دکتر عباس حاتمی
عضو شورای نویسندگان سخن معلم :
1-چرا نظام آموزشی ما پژوهشمحور نیست؟ چطور میتوانیم این ضعف را اصلاح کنیم؟
ما در کشورمان مشکل 100 ساله داریم؛ یعنی 100 سال است که کشورهای غربی را دیدهایم و فکر کردهایم اگر اتوبان یا ساختمان بسازیم، توسعه اتفاق میافتد. به همین دلیل، 100 سال است که افراد بااستعداد کشورمان، به جای اینکه در رشتههای علوم انسانی تحصیل کنند، در رشتههای مهندسی یا پزشکی درس میخوانند. به جای اینکه فرهنگ پژوهش گری وتحقیق محوری را تقویت کنیم، محفوظات را توسعه میدهیم.
به همین ترتیب، دانشآموختگان ممتاز و باهوش،اول جذب شرکت نفت، شهرداری،بانک و... میشوند و در آخر اگر کسی باقی ماند، به آموزش و پروش می رود؛ یعنی افرادی که نتوانستهاند جذب سازمان های پردرآمد دیگر شوند وارد آموزش و پرورش میشوند. البته از بین 100 نفری که جذب آموزش و پرورش میشوند تیزهوش هم وجود دارند که به خاطر عشق و علاقه وارد این مجموعه شدهاند. اینها همان عزیزانی هستند که اکثرا" جذب مدارس غیرانتفاعی میشوند. اما ، غالب افرادی که جذب آموزش و پرورش میشوند، کسانی هستند که در تحصیلات شان خیلی موفق نبودهاند. این واقعیت تلخی است که آموزش و پرورش ما به خصوص بعد از انقلاب با آن درگیر است. البته با این حرفها نباید زحمات معلمان و دبیران را نادیده گرفت،اما آنان یا از روی عشق و علاقه فداکاری می کنند و به حداقل دستمزد قانع هستند یا چاره ای دیگری ندارند.
در مجموع، به واسطهی اینکه ما حقوق خوبی به معلمین نمیدهیم و آنها از موقعیت مناسب اجتماعی برخوردار نیستند، تعداد آدمهای کیفی تحول آفرین در آموزش و پرورش ما کم است. آن تعداد کم نیز ترجیح میدهند دبیر بمانند، در صورتی که ما باید از آنها دعوت کنیم در کرسی مدیریت یا ریاست منطقه فعالیت کنند، چون در مرحلهی اول باید خود رئیس منطقه مقولهی پژوهش وتوسعه را بفهمد. او باید بداند که پژوهش در آموزش و پرورش محدود به یک پژوهشکده و تعدادی دانشآموز و دبیر نمیشود؛ بلکه پژوهش، همهی بدنهی آموزش و پرورش را در سطوح مختلف در بر میگیرد. پژوهشهای بسیار سادهای که در کلاس اتفاق میافتد تا پژوهشهای مدرسهای و منطقهای در این مجموعه باید مد نظر قرار گیرند.
متأسفانه، در حال حاضر، جو کاذبی در مدارس وجود دارد که بچهها میترسند حرف بزنند و این ترس موجب میشود موضوع تربیت و تفکر انتقادی اتفاق نیفتد و حتی مدارس به محیطی برای یادگیری آسیب های اجتماعی تبدیل شوند.
امروز بعد از 30 سال شما اگر از رئیس آموزش و پرورش منطقه بپرسید، کارکرد تربیتی کدام مدرسهتان خوب است، نام یک مدرسهی غیرانتفاعی را میآورد که خانوادهی دانشآموزانش پولدار و مذهبیاند. اگر بپرسید کارکرد تربیتی کدام مدیر بهتر است، میگوید غیرانتفاعی، ولی این مدرسه دانشآموزان خوب را جذب میکند و خروجیاش هم دانشآموزان خوبی هستند، در حالی که بعد از 30 سال انتظار این است که رئیس آموزش و پرورش منطقه یک مدل علمی داشته باشد و بگوید فلان مدارس (اعم ازدولتی وغیرانتفاعی) به دلیل اینکه نسبت به پارسال 25 درجه بهبود پیدا کرده بهترین مدرسه به لحاظ کارکرد تربیتی است.
در واقع، بسیاری از رؤسا و مدیران آموزش و پرورش معتقدند نمیتوان خوب بودن را اندازهگیری کرد، چون این افراد برای ریاست منطقه ساخته نشدهاند و هیچ دورهی آموزشی طی نکردهاند. بنابراین تخصصهای لازم را ندارند و نمیدانند چگونه یک امر کیفی را باید کمّی کنیم تا امکان مقایسهی علمی ایجاد شود. از آن جایی که این عزیزان بسیار زحمت میکشند، وقتی این حرفها را بخوانند به شدت عصبانی میشوند.
