ابتدا از منظر تربیتی، عصب شناختی و روان شناختی به آثار موسیقی می پردازم و سپس آن را با رفع مشکلات موجود در مدارس ارتباط می دهم.
در اکثریت کشورها آموزش موسیقی به عنوان یک درس از دورۀ ابتدایی آغاز می شود. آیا این امر دلایل علمی خاصی دارد، یا این امر از بعد فرهنگی قابل بررسی است؟ اگر این مسأله دلیل علمی داشته باشد پس باید در مدارس مانیز به این امر مهم توجه شود، زیرا بر مبنای منویّات دینی ما، نه تنها نباید با علم به مقابله پرداخت بلکه باید به جست و جوی آن تا چین هم رفت.
آموزش موسیقی و نوازندگی، اثری عمیق و چندحسی بر رشد شناختی و حرکتی به ویژه در دورۀ انعطاف پذیری مغز ایجاد می کند. موسیقی یکی از سازوکارهای فرهنگی جامعه است و در زندگی روزمرۀ اعضای آن، نقش ایفا می کند. در همان دورۀ نوزادی مادران برای بچه های خود لالایی می خوانند، این آهنگ های مادرانه در شکل گیری ساختار مغزی کودکان و رشد سیستم عصب مرکزی آنها نقش دارد. حتی مشهور است که بلبل بر درخت بلند مثل چنار یا بلوط جنگلی نزدیک لانۀ خود، آنجایی که ماده روی تخم ها خوابیده است مینشیند و برای مشغولیت و رفع خستگی ماده آواز می خواند و همین که جوجه بلبل ها از بیضه بیرون آمدند و پرواز گرفتند دیگر آواز نمی خواند.
موسیقی از طریق تأثیر بر توانایی شنیداری و بهبود کیفیت آن، باعث افزایش قدرت کسب زبان و قابلیت های شناختی کودکان می شود. طبق نظر هب در اثر موسیقی حرکت، زبان و شناخت هماهنگی بیشتری پیدا می کنند. همچنین نشان داده شده که آموزش موسیقی در رشد شناخت و تفکر انتزاعی نقش دارد. آموزش موسیقی باعث افزایش توانایی های کلامی نظیر تلفظ، استدلال کلامی و حافظه می شود.
آموزش موسیقی مانند تمرینات ورزشی که موجب تناسب انداممی شوند، می تواند به تناسب بخش شنیداری مغز کمک کند.
نوازندگان موسیقی به موقع نوازندگی نیازمند به کارگیری عضلات انگشتان دست به صورت هماهنگ هستند و این امر به آنها کمک می کند که بخش های شنیداری و حسی- حرکتی مغز را با هم هماهنگ نمایند.از جمله تأثیرات آموزش موسیقی بهبود عملکرد حافظۀ کاری و کارکردهای اجرایی است. حافظۀ کاری بخشی از مغز است که می تواند در حل مسأله، پردازش اطلاعات، تصمیم گیری و قضاوت نقش مهمی داشته باشد. هنگام نواختن آهنگ یک موسیقیدان باید بتواند نشانه های دیداری را به اصوات شنیداری تبدیل کند. همچنین باید کنترل کافی بر نحوۀ نوازندگی خود داشته باشد، این امر باعث کنترل بهتر بر عملکرد نوازندگی او می شود و کارکردهای اجرایی اش را بهبود می بخشد.
علاوه براین یک فرد باید بتواند بین اجزای مختلف نشانه های دیداری یک آهنگ ارتباط ایجاد نماید و رابطۀ جدیدی بین آنها کشف کند و به الگوهای جدیدی دست یابد. این مسأله باعث رشد خلاقیت و کسب بینش می شود و توجه دیداری و شنیداری فرد را افزایش می دهد.
موسیقی می تواند در درمان اختلالات روانی اثر داشته باشد، از جملۀ این اختلالات می توان به اختلال در خواندن و اختلالات گفتار و زبان اشاره کرد. اما برای اثربخشی موسیقی بر ساختار مغز دورهای حساس وجود دارد که تقریباً 7 سالگی می باشد. یعنی همان دورۀ ابتدایی که در کشورهای دیگر آموزش آن را شروع می کنند.
