چندی پیش آقای رحمانی فضلی – وزیر کشور – در مورد ورود پول های کثیف به دنیای سیاست، سخنانی را اظهار کرد که موجب تأسف، تعجب و چالش در فضای سیاسی و سپس دعوت ایشان به مجلس شد.آنچه بیش از هر چیز توجه مردم و فعالان سیاسی را به خود جلب کرد این بخش از سخنان خود وزیر کشور بود که گفت: قاچاقچیان مواد مخدر حساب های مشکوک و گردش مالی زیادی دارند و برای نمونه یک قاچاقچی 35 ساله که 5 کلاس هم سواد نداشت 2000 میلیارد تومان گردش مالی داشته و چندین حساب بانکی به نام افراد متوفی باز کرده بود .
این قسمت از گفته های وزیر کشور را می توان از جنبه های مختلف مورد بررسی قرار داد. هدف من از نگارش این یادداشت، سخن گفتن در مورد پول های کثیف و مشکوک و پیامدهای نامطلوب آن در دنیای سیاست نیست که هدف اصلی رحمانی فضلی بود، اگرچه در این زمینه سخن فراوان است و مباحثی نیز مطرح گشت؛ بلکه می خواهم نتیجه ناخواسته ی این عبارت از سخنان وزیر کشور که «آن قاچاقچی 35 ساله 5 کلاس سواد نداشته » را تحلیل نمایم.
در واقع ، این نکته از سخنان ایشان مورد غفلت قرار گرفت و کمتر کسی به آن توجه کرد. البته این امر تا حدی طبیعی است چرا که هدف اصلی رحمانی فضلی از ابراز آن سخنان جلب توجه بر فرآیند پول شویی در کشور و چگونگی یا احتمال ورود پول های کثیف به حوزه ی سیاست بود و از این جهت به هدف یا بخشی از اهداف خود نیز نائل آمد.به هر حال، این سخن که « سواد فرد قاچاقچی در حد پنج کلاس نبوده »،از وضعیت نابه سامان آموزشی حکایت دارد و پیامدهای ناخواسته ی نامطلوب فراوانی برای نظام آموزشی در کلیه سطوح دارد:
1. در بیشتر جوامع، فردی که از تحصیلات بیشتری بهره مند است به همان نسبت امکان دست یابی به مزایای اجتماعی برای وی بیشتر مهیاست. به عبارت دیگر ، یکی از راه های رسیدن به مزایایی چون ثروت و قدرت، داشتن تحصیلات بیشتر است و معمولاً در اکثر جوامع افراد تحصیل کرده قدر می بینند و بر صدر می نشینند. به لحاظ اجتماعی نیز نظام آموزشی تولید کننده ی سرمایه ی انسانی، سرمایه ی اجتماعی و وظیفه ی انتقال فرهنگ و ارزش ها را برعهده دارد.
با وجود این کافیست نگاهی به اطراف خود بیاندازیم تا نمونه ها ی متعددی از فرد مورد اشاره ی وزیر کشور که در سطح بالایی سواد نداشته اما در عین حال در مدت زمان کوتاهی به ثروت افسانه ای دست یافته است، ببینیم.
در واقع ، هر کدام از ما تعدادی از این گونه افراد را هر روز می بیند و کم و بیش می شناسد. این وضعیت و سخن گفتن از چنین افرادی بیش از هر چیز از ناکارآمدی نظام آموزشی در دست یابی به اهداف فردی و اجتماعی (تولید و تربیت نیرو و سرمایه ی انسانی و اجتماعی) از یک سو و بحران و بی برنامگی در نظام اقتصادی از سوی دیگر حکایت دارد که منجر به دسترسی به ثروت های بادآورده ی کلان و شکل گیری یک طبقه ی «نوکیسه» شده است که بیشتر آنها «پنج کلاس سواد» ندارند و سواد، تحصیلات، مدرسه و در یک کلام نظام آموزشی را مستقیم و غیر مستقیم به استهزا می گیرند و با ثروتی که کسب کرده اند به سادگی می توانند در مقاطع مختلف تحصیلی مدرک پایان تحصیلات را جعل یا حتی به دست آورند.
