درست زمانی که گرتا تونبرگ، نوجوان سوئدی، در اوت 2019 فاصله ی میان پلیموت انگلستان تا نیویورک را با قایقی بادبانی پیمود تا در اجلاس اقلیمی سازمان ملل شرکت کند، این پرسش، ذهن بسیاری از صاحب نظران را به خود مشغول کرد که چه فرایندهایی در سیستم آموزش و پروش سوئد در حال وقوع است که یک نوجوان 15 ساله را قادر می سازد، تا به نمادی جریان ساز در دیپلماسی سیاسی بدل شود، که علاوه بر نامزدی جایزه ی صلح نوبل، یکی از مهمانان دائم سازمان ملل متحد باشد، در بسیاری از مجامع بین المللی سخنرانی کند و به عنوان مذاکره کننده ای قابل احترام با رهبران کشورهای بزرگ به گفتگو بنشیند.
پاسخ به این پرسش بی تردید نیاز به مطالعه ی جدی در تحولات آموزشی و تربیتی کشورهایی چون سوئد دارد که از موضوع این نوشتار خارج است. در این میان اگر از وظایف دولت به عنوان یکی از متولیان عمده ی حوزه ی آموزش و پرورش بگذریم، این مساله در مقابل ما قرار دارد که در حوزه ی رسانه های جدید و مشخصا محتوای فضای مجازی در ایران تا چه اندازه موفق عمل کرده ایم؟ و عمده محتوایی که برای این گروه سنی تولید کرده ایم، شامل چه مواردی می شود؟
با گشتی مختصر در فضای مجازی متوجه می شویم که در زبان فارسی وب سایت هایی که گروه سنی نوجوانان را شامل می شوند، به سختی از انگشتان دو دست تجاوز می کنند و محتوای موجود در این وب سایت ها بیش از آن که برآمده از دغدغه های نسلی و خاستگاه اجتماعی و زمانی این گروه سنی باشد، بیشتر از منظری اخلاقی و با عینک دنیای بزرگسالان تولید شده اند، حتی مخاطب بسیاری از مطالب تولید شده، خود بزرگسالان هستند، که در آن کارشناسان و نویسندگان این وب سایت ها توصیه هایی را جهت مواجهه با نوجوانان در اختیار والدین قرار داده اند؛ بازی، سرگرمی و قصه های حکمت آموز، باقی محتوای این سایت ها را تشکیل می دهند. اینک اما، در حالی که گرتا تونبرگ، نوجوان سوئدی، با نگاه های غضب آلود، خشم خود را در مجمع عمومی سازمان ملل متحد به ترامپ و سیاست های ضد محیط زیستی اش ابراز می کند و پشت تریبون این نهاد بین المللی، از تغییر در رویکرد دولت ها سخن می گوید، این پرسش، ذهن ما را مشغول می کند که اگر از ابتدا به جای سیاست تک صدایی حاکم بر دوره نوجوانی، به شنیده شدن صداهای نوجوانان در ایران کمک می کردیم، امروز در کجا قرار داشتیم؟ و فضای مجازی و رسانه های آن، در این تغییر نگرش چه سهمی دارند؟
این در حالی است که در زبان انگلیسی، وب سایت های تخصصی نوجوانان، از رشد کمی و کیفی قابل توجه برخوردارند. نکته ی حائز اهمیت در این میان این است که بیشتر این وب سایت ها، جنبه های مشارکتی جدی ای برای نوجوانان دارند؛ برای مثال وب سایت Scenarios USA از نوجوانان می خواهد که مسائل و مشکلات اجتماعی را در قالب پست هایی ویدئویی در سایت منتشر کنند و از این مجرا حضور فعالانه ی نوجوانان را در مسائل عمده ی اجتماعی، مثل اعتیاد به مواد مخدر و مخاطرات اجتماعی، سبب می شود؛ یا Listen Up وب سایتی است که نوجوانان را تشویق می کند تا پروژه های رسانه ای خود را با دیگران به اشتراک بگذارند؛ وب سایت Young Composers هم یکی از وب سایت های محبوب نوجوانان است که در آن تولیدات موسیقایی این گروه سنی منتشر می شود.
آنچه در بیشتر این وب سایت ها خودنمایی می کند، دعوت به مشارکت نوجوانان است تا ضمن تبادل دو طرفه و درگیر کردن این گروه با مسائل و مشکلات اجتماعی، فرصتی برای شناختن و آشنایی با دنیای نوجوانان در اختیار پژوهشگران و سیاست گذاران قرار گیرد. در حقیقت، این وب سایت ها با ایجاد یک فضای مشارکتی، بدل به بانک اطلاعاتی ای می شوند که امکان رصد کردن دغدغه های نسلی این گروه سنی را برای متخصصان امر فراهم می کنند؛ امری که متاسفانه جای خالی آن در سپهر اجتماعی ما به شدت احساس می شود.
در واقع رویت دنیای کودک و نوجوان، در زیر سیطره ی نگاه های تربیتی و اخلاقی، ناممکن شده است و ما هیچ صدایی از دنیای اجتماعی نوجوانان امروز نمی شنویم. تک صدایی حاکم بر نظام تربیتی و اخلاقی کودکان و نوجوانان، آن هم در فضای مجازی که ذاتا پولی فونیک و چندصدایی است، اگر نگوییم نوعی نقض غرض است، که احتمالا حاصل طرز تلقی ای است که از همان ابتدا در فضای عمومی و اجتماعی، رسانه های جدید را برای دنیای کودکی و نوجوانی، نه به مثابه ی یک فرصت، که به عنوان یک تهدید شناخته و در نتیجه از همان ابتدا به جای بهره برداری از آن، بیشتر انرژی فکری و اندیشگانی خود را صرف مقابله و محدود کردن آن نموده است.
البته از منظر تاریخی، این هراس و تهدید انگاری، تنها محدود به رسانه های جدیدی چون اینترنت نبوده است؛ از دیرباز در ایران، دوره ی کودکی و نوجوانی، به عنوان دوره ای حساس و مخاطره آمیز فهمیده شده است؛ دوره ای که در آن، خانواده ها پیوسته کوشیده اند تا با نظارتی حداکثری، سپری شدن سریع و سالم این دوره را در فرزندان خود تضمین کنند.
از این روست که در این دیار، کمتر تلاش شده تا دوره ی کودکی و به ویژه نوجوانی به عنوان صدایی مستقل، امکان بروز پیدا کند؛ برای مثال، در حالی که طبق روایت گنجینه اسناد بهارستان در سال 1297 خورشیدی، اولین کودکستان ایران در تبریز توسط مادام سروریان تاسیس شد و تا سال 1305 تنها 5 کودکستان در کشور راه اندازی شد، در ایتالیا، که یک کشور درجه دوی اروپایی بود، 5902 کودکستان فعال بود که تا آن زمان، بیش از صد هزار کودک ایتالیایی را تحت آموزش قرار داده بودند. در حالی که در همین دوره، گزارش هایی در دست است که والدین ایرانی از این که کودکان شان در مدرسه صدای حیوانات را تقلید می کردند، شکایت داشتند و آن را خلاف اخلاق و ادب می دانستند.
بر طبق سندی مربوط به سال 1312، اداره معارف شهر رشت، طی دستور العملی اعلام کرد که کودکان از بدو طفولیت تا وصول به سنی که برای شروع به تحصیل مقرر شده است، باید در کنار مادران، پرورش یابند و از رفتن به کودکستان احتراز کنند.
اگرچه تولید محتوا برای کودکان و نوجوانان در رسانه های مجازی امری متاخر است، اما در حوزه ی مطبوعات، از دیرباز تلاش های زیادی در این زمینه صورت پذیرفته است؛ اولین مجله ی کودکان و نوجوانان در ایران، سپیده ی فردا نام داشت که در مرداد 1332 توسط آذر رهنما منتشر شد. رویکرد غالب تعلیم و تربیت از سرمقاله ی شماره ی اول نشریه ی سیپده فردا هویدا بود؛ در این مطلب، یگانه هدف مجله، خدمت به کودکان کشور از راه پرورش صحیح و آشنا کردن مربیان آنان با آخرین اصول تعلیم و تربیت، معرفی شده بود.
این رویکرد تربیتی -که محور آن تسری دادن دنیای بزرگسالی به جهان کودکی بود- هرگز از دکترین رسانه های چاپی، تصویری و مجازی ما کنار گذاشته نشد. کمتر از یک دهه بعد در 1341 شورای کتاب کودک، در 1343 مرکز انتشارات آموزش و پرورش و در نهایت در 1344 کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آغاز به کار کردند. اگرچه تاسیس سریالی این نهادها در توسعه ی نهاد کودکی و نوجوانی بسیار حائز اهمیت تلقی می شود، اما غلبه ی رویکرد تربیتی و تعلیمی، که ذیل گفتمان روانشناسی رشد ممکن شده بود، به استقرار و قدرتمند شدن تک صدایی در حوزه ی کودک و نوجوان دامن زد و مجال تعامل و گفتگو با دنیای نوجوانی را دشوارتر کرد.