در حال حاضر ، ما تعداد زیادی پژوهشگاه راه انداختهایم، ولی هنوز مفهوم پژوهش در آموزش و پرورش راه خودش را باز نکرده است،کتاب هایی که درمدارس ششم ابتدایی تحت عنوان "تفکروپژوهش" و "کاروفن آوری" تدریس می شوند بسیار ساده و غیرحرفه ای بوده و مناسب برای دوره اول ابتدایی هستند. با ساختن پژوهشگاه و جمع کردن چند نفر دکتر که مسئلهی پژوهش در آموزش و پرورش یک میلیون نفری ما حل نمیشود. آموزش و پروش برای خودش یک کشور است و هر سال باید صدها کتاب و مجله حاصل پژوهشهای عزیزان ما از داخل آموزش و پرورش وارد جامعه شود. اساساً بخش مهمی از کشفیات علمی باید از بدنهی آموزش و پرورش بیرون بیاید، اما ما پیشفرض غلطی داریم که میگوییم پژوهش مخصوص دانشگاههاست و کار آموزش و پرورش انتقال یک سری مفاهیم خاص درسی است.
این تصور غلط ما از آنجا نشات میگیرد که آموزش و پرورش کشورهای پیشرفته را بررسی نکردهایم.معلمان را برای فرصت های مطالعاتی به خارج ازکشور اعزام نکردیم، درحالی که سال2012 حدود 5 میلیون دانش آموز و معلم ازسنگاپور بازدید کرده و از نزدیک نظام پیشرفته آن کشور را مشاهده کرده اند. در این کشورها، مدارس تحقیقات میدانی انجام میدهند و برای مشکلات پیرامون خودشان راهحل پیدا میکنند تا یاد بگیرند وقتی در جامعه با مشکلی روبهرو شدند، چگونه آن را مرتفع کنند. درمدارس این کشورها ، فن آینده پژوهی،خردگرایی، تفکرانتقادی و استدلال پذیری به دانش آموزیاد داده می شود و سعی نمی کنند دانش آموزرا " گذشته نگر " و " دنیا گریز " تربیت کنند.
موضوع انشای دانش آموزان درخصوص فن آوری اطلاعات،مشکلات جامعه نظیر طلاق عاطفی یا آلودگی هوا، مسائل روزمره زندگی مثل گردشگری،مهارت های زندگی یا رفاه اجتماعی و نحوه اندیشیدن برای آینده(آینده بینی)است.
آینده شناسی ، فرهنگ امید را ترویج می کند ولی آموزگاران نیز ازمتدها و روش های آینده پژوهی اطلاعات کافی برای انتقال به دانش آموزان ندارند.
به همین دلیل، نقش آموزش و پرورش در جریان پیشرفت کشورما بسیار ضعیف است. البته همین میزان از پیشرفت در عرصههای مختلف هم حاصل فعالیتهای آموزش و پروش است، اما اگر بپرسند چرا سرعت رشد ما نسبت به کره،سنگاپور یا ژاپن پایینتر است، ناچاریم بگوییم یکی از معضلات مهم ما این است که به جای رسیدگی به مشکلات آموزش و پرورش به سراغ شرکت نفت،راه سازی یا توزیع یارانه رفتهایم تا رأی جمع کنیم، چون فعالیت در این بخشها در کوتاهمدت نتیجه میدهد، اما ، کار در آموزش و پرورش در بلندمدت خودش را نشان میدهد.
طبق گزارش صندوق بین المللی پول درسال 2013ایران از میان19 کشورخاورمیانه درپرداخت یارانه سوخت رتبه اول (12%ناخالص داخلی) و عربستان رتبه دهم را دارد (اختصاص10%تولیدناخالص داخلی).
درحالی که دراین گزارش ازنظر آموزش ، عربستان با اختصاص 5 / 7 درصد تولیدناخالص داخلی رتبه اول وایران با اختصاص8 / 4 % رتبه هشتم راکسب کرده است.
بانک جهانی درگزارش 2012خوداعلام کرده است ایران41 هزارمیلیاردتومان یارانه نقدی پرداخت کرده درحالی که بودجه آموزش وپرورش 16هزارمیلیاردتومان بوده است (یک میلیون و 200هزارتومان یا 400دلاربه ازای هر دانش آموز).
طبق این گزارش ، بودجه سرانه دانش آموزان اسپانیایی 10برابر، لهستان5 برابر،کوبا 4 برابروبرزیل 2برابر ایران است.
متوسط جهانی سرانه فضای آموزشی4مترمربع و در ایران 5 / 1 مترمربع است.
نتایج آزمون"تیمز"نشانگر پایین بودن سطح سواد دانش آموزان ایرانی از میانگین جهانی در دروس ریاضی وعلوم است.
معاون پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش (سایت عصرایران 12 / 11 92 )با اشاره به نتایج پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، گفت: بر اساس بخشنامه، ما در سال 90 و 91، 160 روز آموزشی داشتیم که این مسئله در کشورهای توسعه یافتهای همچون کانادا 180 روز، فرانسه 174 روز، آلمان 210 روز، انگلیس 192 روز، تایوان 222 روز، ژاپن 240 روز و کره جنوبی 222 روز در نظر گرفته شده است و ملاحظه میکنید که هیچ کشوری زیر 170 روز آموزشی ندارد.