همچنین،جسم پینه ای که بین دو نیمکرۀ مغز ارتباط ایجاد می کند در نوازندگان موسیقی نسبت به سایرین حجم بزرگتری دارد. این بافت که از مواد سفید تشکیل شده بین دو نیمکره چپ و راست ارتباط ایجاد می کند و باعث می شود اطلاعات حسی-حرکتی بین دو نیمکره بهتر انتقال یابد. اینکه نوازندگان موسیقی علاوه بر شنیدن آهنگ آن و تجربۀ احساسات و هیجان های موجود در موسیقی از دو دست خود نیز در نواختن آهنگ ها بهره می گیرند باعث تغییر ساختار و افزایش حجم جسم پینه ای در مغز می شود.
بسیاری از کودکان که دچار اختلالات خواندن هستند، موسیقی در درمان توانایی های خواندن آنها نقش دارد. یادگیری علائم دیداری و تبدیل آن به به اصوات شنیداری، تمییز شنیداری اصوات، بخش های شنیداری و ادراکی- فضایی کورتکس و بخش های زیر کورتکس را درگیر می کند و این امر به بهبود کارکردهای خواندن که نیازمند عملکرد مطلوب این بخش ها را بهبود می بخشند.
موسیقی بخش بروکا در مغز را فعال می کند. این بخش از مغز در پردازش کلامی نقش دارد، همچنین بخش های مرتبط با شنیدن و حرکت نیز با گوش دادن به موسیقی فعال می شوند. آموزش موسیقی عملکرد رفتاری را نیز بهبود می بخشد. از آنجا که اختلالات زبان و گفتار با کاستی هایی در هماهنگی حسی مرتبط هستند، آموزش موسیقی میتواند به درمان اختلالات زبان و گفتار و یادگیری کمک کند.
آموزش موسیقی در سنین پیش از دورۀ نوجوانی باعث افزایش حجم کرتکس و افزایش سرعت فعالیت های زیر کرتکس مغز می شود. این اثرات در ابعاد شنیداری و زبان شناختی از جمله درک گفتار دیگران، حافظۀ کلامی، مهارت های تلفظ و خواندن قابل توجه است. تمییز شنیداری، سرعت پردازش و سرعت پاسخ دهی به محرکهای شنیداری در افرادی که در سنین پایین تر از دورۀ نوجوانی اقدام به یادگیری موسیقی کرده اند، بیشتر بود.
از سویی دیگر در مدارس ما مشکلات روان شناختی بسیاری وجود دارد که افسردگی و اضطراب بالا از آن جمله است. گاه رفتارهای پرخاشگرانه و ناسازگارانۀ دانش آموزان در مدرسه نشانه هایی از وجود این مشکلات در لایه های شخصیت آنهاست. شکست در دروس خاص باعث کاهش عزت و اعتماد به نفس آنها می شود و به دنبال شکست های تحصیلی، گرایش به افسردگی و سایر دشواری های روان شناختی را در این دانش آموزان دامن می زند.
انتظارات بیش از حد والدین و فشارهای ناشی از امتحانات مکرر،هر روز بر دامنۀ این تشویش ها و نگرانی ها می افزاید. به طوری که خیلی از دانش آموزان، مدارس را محیطی شاد و مفرح نمی یابند و به موقع تعطیلی مدرسه گویی که از آنجا فرار می کنند و رهایی از زیر بار فشار، در آنها شور و شعف زایدالوصفی ایجاد می کند.
نگرش آنها به مدرسه، دبیران و دوستانشان منفی است و احساس تعلق کمتری نسبت به محیط تحصیلی خود دارند.
راستی چگونه می توان این مشکلات را کاهش داد و در دانش آموزان احساس تعلق به محیط مدرسه را پدید آورد؟
ایجاد شادی و سرور در بین دانش آموزان از جمله مهمترین اهداف و رسالت های آموزش و پرورش است. غفلت از شادی و نشاط در هر جامعه، زمینه ساز افزایش بیماری های روانی از قبیل اضطراب و افسردگی است. با شادی و نشاط زندگی معنی پیدا می کند و در پرتو آن دانش آموزان خصوصاً در دوران نوجوانی و جوانی می توانند خود را ساخته و قله های سلوک و پله های ترقی را بپیمایند.
جامعه زنده و پویا جامعه ای است که عناصر شادی آفرین در آن فراوان باشد. نشاط و شادابی در مدرسه باعث رشد و شکوفایی در همۀ ابعاد وجودی یک دانش آموز می شود. در محیط شاد، ذهن انسان پویا، زبانش گویا و استعدادش شکوفا می گردد.
پژوهش های انجام شده در مورد شادی دال بر نتایج گسترده و مثبت بین حالت هیجانی در افراد است.همچنین شادی باعث می شود سطوح هورمون استرس بطور قابل توجهی در بدن پایین بیاید و عملکرد سیستم ایمنی بهبود پیدا کند.
تحقیقات نشان داده است که رفتار و افکار افراد شاد، سازگارانه و کمک کننده می باشد، آنها در حل مسائل خویش مستقیماً تلاش می کنند و از دیگران نیز کمک می طلبند و آرامش بیشتری دارند. یکی از عوامل شادی در مدارس ایجاد زمینه برای شکوفا نمودن استعدادهای آنها است. یکی از مهمترین استعدادهای دانش آموزان را می توان استعداد موسیقی دانست.
پرورش استعدادهای دانش آموزان از مهمترین رسالت های تعلیم و تربیت در هر کشوری از جمله ایران به حساب می آید. آموزش موسیقی باعث افزایش میزان توانایی های شناختی کودکان می شود. این تغییرات شامل افزایش در ابعاد حسی- حرکتی، پردازش کلامی و ادراک هندسی- فضایی است. تأثیر موسیقی بر ساختار مغز چنان که ذکر شد به هنگام شکل پذیری بافت های آن به ویژه در دوران کودکی اولیه قابل توجه است. تأثیر موسیقی علاوه بر بخش شنیداری میتواند بر سایر بخش های حسی حرکتی و به ویژه بر یکپارچه سازی حسی نیز قابل توجه باشد.
اجرای گروهی موسیقی باعث ایجاد ارتباط و پیوند بین دانش آموزان می شود و حس همکاری و همیاری را در آنها تقویت می کند. هماهنگی با دیگر اعضای گروه باعث رشد شناختی بهتر و توسعۀ توانایی های فکری می گردد. موفقیت در اجرای موسیقی به صورت گروهی باعث افزایش پیوند با مدرسه در بین دانشآموزان می شود.
افزایش پیوند و رابطۀ دانش آموزان با مدرسه و نیز خوش بینی در آنها باعث ایجاد سرور و شادی در بین آنها می گردد و شادی می تواند حس مثبت و مطلوبی را در دانش آموزان ایجاد نماید.
این هیجانات مثبت، باعث شکل گیری حس عطوفت و مهربانی بین معلم و دانش آموز می شود و همکاری بین آنها را برای دست یابی به اهداف تعیین شده در بردارد. در چنین جوّی استفاده از تنبیه رنگ می بازد و رایحۀ خوش محبت فضای مدرسه را در می نوردد.
علاوه براین آموزش موسیقی هم می تواند به اشتغال زایی در این زمینه کمک کند و بخشی از نیروهای بیکار را به عنوان هنرآموز جذب بازارکار کند و هم می تواند به رشد صنعت گردشگری بیانجامد. زیرا گردشگرانی که از اقصا نقاط دنیا به یک کشور می آیند می خواهند با فرهنگ آن سرزمین آشنا شوند، عناصر فرهنگی هم تنها در آثار باستنانی خلاصه نمی شود بلکه هنر موسیقی هم بخشی از فرهنگ زنده و پویای آن جامعه را تشکیل می دهد و می تواند مبین، افکار، احساسات و آداب یک ملت باشد. به طور مثال در کشورهایی نظیر ترکیه ما شاهد رشد صنعت گردشگری و کسب درآمد از طریق برگزاری کنسرت های موسیقی هستیم و حتی برخی از هم وطنان ما برای حضور در این مراسم به ترکیه مسافرت می کنند. پرداختن به این مهم در جهت تحقق اقتصاد مقاومتی نیزهست. اقتصاد مقاومتی بایدیک اقتصاد مولد و پویا باشد و تولید آثارهنری خوب نیز از ویژگی های آن است. شکوفایی استعدادهای هنری دانش آموزان نیز در راستای تحقق این برنامۀ اقتصادی می باشد. به همین دلیل یکی از الزامات فعلی آموزش و پرورش ایجاد بستر مناسب برای آموزش همگانی موسیقی در مدارس به ویژه از دورۀ ابتدایی می باشد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
کاملا با تعلیم موسیقی موافقم. کاش بشه.
این مقاله جایی ندارد .برقرار باشی
بچه هایی که از کودکی با هنر و لطافت روح آشنا نشوند در اینده به تکه سنک هایی بی احساس تبدیل میشوند که اکنون می بینیم
آنقدری که کودکان در مقطع پایه نیاز به آشنایی با طبیعت و هنر و موسیقی و سرگرمی های آموزش محور دارند به خود آموزش نیازی ندارند