انسان ها از همان آغاز آفرینش پی بردند که هوش و استعداد و توانمندی های نهفته در درون هر فرد، در فرآیند زندگی اجتماعی و ارتباط میان افراد شکوفا می شود و شکل می گیرد. از این رو، رشد و کمال و شکوفایی ابعاد وجودی انسان نیز تنها در پرتو زندگی اجتماعی و پذیرش مسئولیت های اجتماعی امکان پذیر است. با توجه به سودمندی زندگی اجتماعی و این که در بسیاری از موارد، مسیر سعادت فرد از اجتماع می گذرد، ضرورت پرورش بعد اجتماعی انسان آشکار می گردد. در امر پرورش و تربيت در كنار توجه به ابعاد ديگر شخصيت انسان مانند عاطفي، شناختي ، هنري و اخلاقي مي بايست توجه بعد اجتماعي به صور مختلف به روشني تصريح شود.
اينجاست كه تربيت سياسي ابراز وجود مي نمايد. جايگاه تربيت سياسي براي همه واضح و مبرهن است و نحوه تعامل مردم در اين بين سياست را معنا مي بخشد. در اين روابط بحث اساسي ، قدرت در سايه سياست است. چرايي تربيت سياسي از آن جا شروع مي شود كه تربيت انسان به عنوان يك موجود اجتماعي و جمع گرا جداي از روابط شبكه هاي قدرت و سياست ها امكان ندارد.
تربيت سياسي از جامعه پذيري هر فرد شروع مي شود . ارزش هاي دروني و فطري انسان را به شكوفايي نزديك مي كند . مهمترين اثر تربيت سياسي به فعليت رساندن استعدادهاي دروني فرد است و فرد توانايي هاي سياسي و مديريتي خويش را بروز دهد .
كاركردهاي اساسي تربيت سياسي در جامعه را مي توان بدين ترتيب برشمارد:
شكل گيري هويت فردي و ملي ، افزايش حس وطن دوستي و ملي گرايي و اتحاد ملي، افزايش مسئوليت پذيري ، تقويت روحيه جمع گرايي و انجام كار هاي گروهي ، پرورش حس اعتماد اجتماعي ، آگاهي از حق و حقوق متاقبل فرد و جامعه اي كه در آن زندگي مي كند، تامين حقوق شهروندي ، كاهش فساد هاي اجتماعي .
مهمترين مساله نسل امروز نيز هويت فردي و ملي است . در فرآيند تربيت سياسي به فهم روابط قدرت و پيچيدگي هاي نظام سياسي در درون شبكه هاي وسيع قدرت و رسيدن به تعالي در جامعه مي پردازيم و تبيين افراد جامعه در هر بخش از اين وادي سياست ، به توليد ارزش ها و دروني شدن آن ها در نهاد فرد منجر مي شود و بدين صورت بُعد اجتماعی و تأثیری که هویّت افراد یک ملت در سوق دادن جامعه به سوی وحدت ملّی و وفاق اجتماعی دارد قابل درك مي شود.
افراد این ملت همواره به هویّت ملّی خویش افتخار و به عناصر ممیزه ملّی خویش پای بندند. این هویّت در مواقع خطر و بحران موجب وحدت، اتحاد، انسجام و هماهنگی مي شود. افراد و جامعه دارای هویّت ملّی واحد همچون یک تن واحد و یک ملت واحد، احساس تعلّق و پیوند به هم دارند. احساس تعلّق به سرزمینی به نام کشور و زبانی واحد از دیگر وجوه هویّت ملّی است. هویّت یابی برای یک فرد و یا ملت چنان حیاتی است که اگر نتواند این نیاز را به طریقی تأمین کند، سلامت روانی، فردی و یا ملّی او آسیب جدی خواهد دید. رسيدن به هويت ملي پايدار فرد را از گرايش هاي فردگرايي مطلق و جمع گريزي رواج يافته در جامعه امروز دور كرده و در هر امري مصلحت و منفعت جامعه را بجويند و توجه وي از سطح نهاد خانواده كوچك شده امروز فراتر مي رود.