کفاش با تذکر این نکته که ممکن است ساعات آموزشی در کشورهای مختلف فرق کند، اظهار کرد: بر اساس اعلام مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، میانگین ساعات آموزشی در یک سال تحصیلی برای پایه اول و دوم در ایران 600 ساعت است و برای پایههای سوم، چهارم و پنجم 667 ساعت پیشبینی شده، این در حالی است که در کانادا 952.5 ساعت، فرانسه 1073، آلمان 1050، تایوان 1177، ژاپن 1050، کره جنوبی 975 و ایالات متحده آمریکا 1014 ساعت مقرر شده است.
وی با اشاره به زمان ساعات تحصیلی نیز افزود: برای پایه اول و دوم 225 دقیقه و سوم، چهارم و پنجم 250 دقیقه تعریف شده است اما در کشورهای دیگر همچون کانادا 304، فرانسه 370، آلمان 300، انگلیس 300، تایوان 318، ژاپن 330 و ایالات متحده آمریکا نیز 338 دقیقه در روز در نظر گرفته شده که این مطالعات نشاندهنده این نکته است که میزان آموزش در ایران بر حسب، روز، ساعت و زمان نسبت به کشورهای پیشرفته بسیار پایینتر است و این با شعار «تحول، تولید علم، توسعه و اول بودن در منطقه» هم خوانی ندارد.
درمدارس جوامع پیشرفته از 30سال پیش درخصوص مسائل جنسی به عنوان یک فصل درس زیست شناسی(علوم تجربی) ازپنجم ابتدایی به دانش آموزان آموزش داده می شود.
آموزش و پرورش در این زمینه استعداد دارد که در کنار 150 میلیون کتابی که چاپ میکند، طرح تغییر و تحول در آموزش و پرورش را هم در چند هزار نسخه چاپ کند؛ استاندار محترم هر استان باید بهترین اساتید دانشگاه را دعوت کند، پول خوبی هم به آنها بدهد، چند روحانی باسواد را هم در کنار آنها قرار دهد و از چند مدیر باسابقهی آموزش و پرورش هم استفاده کند و یک هیئت نظارت بر تحول آموزش و پرورش تشکیل دهد تا این هیئت تغییرات تربیتی دانشآموزان را در آن استان سالانه اندازهگیری کنند و مثلاً بگویند عشق به وطن، خلاقیت یا گرایش به معنویت چند درصد دانشآموزان افزایش یافته است. اگر روزی یک استاندار چنین حرکتی را آغاز کند، میتوان امیدوار بود که در آموزش و پرورش تحولی آغاز شود، اما اگر همچنان برای معلمها سخنرانی کنیم و ذکر مصیبت نمائیم، هیچ اتفاق تازهای در آموزش و پرورش نمیافتد.
جابه جاکردن مدیران بدون تغییرنگرش هاو استراتژی ها کارساز نخواهد بود
2-دانشآموزان ما در ابتدا با اشتیاق وارد مدرسه میشوند، اما پس از مدتی نسبت به تحصیل بیعلاقه میشوند. چرا مدارس نمیتوانند اشتیاق تحصیل رادر بچهها ایجاد کنند؟
وقتی خود معلم اشتیاق نداشته باشد و معنی اشتیاق را نداند، نمیتواند به فرزندان ما اشتیاق را منتقل کند. اگر اواشتیاق داشت وباهوش بود، در یک دانشگاه خوب قبول میشد و دیگر به مدرسه نمیآمد که اغلب معلمان آن زیرخط فقر زندگی می کنند. مشکل دیگر این است که خود معلمان کتاب نمیخوانند و به زور در آموزشهای ضمن خدمت شرکت میکنند. اگر من میگویم استاندار باید یک نظام ارزشیابی راه بیندازد، برای این است که نظام ارزشیابی آموزش و پرورش باید از داخل این مجموعه خارج شود تا عیبهای خودش را نشان دهد.
اینکه دانشآموزان در مدرسه از علم گریزان میشوند، به این دلیل است که معلمین ما مهارت کافی ندارند در بچهها نسبت به علم اشتیاق ایجاد کنند و دانشآموزان سر کلاس از طریق کتاب شکنجهی روحی میشوند، چون 10 بار آنها را مجبور میکنند که کتابشان را بخوانند، در حالی که اگر یک فرد با هوش متوسط 3 بار آن کتاب را بخواند، مطالبش را یاد میگیرد. در واقع با این کاردانشآموز را از علم " زده " میکنند و به همین دلیل تابستان که میرسد دانشآموزان خوشحال هستند.
حجم ومحتوای کتابهای درسی نیزبرای دانش آموزان جذاب نیست
این علائم برای آموزش و پرورش یک کشور بسیار تلخ است، ولی متأسفانه در کشور ما به یک امر عادی تبدیل شده است. میگویند در همهی دنیا بچهها از مدرسه بدشان میآید، در حالی که این گونه نیست، بچهها وقتی مدرسهشان درکره جنوبی، سنگاپور، فنلاند و... تمام میشود عزا میگیرند، چون از محیط دوستانهی مدرسه و دوستانشان دور میشوند. در واقع ، در محیط مدرسه آن قدر وسیلهی ورزش، بازی و تفریح،شادابی و امکانات هست که وقتی میگویند مدرسه تعطیل است، همهی دانشآموزان ناراحت میشوند. در ژاپن اکثرمدارس ابتدایی استخر دارند.
