحولات قرار می‌گیرند و آهنگ آن تغییر و تحولات هر روز تندتر، متنوع‌تر و پیچیده‌تر می‌شود؛ با آینده‌ی نامعلوم و پیش‌بینی‌ناپذیر.
وقتی انقلاب ارتباطات و مسأله‌ی دهکده‌ی جهانی و جهانی شدن و قرابت اندیشه‌ها و فرهنگ‌ها مطرح می‌شود طبیعی است که در حوزه‌ی آموزش و پرورش نیز متناسب با آن تغییر و تحولات، مسائلی چون تربیت شهروندی، تربیت چندفرهنگی، تربیت شهروند جهانی و تربیت شهروند آزاداندیش طرح شود.
در عصر دهکده‌ی جهانی و جهانی شدن ما راهی نداریم مگر این که به دنبال الگو و پارادایم تربیتی نوینی باشیم و سنجه‌ها و معیارهای تربیتی و آموزشی خود را تا آنجا ارتقا و تعالی بخشیم که فرزندان ما در برابر آهنگ شتابان تغییر و تحولات این روزگار از یک سو به ارزش‌های اصیل فرهنگ خود معرفت و آگاهی ژرف و پایدار پیدا کنند و از دیگر سو با استقلال فکری و خوداندیشی و تفکر خلاق و نقاد با اندیشه‌ها و فرهنگ‌های جهانی داد و ستد و تعامل مثبت و سازنده داشته باشند.
امروزه تربیت شهروند مطلوب جهانی، یعنی تربیت شهروند آزاداندیش اخلاقی و معنوی، نه یک انتخاب در میان انتخاب های دیگر، بل یک الزام و ضرورت است که از آن گزیر و گریزی نیست.


1- آموزه های دینی و تربیت شهروند مطلوب جهانی: ضروری است متون دینی بررسی و مطالعه شود که آیا در آن متون آموزه‌هایی وجود دارد که به حقوق انسان‌ها از آن جهت که انسان‌اند سفارش شده باشد، یعنی به آموزه‌های اخلاقی همگانی و جها‌نشمول و به اصطلاح امروزین جهانی (universal). به نظر می‌رسد در متون دینی و عرفانی ما آموزه‌های زیادی وجود دارد که به مسلمانان توصیه اکید می‌شود که افزون بر حقوق مسلمانی، حقوق غیرمسلمان‌ها را نیز رعایت کنند. مثل این آیه شریفه: یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوباً و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عند الله اتقاکم ان الله علیم خبیر (حجرات/13)«ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را به صورت تیره‌ها و طایفه‌ها گرداندیم تا یکدیگر را بشناسید. همانا گرامی‌ترین شما در نزد خداوند پرهیزگارترین شماست. البته خداوند دانا و بصیر است.» (ترجمه استاد کریم زمانی) در این آیه خداوند به مسلمانان تذکار می دهد که اصل و منشا همه‌ی افراد انسانی واحد است و هیچ‌کس حق ندارد بر حسب نژاد ، قوم ، قبیله ، شکل و قیافه تفاخر کند. نکته‌‌‌ی ظریف در این آیه‌ی شریفه این است که انسان‌ها در پیشگاه خداوند تفاوت دارند اما انسان در مقام انسان و از لحاظ این جهانی نه به آن علم دارد و نه حق داوری و قضاوت. یا خداوند حکیم در این آیه می‌فرماید: فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه (زمر، 17 و 18) پس بندگانم را نوید ده، همان کسانی که سخن را می‌شنوند و از نکوترینش پیروی می‌کنند (ترجمه استاد کریم زمانی). این آیه شریفه این پیام را دارد که اولاً انتخاب بهترین سخن و پیروی از آن منطقاً نیاز به تعقل و تحلیل و استدلال و خوداندیشی دارد. ثانیاً مضمون این آیه در جهان امروز به مراتب مصداق بیش‌تری نسبت به گذشته دارد چرا که در این روزگار به واسطه‌ی انقلاب ارتباطات و جهانی شدن، انسان‌ها بیش‌تر در معرض اندیشه‌ها و فرهنگ‌های گوناگون قرار می‌گیرند و لذا بیش‌تر نیاز به برگزیدن بهترین سخن و پیروی از آن را دارند.

