صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

بیست عامل عقب ماندگی ایرانیان

استاد مصطفی ملکیان

در صد سال‌ اخير كسانی‌ كه‌ درباره‌ مشكلات‌ جامعه‌ سخن‌ گفته‌اند و مطالعه‌ كرده‌اند معمولاً مجموعه‌ علل‌ و عواملی‌ كه‌ باعث‌ اين‌ همه‌ مشكلات‌ علمی‌، بيچارگی‌ و بدبختی و مسائل‌ نظری‌ برای جامعه‌ شده‌ است‌ را بيشتر در سه‌ محور كندوكاو كرده‌اند.

اولين‌ محور، مداخله‌ كشورهای‌ خارجی‌، استعمار و انواع‌ و اقسام‌ سلطه‌طلبی‌ها بوده‌ است‌. دومين‌ نكته‌ رژيم‌های‌ سياسی‌ حاكم‌ و مساله‌ سوم‌ تلقی‌ مردم‌ از دين‌ بوده‌ است‌. اين‌ سه‌ عامل‌ تاكنون‌ بيشتر مورد تاكيد بوده‌ است‌ و بسته‌ به‌ ديدگاه‌های‌ مختلف‌ بر يكی‌ از اين‌ عوامل‌ بيشتر تاكيد شده‌ است‌. اگرچه‌ معمولاً كسی‌ هم‌ نيست‌ كه‌ دو عامل‌ دیگر را انكار كرده‌ باشد.

اما مساله‌ای‌ كه‌ مهمتر از اين‌ سه‌ عامل‌ است‌ وضع‌ فرهنگی‌ مردم‌ است‌. به‌ تعبير ديگر ، آسيب‌شناسی‌ فرهنگی‌ مردم‌ ايران‌ و اينكه‌ به‌ لحاظ‌ فرهنگی‌ چه‌ امور نامطلوبی‌ در ذهن‌ و ضميرشان‌ راسخ‌ شده‌ است. بنابراين‌ سخنان‌ من‌ به‌ معنای‌ انكار سه‌ عامل‌ ديگر نيست‌. ولی‌ تاكيد بر اين‌ است‌ كه‌ مهم‌تر ازآن‌، نگرش‌های‌ فرهنگی‌ ماست‌.

در باب‌ نگرش‌های‌ فرهنگی‌ من‌ يك‌ تفسير دوگانه‌ دارم‌. من‌ معتقدم‌ وقتی‌ گفته‌ می‌شود كه‌ از ماست‌ كه‌ بر ماست‌ و اينكه‌ گفته‌ می‌شود ما بايد از درون‌ تغيير كنيم‌ دو نوع‌ تغييركردن‌ مراداست‌ كه‌ من‌ به‌ يك‌ نوع‌ آن‌ می‌پردازم‌.گاه‌ وقتی‌ گفته‌ می‌شود كه‌ «ما بايد عوض‌ شويم»‌ يعنی‌ تا ما رفتار اخلاقی‌ سالمی‌ نداشته‌ باشيم‌ وضع مان‌ بهبود پيدا نمی‌كند و اين‌ نكته‌ گفته‌ می‌شود كه‌ سود سرانجام‌ و بالمآل همه‌ در اخلاقی‌ زيستن‌ است‌. اين‌ اخلاقی‌ زيستن‌ يكی‌ از دو بخش‌ مطلب‌ محل‌ اشاره‌ من‌ است‌. اما وضع‌ فرهنگی‌ تنها به‌ بحث‌ اخلاقی‌ ما بستگی‌ ندارد و به‌ يك‌ سری‌ نگرش‌های‌ ذهنی‌ هم‌ بستگی‌ دارد و من‌ می‌خواهم‌ به‌ اين‌ نگرش‌های‌ ذهنی‌ بپردازم‌.

نگرش‌های‌ ذهنی‌ اموری‌ هستند كه‌ آگاهانه‌ يا ناآگاهانه‌ در ما راسخ‌ شده‌اند و ما در همه‌ كنش‌ها و واكنش‌ها تحت‌تاثير اين‌ نگرش‌ها هستيم‌ كه‌ لزوماً جنبه‌ اخلاقی‌ هم‌ ندارد و برای‌ تغيير آنها نبايد رفتار اخلاقی‌ ما تغيير كند. برعكس‌ اين‌ نگرش‌ها هستند كه‌ اخلاق‌ ما را به‌ سمت‌ ناسالمی‌ می‌كشند. می‌شود اين‌ نگرش‌ها را تحت‌ عنوان‌ جامعه‌شناسی‌ قوم‌ ايرانی‌ بحث‌ كرد. اما موضوع‌ بحث‌ من‌ درباره‌ جامعه‌شناسی‌ ايران‌ معاصر نيست‌. به‌ تعبير ديگر من‌ به‌ اين‌ بحث‌ كه‌ شاخه‌ای‌ از جامعه‌شناسی‌ و روان‌شناسی‌ مربوط‌ به‌ اقوام‌ است‌، نمی‌پردازم‌.از این رو اين‌ سخنان‌ را نبايد در عداد كتاب‌ « روح‌ ملت‌ها »ي‌ زيگفريد يا نوشته‌ مرحوم‌ بازرگان‌ كه‌ گفتند زيگفريد به‌ روح‌ ملت‌ ايران‌ نپرداخته‌ و من‌ به‌ روح‌ ملت‌ ايراني‌ مي‌پردازم‌ تا نوشته‌ كامل‌تري‌ ‌شود، قرار داد.

من‌ بيست‌ عامل‌ را که به مسائل‌ فرهنگي‌ و‌ نگرش‌هاي‌ ايرانيان‌ مربوط‌ مي‌شود، احصاء كرده‌ام‌. استدلال‌هاي‌ من‌ هم‌ بر اين‌ مطالب‌ بيشتر درون‌نگرانه‌ است‌. يعني‌ مخاطب‌ بايد به‌ درون‌ خودش‌ مراجعه‌ كند و ببيند كه‌ در خودش‌ چنين‌ حالتي‌ وجود دارد يا نه؟ و اگر وجود دارد مي‌توان‌ گفت‌ این سخنان‌ روي‌ صواب‌ دارد.

پيش داوری:‌ اولين‌ خصوصيتی‌ كه‌ در ما وجود دارد، پيش داوری‌های‌ فراوان‌ نسبت‌ به‌ بسياري‌ از امور است‌. اگر هر كدام‌ از ما به‌ درون‌ خودمان‌ رجوع‌ كنيم‌ پيش‌داوري های‌ فراوان‌ می‌بينيم‌. اين‌ پيش‌داوری‌ها در كنش‌ و واكنش‌های‌ اجتماعی‌ ما تاثيرات‌ منفی‌ زيادی‌ دارد. معمولاً وقتی‌ گفته‌ می‌شود پيش داوری‌، بيشتر پيشداوری‌ منفی‌ محل‌ نظر است‌ ولی‌آثار مخرب‌ پيش‌داوری‌ منحصر به‌ پيش‌داوری‌ منفی‌ نيست‌. پيش‌داوری‌های‌ مثبت‌ هم‌ آثار مخرب‌ خود را دارد. از جمله‌ خوشبينی‌هاي‌ نابه‌جا كه‌ نسبت‌ به‌ برخی‌ افراد و قشرها و لايه‌های‌ اجتماعی‌داريم‌.