بعضی از مدارس ما به واسطهی چهاردیواریهای کوچک، کلاسهای بدون نور و نبود فضاسازی مناسب، مثل زندان هستند. ما چند مدرسه داریم که دانشآموزان در آنها احساس نشاط میکنند؟
مدارس غیرانتفاعی معدودی هستند که به تنهایی نمیتوانند آموزش و پرورش را نجات دهند. باید همهی شهردارهای کشور وظیفهی خودشان بدانند که حیاط مدرسهها را سرسبز و بانشاط کنند. همهی شهرداریها باید سالی 2 بار مدرسهها را نقاشی کنند. امروز در همهی خیابانهای تهران و شهرهای بزرگ چمن میکاریم، ولی حیاط مدرسههایمان خشک خشک است و هیچ کس صدایش درنمیآید که چرا دانشآموزان ما نباید در مدارسی زیبا تحصیل کنند.
نظام اداری آموزش وپرورش ایران نیز ناکارآمد و باحجم بالای عملیات ستادی است که باعث افزایش هزینه هاو رشد بورکراسی می شود.
3-ارتباط آموزش و پرورش و نظام آموزش عالی چگونه است؟ آیا بدون در نظر گرفتن این ارتباط میتوان آن نقاط ضعف را برطرف کرد؟
همهی این معضلاتی که در آموزش و پرورش وجود دارد در آموزش عالی امتداد پیدا میکند. مدتهاست که رابطهی آموزش عالی با توسعهی کشور قطع شده است. به همین دلیل صدها دانشجو به دانشگاه میآیند، در حالی که میدانند کاری برای آن رشته وجود ندارد. این فرآیند ادامه دارد، چون ما نیروی انسانی را سرمایه نمیبینیم. آموزش عالی معضل جداگانهای است که در مقاله ای دیگر مفصلاً به آن پرداختیم.
ما از برادران عزیزمان در آموزش عالی خواهش میکنیم ویژگیهای محصولی را که از آموزش و پرورش تحویل میگیرند مطالعهی علمی کنند و نتیجه آن را اعلام نمایند. اگر خودشان هم مدعی باسوادی هستند، سر 4 سال که به دانشجوها لیسانس میدهند، ویژگیهای بینشی، فرهنگی، اعتقادی، دانشی آنها را بیان کنند. مثلاً بگویند فرد با 40 درصد عشق به وطن وارد این دانشگاه شد و امروز، که فارغالتحصیل میشود، عشق به وطن در او به 60 درصد رسیده است.یابگویندفردبا 30%شاخص توسعه فردی وارد دانشگاه شده وبا70% همان شاخص ها فارغ التحصیل شده است.
متأسفانه، در دانشگاههای ما موضوع کار فرهنگی کاملاً تعطیل است،کارفرهنگی با موعظه و تدریس کتاب های حجیم مذهبی به دست نمی آید ، بلکه درمناسبات اجتماعی دانشگاه (کنجکاوی،پرسش و پاسخ،مناظره،اعتماد،مشاهده رفتارو...) شکل می گیرد چون میگویند کار رئیس دانشگاه توسعهی علم است و مسئولیت تربیت بر عهدهی دیگران است. تا زمانی که این گونه به قضیه نگاه کنیم معضلات آموزش و پرورش خودش را نشان نمیدهد ، چون معلمان نیز ازهمان دانشگاه فارغ التحصیل می شوند. هیچ وقت آموزش عالی ما یک کار علمی نکرده است که بگوید من این فارغالتحصیلهای آموزش و پرورش را با این ویژگیها تحویل گرفتهام، در حالی که میلیاردها تومان در حوزهی پژوهش و تحقیق دانشگاهها خرج میشود و تولید علم به چاپ چند مقاله خلاصه می گردد.
همهی اینها ذیل آن جمله قرار میگیرد که که در کشور ما هنوز توجه نکردهاند سرمایهی اصلی کشور نه نفت است و نه گاز، سرمایهی اصلی کشور انسانها هستند. بنابراین باید انسانها را تربیت کنیم و آنها را آموزش دهیم تا بتوانیم فرآیند توسعه و پیشرفت کشور را طی کنیم(ماتسوشیتا ، بنیانگذارکمپانی پاناسونیک:قبل ازاینکه کالاب سازی انسان بساز).
