امروزه ورزش در بسياري از جوامع به صورت فرهنگ در آمده و جايگاه والايي دارد. با نگاه به گذشته ميتوان دريافت كه با پيشرفت جوامع، درك بهتري از تاثير ورزش در بخشهاي فرهنگي، اجتماعي، سلامت و غيره شكل گرفته و نقش آن پررنگتر شده است، به طوري كه امروزه رويدادهاي ورزشي بزرگ حتي دنياي سياست را تحت تاثير قرار ميدهند. جايگاه نامناسب ورزش در كشورمان اين سوال را در ذهن ايجاد ميكند كه آيا ما هنوز به درك درستي از ورزش و تاثير آن بر جنبههاي مختلف اجتماعي نرسيدهايم؟! علت اين امر چيست؟ بي شك عوامل متعددي در اين امر دخالت دارند؛ اما قبل از هرچيز بايد بدانيم جهانبيني و فلسفه حاكم بر هر جامعه است كه ارزشها را مشخص ميكند؛ نگاه مثبت فلسفه و فكر حاكم ميتواند موجب ارزش يافتن يك مقوله شده و زمينه را براي پيشرفت آن فراهم كند كه ورزش و تربيتبدني نيز از اين امر مستثني نيست.
با مقايسه جوامع مختلف ميتوان پي برد، بسته به فلسفه حاكم بر آنها، سرمايهگذاريهاي متفاوتي در ورزش انجام شده و البته پيشرفتهاي متفاوتي نيز صورت گرفته است. اعتقاد به تناسخ روح در هندوستان، تربيت و تهذيب روح را اولويت داده و تربيت بدن را در جايگاه پايينتري قرار داده است. تاثير اين جهانبيني باعث شده هند در ورزش پيشرفت چنداني نداشته باشد. در مقابل، فلسفه متفاوت اروپا (به خصوص بعد از سقوط كليسا از تخت قدرت) موجب پيشرفت هر چه بيشتر ورزش در اين كشورها شده است. اسپنن معتقد است هر چه يك جامعه ساختارهاي جهتگيري اينجهاني بيشتري داشته باشد به همان ميزان سطح كارايي ورزشي آن بيشتر است. موفقيتهاي ورزشي در بازيهاي المپيك، درستي اين فرضيه را تصديق ميكند كه جهتگيري ارزشي، فرهنگي و ايدئولوژيها بر تحول و ركوردهاي ورزشي اثر ميگذارد. پروتستانها تحت تاثير و نفوذ جهانبيني كالون، در ورزشهاي رقابتي بيشتر از كاتوليكها پيشرفت كردند به طوري كه ميزان مدالهاي كسب شده المپيكي پروتستانها در المپيك مكزيكوسيتي نسبت به جمعيتشان سه برابر بيشتر از حد انتظار بود. گيليس نيز بر وجود ارتباط معنادار بين دو نهاد دين و ورزش صحه ميگذارد و جوامع و ادياني را كه ساختارهاي ارزشي با جهتگيري كسب موفقيت، بهويژه پروتستاني، دارند در المپيكهاي تابستاني موفقتر ميداند.
جايگاه پايين ورزش در كشورمان، همچنين عقبماندگي ساير كشورهاي اسلامي در ورزش ممكن است اين ذهنيت را ايجاد كند كه فلسفه و فكر حاكم بر اين جوامع، نگرش مثبتي نسبت به ورزش ندارد و باعث عقبماندگي آنها در ورزش شده است. اعتقاد من بر اين است كه اسلام اهميت مناسبي نسبت به بدن نشان داده است. بي توجهي به فارغالتحصيلان تربيتبدني و گماشتن مديران نالايقي كه هيچ كارنامه ورزشي در سابقه خود ندارند (بهخصوص در چند سال گذشته) تاييدي بر بياهميت بودن ورزش در جامعهمان است و تا هنگامي كه اين طرز فكر اصلاح نشود ورزش كشور نيز پيشرفت چنداني نخواهد كرد.
وجود مشكلات متعدد و عدم موفقيت، در درجه نخست به علت نبود پشتوانه فكري ورزشي در كشور است. با نگاه به رشد تعداد دانشجويان و فارغالتحصيلان تربيتبدني و نسبت ورود آنها به سيستم مديريتي ورزش كشور، همچنين افزايش فارغالتحصيلان تربيتبدني و ميزان رشد ورزش كشور ميتوان پي برد همبستگي ضعيفي بين اينها وجود دارد. يعني يك ديدگاه غلط باعث حضور افراد غير متخصص در ورزش شده و صاحبان اصلي تربيتبدني و ورزش را به حاشيه برده است. نفوذ افراد غيرمتخصص و نالايق به حدي معمول شده كه گويي اساتيد شايسته تربيتبدني، خود نيز فراموش كردهاند كه بايد در رشد ورزش نقش داشته باشند؛ ساك ورزشي خود را زمين گذاشته و در كلاسهاي دانشگاه مشغول تدريس شدهاند!
