شیرزاد عبداللهی
تعریف و تمجید از مقام معلم، توام با مبالغه و گزافه گویی ممکن است که باعث شود ما معلمان راه خود را گم کنیم. لازم است که گاهی از خود انتقاد کنیم و تصور نکنیم که این انتقادها باعث تضعیف ما می شود.
آیا از خود پرسیده ایم که چرا معلمان نمی توانند در مورد خواسته های صنفی خود به یک اجماع نسبی دست یابند و یا چرا نتواسته اند برای دفاع از حقوق مادی ، معنوی خود، مانند کارگران، پزشکان، وکلای دادگستری ، سازمان های صنفی نیرومندی تشکیل دهند؟ ساده ترین کار این است که از خود سلب مسئولیت کنیم و با راز و رمز بگوییم " نمی گذارند"!
به نظر می رسد حداقل بخشی از مشکلات مربوط به خود ماست ، " از ماست که بر ماست" !
لازم است که ابتدا، تحولی در روحیه و رفتار خود ایجاد کنیم ؛ به خصوص نخبگان این قشر که داعیه رهبری معلمان را دارند، باید مسئولانه عیب ها را بپذیرند و در صدد اصلاح خود برآیند. در این جا به پاره ای از مشکلات که در جلسات متعدد معلمان با آن برخورد داشته ام، اشاره می کنم.
1- در جلسات، طول و عرض صحبت های ما دراز است . گویی در کلاس درس هستیم و مخاطبان ما تعدادی دانش آموز کم اطلاع هستند که باید به آنها آموزش بدهیم. وقت جلسات را با ذکر خاطرات، مثال، ضرب المثل و طول و تفسیرهای بی مورد هدر می دهیم. آخرسر وقت کم می آوریم و موضوع اصلی جلسه روی زمین می ماند، بعد از جلسه هم با اعتراض می گوییم " این جلسات به چه درد می خورند؟"
آیا بهتر نیست با آمادگی قبلی در جلسات شرکت کنیم، حول محور دستور جلسه و با ایجاز حرف بزنیم، حاشیه نرویم و بدون مقدمه و تعارف و استفاده از صنایع لفظی مستقیما برویم سر اصل مطلب.
2- عادت به شنیدن موثر نداریم. سکوت توام با تفکر و سنجش دقیق سخنان گوینده برای ما سخت است. دوست داریم همیشه گوینده باشیم، آن هم از نوع متکلم وحده، سخنان گوینده را با بی میلی خود می شنویم. در جلسه ای که همه گوینده هستند و هیچ کس شنونده نیست ، گفت و گو و تبادل نظر معنی ندارد. بهتر است عادت کنیم که در جلسات بگوئیم و بشنویم. خداوند به ما دو گوش و یک زبان داده است که " دو بشنو و یک بگو".
3- اهمیتی به مستند و موثق بودن اطلاعات و اخبار نمی دهیم. گاهی یک خبر ضعیف و حتی شایعه را به دلیل هماهنگی با محتویات ذهنی مان، مبنا و پایه تفسیر خود قرار می دهیم. اکثراً دنباله رو آقای "می گویند " هستیم. بهتر است که همیشه به اطلاعات و اخبار موثق تکیه کنیم ولو این که با تحلیل و تفسیر و اطلاعات قبلی ما در تضاد باشد. همواره جای این احتمال را باز بگذاریم که ممکن است در خلال یک جلسه نظر ما تغییر کند. با پیش داوری با حقیقت و واقعیت روبرو نشویم. در صحبت های خود از کلمه "باید" زیاد استفاده می کنیم همچنین از کلماتی مانند "حتما"، "قطعا"، "بدون شک" و... در یک مباحثه عاقلانه گوینده همواره سخن خود را به کلمات و عبارت هایی از قبیل "احتمالا"،"شاید"، من فکر می کنم"، "به نظر من" و "مقید" مشروط می کند و همواره دریچه ای برای اصلاح و تکمیل سخنان خود باز می گذارد.
4- در عالم حرف ، از نقد و اختلاف نظر استقبال می کنیم ، اما اگر کسی در جلسه بر خلاف نظر ما حرف بزند به ما بر می خورد !