4-نقاط قوت و ضعف سند تحول آموزش و پرورش چیست؟
طبیعتاً وقتی میخواهیم به این هدف برسیم، باید به این بیندیشیم که با چه سازوکاری میتوانیم بهترین، قویترین و متدینترین نیروهای جامعه را در آموزش و پرورش به کار گیریم و همواره انگیزههای آنها را فعال نگه داریم تا این اهداف را محقق کنند. برای اینکه این اتفاق بیفتد، باید به همان نکاتی توجه کنیم که در سؤالهای قبلی مطرح کردم. در واقع باید معیشت، موقعیت اجتماعی، آموزش و همهی شرایط را برای معلمان و مدیران مدرسه فراهم کنیم.
تا زمانی که استعدادهای درخشان کشور فقط جذب صنعت نفت و پتروشیمی، بانک مرکزی و امثال اینها میشوند، امکان ندارد طرح تحول آموزش و پرورش در کشور ما موفق باشد. برای اینکه بهترین نیروهای کشور را به سمت دنیای مادیات میفرستیم. پیچیدهترین حرفهها در اسنادی هستند که بُعد انسانی دارند، اما افرادی به حوزههای علوم انسانی وارد میشوند که نتوانستهاند وارد رشتههای ریاضی و علوم تجربی شوند. تا زمانی که این معادله در کشور ما وجود دارد، قسمت بسیار ناچیزی از این اسناد شکل عملی به خودشان میگیرند .
علاوه بر همهی اینها، بخشی از این مشکل مستلزم تحول در آموزش و پرورش است و بخش عظیمی از آن مستلزم تحول در شیوهی ادارهی کشور است که من در سؤالات قبلی به آنها اشاره کردهام. ما باید فضایی را در کشور ایجاد کنیم که هر استعداد درخشانی آرزویش این باشد که اجازه بدهند در آموزش و پرورش معلم شود.
معلم شدن در دبستان باید یک افتخار خیلی بزرگ باشد. اینها برای کشور ما خندهدار است، چون 30 سال است که میگوییم دیپلم برای معلم دبستان، فوقدیپلم برای راهنمایی و لیسانس برای دبیرستان لازم است، در حالی که تعلیم و تربیت در دبستان پیچیدهتر از دبیرستان است؛ همان طور که در پزشکی افراد تیزهوش باید متخصص کودکان شوند، چون بچه نمیتواند بیماریاش را بگوید و دکتر باید تیزهوش باشدتا مشکلات اوراکشف کند.
اگر به شما بگویند فردی فوق تخصص قلب کودکان دارد، حتماً احساس تان این است که او از یک فوقتخصص قلب بزرگسالان باید باسوادتر باشد. این در حالی است که روح بچه خیلی لطیفتر و تربیتش پیچیدهتر است. بایداز لیسانسهها برای تدریس در مقطع ابتدایی و کارشناسان ارشد و دکترا برای تدریس دردوره راهنمایی ودبیرستان استفاده شود، اما نوعاً در فضای آموزش و پرورش معلم دبستان آرزویش این است که یک روز راهنمایی درس بدهد و معلم راهنمایی دوست دارد در مقطع دبیرستان تدریس کند.
دلیل این موضوع این است که ، ما هنوز در کشورمان مفهوم توسعه و پیشرفت را نفهمیدهایم و توسعه و پیشرفت را با ساختمانسازی اشتباه گرفتهایم، در حالی که توسعه،تحول درمغز و بینش انسانهاست.
برای مثال، مدیرکل صنایع این وسط چهکاره است؟ وقتی امروز به کشورهای توسعهیافته میروید، میبینید همهی کارخانههای بزرگ و مدرن آنها مسیری را طراحی کردهاند که دانشآموزان مدارس مختلف هر روز به نوبت از آن کارخانهها بازدید میکنند. در واقع، آنها یک خط ارتباطی برقرار کردهاند که در عین حال که بازدید انجام میشود، در روند تولید کارخانه هم اتفاقی نیفتد و دانشآموزان کارخانهها را ببینند تا کار برایشان تعریف شود.
این در حالی است که برای دانشآموز ایرانی کار در خیابانها، مغازههای جواهرفروشی، فرشفروشی، بوتیکها و سوپرمارکتها تعریف میشود. به همین دلیل، آنها به دنبال مدرک هستند تا یک میز گیر بیاورند و اگر هم گیر نیاورند، میگویند با پسرعمویمان میخواهیم یک پیتزافروشی یا بوتیک باز کنیم. این به این دلیل است که اساساً تعریف درستی از کار در ذهن آنها شکل نگرفته است. برای اینکه کار تعریف شود، در کشورهای توسعهیافته دانشآموزان را به مزرعه، کارخانه، معدن و... میبرند و بازدیدهای علمی خارجی دارند. همهی آن کارخانهها هم متعلق به بخش خصوصی است، اما به آنها فهماندهاند که باید دِین خودشان را به جامعه ادا کنند و در مقابلِ امکاناتی که از جامعه میگیرند، کمک کنند تا فرزندان این مردم تربیت شوند. اینجاست که مدیرکل صنایع برای تحول در آموزش و پرورش مسئولیت پیدا میکند و باید به اجرای این طرح کمک کند.
