سنجش و ارزشیابی در هر سیستمی نشان دهنده کیفیت عملکرد آن سیستم می باشد . در آموزش و پرورش نیز سنجش و ارزشیابی دانش آموزان بیانگر میزان موفقیت نظام آموزشی در پایان هر سال است .هرچه این سنجش دقیق تر باشد نتایج حاصله قابل اعتناتر می باشد . این سنجش می تواند به نوعی بازخورد کار یک معلم مدرسه و سیستم آموزشی در پایان هر سال باشد.
نظام ارزشیابی آموزش و پرورش در سه دهه ی اخیر دچار تحول و دگرگونی کلی شده است . به طور کل می توان گفت در این سه دهه از نظام ارزشیابی سخت گیرانه و دقیق به نظامی آسان گیر بدل گشته است .
در دهه ی شصت و اوایل دهه هفتاد که اصطلاحا نظام قدیم در سیستم آموزش و پرورش اجرا می شد، ارزشیابی ثلثی وجود داشت . به این صورت که در پایان هر سه ماه ارزشیابی کتبی صورت می گرفت و نمره ی آن در کارنامه ثبت می گردید . در این سیستم ارزشیابی در پایان آذر امتحانات ثلث اول برگزار می شد البته معلمان خودشان در کلاس ها امتحان را برگزار می کردند. امتحانات اسفند و خرداد در مدارس به صورت هماهنگ برگزار می شد . نمره ی قبولی حاصل جمع ثلث اول و دوم و ثلث سوم به صورت ضریب دو بود . شرط قبولی این بود که جمع این نمرات باید حداقل چهل می شد در صورتی که نمره ی ثلث سوم حداقل ده می بود.
از طرف دایره امتحانات ادارات هم بر ارزشیابی مدارس نظارت جدی وجود داشت و معمولا بازرس هایی در فصل امتحانات به جلسات امتحان سرکشی می کردند و با دقت و وسواس زیادی شرایط برگزاری امتحان را زیر نظر داشتند. در تصحیح اوراق هم معلمان دقیق بودند و نظارت هم بر کار آنان جدی بود ، بازرس ها به مدارس می رفتند و برخی برگه ها را مورد بررسی قرار می دادند.
در پایه های پنجم و سوم راهنمایی و چهارم متوسطه نیز امتحانات به صورت نهایی برگزار می شد. در تصحیح اوراق هم وسواس و دقت زیادی بود . به خصوص در سال چهارم متوسطه که قبولی منجر به اخذ دیپلم می گردید . در این دوره ، دیپلمه های آموزش و پرورش از حداقل دانشی که از یک دیپلمه انتظار می رفت برخوردار بودند .
در چنین سیستمی معمولا دانش آموزانی که قدرت یادگیری یا انگیزه ی کافی نداشتند نمی توانستند در نظام آموزش بمانند و بعد از چند سال مردودی از نظام آموزشی خارج شده و وارد نظام کار و شاگردی می شدند .بعد از چند سال در حرفه ای راه نان در آوردن و زندگی در اجتماع را می آموختند . در این سیستم به دلیل دقت زیاد در نظام ارزشیابی افت تحصیلی نسبتا زیاد بود. البته در برخی موارد این نظام خیلی سخت گیرانه و غیر قابل انعطاف عمل می کرد . گاهی اوقات دانش آموزی به دلیل عدم قبولی در یک درس ( ادبیات، انشاء...) کلا مردود می شد و باید پایه ی تحصیلی را تکرار می کرد.
مسئولین وقت به جای اینکه با تغییراتی کوچک (مثل برقراری امتحان مجدد برای یک درس در پایان شهریور یا کم کردن حجم کتب درسی ....) این نقیصه را رفع کنند، یک مرتبه دست به تغییرات ساختاری کلی زدند تا افت تحصیلی کاهش یابد .
از اواسط دهه هفتاد نظام ترمی واحدی در دبیرستان ها و هنرستان ها ایجاد شد و هنرستان های کار و دانش به وجود آمد .
ارزشیابی در نظام ترمی واحدی تا حدودی به آن جدیت سایق برگزار می شد. اگر دانش آموزی پیش نیاز درسی را نگذرانده بود نمی توانست آن در را انتخاب کند. البته بعدا قرار شد اگر پیش نیاز را یک بار افتاد می تواند درس جدید را با پیش نیاز آن هم زمان بگیرد . آموزش فنی در هنرستان ها هم از چهار سال به دو سال کاهش یافت. در هنرستان های فنی امتحانات نهایی منحصر به پنج درس شد ، در کار و دانش هم فقط دروس مهارتی به صورت نهایی و تحت نظارت سازمان آموزش فنی و حرفه ای برگزار می گردید . (در اواخر دهه ی هشتاد تقریبا نهایی بودن و نظارت سازمان فنی و حرفه ای بر امتحانات مهارتی کار و دانش نیز برداشته شد و دست دبیران برای نمره دادن بازتر شد. )
در اواخر دهه ی هفتاد که نظام ترمی واحدی در مقطع متوسطه از لحاظ اجرا تقریبا به بن بست رسید نظام سالی واحدی جایگزین آن شد . در نظام سالی واحدی شرط قبولی در سال دوم دبیرستان برداشته شد . دانش آموزان با هر تعداد تجدیدی می توانستند به کلاس سوم بروند . این موضوع واقعا فاجعه ای برای نظام آموزشی به حساب می آمد به خصوص در هنرستان ها که حدود چهل درصد از دانش آموزان متوسطه را در خود جای می دادند و عموما دانش آموزان ضعیف از پایه ی اول به هنرستان هدایت می شدند .