اين در حالي است كه رشد ورزش هنگامي صورت ميگيرد كه بتوان آن را علمي كرد؛ امري كه در كشورهاي پيشرفته به خوبي صورت گرفته و باعث رشد آنها در اين زمينه شده است. نگاه مثبت به ورزش ميتواند ما را در رفع بسياري از مشكلات اجتماعي فرهنگي ياري دهد.
كوبرتن به اين نتيجه رسيد كه با ورزش ميتوان بسياري از مشكلات فرهنگي اجتماعي را برطرف كرد و طرحي را به اجرا در آورد كه بسيار موفق بود و به شكلگيري بازيهاي المپيك به صورت كنوني انجاميد. گسترش ورزش در ميان مردم و نگاه مثبت به آن براي جامعهاي كه نرخ بيكارياش بالا، نظام ارزشياش در حال گذار و بخش زيادي از جمعيتش را جوانان تشكيل ميدهند، ميتواند دولت را در حل بسياري از مشكلات اجتماعي و فرهنگي ياري دهد و موجب كاهش ناهنجاريهاي اجتماعي شود. ارزشهاي كلامي زيادي نسبت به ورزش ارايه ميشود و شعارهاي زيبايي براي توسعه آن در كشورداده ميشود ولي در عمل تلاشي براي اين كار صورت نگرفته است. اگر به دنبال پياده كردن اهدافمان در زمينه ورزش هستيم بايد بدانيم كه ايدههاي زيبا تا هنگامي كه به ارزش تبديل نشوند توفيقي نمييابند.
علت پيشرفت بسياري از كشورها در ورزش، ايجاد يك نظام ارزشي مناسب نسبت به ورزش (به خصوص از طريق ورزش همگاني) در بين مردم است كه آن را به صورت يك فرهنگ درآورده است.
بدون شك يكي از راههاي نهادينه كردن ورزش در جامعه براي بهره گرفتن از تاثيرات آن، از طريق خانواده و مدارس است. زنگ تربيتبدني نخستين و شايد تنها زنگي است كه فرآيند اجتماعي شدن و آموزش هنجارهاي اجتماعي را نه به صورت ايدهآلهاي تئوريك بلكه به صورت عملي آموزش ميدهد. اما نگاه سنگين و غلط اجتماعي باعث شده زنگ تربيتبدني در آموزش و پرورشي كه خود در جايگاه پاييني قرار گرفته، به بياهميتترين زنگ مدرسه تبديل شود و دبيران تربيتبدني بيسوادترين دبيران آموزش و پرورش تلقي شوند؛ به گونهاي كه والدين هنگام حضور در مدرسه هيچ سوالي در مورد فرآيند اجتماعي شدن فرزندانشان، مشكلات حركتي، سازگاري فرزندانشان با دانشآموزان ديگر و... نخواهند پرسيد. زيرا ديدنادرست به تربيتبدني، خانواده و جامعه را نسبت به اهميت زنگ تربيتبدني بيتفاوت كرده و آنها نميدانند ورزش ميتواند سازگاريهاي اجتماعي فرد را بالا ببرد؛ عزت و اعتماد به نفس را افزايش داده، هنجارهاي مناسب براي تبديل شدن به يك شهروند خوب را در افراد نهادينه كند، نظام تربيتي غلط را اصلاح كرده و در نهايت موجب تقويت جامعه مدني شود زيرا نظامهاي تربيتي و ارزشي صحيح و غلط خانواده و اجتماع، در ورزش به خوبي نشان داده ميشوند.
بوكسيل معتقد است ورزش هر جامعه همچون آيينهاي، منعكسكننده خوبيها و بديهاي آن جامعه است. به عنوان مثال خصوصيات يك نظام اقتدارگرا و نحوه اداره كردن جامعه، به صورت ارزش در ناخودآگاه تكتك افراد نفوذ كرده و در گرايش افراد به ورزشهاي خاص خود را بروز ميدهد و هنگام انجام فعاليتهاي ورزشي ميتوان اين ويژگيها را به خوبي مشاهده كرد.
