مطالب ذیل ،ترجمه متن سخنان خانم دکتر لیجمنن، رئیس گروه تاریخ آموزش و پرورش در دانشکده علوم تربیتی دانشگاه هاروارد است.
دانشکده های علوم تربیتی چگونه می توانند اصلاحات آموزشی را تقویت نمایند؟
دانشکده های علوم تربیتی می توانند نقش های بسیار ارزنده و کاملی در تقویت کردن اصلاح آموزشی ایفا کنند.دانشکده های علوم تربیتی باید در خدمت و شکل دهنده حرفه ای ها باشند.
ما (اعضای هیات علمی دانشکده های علوم تربیتی)می توانیم به بسط مهارت های پایدار پژوهشی در میان نسل بعدی آموزشکاران، محققان و ارزشیابان کمک کنیم. اگر ما یک حرفه ای هستیم. چیزهای مشترکی هست که باید بدانیم و قادر به انجام آن باشیم ؛ برای مثال هرکس که از دانشکده علوم تربیتی فارغ التحصیل می شود باید قادر به انجام تحقیق و ارزشیابی آموزشی باشد.
مشخصا ما نیاز داریم که به دانشجویان یاد بدهیم که :
مصرف کنندگان منتقدِ تحقیقات آموزشی یاشند. هر چند این درست است که آنها ممکن است یک محقق آموزشی شده و یا معلم ریاضیات پایه اول شوند.
ازروش های کمی و کیفی به همراه هم استفاده کنند. از هم بیگانه دانستن روش های کمی و کیفی راهی است که ما از آن عبور کرده ایم.همه باید بدانند که حداقل جان مایه یک درس، شامل انواع روش های متفاوت است.
قادر به خلق آگاهی قابل استفاده باشند. از طریق تبدیل یافته های تحقیق به انواعی از ابزار ها و کاربردنی ها که یاد دهنده ها و یاد گیرنده قادر به استفاده از آن باشند.دانشجویان همچنین باید بتوانند مشکلات تحصیلی خود را به مسائل تحقیقی تبدیل نمایند.
باید درک نمایند که آموزش و پرورش یک فن استناد محور است. خیال ها و تصورات مهم هستند.اما معلمی فقط یک هنر شخصی نیست.
ما باید تلاش کنیم تا تصمیماتمان را بر پایه مستندات و تجربیات آموزشی اتخاذ نمائیم.
باید در باره هدف های آموزش و پرورش فکر کنند. درباره انسانیت، تاریخ، فلسفه و هنر آموزش و پرورش.
از آنجا که اغلب ما با نگاه فن سالارانه سئوال می کنیم که چگونه یک کار را انجام دهیم؟ اما چیزی که بسیار مهمتر است اینکه سئوال کنیم:
چرا این کار را می کنیم؟
به این علت که فعالیت های آموزشی ما از روی عادت بوده و مورد آزمون قرار نگرفته است دانشکده های علوم تربیتی همچنین می توانند به شکل قدرتمندی، گفتمان عمومی در باره اصلاح آموزش و پرورش را ارتقا بخشند.
برای کسب موفقیت در اصلاحات آموزشی آینده، تمام ذی نفعان آن باید مشارکت کنند. اگرچه مردم از این همه مشکلات آموزشی سرخورده شده اند؛ اما یک ائتلاف از مدارس می تواند به کمک شفاف سازی مجدد چرایی همچنان حیاتی بودن آموزش و پرورش عمومی برخیزد.
ما مجبوریم که راههایی با اثربخشی بسیار بیشتر برای نفوذ تحقیقات، افکار و ارزشهایمان در ابهامات مردم و تصمیم گیری بیابیم. این به معنای، شهادت دادن، نامه نوشتن برای قانونگذاران، و انتشار نظراتمان است که ممکن است به شکل گیری افکار عمومی بینجامد.
ما باید برای بحث منطقی،و به تعادل رساندن گفت و گوها و استنادات بپاخیزیم.
دانشکده های علوم تربیتی می توانند به مردم کمک کنند؛به همان خوبی که آموزشکاران آینده می توانند خودشان را با مفهوم" آموزش و پرورش خوب" منطبق سازند.
من سال گذشته در خدمت کمیته ای بودم که "گزارش تحقیق تجربی در آموزش و پرورش" را تهیه کرد. اگر شما با دقت این گزارش را بخوانید؛ در آن درباره انواعی از روش های مختلف نه تنها برای آزمون ها و آزمایش های تصادفی،بلکه برای تحقیقات شبه آزمایشی،مطالعات موردی ، قوم نگاری،تاریخ و فلسفه آموزش و پرورش بحث شده است. اما فقط در گفتمان عمومی فقط در باره آزمون ها و آزمایش های تجربی بحث می شود.
اگر ما فقط تحقیقات شبه آزمایشی و آزمون های تصادفی انجام دهیم ما به سوی فهم مفهومِ محدودی از آموزش و پرورش خواهیم رفت.
رویکردهای انسانی برای مطالعه پدیده اجتماعی نیز بسیار مهم بوده و دانشکده های علوم تربیتی می توانند به بسط چنین مفاهیمی کمک نمایند.
دست آخر اینکه دانشکده های علوم تربیتی می توانند تحقیقاتی را به اجرا بگذارند که برنامه و خط مشی را ارتقا بخشد. تحقیق تجربی برای مثال می تواند عمیقا تجارب آموزشی را غنا بخشد.
مسئله در آموزش و پرورش امریکا این است که ما در مدارسمان همه روزه مشغول آزمایشات تجربی روی دانش آموزان هستیم.به این علت که فعالیت های آموزشی ما از روی عادت بوده و مورد آزمون قرار نگرفته است.
شکی در باره نیاز ما به آزمایش های تجربی نیست.اما ما نیازمند آگاهی بسیار بیشتر در باره آزمایش ها و در اختیار گرفتن حق کنترل آنها هستیم. همچنین تحقیقات آزمایشی قومی مناسب است.
کانال مصطفی تاج زاده
نظرات بینندگان
سپاس از شما