متاسفانه در آن مقطع کسی به آن نپرداخت . حضور دانش آموزان فوق العاده ضعیف باعث می شد که کم کم رقابت در کلاس ها کم رنگ شود و معلمان هم در برخورد با چنین دانش آموزانی دلسرد و کم انگیزه گردند (مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق آورد )
در دهه ی هفتاد نظام ارزشیابی در ابتدایی و راهنمایی تقریبا دست نخورد ، فقط تغییرات کمی را شاهد بود . تقریبا دیگر آن سخت گیری ها و مردودی های دهه ی شصت وجود نداشت .در دهه هفتاد و تا اوایل دهه هشتاد همچنان امتحانات نهایی در پایه های پنجم و سوم راهنمایی برگزار می شد و تعدادی از دانش آموزان ضعیف از چرخه ی آموزش خارج می شدند ولی دیگر آن دقت و بازرسی ها یی که در دهه ی شصت و اوایل هفتاد وجود داشت انجام نمی شد. سیاست بر این شده بود که حتی الامکان دانش آموز از نظام آموزشی خارج نشود.
این داستان ادامه یافت تا به اواخر دهه ی هشتاد رسیدیم که دوباره تغییرات ساختاری در نظام آموزشی شروع شد . آن هم نه در دبیرستان ها بلکه از اول ابتدایی این تغییرات صورت گرفت . در ابتدایی ارزشیابی کمی به طور کلی برداشته شد و ارزشیابی کیفی توصیفی جایگزین آن گردید . در ارزشیابی توصیفی قرار بر این شد که معلم رفتار و عملکرد کلی دانش آموز را در کلاس زیر نظر بگیرد و ملاک قبولی منحصر به نمره ی برگه نباشد. برای موفقیت این سیستم ارزشیابی باید تعداد دانش آموزان کلاس زیر بیست نفر باشد و معلم هم بسیار دقیق و دائما رفتار و عملکرد آموزشی دانش آموزان را زیر نظر داشته باشد . نکات مربوطه را یاد داشت نماید تا بتواند در آخر سال توصیف دقیقی از عملکرد تحصیلی دانش آموز ارائه دهد .
متاسفانه این نوع ارزشیابی به دلایل زیر به صورت صحیح و دقیق امکان پذیر نشده است :
1- تعداد زیاد دانش آموزان در مدارس شهری که عموما کلاس ها حدود سی نفر دانش آموز و بالاتر می باشد .
2- توصیه ی مدیران به آموزگاران که برای نشان دادن عملکرد بالای کاری خود همه ی دانش آموزان را قبول کنند.
3- با توجه به گرایش به حد وسط در توصیف عملکردها تقریبا عملکرد همه ی دانش آموزان را در حد قابل قبول توصیف می کنند و شاید هیچ دانش آموزی در شش ساله ی ابتدایی مردود نشود.
حاصل این نوع ارزشیابی این می شود که برخی از دانش آموزی که شش سال ابتدایی را با موفقیت گذرانده اند ، میزان یاد گرفته های آن ها ناچیز است . بسیاری از این دانش آموزان در املا و انشا و ریاضی حداقل انتظارات را بر آورده نمی کنند !
در متوسطه ی اول البته ملاک قبولی هنوز نمره می باشد، ولی به دلیل اینکه می خواهند افت تحصیلی وجود نداشته باشد ارزشیابی بسیار سهل و آسان برگزار می گردد . دیگر آن نظارت ها و مو را از ماست کشیدن ها وجود ندارد . قوانین و تبصره های زیادی برای قبول شدن دانش آموز وجود دارد. کسی دیگر به معلمی که نمره ی زیادی می دهد کاری ندارد .
البته عکس آن وجود دارد یعنی اگر معلمی در ارزشیابی دقیق باشد و نمرات واقعی دانش آموزان را ثبت کند مورد پرسش قرار می گیرد و کار او از طرف مدیر یا ادارات غیر قابل توجیه به نظر می رسد.
از سال نود و دو نیز شرط قبولی را از پایه ی اول دبیرستان برداشته شد و دانش آموز با هر تعداد تجدیدی به کلاس دوم و سپس سوم می رود که دیگر از این بدتر امکان پذیر نبود . عموم این دانش آموزان به هنرستان ها هدایت می شوند که قرار است کارگران ماهر و تکنسین های آینده ی صنعت باشند !
اهمال در ارزشیابی جدا از بیسواد پروری یک عارضه ی منفی فرهنگی بسیار خطرناکی که دارد این است که باعث می شود دانش آموز در طول دوران تحصیل به این باور و فرهنگ برسد که در این مملکت قانون و شایسته سالاری حاکم نیست . شما به هر کیفیتی که باشی قبول هستی . چنین دانش آموزی در بزرگسالی با این باور وارد جامعه می شود . او فکر می کند جامعه هم مثل مدرسه است خیلی لازم نیست قانون را رعایت کنیم . در هر حال قبول مان می کنند !
به نظر می رسد علاوه بر سال چهارم متوسطه ، باید در پایه های ششم و نهم ارزشیابی پایانی به صورت نهایی و دقیق برگزار شود. دانش آموزانی که توانایی قبولی در این امتحانات را ندارند باید پایه ی ششم یا نهم را تکرار کنند . در صورتی که نتوانند مجددا قبول شوند باید برای ادامه به مراکز فنی و حرفه ای هدایت شوند و در آن جا با مهارت آموزی و همچنین آموزش دروس پایه در حد ظرفیت یادگیری آن ها بعد از چهار سال وارد بازار کار جامعه گردند .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
تعجب میکنم از این فرمایش شما مگه الان
این به اصطلاح باور به قول شما , واقعیت حاکم بر تمام امور جامعه ما از صدر تا ذیل نیست؟!