دگماتيسم‌ و جمود: نوعي‌ دگماتيسم‌ و جمود در ما ريشه‌ كرده‌ است‌. من‌ اين‌باره‌ كه‌ چرا ملت‌ ايران‌ تا اين‌ حد اهل‌ جزم‌ و جمود است‌، اصلاً تحقيقات‌ روان شناختي‌ و تاريخي‌ ندارم‌. يعني‌ واقعيت‌ آن‌ براي‌ من‌ محل‌ انكار نيست‌ اگرچه‌ تبيينش‌ براي‌ من‌ امكان‌پذير نيست‌. آنچه‌ كه‌ در ما وجود دارد كه‌ از آن‌ به‌ جزم‌ و جمود تعبير مي‌شود اين‌ است‌ كه‌ باور ما يك‌« ضميمه »‌اي‌ دارد. يعني‌ اینكه‌ ما معتقد باشيم‌ كه‌ فلان‌ گزاره‌ درست‌ است‌، اين‌ سالم‌ است‌ اما اگر معتقد باشيم‌ كه‌ آن فلان‌ گزاره‌ محال‌ است‌ كه‌ درست‌ نباشد؛ اين‌ «محال‌ است‌» انسان‌ را تبديل‌ به‌ انسان‌ دگمي‌ مي‌كند و ما كمتر مي‌شود كه‌ به‌ چيزي‌ معتقد باشيم‌ و يك‌ «محال‌ است»‌ منضم‌ به‌ اين‌ اعتقادمان‌ نباشد. به‌ تعبير ديگر وقتي‌ ما يك‌ عقيده‌ داريم‌ كه‌ «فلان‌ گزاره‌ صحيح‌ است» يك‌ عقيده‌ دومی‌ هم داريم‌ و آن این است كه‌ «گريزناپذير است‌ كه‌ فلان‌ گزاره‌ صحيح‌ نباشد».

خرافه‌پرستي‌: ويژگي‌ ديگر ما خرافه‌پرستي‌ است‌ هم‌ خرافه‌ در بافت‌ ديني‌ و مذهبي‌ و هم‌ در بافت‌هاي‌ غير ديني‌ و مذهبي‌؛ خرافه‌ در بافت‌ مذهبي‌ يعني‌ چيزي‌ كه‌ در دين‌ نبوده‌ و درآن‌ وارد شده‌ است‌. اما مهم‌تر اين‌ است‌ كه‌ به‌ معناي‌ سكولار آن‌ هم‌ خرافه‌پرست‌ هستيم‌. خرافي‌ به‌ معناي‌ باور آوردن‌ به‌ عقايدي‌ كه‌ هيچ‌ شاهدي‌ به‌ سود آن‌ وجود ندارد ولي‌ ما همچنان‌ آن‌ عقايد را در كف‌ داريم‌.اين‌ سه‌ مساله‌ را مي‌توان‌ سه‌ فرزند «استدلال‌ ناگرايي»‌ ما دانست‌. هركه‌ اهل‌ استدلال‌ نباشد اهل‌ اين‌ سه‌ است‌ بنابراين‌ راه‌حل‌ درمان‌ اين‌ سه‌، تقويت‌ روحيه‌ استدلال‌گرايي‌ است‌.

بهادادن‌ به‌ داوري‌هاي‌ ديگران‌ نسبت‌ به‌ خود: 

ما به‌ ندرت‌ در « من »ي‌ كه‌ از خودمان‌ تصور داريم‌ زندگي‌ مي‌كنيم‌ و هميشه‌ توجه‌مان‌ به‌ «من» ي‌ است‌ كه‌ ديگران‌ از ما تصور دارند و هميشه‌ ترازوي‌ ما در بيرون‌ ماست‌. اين‌ بهادادن‌ به‌ داوري‌هاي‌ ديگران‌ علت‌العلل‌ يك‌سري‌ مشكلات‌ فرهنگي‌ جامعه‌ ماست‌.

همرنگي‌ با جماعت‌: نكته‌ پنجم‌ ناشي‌ از نكته‌ چهارم‌ است‌ به‌ اين‌ معنا كه‌ ما هيچ‌وقت‌ در برابر جمهوري‌ كه‌ با آن‌ سروكار داريم‌ نتوانسته‌ايم‌ سخنی‌ بگوييم‌ كه‌ در مقابله‌ با آن‌ (جمهور) باشد‌ و هميشه‌ همرنگ‌ شدن‌ با جماعت‌ براي‌ ما مهم‌ است‌.

تلقين‌پذيري: تلقين‌ يعني‌ رايي‌ را بيان‌ كردن‌ و آراي‌ مخالف‌ را بيان‌ نكردن‌ و مخاطب‌ را در معرض‌ همين‌ راي‌ قرار دادن‌. هر وقت‌ شما در برابر هر عقيده‌اي‌ نظر مخالفان‌ آن‌ را هم‌ خواستيد نشان‌ مي‌دهد كه‌ تلقين‌پذير نيستيد. تلقين‌پذيري‌ يعني‌ قبول‌ تك‌آوايي‌.

القاپذيري: القاپذيري‌ به‌ لحاظ‌ روان‌شناختي‌ با تلقين‌پذيري‌ متفاوت‌ است‌. در القا يك‌ راي‌ آنقدر تكرار مي‌شود تا تكرار جاي‌ دليل‌ را بگيرد. اگر من‌ گفتم‌ فلان‌ گزاره‌ صحيح‌ است‌ شما از من‌ انتظار دليل‌ داريد اما من‌ به‌ جاي‌ اينكه‌ دليل‌ بياورم‌ 200 بار فلان‌ گزاره‌ را تكرار مي‌كنم‌ و كم‌كم‌ ما فكر مي‌كنيم‌ كه‌ تكرار مدعا جاي‌ دليل‌ را مي‌گيرد. يعني‌ به‌ جاي‌ اقامه‌ دليل‌، خود مدعا تكرار مي‌شود و اين‌ هنري‌ است‌ كه‌ در « پرودياگاندا» يا آوازه‌گري‌ وجود دارد. اينكه‌ رسانه‌ها وقتي‌ در دست‌ قدرت‌ها قرار مي‌گيرند آنها خوشحال‌ مي‌شوند به‌ دليل‌ وجود همين‌ روحيه‌القاپذيري‌ در مردم‌ است‌ و الا اگر ملتي‌ القاپذير نباشد هرچه‌ كه‌ رسانه‌ها بگويند چون‌ دایماً دليل‌ مي‌خواهند كسي‌ از به‌ دست‌ گرفتن‌ راديو و تلويزيون‌ اظهار خوشحالي‌ نمي‌كند.