چه وقت این اتفاق میافتد؟
زمانی که اولاً عزیزان ما در خود آموزش و پرورش این نگاه را داشته باشند و بعد چنین چیزی را از سایر وزارتخانهها، دستگاهها و مسئولین مطالبه کنند. همچنین اگر بخواهیم این طرح تحول اجرا شود،باید خیلی از رفتارهای درون خانواده ها و مدارس هماهنگ شوند، چون نمیتوان در مدرسه به دانشآموز درمورد قیامت صحبت کرد، در حالی که پدر و مادر او به هیچ اصول مذهبی پای بند نیستند. این موضوع باعث میشود بین مدرسه و خانواده تضاد به وجود آید.
تصور کنید معلم سر کلاس بگوید مثلاً خداوند چه نگاهی بدی به انسان بینماز دارد، در حالی که پدر آن بچه نماز نمیخواند. در این حالت، این بچه نسبت به پدرش احساس بدی پیدا میکند. این اتفاقات در حال حاضر برعکس هم میافتند ، یعنی خود معلم به آنچه می گوید عمل نکند،یا معلم به بچه می گوید نماز برکت می آورد ولی بچه عملا"ببیند والدین نمازخوانی دارد اما خیلی فقیر هستندوخبری ازبرکت نیست و....
معلمین کار خودشان را میکنند و پدر و مادرها هم کار خودشان را !
هیچ وقت هم رسانه به پدر و مادرها نمیگوید ما در کلاس درس چنین مباحثی را به فرزندان شما میآموزیم. به همین دلیل خیلی از روابط پدر و مادرها با فرزندان به هم میخورد و بچهها دیگر احترام پدر و مادرها را ندارند، چون از 2 منبع کودک تربیت میشود؛ پدر و مادر ناخواسته در یک عالَمی هستند و محیط مدرسه در عالم دیگری است و این کودک نمیتواند به درک درستی از پدیدهها و زندگی خودش برسدو دچارتعارض می شود.
می توان این طور نتیجه گیری کردکه باساختار کنونی تحول بنیادین درآموزش و پرورش رخ نمی دهد و همه اینها اتلاف وقت،به هدردادن منابع و استقبال از توسعه نیافتگی است.
آموزش وپروش محصول همگانی تولیدمی کند و باید همه مردم نسبت به آن حساس باشند.
راهکار ارتقای کیفیت آموزش عمومی
1-برای افزایش انگیزه معلمان به آنان بر حسب کیفیت فعالیت تحقیق و پژوهش " کارانه " پرداخت کنید.
2-تصمیم گیری درخصوص محتوای درسی را به استان ها واگذار کنید،نظام آموزشی متمرکزکارساز نیست.
3-برای جذاب کردن محیط مدرسه ، آموزش یوگا، حرکات ایروبیک، آموزش موسیقی وکشتی گیری (برای پسران) را دربرنامه همه مدارس لحاظ نمائید و مجوز تاسیس مدارس انگلیسی زبان درشهرها بدهید.
4-مدارس غیرانتفاعی را گسترش دهید، سرمایه گذاری بخش خصوصی کیفیت آموزش راارتقاءمی دهد.ازمدیران مدارس غیرانتفاعی درمدیریت ستادهای آموزش وپرورش استفاده نمائید.
5-بازدیدهای علمی خارج ازکشور برای معلمان ودانش آموزان ترتیب دهید، بزرگ فکرکردن و جهانی شدن را به نسل ها بیاموزید.
6-مدیران،مدرسان و کارشناسان خلاق و تحول گرارا ازسایر دستگاه ها جذب آموزش وپرورش کنید(تحت عنوان معلم مهمان یامدعو)،آموزش وپرورش دچار روزمرگی شده است.
7-کتاب های کاغذی را حذف کنید و کتاب های الکترونیکی را جایگزین نمائید.
معرفی الگو: راز طراوت و پیشرفت در مدارس فنلاند
واژه «مدرسه» برای بسیاری از ما یادآور صبحگاه خشک و نظامی وار،سکوت و زل زدن به تخته سیاه و جزوه نویسی در کلاس و البته زنگ تفریحی است که در حکم آزادی موقت از زندان بوده است!
حالا تصور اینکه در جایی از این دنیا، کودکان در سن هفت سالگی و دیرتر از بسیاری از هم سن و سالان خود وارد مدرسه شوند، ساعات کمتری را در مدرسه بگذرانند، خبری از کلاس خصوصی و مدرسه غیرانتفاعی نباشد، بچه ها به ندرت تکلیف و امتحان داشته باشند، بهترین تجهیزات برای مدارس فراهم شود و هیچ کس به خاطر هوش پایین تر خود ترک تحصیل نکند احتمالاً خیلی عجیب به نظر می رسد!
هیچ کس بی سواد نیست
سالهاست که بیسوادی در کشور فنلاند ریشهکن شده است. موهبتی که دلیل آن را باید در سیستم آموزشی منحصر به فرد این کشور جُست. این سیستم آموزشی با ویژگیهای خاص خود سبب شده فنلاند با جمعیت اندک خود به یکی از کشورهای پیشرو در علم و فناوری بدل شود. اصلیترین شاخصه این سیستم را باید دوری گزینی آن از یکسان سازی به شرح زیردانست :
1-در فنلاند محتوای درسی واحدی به مدارس اعلام نمیشود و تنها یک چهارچوب کلی به مدارس برای تدریس داده می شود. معلمان هر مدرسه میتوانند محتوایی که خودشان مناسب میدانند را بر مبنای این چهارچوب طراحی و آموزش دهند.