به جای پاسخ مستدل ، درصدد یافتن انگیزه های درونی گوینده بر می آییم و پس از آن که به گمان خود ، انگیزه درونی مخالف را کشف کردیم ، با او به دشمنی بر می خیزیم و طوری به او حمله می کنیم که قادر به دفاع از خود نباشد ! " مامور فلان سازمان رقیب است " ، " از اداره پول گرفته است "، " خبر چین است " ، " با فلانی ها ساخت و پاخت کرده " ، " دین و ایمان درست و حسابی ندارد " و... این حربه ای است که خیلی سریع علیه سازنده آن مورد استفاده قرار می گیرد . اوضاع به گونه ای می شود که همه از هم می ترسند و کسی جرات حرف زدن ندارد . راه مبارزه با این وضعیت ، پذیرش رسمی اختلاف نظر است . یک نفر باید بگوید که آخر یک تشکل معلمی چه چیزی برای مخفی کردن دارد که رقبا و یا اداره برای فهمیدن آن نیاز به جاسوس و مامور داشته باشند .
5- بعضی از دوستان ، به دلیل پاره ای ملاحظات ، در جلسات و در حضور آدم های « مهم » سکوت می کنند . اما بعد از جلسه در تماس های تلفنی و یا خصوصی تر ، زبان باز می کنند . نتیجه این رفتار تشکیل گروه بندی های غیر تشکیلاتی است . بهتر است همه حرف ها را در جلسه بگوییم . آدم های « مهم » را ما خودمان « مهم » می کنیم و بعد از آن ها می ترسیم ! وقتی ما خود را کوچک و بی اهمیت تصور کنیم ، آدم های « مهم » پدیدار می شوند .
بر ترس و محافظه کاری خود غلبه کنیم ، بیش از 90 درصد ترس ما ، ذهنی و غیر واقعی است ...
6- بعضی از دوستان در جلسات به دنبال ایجاد روابط مبهم و شخصی با همکاران " کلیدی " و دارای موقعیت هستند . فکر می کنیم زرنگ هستیم و دو سه گام از دیگران جلوتریم . اما باور کنیم که دیگران هم با هوش و زرنگند و خیلی زود منوجه فرصت طلبی های ما می شوند .
ممکن است دیگران هم به تکاپو بیفتند و فضای جلسات خراب می شود . بدبختی این جاست که در نهایت چیزی گیر کسی نمی آید !
این رفتارها در صورت تداوم ، تشکل را تا حد محفل و باند دوستانه و منفعت طلب تنزل می دهد و اعتماد معلمان از دست می رود .
7- در جلسات و به خصوص موقع رای گیری ، هر کدام می خواهیم رئیس ، دبیر کل و...بشویم . اگر من دبیر کل شدم ، این تشکل بهترین است و همه باید با من همکاری کنند . اما اگر من دبیر کل نشدم ، تشکل هزار عیب و ایراد دارد .
در ارزیابی موقعیت خود اکثرا دچار سوء تفاهم هستیم و متاسفانه جایگاه واقعی خود را نمی شناسیم .
در جلسات می شنویم که بعضی از دوستان گاهی تواضع را کنار می گذارند و در جهت اثبات شایستگی های خود به فاکت هایی اشاره می کنند که اصولا به موضوع ربطی ندارد : « من سه دوره کاندیدای نمایندگی مجلس شده ام » ، « من در فلان ستاد انتخاباتی فعالیت داشته ام » ، « من در منزلم ، کتابخانه ای با سه هزار جلد کتاب دارم » و... من ! من ! من ! هر یک از ما یک " من کامل " هستیم و از قدیم گفته اند که : " دو پادشاه در اقلیمی نگنجند " !
روحیه جمعی ما به شدت ضعیف است .
به جای این که به سمت وحدت برویم به سمت تشتت و پراکندگی می رویم .
نظرات بینندگان
استاد شيرزاد عبدالهي
دست مريزاد
قابل توجه اعضاي محترم نهادهاي مدني .
لطفأ قبل از ورود به هر جلسه ، يک بار اين مطالب را با دقت مطالعه نمايند .
با تقديم احترامات شايسته - ارادتمند شما شهسوارزاده
بيست و پنجم دي ماه نودو سه
نصیحت خوبی بود... اما نه برای همه! جناب استاد! اینها را اغلب میدانند و رعایت میکنند!
فرهنگیان را اندکی فراتر از دانش آموزان بنگرید! از دریچه ای دیگر مشکلات صنفی را بررسی و تحلیل کنید. لطفا!
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند
جنبش عدالت خواه معلمان با هیچ دولتی عهد اخوت نبسته و به هیچ کس بدهکار نیست از هر دولتی حرکت شایسته ای ببیند آن را تایید و در عملکرد هر دولتی کژی ببیند بدون تعصب آن را به نقد میکشد ما با نام و یا ادعای افراد کاری نداریم ، عملکردشان معیار قضاوتمان خواهد بود.
منتقد هستیم پس هستیم.
ما بايد بپذيريم كه در فضاي خارج از كلاس شايد احتياج ما به يادگيري بيش از ياد دهي باشد .