تقليد: منظور من‌ از تقليد نه‌ آنست‌ كه‌ در فقه‌ گفته‌ مي‌شود. مراد، تقليد به‌ معناي‌ روان شناختي‌ آن‌ است‌. يعني‌ اينكه‌ من‌ آگاهانه‌ يا ناآگاهانه‌ تحت‌ الگوي‌ شخصي‌ باشم‌. يعني‌ من‌خودم‌ را مانند تو مي‌كنم‌ و به‌ تو تشبه‌ مي‌جويم‌ و تقليد، يعني‌ من‌ تو را الگو گرفته‌ام‌. آن‌چه‌ كه‌ در عرفان‌ گفته‌ مي‌شود كه‌ تشبه‌ به‌ خدا بجوييد اگر اين‌ كار را با انسان‌ها انجام‌ داديم‌ تعبير به‌ تقليد مي‌شود و اين‌ تقليد هم‌ در اديان‌ و مذاهب‌ و هم عرفان‌ مورد توبيخ‌ است‌.

تعبد: تعبد يعني‌ سخني‌ را پذيرفتن‌ صرفاً به‌ اين‌ دليل‌ كه‌ فلان‌ شخص آن‌ را گفته‌ است‌. يعني‌ اينكه‌ اگر این صورت‌ استدلالي‌ من‌ ذهن‌ من‌ را آزار ندهد كه‌ «فلان‌ گزاره‌ صحيح‌ است‌ چون‌ فلان‌ شخص گفته‌ است: فلان‌ گزاره‌ صحيح‌ است»، من‌ اهل‌ تعبدم‌. آيه‌اي‌ در قرآن‌ است‌ كه‌ معمولاً كمتر نقل‌ مي‌شود «اتخذو احبارهم‌ و رهبانهم‌ من‌ دون‌ا...» كه‌ در باب‌ روحانيت‌ نصاري‌ و يهود است‌ كه‌ فراوان‌ مي‌گويد كه‌ يهوديان‌ و نصاري‌ روحانيون‌ خود را مي‌پرستيدند من‌ دون‌ا... (به‌ جاي‌ خدا يا علاوه‌ بر خدا). صحابي‌ از امام‌ باقر مي‌پرسد كه‌ آيا واقعاً مي‌پرستيدند حضرت‌ در جواب‌ مي‌گويد هرگز اين‌گونه‌ نيست؛ روحانيون‌ مسيحي‌ به‌ مردم‌ نمي‌گفتند كه‌ ما را بپرستيد و اگر هم‌ مي‌گفتند كسي‌ نمي‌پرستيد. اما اينكه‌ قرآن‌ به‌ آنها اين‌ نسبت‌ را مي‌دهد به‌ اين‌ دليل‌ است‌ كه‌ رفتاري‌ كه‌ با خدا بايد مي‌داشتند با روحانيون‌ خود داشتند. مجموعه‌ عوامل‌ دسته‌ دوم‌ ناشي‌ از يك‌ عمل‌ واحد است‌ و آن‌ اينكه‌ ما «زندگي‌ اصيل»‌ نداريم‌. زندگي‌ اصيل‌ به‌ تعبير روان شناسان‌ انسان‌گرا و به‌ تعبير عرفا يعني‌ زندگي‌ براساس‌ فهم‌ و تشخيص خود. زندگي‌ اصيل‌ را فقط‌ كساني‌ انجام‌ مي‌دهند كه‌ دو سرمايه‌ دارند؛ عقل‌ در مسائل‌ نظري‌ و وجدان‌ در مسائل‌ عملي‌.

شخصيت‌پرستي‌: كمتر مردمي‌ به‌ اندازه‌ ما شخصيت‌پرستند و شخصيت‌پرستي‌ جز اين‌ نيست‌ كه‌ شخصيتي‌ خود را بر ما عرضه‌ مي‌كند و خوبي‌هايي‌ كه‌ در زندگي‌ اطراف‌ خودمان‌نمي‌بينيم‌ از سر توهم‌ به‌ او نسبت‌ مي‌دهيم‌ و او را به‌ دست‌ خودمان‌ بزرگ‌ مي‌كنيم‌.

تعصب‌: تعصب‌ هم‌افق‌ با شخصيت‌پرستي‌ است‌. تعصب‌ به‌ معناي‌ چسبيدن‌ به‌ آنچه‌ كه‌ داريم‌ و نگاه‌ نكردن‌ به‌ چيزهاي‌ فراواني‌ كه‌ نداريم‌. اگر من‌ شيفته‌ آن‌چه‌ كه‌ دارم‌ شدم‌ و فكركردم‌ که جاي‌ نداشته‌ها را هم‌ برايم‌ مي‌گيرد من‌ نسبت‌ به‌ آن‌ تعصب‌ پيدا كرده‌ام‌ و اينجاست‌ كه‌ من‌ نسبت‌ به‌ كساني‌ كه‌ به‌ آن‌ وفاداري‌ ندارند دو ديدگاه‌ پيدا مي‌كنم‌. گروهي‌ خودي‌ مي‌شوند و گروهي‌ غيرخودي‌. قرآن‌ خودي‌ و غيرخودي‌ را رد كرده‌ است‌ چرا كه‌ درباره‌ حب‌ و بغض‌ مي‌گويد وقتي‌ با گروهي‌ دشمنيد دشمني‌ باعث‌ نشود درباره‌ آنها عدالت‌ و انصاف‌ را فراموش‌ كنيد. درباره‌ دوستي‌ هم‌ مي‌گويد هميت‌ جاهليت‌ شما را نگيرد. هميت‌ جاهليت‌ يعني‌ اينكه‌ چون‌ فلاني‌ از قبيله‌ من‌ است، طرف‌ او را چه‌ ظالم‌ باشد چه عادل‌، مي‌گيرم‌. به‌عبارت‌ ديگر ويژگي‌هاي‌ خود او مهم‌ نيست‌ بلكه‌ ويژگي‌هاي‌ تعلقي‌ او مهم‌ است‌.

اعتقاد به‌ برگزيدگي: هر كدام‌ از ما اگر به‌ خودمان‌ رجوع‌ كنيم‌ مي‌بينيم به‌ نوعي‌ فكر مي‌كنيم‌ که به‌ نوعي‌ مورد لطف‌ خدا هستيم‌. يعني‌ درست‌ است‌ كه‌ ممكن‌ است‌ وضع‌ ما به‌ مو بند باشد اما پاره‌ نمي‌شود و اكثر اهمال ها و بي‌توجي‌ها ناشي‌ از همين‌ نكته‌ است‌. لاپينيس‌ اصطلاحي‌ داشت‌ كه‌ براي‌ موارد ديگري‌ به‌ كار مي‌برد. اين‌ اصطلاح‌ « هماهنگي‌ پيش‌ بنياد »بود به‌ معني‌ اينكه‌ گويا همه‌ امور از پيش‌ حاصل‌ آمده‌ است‌. گويا ما اين‌ هماهنگي‌ پيش‌بنياد را راجع‌ به‌ خودمان‌ قایليم‌.