امام علی نیز در نامه به استاندار خود، مالک اشتر می‌نویسد: مهربانی بر رعیت را برای دل خود پوششی گردان و دوستی ورزیدن با آنان را و مهربانی کردن با همگان، و مباش همچون جانوری شکاری که خوردنشان را غنیمت شماری! چه رعیت دو دسته‌اند: فانهم صنفان اما اخ لک فی الدین و اما نظیر لک فی الخلق، دسته‌ای برادر دینی تواند، و دسته‌ی دیگر در آفرینش با تو همانند. (نامه‌ی 53، ترجمه دکتر شهیدی).
سعدی نیز در این شعر معروف و درس‌آموز می‌گوید:
بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
حافظ هم می‌گوید:
آسایش دو گیتی تفیسر این دو حرف است با دوستان مروت با دشمنان مدارا
شاید بتوان گفت اکثر آموزه‌ها و دستورات اخلاقی دینی و عرفانی ما جنبه‌ی جهان شمول و جهانی دارد.
2- عقلانی و معنوی زیستن: تربیت شهروند مطلوب جهانی در بستر عقلانی و معنوی زیستن میسر است. شایسته است ما فرزندان خود را در این عصر به گونه‌ای تربیت کنیم که از یک‌سو به خوداندیشی و استقلال فکری برسند و قدرت و توانایی بررسی و تحلیل و نقد امور درست از نادرست، حق از باطل، مفید از مضر و ... را داشته باشند تا برای رسیدن به هدف خود بتوانند بهترین راه را انتخاب کنند و از دیگرسو برای رسیدن به هدف خود همواره اخلاق و معنویت را دمساز خود کنند.
به نظر علما اخلاق لُبّ اخلاق و معنویت قاعده زرین است که در تمام ادیان و مذاهب به آن سفارش شده، یعنی: «با دیگران چنان رفتار کن که خوش داری با تو رفتار کنند.»باید این قاعده را از دوران مهد کودک به بچه‌ها آموزش داد. اگر خوداندیشی و استقلال فکری و اخلاق و معنویت و به خصوص قاعده زرین در فرآیند تعلیم و تربیت فرزندان اصل قرار گیرد و آرام آرام در آنان راسخ شود ؛ آن وقت فرزندان ما گرفتار استبداد، خودشیفتگی، جزم و جمود، بی‌مدارایی و خرافه‌پرستی نمی‌شوند.
بعضی از اندیشمندان حوزه‌ی اخلاق معتقدند که در برابر جنگ، خشونت، ستم، ستیزه‌جویی، نفرت‌پراکنی به نام دین و ... که جهان ما را فرا گرفته می‌توان اخلاقی را پی‌ریزی کرد که بر مبنای آن امکان یک نظم فردی و جهانی بهتر را فراهم ‌آورد و افراد را از نومیدی و جوامع را از نابسامانی ‌رهانید.
این اندیشمندان در اعلامیه‌‌ی«به سوی یک اخلاق جهانی» آورده‌اند: ما زنان و مردانی‌ هستیم که احکام و آداب ادیان را پذیرفته‌ایم. ما تأکید می‌کنیم که در تعالیم ادیان، مجموعه‌ی مشترکی از ارزش‌های اساسی به چشم می‌خورد و این ارزش‌ها اساس یک اخلاق جهانی را فراهم می‌آورد... ما مسئولیت فردی همه‌ی کارهایی را که می‌کنیم بر عهده داریم... ما باید با دیگران چنان رفتار کنیم که خوش داریم که دیگران با ما رفتار بکنند. ما متعهد می‌شویم که حیات و کرامت، و تفرّد و تنوع را حرمت نهیم تا با هر شخصی، بلا استثنا، رفتار انسانی شده باشد.
ما باید شکیبایی و پذیرندگی داشته باشیم. ما باید بتوانیم ببخشاییم. از گذشته درس بگیریم اما هرگز نگذاریم که خاطرات نفرت‌بار، ما را اسیر و برده ی خود کنند. ما باید، با گشودن پنجره‌های دل‌ها به روی یکدیگر، و به پاس اجتماع جهانی، اختلاف‌های جزئی خودمان را پرده‌پوشی کنیم و فرهنگ همبستگی و وابستگی را به کار گیریم.
ما نوع بشر را خانواده‌ی خود می‌دانیم. ما باید بکوشیم تا مهربان و بخشنده باشیم. ما باید فقط برای خودمان زندگی نکنیم، بلکه باید به دیگران هم خدمت کنیم، و هرگز کودکان، سالخوردگان، مستمندان، رنجدیدگان، معلولان، پناهندگان و تنهایان را فراموش نکنیم. هیچ شخصی را نباید نظراً یا عملاً شهروند درجه دوم تلقی کرد یا به نحوی مورد سوءاستفاده قرار داد. باید میان مردان و زنان همکاری برابر وجود داشته باشد. هیچ نوع بی‌بند و باری جنسی نباید مرتکب شویم. باید همه، اشکال سلطه‌گری یا سوء استفاده را پشت‌سر گذاریم... (ملکیان، مصطفی. مهر ماندگار، ص 141).
3- آزادی و مسئولیت: ما به عنوان پدر و مادر هر هدف و غایتی را که برای تربیت فرزندمان در نظر بگیریم، مانند: رسیدن به شغل و حرفه‌ی خوب و مناسب، انتقال میراث فرهنگی و تمدنی گذشته به نسل بعد، رسیدن به خوداندیشی و استقلال‌ فکری، تربیت اخلاقی یا دینی، تربیت شهروند مطلوب جهانی و ... همه در گرو مسئولیت‌پذیری است. مسئولیت‌پذیری شاه کلید تربیت است. بدون شک اگر فرزند ما مسئولیت‌پذیر نباشد به هیچ موفقیت بزرگ و درخوری نخواهد رسید.
در گذشته به فرزندان کمتر آزادی می‌دادند و بیشتر مسئولیت و تکلیف می‌خواستند، و امروزه به عکس. تناسب میان آزادی‌ها و مسئولیت‌ها یکی از مهم‌ترین مسائل تربیتی عصر ماست. ضروری است میان دایره‌ی آزادی‌ها و دایره‌ی مسئولیت‌ها در تمام سنین تربیتی فرزندان رعایت شود، و گر نه فرآیند تربیت، آسیب‌زا می‌شود. آزادی بدون مسئولیت سبب می‌شود که فرزند ما از منطق و واقعیت‌های زندگی و از ارزش‌های اخلاقی و هنجارهای اجتماعی دور شده و به انسانی تنبل ، مصرف‌زده ، خودسر ، مدعی و حتی سرکش و عصیانگر تبدیل شود . مسئولیت بدون آزادی نیز سبب می‌شود که استعدادهای فرزند ما سرکوب ، خفه و تباه شده و گرفتار انواع عقده‌ها و حقارت‌ها شود.
باید به فرزندان خود تفهیم کنیم که آزادی به معنای هر کار دلم بخواهی ، هرج و مرج و هوس و هوس‌رانی نیست چرا که آزادی‌های ما با آزادی‌های انسان‌های دیگر محدود می‌شود و آزادی بار گرانی است که انسان باید همواره بدوش بکشد. به قول ژان ژاک روسو: «آزادی غذایی پرنیروست ولی به هاضمه‌ای پرقدرت احتیاج دارد.»
آزادی در انتخاب رشته‌ی تحصیلی و شغل، آزادی در اندیشه، آزادی در انتخاب همسر و ... در اصل مسئولیت‌آور است و به عبارت دقیق‌تر یعنی این که ما آن قدر بزرگ و رشید شده‌ایم که می‌توانیم بار انتخاب‌های خود و مسئولیت‌های آن را بدوش بکشیم:«تحمل آزادی بسیار سخت است. ممکن است انسان از بعضی انواع سطحی و کم‌ عمق آزادی خوشش بیاید، اما تحمل آزادی به معنای دقیق کلمه، بسیار مشکل است. آزادی مطلق به معنای مسئولیت مطلق است.»(ملکیان، مصطفی. مشتاقی و مهجوری، ص 173)