همچنين جامعهاي كه نظام تربيتي آن بر اساس تعاون، همكاري و ازخودگذشتگي است نيز ارزشهاي خود را در گرايش افراد به ورزشهاي خاص و رفتار آنها هنگام ورزش به خوبي بازتاب ميدهد؛ بهطوري كه ورزش ملي هر كشور تا حدود زيادي نشاندهنده ويژگيهاي اجتماعي آن ملت است. به عنوان مثال علاقه ملي به ورزش بيسبال كه ساختار پيچيده و بروكراتيك دارد با ورزش كشتي كه بيشتر به قدرت و مهارتهاي فردي متكي است نشان از نظام ارزشي متفاوت دو ملت دارد. گرايش زياد كشورهاي اسكانديناوي به ورزشهاي همگاني نشان از نظام ارزشي مبتني بر همياري، همدردي و روحيه جمعي قوي در اين كشورها است و علاقه ما به ورزش كشتي كه استفاده از قدرت براي شكست حريف در آن زياد است نشان از هنجارهاي تاريخي دارد كه در ناخوآگاه ما وجود دارد. حتي حساسيت بسيار بالاي ما براي انتخاب سرمربي تيم ملي (كه ظاهرا حكم مرگ و زندگي را براي ما دارد) نشاندهنده باور و اتكاي بيش از حد ما به يك فرد براي ايجاد تغيير و در مقابل، عدم اعتقاد ما به قدرت سيستمي براي پيشرفت است؛ البته موفقيتهاي تازه ما در واليبال نشان از شكلگيري تغييرات نوين در اجتماع و ديدگاه ما است.
همانگونه كه ورزش ويژگيهاي فرهنگي جامعه را به صورت بارز در ورزشكاران نشان ميدهد آموزههاي تربيتي كسب شده در فعاليتهاي ورزشي ميتواند به موقعيتهاي ديگر زندگي ورزشكار منتقل شود. سرمايهگذاري در ورزش براي نهادينه كردن هنجارهاي مناسب براي پرورش شهروندان، ميتواند از طريق ورزش به خوبي انجام شود و ميتوان از آن براي اصلاح نظام تربيتي استفاده كرد.
ورزشهايي كه متكي به گروه است ميتواند تمريني براي پايداري دموكراسي در جامعه و پرهيز از تندرويها و تثبيت اعتدال در كشور باشد. تغيير ديدگاه نسبت به ورزش ميتواند آغازي مناسب براي گسترش ورزش همگاني و همچنين يافتن استعدادهاي درخشان ورزشي باشد. فراموش نكنيم كه ورزش قهرماني از دل ورزشهاي همگاني بيرون ميآيد و ما هنگامي ميتوانيم قهرمانان خوبي پرورش دهيم كه بستر مناسبي از ورزش همگاني داشته باشيم؛ بر اساس يك برنامه حساب شده ورزش همگاني را توسعه داده و با يافتن استعدادهاي برتر، زمينه را براي رسيدن به قهرماني مساعد كرد. در غير اين صورت بايد منتظر تكستارههايي باشيم كه به طور خودجوش ظهور ميكنند و با پايان يافتن عمر ورزشي آنها، براي ظهور ستاره ورزشي ديگر به انتظار بنشينيم، زيرا يك سيستم آموزشي هماهنگ براي پرورش استعدادها وجود ندارد.
استخدام مربيان تراز اول، براي ورزشي كه از بستر مناسب برخوردار نيست نميتواند موجب تحول شود. مربي خوب ميتواند به صورت مقطعي نظم نسبي را برقرار و از ابزار موجود بهترين استفاده را كند ولي هيچگاه به تحول نخواهد انجاميد و در حقيقت همچون داروي مسكني براي چشمپوشي از نقصهاي ورزش كشورمان است.
روش درست شايد اين باشد كه با يك برنامهريزي درست و هماهنگ، ورزش همگاني و قهرماني را توسعه داد تا از اين طريق انتظار معجزه از مربيان تيمهاي ملي را نيز كاهش دهيم. به نظر ميرسد با ايجاد يك برنامه مناسب در زمينه ورزش ميتوان آن را در جهت سلامت جامعه و برطرف كردن بسياري از ناهنجاريهاي فرهنگي اجتماعي نهادينه كرد، هزينههاي درمان را تا حدودي از دوش جامعه برداشت و براي پرورش قهرمان از آن استفاده كرد تا عزت نفس ملي را نيز از اين طريق افزايش داد.
روزنامه اعتماد
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.