تجربه‌ نيندوختن‌ از گذشته: پس‌ از اقدامات‌ انسان‌دوستانه‌ افرادي‌ چون‌ ماندلا واسلاوهاول‌ و اقدامات‌ انسان‌دوستان‌ كه‌ در باب‌ فرهنگي‌ كردن‌ سياست تلاش‌ كردند، زياد شنيده‌ايم‌ كه‌ «ببخش‌ و فراموش‌ كن»‌ يا «ببخش‌ و فراموش‌ نكن»‌. اما داستان‌ بر سر اين‌ است‌ كه‌ اگر شما ببخشانيد و فراموش‌ كنيد باز هم‌ از همانجا ضربه‌ مي‌خوريد. انسان‌هاي‌ سالم‌ كساني‌ هستند كه‌ در درون شان‌ مي‌توانند بزرگترين‌ دشمنان‌ خود را از لحاظ‌ عاطفي‌ ببخشايند، چرا كه‌ از لحاظ‌ عاطفي‌ بايد بخشود اما از لحاظ‌ ذهني‌ نبايد فراموش‌ كرد. اما متاسفانه‌ ما عكس‌اين‌ عمل‌ مي‌كنيم‌،از لحاظ‌ عاطفي‌ نمي‌بخشيم‌ و كينه‌جويي‌ در ما زنده‌ است‌ اما به‌ لحاظ‌ ذهني‌ فراموش‌ مي‌كنيم‌ چرا كه‌ حافظه‌ تاريخي‌ ملت‌ ما بسيار كند و تار است‌.

جدي‌ نگرفتن‌ زندگي‌: سقراط‌ از ما مي‌خواست‌ كه‌ در عين‌ شوخ‌طبعي‌ زندگي‌ را جدي‌ بگيريم‌ ؛ كساني‌ زندگي‌ را جدي‌ مي‌گيرند كه‌ دو نكته‌ را باور كنند:

1. باور به‌ مستثني‌ نبودن‌ از قوانين‌ حاكم‌ بر جهان‌. دليل‌ هر جدي‌ نگرفتن‌ مستثني‌ دانستن‌ خود از قوانين‌ هستي‌ است‌.

2. نسبت‌سنجي‌ در امور

روان شناسان‌ اصطلاحي‌ دارند با اين‌ مضمون‌ كه‌ انسان‌ بايد بتواند وزن‌ امور را نسبت‌ به‌ هم‌ بسنجد. انسان‌هايي‌ كه‌ زندگي‌ را جدي‌ نمي‌گيرند چيزهاي‌ مهمتر را براي‌ چيزهاي‌ مهم‌ رها مي‌كنند. فراوانند انسان‌هايي‌ كه‌ در طول‌ زندگي‌ خطاي‌ تاكتيكي‌ نمي‌كنند اما خطاي‌ استراتژيك‌ عظيم‌ دارند يعني‌ كل‌ زندگي‌ را مي‌بازند اما در ريزه‌كاري‌ها وسواس‌ دارند.

ديدگاه‌ نسبت‌ به‌ كار: ديدگاه‌ كمتر مردمي‌ نسبت‌ به‌ كار تا حد ديدگاه‌ ما نسبت‌ به‌ كار مبتذل‌ است‌. ما كار را فقط‌ براي‌ درآمد مي‌خواهيم‌ و بنابراين‌ اگر درآمد را بتوانيم‌ از راه‌ بيكاري‌ هم‌ به‌ دست‌ آوريم‌ از كار استقبال‌ نمي‌كنيم‌. در واقع‌ ما كار را اجتناب‌ناپذير مي‌دانيم‌ در حالي‌ كه‌ بايد ديدگاه‌ مولوي‌ را درباره‌ كار داشته‌ باشيم‌ كه‌ معتقد بود كار جوهر انسان‌ است‌.

قایل‌ نبودن‌ به‌ رياضت‌: رياضت‌ در اين‌ جا نه‌ به‌ معناي‌ آنچه‌ كه‌ مرتاضان‌ انجام‌ مي‌دهند رياضت‌ به‌ معناي‌ اينكه‌ در زندگي‌ همه‌ چيز را نمي‌توان‌ داشت.‌ بنابراين‌ بايد چيزهايي‌ را فدا كرد تا چيزهاي‌ باارزش‌تري‌ را به‌ دست‌آورد. قدماي‌ ما مي‌گفتند دنيا دار تزاحم‌ است‌ يعني‌ همه‌ محاسن‌ در يك‌جا قابل‌ جمع‌ نيست‌ به‌ تعبير نيما يوشيج‌ تا چيزها ندهي‌ چيزكي‌ به‌ تو نخواهند داد. در زبان‌هاي‌ اروپايي‌ قداست‌ از ماده‌ فداكاري‌ است‌. عارفان‌ مسيحي‌ مي‌گفتند اينكه‌ فداكاري‌ و قداست‌ از يك‌ ماده‌اند به‌ اين‌ دليل‌ است‌ كه‌ قداست‌ به‌ دست‌ نمي‌آيد مگر به‌ قيمت‌ از دست‌ دادن‌ چيزهاي‌ فراوان‌. ولي‌ ما مي‌خواهيم‌ همه‌ چيز را داشته‌ باشيم‌. وقتي‌ ديدگاه مان‌ نسبت‌ به‌ كار آن گونه‌ است‌ نسبت‌ به‌ مصرف‌ هم‌ ديدگاه مان‌ اين‌گونه‌ مي‌شود و باعث‌ مي‌شود دچار مصرف‌زدگي‌ شويم‌. وقتي‌ ما بحث‌ مصرف‌زدگي‌ را مطرح‌ مي‌كنيم‌ مي‌گویند كه‌ شما از اوضاع‌ جامعه‌ و فقر خبر نداريد؛ بايد گفت‌ مصرف‌زدگي‌ يك‌ ديدگاه‌ است‌ نه‌ يك‌ امكان‌. يعني‌ فرد فقير هم‌ در سویدای دل‌ خود مي‌گويد كاش‌ بيشتر داشتم‌ و بيشتر مصرف‌ مي‌كردم‌. كدام‌ يك‌ از ما براي‌ آرمان‌هاي‌ خود حاضر است‌ به‌ قدر ضرورت‌ اكتفا كند. اين‌ مصرف‌زدگي‌ ما را به‌ دنائت‌ مي‌كشد. اگر ما بوديم‌ و فقط‌ ضروريات‌ زندگي‌ مجبور به‌ كرنش‌ كردن‌ نبوديم‌.

از دست‌ رفتن‌ قوه‌ تميز بين‌ خوشايند و مصلحت‌: مردمي‌ كه‌ منافع‌ كوتاه‌مدت‌ را ببينند و قدرت‌ ديدن‌ منافع‌ درازمدت‌ را نداشته‌ باشند در معرض‌ فريب‌خوردگي‌ هستند. دليل‌ موفقيت‌ سياست‌هاي‌ پوپوليستي‌ در كشور كه‌ در يك‌ سال‌ اخير هم‌ رواج‌ پيدا كرده‌ نديدن‌ منافع‌ درازمدت‌ است‌. وقتي‌ منافع‌ بلندمدت‌ ديده‌ نشود منافع‌ كوتاه‌مدت‌ تامين‌ مي‌شود به‌ قيمت‌ نكبت‌ و ادبار درازمدت‌.

زياده‌گويي: ما درست‌ برخلاف‌ آنچه‌ كه‌ در اديان‌ و مذاهب‌ گفته‌ مي‌شود زياده‌گو هستيم‌ و پرحرف‌ مي‌زنيم‌. نقل‌ است‌ كه‌ عرفا هم‌ در سكوت‌ تبادل‌ روحي‌ داشتند اما ما ملت‌ پرسخني‌ هستيم‌ و آسان‌ترين‌ كار براي‌ ما حرف‌زدن‌ است‌.

زبان‌ پريشي: بدتر از پرسخني‌ ما زبان‌پريشي‌ ماست‌. زبان‌پريشي‌ به‌ اين‌ معنا است‌ كه‌ انسان‌ حرف‌ خود را خودش‌ هم‌ متوجه‌ نمي‌شود يعني‌ اگر تحليل‌ روان شناختي‌ در سخنان‌ ما انجام‌ شود اصلاً برخي‌ جملات‌ معنا ندارد. سخنان‌ همه‌ مانند شهرك‌هاي‌ سينمايي‌ است‌ كه‌ در زمان‌ فيلم‌ پر از دژ و قلعه‌ است‌ اما وقتي‌ فشار مي‌دهيم‌ فرو مي‌ريزد. به‌ تعبير ديگر ، حرف‌هاي‌ ما پشتوانه‌ ندارد و همه‌ ما از صدر تا ذيل‌ ياوه‌ مي‌گوييم‌ و به‌ همين‌ دليل‌ هم‌ به‌ لحاظ‌ ذهني‌ تا اين‌ حد پريشانيم‌. كساني‌ كه‌ سرگرداني‌ ذهني‌ دارند اول‌ بايد زبان‌ خود را پالايش‌ كنند. يعني‌ بايد حرف‌ را فهميده‌ بزنند و از طرف‌ مقابل‌ هم‌ حرف‌ فهميده‌ بخواهند. نوام‌ چامسكي‌ براي‌ اينكه‌ ثابت‌ كند كه‌ هر جمله‌اي‌ كه‌ قواعد نحوي‌ و صرفي‌ آن‌ رعايت‌ شده‌ صرفاً بامعنا نيست‌ جملاتي‌ مي‌گفت‌ بطور مثال‌ مي‌گفت‌: وقتي‌ مي‌گويند «پسر برادر مثلث‌ ما عاشق‌ بيضي‌ شما شده‌ است»، قواعد صرفي‌ و نحوي‌ آن‌ رعايت‌ شده‌ اما بامعنا نيست‌.

ظاهرنگري‌: ظاهرنگري‌ به‌ دليل‌ غلبه‌ روحيه‌ فقهي‌ در دين‌ بر كل‌ كارهايمان‌ سايه‌ افكنده‌ است‌. يعني‌ به‌ جاي‌ آنكه‌ ما به‌ ارزش‌ و انگيزه‌ كار توجه‌ كنيم‌ فريفته‌ ظاهر مي‌شويم‌. اين‌ ظاهربيني‌ها ما را براي‌ ظاهرفريبي‌ آماده‌ مي‌كند. در هر جا كه‌ اخلاق‌، عرفان‌ و روان شناسي‌ فداي‌ فقه‌ و ظواهر شود اين‌ روحيه‌ غلبه‌ پيدا مي‌كند.

در پايان‌ پيشنهادي‌ دارم‌ كه‌ داراي‌ دو نكته‌ است‌: 

اول‌ اينكه‌ در باب‌ هر كدام‌ از موارد مطرح‌شده‌ فكر كنيم‌ كه‌ درست‌ است‌ يا نه‌. اگر درست‌ است‌ اول‌ كاري‌ كه‌ بايد كرد اين‌ است‌ كه‌ در شخص خودمان‌ بررسي‌ كنيم‌. يعني‌ اينكه‌ اين‌ نكته‌ها را ذره‌بين‌ نكنيم‌ و روي‌ ديگران‌ بگيريم‌ بلكه‌ اول‌ ذره‌بين‌ را روي‌ خودمان‌ بگيريم‌. نكته‌ دوم‌ اينكه‌ اگر مطالب‌ گفته‌ شده‌ درست‌ است‌ روشنفكران‌ و مصلحان‌ اجتماعي‌ به‌ جاي‌ اينكه‌ هميشه‌ مجيز مردم‌ را بگويند و فكر كنند تمام‌ مشكلات‌ متوجه‌ رژيم‌ سياسي‌ است‌ ، بايد از مجيزگويي‌ مردم‌ دست‌ بردارند و به‌ مردم‌ بگوييم‌ چون‌ شما اين گونه‌ايد حاكمان‌ هم‌ آن گونه‌اند.

حاكمان‌ زایيده‌ اين‌ فرهنگند؛ جامعه‌اي‌ كه‌ فرهنگش‌ اين‌ باشد ناگزير سياستش‌ هم‌ آن‌ مي‌شود و اقتصادش‌ هم‌ آن‌ مي‌شود. خطاست‌ كه‌ روشنفكران‌ و مصلحان‌ اجتماعي‌ برای پيداكردن‌ محبوبيت‌ و شخصيت‌ اجتماعي‌ مجيز مردم‌ را بگويند و بگوييم‌ كه‌ مردم‌ هيچ‌ عيب‌ و نقصي‌ ندارند. چرا كه‌ رژيم‌ سياسي‌ وليده‌ مردم‌ است‌ و رژيم‌ سياسي‌ بهتر به‌ فرهنگ‌ بهتر نياز دارد.

سیمرغ

پنج شنبه, 14 خرداد 1394 10:24 خوانده شده: 5146 دفعه چاپ

نظرات بینندگان  

پاسخ + +21 -15 --
عدالت یاوری 1394/03/14 - 12:27
ما هیچ اعتقادی به حرف های ایشان نداریم . ای کاش به خاطر توهین به معلمان این مقاله رادر سایت قرار نمی دادید.
پاسخ + +1 -22 --
؟ 1394/03/14 - 18:52
آقای پور سلیمان
شاخص های این مقاله را با شخصیت ،عقیده و عقده هایت تطبیق بده! و این خیمه شب بازی الکترونیک را جمعش کن
پاسخ + +11 -11 --
فرهنگی 1394/03/15 - 08:54
آیا مطالب آقای ملکیان بر مبنای پژوهش علمی و تحقیق بر روی جامعه آماری خاصی صورت گرفته است. یا برمبنای برداشتهای شخصی ایشان از مشاهدات افرادی که در اطرافش حضور داشتند یا در مراکز و سازمان های مختلف با ایشان برخورد و تعامل داشته است.
حتی اگر ملاک چنین سخنانی کار علمی و مبتنی بر یافته های پژوهش بر روی جامعه آماری کوچکی از مردم ایران باشد، نمی توان چنین صفاتی را به صرف یک پژوهش به همه مردم نسبت داد چه رسد به این که چنین اظهاراتی حاصل پژوهش نباشد و صرفا دیدگاههای شخصی نویسنده باشد!!
پاسخ + 0 0 --
فعال صنفی 1394/03/16 - 12:14
آن چه عیان است چه حاجت به بیان است !
پاسخ + 0 0 --
ناشناس 1394/03/29 - 22:21
ایشون فیلسوف و نظریه پرداز اصلاحات اونوقت ازش جامعه آماری می خوای؟
پاسخ + +9 -1 --
ناشناس 1394/03/15 - 16:01
استاد چند تا را فراموش کردی که با اجازه من ذکر کنم:اختلاس امروز برو فردا با( پول) بیا پارتیسم اشنا بازی رشوه نیسم اقا زاده بازی چتر بازی پاچه خواری
پاسخ + +2 -1 --
همکار فرهنگی 1394/03/19 - 18:55
استاد گرامی
مواردی که ذکر فرموده اید احتمالا نوعی توصیف مبتنی بر مشاهدات بوده است
البته همین پرداخت به این موضوعات از احساس مسولیت شما ناشی می شود. اما شاید لازم باشد که برای پرداخت عمیق تر به موضوع با رویکردی جامعه شناختی به سراغ آن رفت و از ویژگی های پراکنده ی موجود به دسته بندی هایی رسید.دسته بندی هایی که می توان در آن دنبال ( الزاما) تقصیر و مقصر نبود.
فرهنگ هر جامعه شامل باورها،اعتقادات( نه لزوما مذهبی) ،و بالاخره ارزشها به معنای امور مهم فردی و گروهی است ،که زیر بنای همه رفتارها را تشکیل می دهد ، و باید سراغ همان ها رفت
فرهنگ هم به یک باره ایجاد نمی شود که به یک باره هم از بین برود
ما ایرانی ها نوعی فرهنگ فرد گرایی داریم و ........
کتابهای سازگاری ایرانی ( مرحوم بازرگان ) ، جامعه شناسی نخبه کشی ، جامعه شناسی خودمانی به موضوع پرداخته اند
کاش دیگران هم مثل شما به این موضوعات حساس بودند
پاسخ + +8 0 --
محمد 1394/03/20 - 08:41
اختلاس رشوه دزدی غارت بیت المال باندبازی رانت خواری مدیران نالایق راهم بایداضافه کنیم
پاسخ + +5 0 --
شهرکی - زابل 1394/03/22 - 12:02
با سلام مسوولین نالایق، تبعیض، دوری از معنویت و ندیدن خداوند را بعنوان ناظر بر اعمال، عدم اعتقاد و اجرای قانونی که خودمان وضع کرده ایم، مرگ را حق دانستن ولی فقط براى همسایه، دایه دلسوزتر از مادر بودن، اختلاف فاحش میان گفتار و کردار و دیگران از جمله رقیبان را به هیچ انگاشتن نیز از دلایل پس رفت جامعه فعلی ماست
پاسخ + +5 -5 --
حمید 1394/03/22 - 21:54
من دقیقا با این مطالبی که آقای ملکیان میگویند موافق هستم و در رابطه با نظر آقای یاوری باید بگویم یک همکاری داشتیم که دانش آموزی به او مختصر توهینی کرده بود و او هم بشدت اورا تنبیه کرد و وقتی کارش به اداره کشید در جواب اینکه چرا دانش آموز را تنبیه کردی گفته بود بخاطر اینکه ایشان به پیامبر توهین کرده و تو هین به معلم را توهین به پیامبر میدانست حالا شده کار شما دوست عزیز که چنان از توهین به مقام معلم حرف میزنی که بدت نمی آید شما هم چنین ادعایی بکنیدبا این اظهار فضل شما یاد حرف دوستی می افتم که میگفت یکی از وزرای آموزش و پرورش گفته بود ما معلمینی داریم که بهره هوشی آنها از افراد عادی کمتر است چگونه حقوف آنها را اضافه کنیم همکار محترم بگو کجای این مطالب توهین به مقام حضرتعالی یا معلم میباشد تا من که یکی از شاگردان ایشان هستم از ایشان توضیح بخواهم
پاسخ + 0 0 --
عدالت یاوری 1394/03/30 - 12:54
با سلام خدمت همکار محترم منظور بنده این مقاله نیست .بلکه مصاحبه ای که ایشان انجام داده بودند و قبلا در این سایت چاپ شده بود. ایشان گفته بودند که معلمان نیازهای معیشتی خود را نباید در تجمعات مطرح کنند.
پاسخ + +3 -4 --
لیلا 1394/03/22 - 22:11
آقای یاوری شما آیا استاد ملکیان را میشناسی که می فرمایی ایشان را قبول نداری آیا چیزی از ایشان شنیده ای یا خوانده ای که با این صراحت قضاوت میکنی شما حتی این مطلب را نخوانده ای چون من ارتباطی بین این مطالب و توهین به معلم ندیدم مقداری دچار خود شیفتگی هستیی بخوان و خودت با اندیشه و عقل خودت قضاوت کن اگر یک معلم هستی قداستی هم برای هیچ قشری قائل نشو حتی معلم چون معلمی مانند تمام شغلها یک شغل است و حقوق میگیری و کار میکنی من سالها مدیر مدرسه بودم و شناخت خوبی از معلمین دارم از شیوه تدریس و ادبیاتی که در کلاس بکار میبردند تدریس خصوصی و ............ البته مانند دیگر شغلها انسانهای شریف هم در این شغل هستند و معنی و مفهوم آن این است که این فقط یک شغل در کنار دیگر شغلهاست
پاسخ + +5 -4 --
معصومه 1394/03/22 - 22:21
مورد دگماتیسم در باره آن آقایی که میگوید من هیچکدام از حرفهای ایشان را قبول ندارم مصداق دارد اتفاقا با کمترین مطالعه و دقت متوجه می شویم تمام مشکلات جامعه ما از همین موارد میباشد احتما لا فکر کن چند میلیون مثل تو داشتیم ایران چه میشد یک معلم حداقل باید مقدار ی اهل تجزیه و تحلیل باشد و استقلال فکری داشته باشد از عقل استفاده کن ضرر نمیکنی
پاسخ + 0 0 --
ناشناس 1394/03/29 - 22:23
از خدا جوییم توفیق ادب
پاسخ + 0 0 --
عدالت یاوری 1394/03/30 - 12:56
اگر خواننده ی این سایت باشید می فهمید کجا و کی به معلمان توهین کرده است ؟
پاسخ + +2 -3 --
بنده خدا 1394/04/06 - 15:07
اولا استاد ملکیان صاحب نظر در مسایل فرهنگی هستند بنده افتخار شاگردی ایشان را در دانشکده الهیات دانشگاه تهران داشتم ثانیا نه تنها جامعه شناسان باید فرهنگ این ملت را اسیب شناسی کنند بلکه باید روانکاوان و روانشناسان هم به کمک بیایند به نظر می رسد که بعضی از خوی و خصلتها و نگرش های منفی در ضمیر ناخود اگاه ما ریشه دوانده مانند فقط سیاه یا سفید را دیدن فردپرستی خود را تافته جدا بافته از سایر ملتها دیدن و ... دو تا راهکار وجود دارد مسولین این مملکت اول باید به فکر فرهنگ عمومی باشند فرهنگ عمومی به حال خود رها شده است که اینجا اموزش و پرورش اهمیت پیدا می کند البته اگر صدا و سیما و سایر رسانه نقش مخرب بازی نکنند دوم اینکه عقلانیت فردی و جمعی شکوفا شود و این عزمی ملی طلب می کند
پاسخ + +2 -2 --
فرهنگی 1394/04/06 - 18:52
من موافق مطالب گفته شده استاد ملکیان هستم ما ایرانیها در کنار خصلتهای خوبمان باورها ورفتارهای غلطی هم داریم که به تعبیر استاد عامل عقب ماندگیست .مثل قضاوتهای قاطعانه در مورد دیگران ..تظاهر به همه چیز دانی و تظاهر به ثروت.تعارفات بی جا و از همه مهمتر وبه قول استاد موهوم پرستی وعوام فریبی...اگر به جوامع دیگر نگاه کنیم به خوبی متوجه میشویم که ملتهایی که عقلانیت ومنطق در جوامع انها حاکم بوده مردمانی سربلند و سرزنده هستند
پاسخ + +1 0 --
دبیر 1394/04/07 - 16:02
کمتر به هم بتازیم همین.نقطه سرخط
پاسخ + +2 -1 --
غفار دیندار امین جان 1394/04/19 - 10:16
با سلام
من همه بیست عامل عقب ماندگی ایرانیان را از نظر آقای استاد ملکیان درست می دانم. ودرپایان پیشنهادهایی را هم داده بخش اولش را درست می دانم.
اما در بخش دوم که فرموده"روشنفکران و مصلحان اجتماعی به جای این که همیشه مجیز مردم را بگویندو فکر کنند که تمام مشکلات متوجه رژیم سیاسی است،..." را اصلا درست نمی دانم؛ بلکه عامل همه ی مشکلات حاد اجتماعی،فرهنگی،ناامنی اقتصادی ، بی اعتمادی و عامل همه ی موارد بیست گانه ی استاد ملکیان را رژیم سیاسی حاکم می دانم. حتی در کوچه تان چاله ای باشد و کسی درون آن بیفتدو پایش بشکند، عاملش رژیم سیاسی حاکم است.
فرهنگ در آزادی اندیشه ها رشد می کند.در شفافیت و اقتصاد آزاد رشد می کند. وقتی همه ی روزنه های پیشرفت فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و... راببندند،فرهنگ چگونه رشد می کند؟ خط قرمزهای بی خود پدر فرهنگ را درآورده است.
اگر ما به جامعه ی دموکراتیک برسیم، خیلی از این عوامل عقب ماندگی ها خودبه خود حذف می شوند و از بین می روند.
شاید استاد ملکیان ارادتی که به حکومتیان دارند، این موضوع را در پایان این طوری اظهار می دارند.
با احترام
پاسخ + +4 0 --
ناشناس 1394/04/20 - 18:35
نکته اول اینکه فرهنگ یک جامعه از فرهنگ طبقه حاکم بر گرفته می شود
دوم همه این مسائل که بر شمردیدبه خورد مردم داده می شود!
پاسخ + +1 0 --
سعیده.ق 1394/04/22 - 16:55
فرهنگ در آزادی اندیشه ها رشد می کند.در شفافیت و اقتصاد آزاد رشد می کند. وقتی همه ی روزنه های پیشرفت فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و... راببندند،فرهنگ چگونه رشد می کند؟ خط قرمزهای بی خود پدر فرهنگ را درآورده است.
اگر ما به جامعه ی دموکراتیک برسیم، خیلی از این عوامل عقب ماندگی ها خودبه خود حذف می شوند و از بین می روند.
بنده به شدت موافقم با نظر این خوانده هوشمند انقدر در ریز زندگی ما این حکومت تاثیر داشته که نمیتوان از نقش ان در جهت دهی به فرهنگ عامه چشم پوشی کرد فرار هر ساله نخبگان سیاسی فرهنگی و هنری از این کشور نمود آشکار ان است. همچنین ضعیف کردن شدید احزابِ مخالفِ قدرت فعلی با زدن برچسب فتنه گر و .... به انها. احزابی که رسالتشان آگاهی به مردم و اهرمی در جهت نظارت بر نهادها و پیگیری مطالبات مردم اند. ...
پاسخ + 0 0 --
مسعود 1394/05/16 - 09:58
با سلام
در این مقاله که توهینی به معلمان نشده است. یک جامعه زمانی می تواند رشد و توسعه پایداری داشته باشد که معلمان فرهیخته ای داشته باشد، معلمانی انتقاد پذیر و انتقاد گر و در عین حال انعطاف پذیر در مسایل مختلف معلم باید بهترین نوع تکنولوژی گفتگو را داشته باشد. ما در کشورمان علاوه بر این موارد خیلی موارد دیگر هم داریم که گفته نشده است . پس اگر نداریم چرا پیشرفتی نکرده ایم . ما سرتا پا چه مستقیم و چه غیره مستقیم وابسته ایم. سیستم های اموزشی ما ، نحوه اموزش دادن ما از مدارس ابتدایی تا دانشگاه حکومتی است خلاقیت جندان جایگاهی ندارد همه به دنبال دانش اموزان و دانش جویان همنوا و بله قربان گو می گردنند. من خودم معلم هستم . تشکر می کنم از این استاد و اصلا ایشان را هم نمی شناختم . زمانی ما موفق می شویم که چه کسی گفت را کنار بگذاریم و چه گفته را بپذیریم .
پاسخ + +2 0 --
بخشی پور 1394/05/17 - 16:12
عنوان مقاله زیبا و مشکل اصلی ما ایرانیان است .
برخی عوامل ذکر و نقد و بررسی شده است . مقاله خوبی است /
در این خصوص کتاب جامعه شناسی خودمانی دکتر حسن نراقی چاپ نشر اختران تخصصی به این مساله پرداخته است .
دوم کتاب ما چگونه ما شدیم دکتر زیبا کلام کاری اکادمیک می باشد .
سوم کتاب چرا غرب پیشرفت کرد و ایران عقب ماند دکتر سریع القلم در خصوص عقب ماندگی ایرانیان دلایل اصلی را عالمانه واکاوی نموده اند .
موفق و پیروز باشید .
پاسخ + +1 0 --
m 1402/09/25 - 06:06
مردم تربیت ناپذیر و عقبمانده ژنتیکی ایران با کسب علم و دانش هم به درجه انسانیت نمیرسند اما در جهل و خرافه گرائی و تکبر و حسادت و رذالت و بی ناموسی و دروغ و شیادی و قانون شکنی و هرج و مرج طلبی و نفاق و هزار چهرگی سرامد روزگارند و با چهره خندان و زبان خیرخواهی و ظاهر قابل اعتماد، قلب پرکینه و افکار شوم دارند و در اوج اعتماد، ضربه میزنند بطوریکه جامعه همواره در ضربات روانی و مادی یکدیگر با توهین و فحاشی و خشونت و حالت تهاجم یا تدافع، حال ناخوش و پریشان دارد. به زن نه بعنوان یک انسان بلکه طعمه جنسی نگاه میکنند بطوریکه ناامنی زنان از قدیم بطور خاص موجب تحمیل چادر و محدودیتهای اجتماعی ، و مانع پیشرفت معدود افراد مستعد رشد علم و انسانیت اعم از زن و مرد بوده. چادر نه بعنوان افتخار، که مدرک عقبماندگی در صفات حیوانی این سرزمین کهن است. درحالی خارجیها علم خود را بی دریغ در اختیار دیگران میگذارند که ایرانیها از ارائه علومی که خود هیچ نقشی در تولید انها ندارند، بخل می ورزند.
پاسخ + 0 0 --
m 1402/10/01 - 22:29
مردم نامتعادل ایران اغلب در حالت غیرمنطقی عاطفی- عصبی بسر میبرند و در حالت عاطفی حاضرند جان خود را فدا کنند همانطور که در جنگ کردند اما در عصبانیت و قضاوت عجولانه انچنان افراط میکنند که خوبیهای گذشته را فراموش و به دشمن خونین و اشتی ناپذیر تبدیل میشوند. جامعه بشدت ناامن و غیرقابل اعتماد ایرانی که در دروغ و دزدی و شیادی و نفاق و تجسس و عیبجویی و جذب مفاسد و خودبینی و خودخواهی و خشونت و ضعیف کشی و تمسخر و تخریب دیگران، استعداد خاص و سابقه دیرینه دارد، تمدن گرائی بر مبنای پایبندی به نظم و قوانین و احترام به حقوق و عقاید دیگران و صداقت و مسئولیت پذیری بدون سوال و تلاش در جهت ایجاد جامعه بهتر را تحمل نمیکند و در زندگی مفسدانه و بی نظم و اشفته خود، احساس لذت و رضایت دارد. موانع درونی و مقاومت در برابر تغییر و اصلاح بدلیل راحت طلبی و خودباوری و غرور و تکبر، مهمترین عامل عقبماندگی این سرزمین کهن با کثرت قومی و فرهنگی است. با سلطه امریکا بر ایران زمان شاه، ایرانیها فقط در فساد پیشرفت کردند اما ژاپنیها با شرایط مشابه، باکسب علم و صنعت غرب، به کشور برتر جهان در صنعت الکترونیک تبدیل شدند.
پاسخ + +1 0 --
m 1402/10/01 - 22:34
دریغ است در عصر علم واگاهی، حکومتی به روش دوران غارنشینی روی کار اید که بجای انکه جوابگوی مردم در بروز مشکلات باشد، مردم باید پاسخگوی عدم تحمل ظلم و فساد روزافزون باشند. مردم جاهل ایران نمیدانند که هیچ حکومتی با هر ایده و عنوان، حق پاسخگویی مطالبه گران را با اتهام معاند و کشتن ندارد.
پاسخ + 0 0 --
m 1402/10/01 - 22:36
با سلطه امریکا بر ایران زمان شاه، ایرانیها فقط در فساد پیشرفت کردند اما ژاپنیها با شرایط مشابه، باکسب علم و صنعت غرب، به کشور برتر جهان در صنعت الکترونیک تبدیل شدند. باوجود چنین مردم مشکلساز، حکومت هرچه مردمی تر باشد، فاسدتر خواهد بود و مطمئن باشید اسلام در هدایت افراد منافق یا متعصب گمراه هیچ تاثیری ندارد و اغلب مسئولین منافق یا گمراهند.
پاسخ + +1 0 --
m 1403/01/02 - 23:33
یکی از عوامل عقبماندگی ایرانیها، زندگی متداخل و دورهمی، نه مستقل و متمایز با حریم امن خصوصی است و بطور مستمر زندگی یکدیگر را رصد و نقد و قضاوت و دخالت میکنند و بدون داشتن انگیزه و اهداف متعالی، ذهن درگیر با مسائل بی ارزش دیگران دارند. ایرانیهای گمراه درحالی به زنان هنرمند اهانت میکنند که نمیدانند گناه بزرگی مرتکب میشوند و بعید نیست همین افراد مورد لطف خدا، و بدگویان و مزاحمان حق پندار اهل دوزخ باشند.
پاسخ + 0 0 --
m 1403/02/11 - 09:50
تداوم حکومت جهل گرا و ازادی ستیز ایران، نشانه عقبماندگی ژنتیک نسل ایرانیست که به وعده ها و خرافات و زندگی انگلی بیشتر وابسته و امیدوار است تا واقعیات و تلاش و تفکر. فرهنگ فاسد ایرانی با .... اصلاح نمیشود و درگیریهای درونی جامعه متقلب و دروغگو و شیاد و دزد، مهمترین عوامل عدم پیشرفت علیرغم قدمت تجمع چندین هزارساله است. انها که بنام دانشمند ایرانی در غرب فعالیت میکنند، اغلب نفوذی و اخلالگرند و عامل حوادثی مانند انفجار سفینه چالنجرند.
پاسخ + 0 0 --
m 1403/02/31 - 23:19
جامعه ای که هدف ندارد، قانون ندارد و بدون قانون، نظم وجود ندارد و در فقدان نظم، امنیت و پیشرفت ناممکن است. جامعه اشفته و پراکنده ایران قدیم با تنوع قومی متخاصم و درون درگیر، عقبماندگی چندهزارساله را تجربه کرده. این مردم با قانون و احترام به حقوق دیگران بیگانه، و در اختلافات جزئی درگیریهای خونین داشته اند. ورود تکنولوژی به ایران موجب رفاه و اگاهی و تحولات گسترده و تعامل بیشتر افراد و بهبود روابط شده اما بی هدفی یا اهداف بی ارزش یا مخرب، همچنان معضل اصلی جامعه است. ترویج خداپرستی، ضامن اصلاح و پیشرفت جامعه نیست و بی ارزش بودن دنیا در نظر خداپرستان، انگیزه کسب علم را تضعیف میکند و از طرف دیگر هیچ تضمینی وجود ندارد که یک مسلمان مسئول تخلف نکند و صادق و شفاف باشد. فحشهای ناموسی و چادر بهم مرتبط و مختص ایرانیان است که در بی هدفی، افکار اهریمنی داشته، و در دروغ و شیادی و بدخواهی و رذالت و درگیری و غارت و تجاوز استاد روزگارند.

نظر شما

صدای معلم، صدای شما

با ارائه نظرات، فرهنگ گفت‌وگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.

نظرسنجی

میزان استفاده معلمان از تکنولوژی آموزشی مانند ویدئو پروژکتور ؛ تخته هوشمند و .... در مدرسه شما چقدر است ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور