وسواسی که این روزها معلمان برای انتخاب رنگ اعتراضات خود به خرج میدهند، و آن را «صنفی» و نه «سیاسی» معرفی میکنند، آیا واقعاً حکایت از غیرسیاسی بودن این اعتراضات دارد؟
به نظر میرسد، این نسبت، بیشتر حکایت از دستکم گرفتن قدرت مفاهیمی در خور احترام، مثل «مبارزه سیاسی برای عدالت» در نزد ما دارد. واقعاً عجیب است، «مبارز سیاسی» عنوانی شریف و دارای تشخص است که بسیاری از سیاست مداران، روحانیون، دانشمندان، شعرا، نویسندگان، دانشگاهیان، سپاهیان و دولت مردان شهید و زندة ما بدان افتخار میکنند، و احتمالاً این احساس افتخار از پدرکشتگی با شاه ظالم یا حکومت شاهنشاهی برنیامده است، بلکه از مبارزه با ظلم و بیعدالتی در اشکال آشکار و پنهان برآمده است. ناتوانی از پیگرد عدالت، عارضهای است که هر شخص، اجتماع، یا جمهوریای ممکن است، بنا بر دلایل مختلف بدان مبتلا شود.
حال چه شده است که این مفهوم تا این حد بدنام شده است، تا جایی که صاحبان «اعتراض» اکراه دارند از این که اعتراض صنفیشان را یک مبارزة شرافتمندانة سیاسی برای گسترش عدالت بخوانند؟
احتمالاً میدانیم، یک مبارز سیاسی، لزوماً یک برانداز یا یک مخالف ارکان نظام نیست، بلکه بالعکس، ممکن است یک مصلح وفادار به ارکان نظام باشد. او میتواند یک «مبارز» خطاب شود، از آن رو که از جای برخاسته است تا با هر وسیلة مشروعی که در اختیار دارد، اعتراضاش به بیعدالتی را درون جمهوری که عضوی از آن است، و بدان وفادارنه خدمت میکند آشکار کند و این مبارزه میتواند «سیاسی» خطاب شود، از آن رو که مطلوب گمشدة او یعنی «عدالت» امری اجتماعی و سیاسی است، و این مطلوب ممکن است به دلیل شیوههای نادرست تدبیر امور زندگی اجتماعی که بدان «سیاست» میگویند، مفقود شده باشد. عدالت مطلوبی است که افراد به دلیل انحراف از مسیرهای درست زندگی، ممکن است نسبت به پیگرد آن بیتفاوت یا سست شوند.
اعتراض معلمان به گفتة برخی فعالان این عرصه، یک حرکت صرفاً صنفی و نه سیاسی است. اما به نظر میرسد، انتخاب رنگ صنفی برای حرکتی که ماهیتاً اجتماعی و سیاسی است –و شاید از سر احتیاط که البته شرط عقل است انتخاب شده است- آن را از بسیاری امتیازات که مبارزات سیاسی برای عدالت از آن برخوردارند، محروم میکند.
من در این یادداشت، به یکی از این موارد اشاره میکنم، اما پیش از معرفی آن، مایلم به عنوان نویسندة علاقهمند به «درس» و «سخن معلم»، بهویژه از نوع « اعتراض »آمیز « عدالت »خواهانهاش، و بنا بر یکی از علائق کارگروه فلسفة تربیت، خوانندگان و نویسندگان علاقهمند را به تأمل و ارائة یادداشتهایی در زمینة راههای قدرتمندتر کردن «سخن اعتراض معلم» دعوت کنم. به عنوان مثال، چطور میتوان به قدرت رتوریک [1] سخن اعتراض معلم افزود به گونهای که بتواند، در درجة اول، نظر مردم را به خود جلب کند تا در درجة دوم بتواند تغییر و بهبود، نه فقط برای جمهور معلمان، بلکه برای جمهوریمان به همراه آورد؟ آیا صنفی، و نه سیاسی خواندن این اعتراض بر قدرت تأثیر و رتوریک آن میافزاید یا از آن میکاهد؟ آیا سرانجام موفق میشویم به «جمهور» معلمان درون تصویری بزرگتر، یعنی «جمهوری»مان بنگریم، و نشان بدهیم که چطور خیر دومی در گرو خیر اولی است، و مبارزة سیاسی معلمان برای عدالت، بر خلاف نظر عدهای، نهتنها ضایعهای برای جمهوریمان نیست، بلکه به باروری و تحقق آن کمک میکند؟
با این سؤالات، و برای جست و جوی پاسخ آنها به سهم خودم، به یکی از محرومیتهای احتمالی اشاره میکنم که زدودن رنگ سیاسی از اعتراض معلمان پدید میآورد.
