این نوشتار در پی پاسخ به این دو پرسش است که:
* چرا برخی دانش آموزان نظم کلاس را پیوسته به هم می زنند و مانع تدریس معلم می شوند.
* با آنها چگونه رفتار کنیم ؟
بسیاری از تحقیقات روان شناختی موید این نکته است که علت بسیاری از رفتارهای دانش آموز ، مانند پرخاشگری های داخل و خارج از مدرسه ، اعتیاد ،افت تحصیلی ، در نداشتن اعتماد به نفس کافی است. در واقع نقش معلم، به عنوان فردی موثر در تقویت جریان خودباوری و بالا بردن اعتماد به نفس دانش آموز،بسیار مهم و اساسی می باشد .اگر معلم یقین بداند هرچه فرد از، خودباوری بهینه تری، برخوردار باشد از موقعیت و پیشرفت تحصیلی و کارامدی بالاتر و رفتار مطلوب تری نیز برخوردار می گردد،به این نتیجه شگرف خواهد رسید که شاه کلیدِ اصلی خلق رفتار جدید را یافته است و از همان ابتدای سال تحصیلی، فرصت را مغتنم شمرده و سعی در افزایش آن خواهد کرد. اگر معلم در این قسمت با موفقیت به نتیجه مطلوب برسد، جریان تدریس و رشد روند پیشرفت و نظم پذیری را به شکل چشمگیری تحت تاثیر قرارخواهد داد. نظم نباید اجبار باشد بلکه باید توسط معلم تبدیل به اشتیاق و نیاز گردد .
عوامل تاثیرگذار بر احساس حقارت در دانش آموز
معلمان دوره ی ابتدایی دربدو ورود به کلاس درس این احتمال را بدهند که اکثریت کودکان، در معرض آسیب های جدی، ازفقدان اعتماد به نفس کافی هستند.
حالتی که در به وجود آوردن آن عوامل بسیاری از جمله ،خانواده ، معلمین پایه های قبل ، همسالان ، شرایط محیطی و رشد شناختی فرد ازخود نقش بسیاری داشته است . همچنین کودکان ابتدایی به دلیل قرار گرفتن در مرحله اخر دوره کودکی ، خود به خود احساس حقارت و ناتوانی می کنند(رجوع به نظریه اریکسون)
بسیاری از کودکانی که نظم کلاس را بر هم می زنند این گونه در قبال بی خاصیتی کلاس نسبت به احترام به شخصیت شان اعتراض می کنند. در واقع این دانش آموزان دریافته اند که چیزی برای از دست دادن ندارند. در اینجا معلم می تواند با تقدیم نگاهی متفاوت به وی در شکستن تصوری که دانش آموز از خود، توسط دیگران و خود به دست آورده نقش مهمی را ایفا کند.
آنها علاقه مندند، مورد توجه قرار بگیرند!
در واقع در تلاشند اهمیت وجودی خود را به ما و همسالان خود نشان دهند . ارزشی که فقدان آن را احساس می کنند .آنها می خواهند، نارضایتی را که در نتیجه این احساس در خود به وجود آمده با جلب توجه دیگران به رضایت از خود تبدیل کنند و تا حدی آن را التیام بخشند.
رقابت های ناسالم در محیط مدرسه ،بی توجهی به تفاوت استعداد و ترجیح و تشویق تعدادی خاص از دانش آموزان توسط معلم ، رتبه بندی نفرات برتر دانش آموزان سبب افزایش بیشتر حس کوچکی و ناتوان بودن در کودکانِ مشاهده کننده و متعاقبا پیدایش رفتارهای ضد اجتماعی در دانش آموز می شود .
ارزشیابی توصیفی در کاهش آسیب به اعتماد به نفس
طرح توصیفی کوشید تا آسیب ها را کمتر کند اما تعدادی از معلمین که در ساختار سنتی و قدیم تحصیل کرده بودند نتوانستند خود را از خاطرات و تجارب مدرسه ی دوران کودکی آزاد کنند و پا را فراتر از عملکرد معلمین و مدیرانِ گذشته خود گذارند.