4- معرفی درست فرهنگ‌ها: در کتاب‌ها و رسانه‌های ما فرهنگ‌ها و به خصوص فرهنگ غرب به نحو سطحی و یک‌سویه و کاریکاتوری معرفی می‌شود. در تصویری که از غرب ارائه می‌شود جهات مثبت فرهنگ آن نادیده گرفته می‌شود و تنها جهات منفی آن بزرگ معرفی می‌شود، برای مثال آزادی در غرب فقط به عنوان بی‌بند و باری جنسی معرفی می‌شود و حال آن که در آنجا آزادی منحصر به آزادی جنسی نیست و افزون بر این در غرب نظم ، انضباط و رعایت قانون نیز وجود دارد. در تربیت فرزندان، چه به جهت مصلحت‌گرایی، چه به حقیقت‌گرایی، ضروری است اندیشه‌ها و فرهنگ‌ها و حتی ادیان به درستی و منصفانه و بی‌طرفانه معرفی شوند. چرا که قرار است فرزندان ما در عصر جهانی شدن و دهکده‌ی جهانی با استقلال فکری و خوداندیشی با فرهنگ‌های دیگر داد و ستد و تعامل مثبت و سازنده داشته باشند.

منتشرشده در دیدگاه

نظرسنجی

میزان استفاده معلمان از تکنولوژی آموزشی مانند ویدئو پروژکتور ؛ تخته هوشمند و .... در مدرسه شما چقدر است ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور