برخی از جامعه شناسان و مورخان به هنگام بیان ویژگی های جامعه ایران، صفت « جامعه شفاهی » را در آن برجسته نموده و آن را مورد نکوهش قرار می دهند. به نظر این عده، جامعه ایران با اینکه از نظر تاریخی قرن هاست وارد عصر مکتوب و نوشتاری شده، لیکن هنوز هم در سنت های فرهنگ شفاهی جا خوش کرده و نتوانسته، خود را از قید و بندهای آن برهاند.
جامعه شفاهی خصوصیاتی دارد از جمله:
- به شدت سنتی است.
- آموزش دانش ها و تجربیات بیشتر به صورت گفتار و ایماء و اشاره منتقل می شود.
- فرهنگ تقلید در آن پررنگ تر است نه تحقیق.
- به گفتار درمانی عادت دارد.
- فرهنگ شفاهی (موعظه، تعزیه، نقالی و ...) در آن رواج دارد.
- مطالعه و تفکر در آن بسیار کم است ، به عبارت دیگر مردم اهل کتاب و روزنامه خوانی نیستند.
- تنبلی و کم کار کردن ارزش محسوب می شود نه تلاش و پرکاری. (رضا اکرمی رئیس شورای فرهنگ عمومی در مصاحبه با خبرگزاری مهر اعلام کرد میزان کار مفید در ایران چهل و پنج دقیقه در شبانه روز است.)
- و ....
در چنین جامعه ای مردم بنابر عرف و عادت، درباره ی خواسته ها، مشکلات، رنج ها، معضلات و حق و حقوق خویش بیشتر سکوت پیشه می کنند ؛ در غیر این صورت پا را از دایره ی حرف زدن فراتر نمی برند. بنابراین کمتر می نویسند .
معروف است ایرانیان از ملت هایی هستند که خیلی کم اقدام به نوشتن سفرنامه، خاطرات، زندگی نامه ... نموده اند ، به همین دلیل نسل های بعدی کمتر توانسته اند از تجربیات پیشینیان خود بهره برگیرند. دلیل آن که ؛ نوشتن نیازمند مطالعه و تقکر است، هم زحمت دارد و هم محتاج استفاده از علم و عقلانیت می باشد.
با کمی تأمل می شود فهمید نقش فرهنگ شفاهی در مقایسه با گذشته کمتر شده، اما این فرهنگ از بین نرفته است. تنها دلیل، پررنگ تر شدن فرهنگ مکتوب است ؛ مسلما مدرسه و معلم در این تغییر و دگرگونی و به عبارتی نوسازی جامعه نقش محوری دارند.
به گمانم حدود یک سال پیش بود که سایت سخن معلم، با آسیب شناسی همین موضوع، طی یک فراخوان عمومی از معلمان کشور خواست سکوت را بشکنند و قلم از نیام برکشند تا استعداد و توانایی های بالقوه ی خود را در جهت تقویت فرهنگ نوشتاری و انتقادی، بیش از پیش به اثبات برسانند.
سخن معلم بر این باور بوده و هست که قلم ابزاری است در دست معلم، که وظیفه دارد از حریم عدالت، حق و آزادگی دفاع نماید.
می بایست معلمان به کمک این ابزار بکوشند تا مطالبات و خواسته های صنفی، معیشتی، مدنی و اجتماعی خود را به نحو شایسته پی گیری، و از قلم شان به نفع زندگی و رفاه خویش، همچنین به نفع پیشرفت و ترقی میهن استفاده نمایند.
آنان حتما با قلم خود بنویسند که ما ملتی هستیم؛ خیلی کم می دانیم پس باید هرچه بیشتر بخوانیم تا بدانیم برای چه زندگی می کنیم و چطور روابط اجتماعی مان را تنظیم کنیم.
بخوانیم تا تاریخ کشور خود را بهتر بشناسیم و مرتب از همان جا، ضربه نخوریم که سالی و قرنی پیش خورده بودیم.
بخوانیم تا فرهنگ خود را بشناسیم و بتوانیم ضمن نگرش به فرهنگ های دیگر در فرهنگ خود زندگی کنیم.
بخوانیم تا بدانیم که نمی شود هم نخواند و هم در همه چیز ( از سیاست گرفته تا اقتصاد و از تاریخ گرفته تا فرهنگ) صاحب نظر شد.
معلم اهل قلم اهل درد هم هست ، زیرا می کوشد با نابرابری های اجتماعی و تبعیض مبارزه کند و به دنبال برپایی جامعه ی برابر و عادلانه می باشد.
وی با فقر و جهل به ستیز می پردازد ، چون رسالتش ایجاد بیداری و تفکر انتقادی و پویایی و حرکت در میان خود و سایرین است.
یقین بدانیم اگر قید و بندهای بی جا برداشته شوند ،نویسندگان در محیطی آزادتر بتوانند تفکرات و نظرات خودشان را بیان کنند، همچنین بتوانند معضلات و مشکلات جامعه ی معلمان و نظام آموشی را مورد شناسایی قرار داده و جهت رفع آن ها به چاره اندیشی بپردازند، طیف های بیشتری از معلمان به نوشتن تشویق و ترغیب خواهند شد.
اینک سخن معلم بر خود می بالد که توفیق یافت در یک سال گذشته بستری فراهم نماید تا به کمک آن معلمان گمنام و صاحب نام بی شماری از سراسر کشور فرصت بیابند تا با نوشته های نغز خود " نهضت قلم " راراه بیندازند ...
نظرات بینندگان