در واقع ، طرح توصیفی فراتر از بستر فکری و آگاهی های آکادمیکیِ معلمین ما بود .در ارزشیابی توصیفی می کوشیم تا فرد با خود به رقابت بپردازد. کسب توانایی، مهارت و دانش و پرورش روز افزون استعداد به فرد احساس برنده بودن می دهد و او را از حس حقارت به سوی کارایی رهنمون می کند .
اما در دیدگاه سنتی تعلیم و تربیت، فرد با همکلاسی خود به رقابت می پردازد و لاجرم باعث پیدایش افرادی شکسته خورده ،خموده و مایوس می گردد که با رفتارهای خشن اجتماعی به اقدامات تلافی جویانه می پردازند.
هنوز بسیارند معلمینی که کوششی در جهت ایجاد رقابت ِخود با خود نمی کنند و چون شگفتی این راه را تجربه نکرده اند به راه قدیمی می روند و گاهی سیستم نمره دهی را بهتر و موثر می دانند ؛ در حالی که مهارت استفاده از راه جدید را نمی شناسند .
در حقیقت اینان نه سنتی عمل می کنند و نه توصیفی ؛ به عبارتی دفتر ثبت فرآیندهای یادگیری - یاددهی توصیفی را در اختیار دارند اما رفتار و گفتارشان در کلاس ، سنتی است .
لزوم توجه به نظریه اریک اریکسون
نظریه روانی - اجتماعی اریکسون به هشت مرحله تقسیم می گردد ، وی عقیده داشت که افراد در هر مرحله با تضاد روبه رو می گردند و این تضاد نقطه عطفی در پیچیدگی رشد انسان تلقی شده است ؛ به عقیده اریکسون این تضادها می تواند به کیفیت روانی و یا ناکامی در به وجود آمدن آن کیفیت منجر گردد . به عبارتی در خلال هر دوره ی رشد ،فرد می تواند به رشد شخصی نائل گردد و یا برعکس حالتی از شکست و ناکامی بر او مستولی شود.
معلم ابتدای با شناخت مراحل هشت گانه ی رشد اریکسون ، می داند که دانش آموزان 11-6 ساله در مرحله چهارم و در تضاد میان ( سازندگی در برابر احساس حقارت) قرار دارند .با درک عمیق این موضوع وظیفه ی خود می داند به تقویت خودباوری متوالی در طی سال تحصیلی همت گمارد تا فرد را به کوشایی و کارایی که نتیجه ی تقویت اعتماد به نفس در اوست برساند.این مطلوب بهتر است از اولین روز شروع کلاس درس آغاز گردد و تا به اخر ادامه یابد .زیرا کودکان برخلاف بزرگسالان ، در اندیشه آینده و درحسرت گذشته نیستند . آنها پیوسته در زمان حال به سرمی برند و نباید تنها به یک فعالیت جهت تقویت خودباوری اکتفا کرد و از او انتظار داشته باشیم گذشته را سرمشق قرار دهد ، او نیازمند یادآوری های کوتاه در زمان حال از سوی معلم می باشند. ویژگی سیر وجودی در زمان حال باعث می گردد دانش آموزان ابتدایی سریع تر به تغییر رفتار نائل گردند .
لزوم توجه به تکامل شناختی به جای قوانین مطیع پرور کلاس
« شناخت » به فرد امکان می دهد تا با تغییر طرز تلقی هایش از آزردگی به تعادل دست یابد . واژه ی شناخت به زبان ساده به آگاهی و طرز فکر و احساسی که یک انسان در یک لحظه ی خاص نسبت به امور دارد مربوط می شود ؛ به عبارت دیگر لازم است به جای بیان طولانی مدت قوانین انضباطی سخت کلاس درس به تفسیر و توضیح معنی پیشرفت تحصیلی بپردازیم و راه های آسان تری مطرح کنیم تا فرد به شناختی تازه از موفقیت دست یابد .دانش آموزان باید معنای پیشرفت را در روند رو به رشد منحنی پیشرفت خود تفسیر کنند و نه در پاسخ گویی به تمامی سوالات امتحان.