اینک اما، در حالی که گرتا تونبرگ، نوجوان سوئدی، با نگاه های غضب آلود، خشم خود را در مجمع عمومی سازمان ملل متحد به ترامپ و سیاست های ضد محیط زیستی اش ابراز می کند و پشت تریبون این نهاد بین المللی، از تغییر در رویکرد دولت ها سخن می گوید، این پرسش، ذهن ما را مشغول می کند که اگر از ابتدا به جای سیاست تک صدایی حاکم بر دوره نوجوانی، به شنیده شدن صداهای نوجوانان در ایران کمک می کردیم، امروز در کجا قرار داشتیم؟ و فضای مجازی و رسانه های آن، در این تغییر نگرش چه سهمی دارند؟
خبرآنلاین
نظرات بینندگان
می شود که ما اهل سخن صرف
هستیم و اروپا اهل عمل.
آنان چون عملگرایند پیش افتاده اند
و ما چون نابغه سخنوری هستیم
درجا می زنیم. من قایق سواری
بلد نیستم چه رسد به جسارت و
شجاعت چنین حرکتی.
ما را همچنان در پستوی نادانی و ناتوانی نگه دارید تا عمر خلافت شما دراز باشد. نه مرا اراده و فهم حرکت
است نه شما را میل چنین کاری.
پس بخوریم و بخوابیم که ما معتقدیم
انسان حیوان است نه انسان.!!
گرتا می سازد، آموزش پنهان مدارس
ما هم فراگیری شیوه های نامشروع
ثروت اندوزی است. نردبان ترقی
ساختن همنوعان حتی خویشان است.
آنها موفق شده اند شعور ملی را با
آموزش بیفزایند و ما طول و عرض
مدیریت نالایق را.
آموزش برای آنها پله بهینه کردن است
و برای ما پله دانشگاه رفتن.
و......... من معلم از جبر جغرافیایی
اجتماعی و آموزشی رنجورم.
خلاقیت رو کور میکنه
حق انتخاب رو میگیره
علایق رو دور میکنه
و ربات های بی احساس و شبیه به هم تحویل جامعه میده!
هایزنبرگ نظریه عدم قطعیت خود را بیان کرد و بحث بالا گرفت
انیشتن گفت خدا با جهان هستی تاس بازی میکند
بور گفت انیشتن دست از این بردار که به خدا بگی چی کار کنه
(البته مفهوم کلی این بود عین جملات را به یاد ندارم)
من هم به شما می گویم شما و هم مسلکان شما به راستی در چه جایگاهی هستید که به خدا میگید چی کار کنه ؟
لازم به ذکر است که ازمایشات در دهه ۷۰ و ۸۰ میلادی اثبات کردند حق با بور بود ! ظاهرا خدا دارد تاس میاندازد
خواهش میکنم به این هم فکر کنید که شاید شادی خدا انچه شما باور دارید نباشد
خواهشا تایید کنید
باید رسید هزینه این قایق و قایق سواری را چه کسی یا کسانی پرداختهاند و هدفشان از این هزینهکرد چه بوده؟ هزینه قایقهای اسکورت کنندهاش را چه کسی پرداخته؟
گرتا در سازمان ملل سخنان بسیاری زد که بعضی آن قدر تخصصی بودند که از حوصله سیاستمداران خارج است؟ در همان زمان هم برخی معتقد بودند سخنان گرتا در مورد محیط زیست حرفهای خودش نیست. خیلی که خوشبین باشیم سخنان طبقهای است که او در آن زندگی میکند.
میگویید از ایران نمیتوانیم چنین شخصی داشته باشیم؟
میتوانیم!
پول و حرفهای باب میل طبق سرمایهدار جهانی؟
قول بدهیم که همین حرفها بزنیم دختر سرزمینمان را نه با قایق که با کایت تا سازمان ملل اسکورت میکنند؟
برای آزمون رتبه 5 : چهل سوال در چهل دقیقه و کسب حداقل 80 امتیاز از کل(100امتیاز) و اینکه در صورت رد شدن از آزمون تا چندین ماه باید به انتظار تغییر حکم ماند ، مجموعا فشار مضاعفی را بر کسی که آزمون میدهد وارد میکند به صورتی که در زمان کم یک دقیقه برای هر سوال ، قدرت تحلیل را از شخص می گیرد . به نظرم این همه سخت گیری برای این آزمون منطقی نیست.
یا زمان آزمون را زیاد کنید یا تعداد دفعات آزمون را به ماهی دوار افزایش دهید یا حد نصاب قبولی را از 80 کاهش دهید.
بجای کلمات قلمبه سلمبه؛ زبان در کام بگیرید و از الان بگید اوکی منم کاری که در حد توانمه انجام میدم نه این حرفای صدمن یه غاز زیباتون