«اعتراض» محروم از جلب نظر مردم
به نظرم، « صنفی » و نه « سیاسی » خواندن این اعتراضات، نوعی محرومیت از قدرت تأثیر برای سخن اعتراض معلم است. در درجة اول، نظر مردم را به خود جلب نمیکند، زیرا این پیام ضمنی را با خود حمل میکند که ما طالب خیری به نام «عدالت» برای «خودمان» هستیم، نه برای مردم.
بگذارید قدری از تخیلمان برای آزمون قدرت رتوریک اعتراضات منحصراً صنفی کمک بگیریم!
تصور کنید، شما عضوی از یک خانواده پرجمعیت هستید؛ مثلاً فرزند ذکور سوم خانوادهای هستید که بنا به دلایلی، همانند دو برادر بزرگتر خود محبوب و مورد توجة پدر متمول خود نیست، اما خوشبختانه مورد علاقة مادر و خواهران و برادران کوچکتر از خود هست. پدرتان مثل بسیاری از پدرهای دنیا، همان شخص قدرتمندی است که سیاست و تدبیر امور منزل به عهدة اوست، و مثل بسیاری از پدرهای سنتی دنیا، یکی از سیاستهای مسئلهساز او این است که به فرزند ذکور ارشد خانواده، بیش از سایر خواهر و برادرانش پول تو جیبی میدهد. حال تصور کنید، شما نوجوان معترضی هستید که تحت تأثیر تعالیم معلم محبوب و عدالتجوی ادبیات سال اول دبیرستان خود در پی عدالت است. اگر واکنشتان به پدرتان، صرفاً مطالبة پول تو جیبی برابر با برادران بزرگتر باشد، «صنفی» و کاملاً پسرانه عمل کردهاید، و این میتواند واقعاً پیگرد عدالت نباشد. حتی بعید است، بتوانید توجه و همدلی دیگر اعضای خانواده، از جمله مادر، خواهران و برادران کوچکتر علاقهمند به خودتان را جلب کنید. پس، در این تصویر، شما فقط یک مبارز تنها، و خواهان پول تو جیبی برابر با برادران بزرگتر از خود هستید.
در حالی که عدالتی که معلم محبوب و عدالتجوی شما از آن سخن میگوید، یک خیر همگانی است، و شخص «در پی عدالت »، فقط خواهان عدالت برای خود نیست، بلکه خواهان این خیر برای نوع بشر است. این بدان معناست که شخص جویای عدالت برمیخیزد و زره به تن میکند، اما ترجیح میدهد به جای این که به جنگ پدر و رقابت با برادران خود برود، به جنگ سیاستها برود، سیاستهایی معیوب و مسئلهساز که مثل چیزهای دیگر، ریشه در سنتها دارند؛ سنتهایی رسوب کرده و بیبهره از نقد و پالایش که آنها را تقویت میکنند و استمرار میدهند.
خوب است دوباره به مثالمان بازگردیم. فرض کنید، پدر برای فرونشاندن خشم پسر معترض مجاب شود که به او پول تو جیبی برابر با دو برادر دیگر بدهد، آیا اکنون حق به حقدار رسیده است، و پیگرد عدالت پایان یافته است؟ اگر شرح ماجرا را برای معلم راستین عدالتجوی خود تعریف کنید و نظرش را بپرسید، احتمالاً میگوید، این پیگرد حتی آغاز نشده است تا چه رسد به این که به پایان برسد. آنچه واقعاً اتفاق افتاده است، این است که شکافی بر شکافهای پیشین افزوده شده است. شکافی که بیش از هر چیز همبستگی خانواده را به مخاطره انداخته است. او احتمالاً خواهد گفت، تو نهتنها موفق نشدی نظر و همراهی خواهر و برادران کوچکتر را به عملات جلب کنی، و الگویی شایسته از عمل عدالتخواهانه را از خودت به نمایش بگذاری، بلکه چهبسا اعتماد و علاقة آنها به خودت را نیز از دست دادهای.