حتما کودکان باید با نمودار پیشرفت تحصیلی و رفتاری در همان جلسه اول آشنا شوند و در طی ماه های تحصیلی و در ابتدای تدریس موضوعات به آنها در قالب جملات کوتاه، اشاره و یادآوری شود. دانش آموزان باید بتوانند نمودار افت تحصیلی را ترسیم کنند .آنها باید بدانند هر روز که مهارت ،دانش یا اخلاق جدیدی می آموزند باعث بالا بردن نمودار پیشرفت آنها به سوی قله می گردد ؛ پس آن روز موفقند. هر دانش آموز نمودارش را با روز قبل خود مقایسه کند و از حرکت رو به بالای آن لذت ببرد .
ملامت کردن دانش آموز
دانش آموزان را موعظه و ملامت نکنیم.موعظه های پی درپی این احساس را در آنان به وجود می آورد که همیشه گناهکار و خاطی هستند ، افراد در مواجه با چنین احساسی رفتارهای متفاوت دارند :
1- عده ای در لاک خود فرو می روند و پیوسته در نهان خود به گفت و گو با خود می نشینند و خود را بی مقدار ، ناتوان ، کم استعداد و نالایق می دانند . درواقع ما در عملکرد ، به آنها ثابت کرده ایم که همیشه مورد انتقاد هستند. از اینان نمی توان انتظار پیشرفت داشت
2- در گروهی دیگر، خشمی نهفته شکل می گیرد ؛ این خشم او را به سمت بی نظمی و بی مبالاتی و تخریب سوق می دهد.تخریب اموال مدرسه و کلاس برای معلمین یک هشدار جدی برای تجدیدنظر در رفتار است.
با دانش آموزی که رفتارش مخل تدریس است چه کنیم ؟
به جای انتقاد و نصیحت بهتر است در گسترش رشد شناختی و عاطفی- اجتماعی دانش آموز تلاش کنیم ،در واقع رشد را در ابعاد مختلف پرورش دهیم .
1- به وی آگاهی و شناختی تازه از خود و توانایی هایش ببخشیم .
2- نشان دهیم که از استعداد او آگاهی داریم و نسبت به ارزشمندیش مطلع هستیم .
3- می توانیم پا را فراتر گذاشته و صمیمانه با او در مورد وظایف معلم به گفت و گو بنشینیم ؛ مثلا دانش آموزی که با روحیه طنز بی موقع و در حین تدریس ،در کلاس اخلال ایجاد می کند او را نصحیت نکنیم ، برچسب های مختلف نزنیم بلکه در گفت و گویی مشاوره ای، استعداد طنز او را تحسین کنیم ، راهکار بدهیم و از او بخواهیم که در تقویت این استعداد بکوشد .ارزشمندی و راه استفاده از این روحیه را به او نشان بدهیم و در کنارش در مورد زمان از دست رفته و حقوق دیگران توضیح دهیم .
4- مراقب کلمات باشیم .کلمات باید به گونه ای ادا شوند که او مجددا احساس حقارت نکند ؛ درواقع ، عامل رفتار را تقویت نکنیم .
5- فراخواندن دانش آموز برای گفت و گوی مشاوره ای ، مستقیما بعد از عمل خطا، خود حقارت زاست.لذا بهتر است با تاخیر چندساعته ، و به شکل غیر واضح صورت گیرد .
6- تحسین استعداد او را علنی و درمیان همسالانش یادآور شوید .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
نکات خوبی بود،استفاده بردیم،اما رشد همه جانبه،همت همه جانبه هم می طلبد.حلقه های مفقود شده در نظام تعلیم وتربیت زیادند،دیگر نمی توان در غیاب تربیت خانواده،کمبود انگیزه های مادی و معنوی در بین معلمان،عدم همکاری دیگر اولیای مدرسه(مدیر،معاون،مربی و دبیران دیگر) شاه کلید حل مشکلات دانش آموزان بود.
نوشتار بالا به هیچ وجه کپی برداری نیست .
البته به گمانم اگر چندکتاب به شما معرفی کنم شما حتی یکی از آنها را نخواهید خواند .کسی که یک مطلب نه چندان بلند را کامل نمی خواند یک کتاب را چگونه می خواند؟
من با نظرشما د رخصوص تجربه تا حدودی موافق هستم.اما اینکه افراد از راه کوشش و خطا راههای مختلف را بکارببرندتا پس از چندسال کوشش و خطاهای بی ثمر به نتیجه مبهمی برسند خلاف مسولیت پذیری در برابر زمان هدر رفته ی عمردانش اموز است.
این گروه از افراد همان هایی هستند که اگر کتابی در باب شخصیت و یا نظریه های یادگیری و یا روانشناسی تربیتی مطالعه کنند نظریه های مطرح در آن را متوجه نمی شوند . که این مشکل نویسنده نیست ممکن است مشکل بی علاقه بودن ان فرد در استفاده از تحقیقات باشد
امیدوارم شما نیز به سعادت برسید
در ضمن جهت آگاهی شما که ادعا می کنید مولف و مقاله نویس و بالاترین درجه علمی را دارید و دیگران وام دار شما هستند باید عرض کنم اگر با مقاله نویسی آشنا باشید فرمت و قالب مقاله اینگونه نیست .مطلب بالای اینجانب نوشتار است و نه مقاله .
ازاین پس خود را ملزوم به پاسخ به افراد ناشناس و مدعی نمی دانیم
سپاس
به نظرم در خصوص این نوشتار خانم موسوی می شد یک نظر تخصصی ارائه کرد بدون در نظر گرفتن انگیزه های انتشار مطلب، یا نیت خوانی و نصیحت کردن.
ما ضمن نقد تخصصی و خیر خواهانه همکاران باید همدیگر را تشویق کنیم که مقداری از بحث های سطحی و معیشت مدارانه فراتر برویم. و انتظار از شما به عنوان یک صاحب نظر و متخصص این حوزه به ادعای خودتان چیزی غیر از این نوع مجادله بود.
مگر اینکه مسائل دیگری در بین باشد که به انگیزه های شخصی برگردد.
انتقادهای وارد بر نظریه ی اریکسون :
- برخی به اصطلاحات و مفاهیم مبهم که خوب تعریف نشده اند , به نتیجه گیریهای به دست آمده در غیاب داده های حمایت کننده و به روی هم رفته فقدان دقت اشاره می کنند (روزنقال, گارنی , و مور , 1981 , واترمن , 1982) .
- انتقاد اختصاص تر به توصیف ناقص بالیدگی مربوط می شود , یعنی آخرین مرحله ی رشد. اریکسون کوشید تا در آخرین کتاب خود این نقص را اصلاح کند .
- موضوع اریکسون در مورد تفاوتهای جنسی , به گونه ای که در تعبیر او از پژوهش ساخت های بازی آشکار شد نیز مورد انتقاد قرار گرفت .
ادامه دارد.....
- انتقادهایی بر ادعاهای مربوط به تفاوتهای شخصیت مرد – زن بر پایه ی عوامل زیستی که حمایت کافی برای آنها وجود ندارد متمرکز است. اما اریکسون به پاسخ دادن به منتقدان خود یا دفاع کردن از نظراتش علاقه ی کمی نشان داد . او قبول داشت که برحسب دیدگاه شخص, شیوه های بسیاری برای توصیف کردن رشد شخصیت وجود دارد و هیچ دیدگاه واحدی نمیتواند کافی باشد(سید محمدی. 1377 , ص 257) .
- برخی به اصطلاحات و مفاهیم مبهم که خوب تعریف نشده اند , به نتیجه گیریهای به دست آمده در غیاب داده های حمایت کننده و به روی هم رفته فقدان دقت اشاره می کنند (روزنقال, گارنی , و مور , 1981 , واترمن , 1982) .
- انتقاد اختصاص تر به توصیف ناقص بالیدگی مربوط می شود , یعنی آخرین مرحله ی رشد. اریکسون کوشید تا در آخرین کتاب خود این نقص را اصلاح کند .
- موضوع اریکسون در مورد تفاوتهای جنسی , به گونه ای که در تعبیر او از پژوهش ساخت های بازی آشکار شد نیز مورد انتقاد قرار گرفت .
بعضی از منتقدان اظهار می دارند که نظریه ی شخصیت اریکسون در مورد افرادی که در شرایط پایین اقتصادی زندگی می کنند و نمی توانند از عهده ی دوره ی وقفه در نوجوانی برآیند که طی آن باید به کاوش نقش های مختلف بپردازند و هویت من را پرورش دهند کاربرد ندارد .
- انتقادهایی بر ادعاهای مربوط به تفاوتهای شخصیت مرد – زن بر پایه ی عوامل زیستی که حمایت کافی برای آنها وجود ندارد متمرکز است. اما اریکسون به پاسخ دادن به منتقدان خود یا دفاع کردن از نظراتش علاقه ی کمی نشان داد . او قبول داشت که برحسب دیدگاه شخص, شیوه های بسیاری برای توصیف کردن رشد شخصیت وجود دارد و هیچ دیدگاه واحدی نمیتواند کافی باشد(سید محمدی. 1377 , ص 257) .
من ضمن نقد بر قسمتی از نوشته سرکار خانم سعاد به شما عرض می کنم
چرا ما مسلمان ها غالبا فکر می کنیم نوشته های دیگران بدرد بخور نیست ؟
چرا در نقد با زبان تحقیر سخن می بافیم؟
چرا تو فکر می کنی اکنون که هفت سال از منابع اسلامی استفاده می کنی برنده دوران هستی ؟
چرا بیست سال که از منابع غربی استفاده می کردی به قول خودت شکست خورده بودی ؟ برادر معلم بیست سال وقت کمی نیست ؟ بیست سال بچه های مردم رو گمراه می کردی با روشت با ندانم کاری ؟ این حق الناس را چگونه جواب می دهی ؟
برادر معلم اکنون از کجا معلوم اون بچه های معصوم را به اشتباه معلمی نکنی و هفت سال دیگه اعتراف کنی که اشتباه می کردی ؟
فخر تو به مقاله های تایید شده فلان و بهمان است مقاله های تو هم برگرفته از نوشته های قبلی نویسندگان است می خواهی برات کلمه به کلمه نقد کنم ؟
غرب و نویسندگانش سیاه و سفید نیست انجا هم آثار خوب و بد دارد اما ریا کاری به وفور نیست
پاسخ به گزارهء غیر منطقی جواب ندارد.با احترام
م[۱] شاملو، سعید؛ روانشناسی شخصیت، تهران، رشد، ۱۳۸۲، چاپ هفتم، ص ۷۵٫
[۲] شولتز، دوان؛ نظریه شخصیت، یوسف کریمی، تهران، ارسباران، ۱۳۷۸، چاپ اول، ص ۲۲۳٫
[۳] بیریا، ناصر و همکاران؛ روانشناسی رشد، تهران، سمت، ۱۳۷۵، چاپ اول، ص ۷۷۸٫
[۴] روانشناسی شخصیت، ص ۷۵٫
[۵] نظریه شخصیت، ص ۳۲۶٫
[۶] روانشناسی شخصیت، ص ۷۶٫
[۷] کاپلان، هارولد؛ خلاصه روانپزشکی علوم رفتاری، نصرتالله پورافکاری، تهران، شهر آب، ۱۳۷۶، چاپ دوم، جلد اول، ص ۳۱۴٫
[۸] اتکینسون، ریتال و همکاران؛ زمینه روانشناسی عمومی، حسن رفیعی و همکاران، تهران، رشد، جلد اول، ص ۹۶٫
[۹] نظریه شخصیت، ص ۳۲۵٫
[۱۰] خلاصه روانپزشکی علوم رفتاری، ص ۴۱۵٫
[۱۱] زمینه روانشناسی عمومی، ص ۹۶٫
[۱۲] کرمی نوری، رضا؛ روانشناسی تربیتی، تهران، ۱۳۶۹، چاپ اول، ص ۴۳٫
[۱۳] نظریه شخصیت، ص ۳۳۵٫
[۱۴] خلاصه روانپزشکی علوم رفتاری، ص ۴۱۶٫
[۱۵] زمینه روانشناسی عمومی، ص ۹۷٫
[۱۶] خلاصه روانپزشکی علوم رفتاری، ص ۴۱۷ و ۴۱۸٫
لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم.
ساقیا بده جامی زان شراب روحانی
تا دمی برآساییم زین حجاب جسمانی.
.....با احترام ارشد فلسفه ت ت .اهل معرفت
البته تیپ شخصیتی امثال شما حرف های دیگران را چپه می فهمید و وقتی قافیه را می بازید متاسفانه و ناجوانمردانه پشت مقدسات و دین و ولایت جبهه گیری می کنید
شما که مدعی هستی همچون زنبور عسل بودن را به افتخار یدک می کشی اگر ذره ای انصاف داشتی به بحث علمی ادامه می دادی و ولایت را در بحث وارد نمی کردی بنده یک معلم ساده هستم اما منطق به من حکم می کند که وقتی طرف مقابلت گزاره های ناموجه ای را در جوابت مطرح می کند تو با سکوتت او را مات کن بگذاز در گزاره های سراب منطق ماب اش غوطه بخورد اقای باقر من یک جمله استاد مسلم ایران زمین دکتر بشریه رابه هزار هزار امثال افکار تو عوض نمی کنم عزت زیاد
چه زیباست که دوستانی که نظر می دهند نظراتشان خالی از توهم و گریبانگیری و تعصب بیجا باشد .
حرفی را که میخواهم به جناب محمد باقر بگویم این است که این جا جای لاف زدن و و خود را برتر نشان دادن نیست وشما نیز می توانید با حرف های خوب خودتان را خوبتر و بهتر به دیگران معرفی کنید ،نه از طریق نقد های نابجا و کینه توزانه ،که حداقل باید پذیرفت که فضای اکادمیک پرخاشگری را بر نمیتابد .
با احترام
انصافا خیلی استفاده بردم از این مطالب
امروز اولین روز تدریس من در کارورزی بود و من با این مشکل مواجه شدم و خودمو به بی خیالی زدم ولی این موارد خیلی راه گشا هستند و به من کمک زیادی کردن واقعا هم اینجوریه خیلی از افراد باید مورد توجه و یا تعریف معلم قرار بگیرند تا بهتر بشوند یه مشکل دیگه ای هم که من داشتم این بود که دانش آموزا به تدریس من توجه نکردند و وقتی بهشون گفتم که ازتون می پرسم خیلی از هیچ کدوم جواب ندادن و سین کردن فقط و حتی براسون مهم هم نبود که بهشون گفتم نمره تونو از دست دادین معلمان عزیز اگه راه حلی می شناسید خوشحال می شم که تجاربتان را در اختیارم قرار بدید چون نا خود آگاه بسیار ناراحت شدم آخه برا تدریس زحمت زیادی کشیده بودم