2. اگر فردی با « پنج کلاس سواد » بتواند در زمان کوتاهی به چنین ثروت افسانه ای دست یابد ؛ آیا حضور در کلاس درس و درس خواندن، انتخابی عقلانی است؟
در جامعه ای که یکی از مهم ترین مسائل آن بیکاری است و توجه به پول به عنوان یک ارزش بر تمامی شئون زندگی سایه انداخته است؛ آیا دانش آموز برای حضور فعال در کلاس، انگیزه ای خواهد داشت؟
بسیاری از تحقیقات و تجارب شخصی معلمان نشان می دهد که یکی از علل اصلی افت تحصیلی و بروز خشونت در کلاس های درس، علاوه بر متون و محتوای کتاب های درسی، امکانات کم آموزشی، وضعیت نابه سامان معیشتی معلمان، سوء مدیریت، فرسایش سرمایه ی اجتماعی و ... نبود انگیزه در میان دانش آموزان برای ادامه ی تحصیل است. فقدان انگیزه به نوبه ی خود موجب به وجود آمدن بحران اقتدار معلمان در کلاس شده است و مدیریت کلاس و دانش آموزان را بسیار دشوار کرده است.
فقدان انگیزه در میان دانش آموزان علل گوناگونی دارد. یکی از علل اصلی آن ناکارآمدی نظام اقتصادی است که دست یابی به پول های کثیف در آن به آسانی ممکن و میسر است.
حال در جامعه ای که بیکاری و تورم در حد بالایی است و پول حلّال بسیاری از مسائل و مشکلات است ؛ آیا برای یک دانش آموز، راه و روش و سخن معلم بیشتر به عنوان الگو مورد پذیرش قرار می گیرد یا فرد مورد اشاره وزیر کشور که - همچنان که گفته شد- در سطح جامعه و در اطراف ما کم هم نیستند؟ این سخن که آن فرد « پنج کلاس » سواد نداشته، موجب تنفر از آن فرد و بیسوادی نمی شود بلکه بیش از هر چیز بی انگیزگی در کلاس و بدبینی نسبت به آینده ی ادامه ی تحصیل و سوادآموزی را افزایش می دهد.
مشکلی که به طور روزافزونی در حال گسترش است و معلمان را بیش از پیش آزار می دهد و در یک نگاه کلی تر نظام آموزشی را با بحران و در تربیت سرمایه و نیروی انسانی با ناتوانی مواجه می سازد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
چونکه پرستاران داشتند برای حق و حقوق بهتر به شدت مهاجرت می کردند به خارج از کشور
کاری که ما هم باید انجام دهیم.
هرچی میگذره به فرار از این شغل شریف معلمی مصمم تر میشم . 5 ساله جوونیم هدر رفت جز اعصاب خوردی و نا امیدیم چیزی به دست نیاوردم . به تمام جوونایی که قصد دارن وارد شن برادرانه گوشزد میکنم کارگری و دستفروشی از معلمی بهتره برا تون .
استاد گرامي جناب آقاي دکتر توکلي
نکته سنجي و دقت حضرتعالي و قلم بدستاني که چالش هاي آموزش و پرورش را رصد مي کنند بسيار ارزشمند است .از تشکل هاي مدني ،انجمن هاي اوليا و مربيان ، گروه هاي تخصصي درحوزه آموزش و پرورش فعال در رسانه ها ، نخبگان جامعه ، اساتيد دانشگاه ها ، پارلمان معلمي ، شوراهاي شهر و روستا ، وظيفه دارند درکنار متخصصين آموزش و پرورش ، شوراي عالي آموزش و پرورش و...با بهره گيري از خرد جمعي براي رفع اين چالش بزرگ و مهم که يک چالش فرا دستگاهي ( فقط آموزش و پرورش در اين چالش مقصر نيست .! لذا بايد نهاد ها و وزارتخانه هاي ديگر هم دررفع اين چالش بايد نقش آفريني کنند ) است راهکار هاي مناسب را ارائه نمايند .
در پايان مجددأ از احساس مسئوليتي که نسبت به جامعه ، تعليم و تربيت آينده سازان اين مرز وبوم ، فرهنگيان فرهيخته و...داريد و اين رابطه صادقانه ، مدبرانه و هوشمندانه قلم مي زنيد . صميمانه سپاسگزارم . اميد است انشاءالله در آيند، بيشتر از قلم توانمند شما بهره مند گرديم .
با تقديم احترامات شايسته ارادتمند شما شهسوارزاده
ازمدیریت سایت هم تشکر میکنم که فرصت طرح دیدگاههای متفاوت رافراهم میکنند.
ارادتمند مسعود مجاوری