2-دومین ویژگیهای بارز نظام آموزشی فنلاند، توجه به تک تک دانش آموزان و تلاش برای جلوگیری از ترک تحصیل است. در بیشتر کشورهای دنیا، دشواری دروس برای برخی از دانشآموزان که توانایی ذهنی کمتری برخوردارند موجب سرخوردگی و در نهایت ترک تحصیل آنها میشود.
در فنلاند سیستم آموزشی به گونه ای طراحی شده که امکان ترک تحصیل در آن تقریباً به صفر می رسد. اگر دانش آموزی در درس خاصی ضعف داشته باشد، معلم در کلاس توجه ویژه ای به نیازهای او کرده و حتی ساعات زیادتری را برای تدریس به او اختصاص می دهد. آمار نشان می دهد 30 درصد از دانشآموزان در مدارس فنلاند در طول 9 سال نخست تحصیل مورد " حمایت ویژه معلم " خود قرار میگیرند. همچنین روان شناس و مشاور مدرسه به دانش آموزانی که در مدرسه با مشکلات آموزشی روبرو هستند کمک می کنند.
مدارس در فنلاند دولتی و کاملاً رایگان هستند. شمار دانشآموزان در کلاسهای درس در فنلاند بسیار کمتر از متوسط جهانی است. به این ترتیب امکان ارتباط مؤثر بین معلم و دانشآموزان و امکان توجه بیشتر معلم به تک تک دانش آموزان فراهم میشود. همچنین در درسهای عملی، حداکثر 16 دانشآموز در کلاس حضور دارد و به این ترتیب امکان بهرهگیری بهتر از تجهیزات و آموزش بیشتر فراهم میگردد.
دوره ابتدایی در فنلاند شش سال است. معمولاً کودکان هر 6 سال را با یک معلم میگذرانند. بچهها معلم خود را با نام کوچک صدا میکند، در سر کلاسها میتوانند دمپایی به پا کنند و خلاصه اینکه کار و هوایی بسیار دوستانه در کلاسها جریان دارد. در دوره ابتدایی خبری از تکلیف ، خانه و امتحان نیست. تنها در دوره دبیرستان، آنهم به شکل محدود و نه چندان رسمی، تکلیف خانه و امتحان وجود دارد. بچه ها در وقت آزاد خود به تفریح، ورزش یا فعالیت های هنری می پردازند.
منزلت والای معلمان در فنلاند
معلمان در جامعه فنلاند شان و منزلتی هم رده با پزشکان و وکلا دارند. تمامی معلمان در این کشور دارای مدرک کارشناسی ارشد هستند و معمولاً از میان 10 درصد ممتاز فارغالتحصیلان دانشگاه انتخاب میشوند. همچنین معلمان حقوق و مزایای بسیار بالایی دارند. آنها هر روز تنها چهار ساعت تدریس میکنند و البته هر هفته باید دو ساعت در کلاسهای آموزش ضمن خدمت شرکت کنند. شغل معلمی از شغل های پرطرفدار در فنلاند است و کثیری از شهروندان متقاضی خدمت درآن هستند.
نظام آموزشی، رمز پیشرفت فنلاند
فنلاند منابع طبیعی چندانی ندارد و به همین دلیل فنلاندی ها، نیروی انسانی را اصلیترین منبع اقتصادی کشور خود می دانند. از نظر فنلاندی ها ، آموزش و پرورش هزینه نیست، بلکه نوعی سرمایهگذاری بلندمدت است. به همین دلیل شاید هیچ شگفتآور نباشد که درآمد ناخالص ملی فنلاند با جمعیت 4/5 میلیون نفری برابر با 250 میلیارد دلار باشد. کافی است این رقم را با درآمد ناخالص ملی 500 میلیارد دلاری ایران هفتاد و چند میلیونی قیاس کنید تا بهتر متوجه این تفاوت شوید!
کیفیت بخشی نظام آموزش عالی
هدف:به منظور افزایش اثربخشی آموزش در تولید علم و افزایش نقش آن در فرآیند توسعه، پرهیز از روزمرگی و عادت زدگی درنظام آموزش عالی کشور.
وضعیت فعلی: ماده 20آئین نامه آموزش: ارزیابی پیشرفت تحصیلی دانشجو مصوب23 / 3 / 83 شورای عالی برنامه ریزی=ارزیابی پیشرفت دانشجو در هر درس براساس میزان حضور و فعالیت در کلاس،انجام فعالیت های آموزشی و نتایج امتحانات بین نیمسال و پایان نیمسال صورت می گیرد و استاد هردرس مرجع دانشجودرآن درس است.
پیشنهاد طرح ارتقای کیفیت نظام آموزشی:
1-ماده 20به صورت زیراصلاح شود:
الف- به جای فعالیت های آموزشی فعالیت های پژوهشی قیدشود.
ب-دانشجو محوری بودن نظام آموزش یعنی ارزیابی پیشرفت تحصیلی دردوره کارشناسی به این ترتیب: فعالیت کلاسی دانشجو15% نمره ارزشیابی، فعالیت تحقیقی و پژوهش25%،میان ترم20% و آخرترم 40% باشند.
ج-تحقیق وپژوهش محوری دردوره ها:در دوره کارشناسی25%،ارشد50%،دکترا80%نمره ارزشیابی باشد.
2-برای دانشجویان درترم2تمام رشته ها1 واحد"اصول تحقیق و پژوهش"و1واحد"آینده پژوهی"تدریس شود.
3-بازدیدهای علمی داخلی وخارجی با ارائه گزارش برای دانشجویان اجباری باشد و جزءفعالیت پژوهشی لحاظ شود.
اصلاح فرآیند ارزشیابی علمی اساتید (هرشاخص20%نمره ارزشیابی)
1-تعداد تولیدات علمی مستندکه موردبهره برداری عملی قرارگرفته یا به قانون و آئین نامه اجرایی تبدیل شده با تائید هیئت ارزشیابی.
2-شرکت درمناظره های علمی،مصاحبه بارسانه ها جهت انتشاردانش خود و چاپ مقالات درنشریات داخلی و خارجی.
3- داشتن وبلاگ یا وبسایت و محتوای به روزشده آنها با نظرهیئت ارزشیابی20%نمره ارزشیابی باشد.
4-چاپ کاغذی و الکترونیکی کتاب (سهم الکترونیکی بیش ازکاغذی).
5-توانایی جذب دانشجوی خارجی توسط استاد.
6-جذب استادمدعو یا مهمان(حق التدریس) از داخل کشور یاخارج ازکشور را برای خروج از روزمرگی سرلوحه مدیریت نظام آموزشی قراردهید.
برای جلوگیری ازسیاسی شدن دانشگاه ها،افزایش اختیارات هیئت امنای دانشگاه ها توصیه می شود.
نظرات بینندگان
بنده به عنوان یک دبیر در مقطع راهنمایی با مدرک قوف لیسانس هیچ انگیزه ای ندارم فقط رفع تکلیف و وقت گذرانی ..
باید برای آموزش و پرورش فاتحه خواند
استفاهه کردیم.
ممنوم
اما ای کاش ضمانت اجرایی داشت.
مطالب جناب آقای دکتر عباس حاتمی بسیار مفید بودند و بسیاری از مشکلات آموزش و پرورش ما را بیان کردند .
بنده به عنوان یک معلم ابتدایی سعی می کنم که کارهایم را به خوبی انجام دهم و هر مشکلی که در مدرسه و کلاس پیش می آید برطرف کنم اما متاسفانه بیشتر اوقات از توان من خارج است مثلا حدود پنج دانش آموز دارم که نیاز به مشاوره و کاردمانی دارند و بایستی بعضی از آنها معلم تلفیقی ( معلمی که از طرف سازمان استثنایی می آید) داشته باشد ولی نه مدیر مدرسه قبول می کند و نه معاون ابتدایی منطقه و در آخر سر نزدیک بود توبیخ هم بشم و از طرفی اولیای آنها هم پیگیری نمی کنند . ادامه دارد . . .
آقای دکتر حاتمی شاید هزاران معلم مثل من باشند و بخواهند کار مفیدی انجام دهند مثل معرفی بچه های مشکل دار به مراکز مشاوره و درمان اختلالات یادگیری و یا گفتاردرمانی و کاردمانی و . . . ، طرح و تکثیر سوال ، بردن بچه ها به اردوهای علمی ، دعوت از کارشناسان آموزش خانواده برای اولیا و ده ها طرح دیگر که من یا دیگر همکاران به مدیران پیشنهاد می کنیم ولی نه مدیر و معاون مدرسه همکاری می کنند و نه مسئولین اداره و حتی خود اولیا هم ظاهرا نمی خواهند مشکل فرزندشان حل شود حالا به نظر شما مقصر معلم است ؟!!!!
معلم منطقه 11 تهران
حتی وقت کافی هم برای انتخاب درست و دقیق افراد از طریق مصاحبه نمی گذارند و در نهایت هم افرادی وارد این دانشگاه میشوند که رتبه خوبی در کنکور ندارن یا از لحاظ تربیتی مشکل دارند.بنده خودم به شخصه افرادی با رتبه های ۵۰یا ۶۰ هزار کشوری در این دانشگاه دیدم که این واقعا تاسف بار است.یکی از مشکلاتی که هم وجود دارند این است که افرادیکه وارد این دانشگاه میشوند از طرف جامعه انگار نادیده گرفته میشوند و وقتی به کسی میگویی که دانشجوی دانشگاه فرهنگیان هستی با دید ضعیف بودن یا ...به تو نگریسته میشود.