یکی از امتیازات مبارزات سیاسی برای عدالت که یک خیر همگانی و ایدهآل اسمی و رسمی همة جمهوریهاست این است که خود را در تنگنای یکی از انواع توجیه، مثلاً اقتصادی (نظیر مطالبة دستمزد بیشتر برای پرستار، کارگر یا معلم) نمیاندازد، بلکه با انواع توجیههای سیاسی، دینی، اخلاقی و اجتماعی رتوریک قدرتمندتری را برای جلب نظر مردم به کار میگیرد. معلمان حتماً بدین نیاز دارند، زیرا نباید در راه رسیدن به خیری، خیری اولیتر را از دست بدهند. نباید همچون برادر سوم قصة ما، بیمحابا علاقه و اعتماد مردم را به خود از دست بدهند.
بنابراین، میتوان پیشبینی کرد:
- «درد معلمان فرق است، نه فقر» از رتوریک قدرتمندتری برخوردار خواهد شد، اگر مطالبة « صنفی » خود را از توجیههای «سیاسی» محروم نکند. فقط خود را رنجور از «فقر» و «فرق» نبیند، بلکه آن را عامل شکاف، مخل همبستگی، ایجاد آشفتگی و تهدیدکنندة سلامت جامعه و جمهوریمان معرفی کند. اگر واقعیت داشته باشد و جمهوری یک ارگانیسم زنده است و زندگی این ارگانیسم در گرو سلامت تک تک ارگانهای حیاتی آن است. آنگاه انتظار میرود، مغز تدبیرگر این ارگانیسم، هنگام مطلع شدن از ابتلا شریانها به تصلب، فرمان مقاومت در مقابل بیماری را برای شریانها صادر نکند، بلکه فرمان انجام اقدامات لازم را صادر کند. و این فرمان یک تدبیر و یک اقدام خطیر «سیاسی» برای پیشگیری از سکته و به خطر افتادن سلامت کل ارگانیسم است.
- «درد معلمان فرق است، نه فقر» از رتوریک قدرتمندتری برخوردار خواهد شد، اگر علاوه بر تقبیح فرق، فقر را هم تقبیح کند، و از توجیههای «دینی» برای قدرتمندتر کردن مطالبة «صنفی» و «سیاسی» خود بهره بگیرد. درد معلمان فرق است، از آن رو که پیامد آشکار آن گسترش فقر است، فقر غربت و دوری میآورد [2]. فقر به همان اندازه که موجب سستی دین [3]، مخل همبستگی، و موجب آشفتگی ماست، عیب و نقصان جمهوری دینی مطلوب ما، و موجب سستی آن است. از خاطر نمیبریم، رهبر محبوبمان، حضرت علی(ع)، به فقر برای کاستن از رنج اقشار فقیر جامعه تظاهر میکرد. چنین نبود که به فقر اقتصادی تن داده باشد یا بدان مفتخر باشد، او با وجود برخورداری، تا ریشهکنی فقر، و برخورداری همة مردم از زندگی خوب، از بسیاری از مواهب مادی زندگی صرف نظر کرد، تا بتواند نمایندة عدالت و یک مبارز سیاسی برای گسترش عدالت باقی بماند.
- « درد معلمان فرق است، نه فقر» از رتوریک قدرتمندتری برخوردار خواهد شد، اگر خود را از انحراف و آلودگی به اغراض غیراخلاقی و بیاخلاقیهای جناحهای سیاسی حفظ کند، و مطالبة « صنفی »، « سیاسی » و « دینی » خود را با بهرهگیری هرچه بیشتر از توجیههای «اخلاقی» قدرتمندتر کند. اگر تبعیض بد است و اگر اعتراض برای گسترش عدالت خوب است، پس همواره باید درست عمل کرد، خواه جناح من بر سر کار باشد، یا جناح رقیب من.
- « درد معلمان فرق است، نه فقر» از رتوریک قدرتمندتری برخوردار خواهد شد، اگر خود را از حصار یک «اجتماع» صنفی فراتر ببرد، و در تصویر «جامعة» بزرگتر ببیند، و مطالبة « صنفی »، « سیاسی»، « دینی»، و « اخلاقی » خود را با توجیههای «اجتماعی» قدرتمندتر از قبل کند. پس، درد معلمان فرق است، زیرا شواهدی اجتماعی وجود دارند که نشان میدهند، فرق گسترشدهندة «فقر اجتماعی» است؛ موجب جدایی و دشمنی میان مردم میشود. رشتههای پیوند اجتماعی ما را سست، و ما را خودخواه، و نسبت به یکدیگر بیگانه میکند.
در نتیجه، احتمالاً « سخن » و « عمل » اعتراض معلمان قدرتمندتر خواهد شد، اگر فقط یک مبارزة صنفی نباشد، بلکه یک مبارزة سیاسی برای گسترش عدالت و برآوردن خیر جمهوریمان باشد.
من از اینجا مینگرم که معلمان راستین در سکوت فریاد میزنند: درد ما فرق است، زیرا فرق موجب گسترش فقر (از فقر مادی و اقتصادی گرفته تا فقر اجتماعی)، مایة سستی دین و جمهوری دینی، شیوع بیاخلاقی، و ایجاد شکافهای عمیق اجتماعی میان مردم میشود، و ما پاسداران فرهنگ از همة اینها بیزاریم، و برای گسترش عدالت مبارزه میکنیم.
پینوشت:
[1] رتوریک Rhetoricبه شرایط و شیوههایی از استدلالپردازی دلالت میکند، که به دور از فریبکاری، شکل مجابسازی و جلب نظر مردم را به خود میگیرند.
[2] «... فقر و تنگدستی در وطن مایة غربت است» (نهجالبلاغه، ترجمة محسن فارسی، ص 468).
[3] «ای فرزند، من از تنگدستی بر تو واهمه دارم، از تنگدستی به خدا پناه ببر، زیرا تنگدستی مایة سستی دین است» (به فرزندش محمد حنفیه، نهج البلاغه، ترجمة محسن فارسی، ص 526).
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
نظرات بینندگان
هیچ کدام از ما صدق نیت مجلسیها رو قبول نداریم و از این جهت هوشیارانه میگیم.....خودتونین.دیگه حق نگاه ابزاری به مارو ندارین این کار مجلسیها کثیف ترین چهره ونماد سیاست بازی است .
اتفاقا فرهنگيان سياسى بدليل وصل بودن به يك جناح و دسته خاص معمولا در رفاه نسبى هستند و اگر اعتراضى هم مى كنند يا بنفع جناح و دسته خود و يا براى زياده خواهى است و تاحدودى كارشان موج سوارى است آن اعتراضى كه واقعى و بدور از هرگونه زياده خواهى واز روى صداقت است اعتراض به نداشتن معيشت نسبى و فقر است كه به گفته بزرگان " فقر ايمان را از بين مى برد " و اعتراض صنفى معلمان از سر درد و ناراحتى است زيرا ديگر يك بچه خردسال هم حاضر نيست در آرزوهايش معلم را شغل آينده خويش بداند اما هنوز بزرگترها حرف شغل انباء بودن و عشق معلمى مى زنند عشق بى منطق همان جنون است و بقول سخنان بزرگان مظلوم گاهى از ظالم بدتر است به هر حال تا وضعيت قشر معلمين (لطفا با مديران ، روسا و معاونين مناطق ، وزير و پستهاى ادارى و رده بالاى آپ اشتباه نشود منظور معلمين مطلق و مظلوم بدون گرايشهاى جناحى و سياسى است ) رسيدگى و فقر آنها چاره نشود حرف از سياست و بدو خوب اين وزير و آن وزير و يا حرفهاى قلمبه زدن دردى را دوا نمى كند والسلام
فانی باید بره همون مدارس غیر انتفاعی و خصوصی خودش رو ادراه کنه و افرادی از معلمین که من شک دارم معلم باشند مثل حسینی که اینجا کامنت میذاره و مدافع فانی و خصوصی سازیش هست و آقای اسکندر لطفی عضو صنف معلمان رو هم ببره پیش خودش تو همون مدارس خصوصیشون مردم رو بچاپند
راستشو بگو شما فرهنگی هستی؟ادبیاتت که به .....میخوره؟
دوما ، ! در ادامه ....
در جامعه ی ما ،میگوییم ، سیاست ما عین دیانت ماست و دیانت هم به قوانین الهی وابسطه است ، بنابراین مطلوب است : نباید به قوانین الهی اعتراض کرد . این دیدگاه در بعضی ها !! همه ی قوانین از ریز تا درشتش را اسلامی میداند حتی اگر قوانین تصویب شده در دهه های بیست و سی باشه! خانم دکتر موضوعات و مسائل ساده را بسیار پیچیده و بیات کرده ایم ، خدا از تقصیرات همه مون بگذره !!!!
5- آموزشی : عدم ارائه نا مناسب ضمن خدمت ها و عدم ارتباط صحیح آموزش و پرورش با دانشگاه و عدم فراهم نمودن مناسبات و شرایط لازم برای ادامه تحصیل فر هنگیان که اکثرا با هزینه شخصی و علاقه شخصی انجام می شود6-رفاهی : ستاد اسکان نا کارآمد و ضعیف و نداشتن خانه های معلم در خور و شان معلمان 7-مسائل روانی:مصداق آن فشار و استرس روانی بیش از حد که گاهی بعضی از معلمان عزیز را تا حد آسیب روانی و سکته پیش برده در حالی که با روشهای روانسنجی و روانپزشکی می توان تایید کرد که فر هنگی عزیز نیاز به استراحت و مراقبت ویژه پیدا می کند1ساعت تدریس=8 ساعت کاردر اینجا لازم است که تعریف معلم و کارمند کاملا مشخص شود8-برنامه ریزی اقتصادی:عدم وجود معاونت اقتصادی در وزارتخانه و عدم پرداخت موارد مشخص شده قانونی و تکلیفی از سازمان های دیگر که موجب انباشته شدن سهم طلب آموزش و پرورش در طی سال های مختلف مطابق 100 ها هزار سند مالی پرداخت نشده 9-مالی: زیر خط فقر بودن اکثریت فر هنگیان محترم و عدم بر خورداری از مزایای پرداختی مثل عیدی ناسبت ها و بن ها و اضافه کاری و وام های بانکی و تسهیلات دیگر
1- آیا اعتراضات فرهنگیان از نوع اغتشاشی است یا صنفی که تنها بازتاب بحران نابابری فرصت ها در بین کارمندان دولت است؟
2- آیا نابرابری فرصت ها در بین بدنه ی آموزش و پرورش هم وجود دارد؟ (عوامل ستادی- غیر ستادی)-عوامل اجرایی( مدیر- معاون- کارمندان دفتری) با معلّمان- مقاطع مختلف( ابتدایی- راهنمایی- متوسّطه)- (زنان و مردان)
3- بر خلاف عدّه ی قلیلی از فرهنگیان که در اعتراضات شرکت می کنند، چه عامل یا عوامل دیگری، عدّه ی کثیری از آن ها (مخصوصاً عوامل ستادی - مدیران- معاونان- عوامل اجرایی- زنان- بازنشسته ها- مقاطع ابتدایی و تا حدودی راهنمایی) به سوی مدارس و کلاس ها می کشاند؟
6-شما تا حال چند مناسبت و تولد مذهبی را بدون عیدانه به چشم دیده اید 7-آیا شده که در هفته بانکداری به شما پولی ندهند بجای آن به یک کاغذ ابر و باد توجه کنند ولی برای ما اتفاق زیاد افتاده 8-قبول دارم بعضی از کارها مثل کار شما سخت و حساس هست ولی تا بحال به فرزندتان درس داده اید 1ساعت درس مطابق استاندارد یونسکو برابر 8 ساعت کار عادی هست 9- در سطح ستادی نیز نابرابری دیده می شود 10- دولت ها در سنوات گذشته به تعهداتشان درست عمل نکردن 11-شما قبول می کنید سنوات باز نشستگی تان را طی چند ماه خرد خرد بدون حساب سودش بدهند؟
اگر حالتی خاص موجب شود که هزار نفر،هر کدام یک ریال ضرر کنند امّا یک نفر هزار ریال نفع ببرد، این فرد انرژی فراوانی صرف حفظ این حالت خواهد کرد، امّا هر یک از آن هزار نفر زیان دیده، از خود فقط دفاعی ناچیز خواهند کرد و در نهایت نیز به احتمال زیاد، آنکه با علاقه و پی جویانه برای حفظ منافع هزار ریالی خویش اقدام کرده است، پیروز خواهد شد.
1- آیا می دانید حقوق یک لیسانس در شرکت نفت بدون احتساب اضافه کاری و مزایای دیگر با 14 روز کاری در ماه 15،000،000 تومان است؟ 2- آیا می دانید حقوق یک قاضی با مدرک لیسانس در دادگستری بدون اضافه کاری و ماشین و منزلی که به او می دهند حدود 10،000،000 تومان است؟ 3- آیا می دانید حقوق یک کارمند تأمین اجتماعی با مدرک لیسانس حدود 8،000،000 تومان است؟ 4- آیا می دانید حقوق کارمندان شرکت های آب، برق، گاز بدون احتساب اضافه کاری با مدرک دیپلم یا نهایتاً فوق دیپلم حدود 7،000،000 تومان است؟ 5- آیا می دانید حقوق یک کارگر یا کارمند آتش نشانی حدود 6،000،000 تومان است؟ 6- آیا می دانید حقوق یک کارمند لیسانس کمیته امداد امام خمینی(ره) بدون سایر مزایا و خوار و باری که به آن ها تعلّق می گیرد بیش از 5،000،000 تومان است؟ 7- آیا می دانید حقوق پرستاران بدون احتساب اضافه کاری بیش از 3،000،000 تومان است؟ 8- آیا می دانید حق الجلسه ی شورای شهر به گفته ی خودشان 4،500،000 تومان است؟
9- آیا می دانید 98 درصد بودجه شهرداری ها از طریق مالیات از مردم تأمین می شود؟ 10- آیا می دانید کلیه ی افرادی که در بنیاد مسکن، مسکن و شهرسازی و شهرداری های کشور مشغول به کار هستند در بهترین منطقه شهر خودشان یک مسکن مجانی به آن ها تعلّق می گیرد؟ 11-آیا می دانید بالاترین حقوق در بین کارمندان دولتی( غیر شرکتی) به کارشناسان وزارت امور خارجه، قضات دادگستری، اساتید دانشگا ه ها و نیروهای وزارت اطلاعات تعلق می گیرد؟ 12- آیا می دانید طبق آیه ی «إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ» خدا حال هیچ قومی را دگرگون نخواهد کرد تا زمانی که خود آن قوم حالشان را تغییر دهند. 13- و نهایتاً آیا می دانید اکثریت فرهنگیان نابرده رنج گنج طلب کرده و طمع در میوه ه ی باغ دیگران نموده اند !
دوست عزیز بنده قصد توجیه شما را ندارم چون همه چیز معین است جمله شماست که می گویید 13- و نهایتاً آیا می دانید اکثریت فرهنگیان نابرده رنج گنج طلب کرده و طمع در میوه ه ی باغ دیگران نموده اند !
1- معلمین از فرق و تبعیض و بی عدالتی می نالند2-کدام معلم و کدام باغ و کدام طمع را نشان میدهید 3-من حاضرم کارم را با شما برای مدتی کوتاه جابجا کنم ولی شغلم را به شما نی دهم گرچه حقوقش کم است ولی به کمتر از معلمی قانع نمی شوم نمی گویم کارتان راحت است 4- می دانید من اگر معلم باشم در سه ماهی همه سر کوفتش را به ناجوانمردی و بی انصافی می زنند چند تا کتاب و مجله می خوانم حاضریم در این سه ماه کمک کنیم چون کار سایر ارگان ها کارشان زیاد است نمی رسند به مردم خدمت کنند ماحاضریم در آن ارگان ها با توجه به مدارکم کمک کنم و مثل کارمندان همان سازمان ها حقوق بگیرم هم بقول شما بیکار نیستم هم به مردم خودمان کمک کردیم
4-آیا ما می خواهیم حقوق بالای سایر ارگان ها را کم کنیم یا از حقوق مناسبی که به ما نمی دهند دفاع می کنیم 5-تصورتان این است که شغل ما بسیار آسان است اگر در یک لحظه 30 نفر در مقابل شما باشند و هر 30 نفر هم زمان از شما چیزی را طلب دارند شما چگونه بر خورد می کنید ؟5-در طول یک روز که درس می دهید حدود 4 ساعت سرپا باشید چقدر راحت هستید 5-شما و بسیاری نمی دانید که دست چپ و راست از ما آموختید مگر بلد بودید مرکل صدر اعظم آلمان در جواب اعتراض به مهندسان و پزشکان گفت مگر معلمان به شما نیاموختند پس طبیعی است که حقوقشان از شما بالا تر باشد و همیشه خواهد بود
6-اگر حقوق همه از در آمد جامعه تامین می شود اما حقوق کارمندان بانک که البته در پرداخت حقوق آنها هم بی عدالتی وجود دارد از نرخ سود بانکی که خود یکی از عوامل تورم و شکست تولید است تامین می شود7-طبق قانون بودجه 94 هر سازمانی برای مثال ثبت اسناد را می گویم 5000 هزار تومان به خزانه واریز می کنند ولی سازمان چرا بالای 30 هزار تومان حق ثبت می گیرد بقیه کجا می رود؟آری برادر این است راز حقوق و مزایا در آموزش و پرورش از مردم چیزی نمی گیرند در بانک ها که عملیات ربوی دارند از سود پاداش می دهند از کمر شکسته تولید از تجارت در امور غیر بانکی از هزاران عملیات غیر بانکی بی مجوز پاداش می دهند شما را نمی گویم همین که قصد روشنگری دارید شریف هستید فرا دستانتان را می گویم
معلم نه طمع دارد و نه راحت طلب است بلکه شرافت معلمی را دوست دارد بگذریم که خیلی ها قدرشان را نمی دانند در دورافتاده ترین مناطق جز حضور و خدمت یک معلم کسی را می شناسید؟در کل دنیا ارزش چند چیز را می دانند جز کشور ما علم- آموزش -کار-صداقت-عدالت -تولید چند چیز را بد دارند آیا آنها نمی فهمند آیا آنها اشتباه می کنند آیا آنها نمی دانند که اگر فرهنگ درست شود همه چیز درست می شود آیا آنها نمی دانند که برای ساختن باید آموختن را بها داد برای داشتن بزرگان معلم بها دارد یک کارگر یک پیچ را می بندد اما معلم راه ساختن آچار و پیچ و بستن آن را به 30 نفر آموزش می دهد
به نظر شما کدام باید سود بیشتری ببرد ؟شما در بانک به خاطر چه حقوق می گیرید و ما در فرهنگ بخاطر چه حقوق می گیریم ؟
می توانم از پس مخارج بر آیم مشکل مادی ندارم ولی آنقدر شجاع و فهیم هستم که می دانم حق معلمین سرزمین این نیست که این چنین مورد قضاوت قرار گیرند و این چنین از حقشان را بخورند کدام کس را می شناسید که بخاطر بارور کردن اندیشه دیگران به زندان برود کدام کس را می شناسید که در خط مقدم مبارزه با انحراف و شبیه خون فرهنگی فرزندتان باشد
بزگوارانی از جامعه فر هنگیان در زندان هستند نه بخاطر دزدی اختلاس قاچاق چپاول مردم و سوء اخلاق و جاسوسی فقط بخاطر شجاعت گفتن حق درستی و صداقت و عدالت و فرهنگ و قانون اساسی و هم نوع دوستی و حقوق شهر وندی و ارزش ها که حتی محدودیت های حاکم بر آنها از دیگران نیز بیشتر است شما بپرسید چرا؟ ما که می دانیم چرا؟مگر خواستن حقوق مناسب با مسائل سیاسی و امنیت ملی مناسبت دارد ؟مگر خواستن حق مسکن و مزایا با خط قرمز ها مناسبت دارد در پایان برادر ما از میوه پاک و شجره طیبه خودمان می خواهیم نه از باغ نزول و ربا و چپاول و سر مردم کلاه گذاشتن و گرانفروشی و کمر شکسته تولید
مطلب اینجانب را نگرفته اید منظور من مقایسه معلمان با سایر کارمندان دولت نبود بلکه مقایسه آن هایی(معلم هایی) است که برای رسیدن به حقوقشان در این راه حاضر به پرداخت هزینه آن هستند با کسانی است که حتی حاضر نیستند در تجمع سکوت با همکارانشان همراهی کنند و منظور من از جمله ی( اکثریت فرهنگیان نابرده رنج گنج طلب کرده و طمع در میوه ه ی باغ دیگران نموده اند !) خوب نگرفته ای.
به امید روزی که همه ی افراد( مخصوصاً معلمین عزیز کشورمان) به حق و حقوق خود برسند و تبعیض ها برداشته شود تا این قشر عزیز هم بتوانند شرافتمندانه و بدون دغدغه خاطر به امر مهم تعلیم و تربیت برسند.
موفق و پایدار باشید.
بسیارخوب.