پيامدهاي تربيت سياسي در يك جامعه توسعه يافته و در حال توسعه مي تواند براي تحقق تربيت انسان آزاد انديشه افلاطوني ياريگر محسوب شود. تربيت سياسي يك فرآيند استراتژيك فرهنگي و اجتماعي نيازمند شرايط در زمينه هاي مناسب است كه تمهيد آن به افراد جامعه امكان مي دهد تا در عرصه سياست و قدرت فعالانه برخورد نمايند نه صفت منفعل را بپذيرند.
بسياري از مفاهيم و آموزه هاي سياسي از دوران كودكي در خانواده نقش مي بندد ؛ نوع نگاه والدين و ميزان درك آنان ، تاثير به سزايي در تربيت سياسي نسل بعد دارد.
خانواده با تكنيك های گوناگوني مانند بحث و گفت و گو پيرامون مسائل اجتماعي و حساس كردن كودكان نسبت به جامعه و پديده هاي اجتماعي و پرورش روحيه استدلال و عدم تشويق كودك به تقليد محض و كوركورانه و فراهم نمودن فرصت مشاركت كودك در تشكل هاي مدني و اجتماعي مي تواند در اين راستا حركت كنند.
فرار كردن والدين از بحث هاي چالشي سياسي ، سدي است كه امروز بر سر راه تكامل سياسي كودكان قرار گرفته شده است و نابودي قوه چرايي كودك و عدم تمايل به روياروري واقع بينانه با وقايع و مسائل اجتماعي و افزايش روحيه اطاعت و فرمان برداري تقليدي و ناآگاهانه را به دنبال خواهد داشت و پرورش صفت هاي اساسي براي محورهاي تربيت سياسي مثل انتقاد پذيري ، گذشت و ايثار و گريز از منفعت طلبي نيز در نهاد خانواده، بنيان گذاري مي شود
در تربیت بعد اجتماعی شخصیت باید توجه داشت که هر یک از ما در هر بُرهه از زمان در یک بازی اجتماعی مشارکت داشته باشیم. تربیت اجتماعی درحقیقت آماده کردن افراد برای ورود به بازی های قانون مند اجتماعی است.
ما با پايه ريزي قانون براي روابط و مسائل دروني خانواده خود مثل رعايت عهد و ميثاق و پاي بندي به آن توسط افراد خانواده، در حقيقت كودكان را براي انضباط و فرمان برداري از قوانين در محيط اجتماعي بيرون آماده مي كنيم.
همسالان نيز در نحوه انتقال ، تمرين و تثبيت اصول تربيت سياسي بسیار نقش دارند . دوستان و همسالان فعال در عرصه هاي اجتماعي و متمايل به مشاركت در فعاليت هاي خانوادگي دوستانه و برنامه هاي اجتماعي مدرسه و دانشگاه و.... اگر در كنار فرزندان ما قرار بگيرند ، شگل گيري توانايي هاي سياسي آنان راحت تر مي شود چرا كه در برهه اي از حيات كودكان به تفكر و ديدگاه همسالان نسبت به آنان بيشتر توجه نشان مي دهند تا والدين و بزرگسالان ديگر.
لذا دوست يابي و هم نشيني با همسالان جمع گرا و متفكر در محيط اجتماعي خارج از خانواده براي شكل گيري تربيت سياسي ضروري است. محيط اجتماعي شامل مدرسه ، حوزه، دانشگاه نيز در بينش دهي افراد در اين فرآيند تاثير گذارند . در جامعه اي كه مردمان از آگاهي هاي لازم برخوردار باشند تربيت سياسي سريع تر و آسان تر تحقق مي پذيرد.
نهادهاي تاثيرگذار مانند آموزش وپرورش براي تربيت سياسي برنامه هايي را شروع كرده اند ، همانند شهردار مدرسه و شوراي دانش آموزي .ليكن اين طرح ها با جزئيات دقيق مصوب شده در جهت اهداف تعيين شده آن راهبري نمي شوند . در اكثر مدارس انتخاب اعضاي شوراي دانش آموزي انجام مي شود ولي نقش فعالي از آنان ديده نمي شود و مسئولان مدرسه نيز به تقويت آن نمي پردازند و ديگر اينكه حتي دانش آموزان نيز جز در ابتداي سال ، نامي از اين شورا در مدرسه به گوش شان نخواهد خورد و حتي با ابتدایي ترين حقوق شان كه مي بايست توسط شوراي دانش آموزي رعايت شود، آشنايي و آگاهي لازم را ندارند.
لذا مسئولان آموزش و پرورش با بازنگري دقيق شيوه هاي اجراي اين طرح ها در مدارس و ايجاد مشوق هاي لازم براي مدارس فعال در اين زمينه به تقويت اين رويكرد در دانش آموزان كه گروه بي شماري از جامعه را در برمي گيرند ، بپردازند.
موضوع ديگر ، توجه به تفكر انتقادي در ديدگاه دانش آموزان ايراني است و پي ريزي تفكر انتقادي از مدارس شروع مي شود.
آموزش و پرورش در محتواي وسيع برنامه درسي كه براي دانش اندوزي فراهم مي كند ، مولفه هاي تفكر انتقادي را مي بايست بگنجاند و معلمان در تدريس دروس مختلف از شيوه تفكر انتقادي ياري بجويند تا اينان فردا دانشجو به معني واقعي باشند و فن آوري شده با مهارت تفكر انتقادي و روحيه كنجكاوي و جست و جو گرانه .
در آموزش و پرورش ، دانش آموزان از طريق مشاركت در انجمن ها تجربه كسب مي نمايند تا از اين طريق براي شركت در احزاب و نهادهاي مدني آماده شوند. اين مساله براي دانشگاه ها نيز صدق مي كند و تمهيد زمينه لازم براي مشاركت مي بايست در دستور كار همه اين نهادها قرار داده شود تا از توان همه براي تربيت سياسي افراد استفاده شود.
سياست به مفهوم عام ، تدبير امور مادي و معنوي جامعه در جهت تعالي است و نقش مسوولان و كار گزاران در اين بين انكارناپذير است . به تعبير پيامبر ، شباهت مردم نسبت به امراي شان بيش از شباهت آن ها به والدين است.
پس مسئولان با فراهم آوردن زمينه هاي لازم مي توانند نقش پررنگ تر و ماندگارتري در فرآيند تربيت سياسي افراد جامعه به خود اختصاص دهند ؛ زمينه هایي از قبيل :
- آگاهي مسئولان و كارگزاران نظام از قانون اساسي و حقوق مندرج در آن
- فضاي دموكراتيك
- احساس تعلق جمعي در افراد جامعه
- توجه به اخلاق مدني
- مهم شمردن مردم و حقوق آن ها مطابق قانون اساسي
- رفع موانع مسئوليت زدا و ياس انگيز
- ايجاد زمينه هاي مشوق و برانگيزاننده حس مشاركت در اعضاي جامعه
- مبارزه با بيسوادي معنوي مردم
- عدم ترويج عوام گرايي و سنت گرايي در جامعه
- تقويت روحيه تعاون و همكاري
از لابه لاي تجاربي كه در اين چند سال به دست آمده توجه به اين نكته نيز مي تواند راهگشا باشد كه ما در مدارس ازقانون اساسي صحبت مي كنيم و چگونگي تصويب آن و از مجلس و انتخابات و... در كشور و چگونگي انتخاب نماينده و... ولي از محتواي قانون اساسي و حقوق مشخص شده در آن براي شهروند ايراني و حق نمايندگان بر مردم و و ظايف مردم در قبال جامعه و بسياري ديگر از اين حقوق عامه كه هر ايراني مي بايست از آن آگاه باشد ، جز اشاره اي گذار چيزي يافت نمي شود و تغيير در اين محتوي مي تواند به بينش دهي فرزندان ايراني در فرآيند تربيت سياسي بسيار كمك كننده باشد.
در مورد منبع بودن رسانه براي تربيت سياسي همين بس كه بازگو نماييم ؛ نسل امروز ، فرزندان وسايل ارتباطي هستند و در سه محور تربيت سياسي مي توانند بسيار پر رنگ تر و دقيق تر عمل كنند و روحيه قانون گرايي و افزايش سواد اجتماعي را رقم زنند.
اميداست همه ي ما در هر نقشي كه قرار داريم از پدر و مادر در خانواده گرفته تا مدير و كارگزار در هر نهاد و حوزه اي براي جلوگيري از آسيب هاي بي توجهي به تربيت سياسي در جامعه عزم خود را جزم نماييم و استوار قدم برداريم.
نظرات بینندگان