از رسانه ملي به دليل انعکاس خبر تنبيه بدني دانش آموز توسط معلم در اليگودرز سپاسگزارم .
نمايش اين واقعيت تلخ انديشمندان و فرهيختگاني چون استاد بزرگوار جناب آقاي شيرزاد عبدالهي و... را دست به قلم مي نمايد .
اينجانب به عنوان شاگرد استاد بزرگواري چون شيرزاد عبدالهي ، برخود واجب مي دانم در مذمت اين عمل ناشايست ، مقدماتی را خدمت فرهنگيان فرهيخته عرض نمايم :
تنبيه (punishment) در لغت ، به معناي « بيدار کردن ، هوشيار کردن و آگاه کردن بر امري آمده است » (فرهنگ عميد)
« تنبيه بدني عبارت است از وارد کردن درد بر شخص براي تغيير دادن رفتار شخص و يا مجازات کردن او » (ويکي پديا ، دانشنامه ي آزاد)
از گذشته نه چندان دوري شنيده ايم يا به عينه ديده ايم براي آنکه حيواني برقصد ( پا به پا شود ) وي را بر روي صفحه داغي قراداده و آهنگ مي نوازند تا احساس درد از يک سو و شنيدن آهنگ از سوي ديگر بازتاب شرطي ايجاد نمايد تا حيوان بي پناه با شنيدن صداي آهنگ پا به پا شدن را نمايان سازد .
امروزه بشر براي آموزش به دولفين ها، به جاي تنبيه و درد و بازتاب شرطي به تشويق و محبت نسبت به حيوانات رو آورده است زيرا انجمن هاي حمايت از حيوانات فعال شده اند و نقش آفريني مي کنند .
اگر در گذشته نه چندان دوري ، معلم متکلم وحده در کلاس درس بود و از مذمت هاي تنبيه بدني ، به شرح ذيل سخن به ميان مي آمد :
1. شکستن شخصیت
تنبیهات چه به صورت بدنى و چه روانى از قبیل سرزنشها، عتابها، تحقیرها، محرومیتها و... شخصیت افراد را خرد مىکند و آنها را تدریجاً به سوى خمودى و انزوا و گاهى هم فساد شخصیت مىکشاند.
2. بىاعتمادى به مربیان
تنبیه سبب آن خواهد شد که اعتماد کودک از والدین و مربیان سلب شود و آنها را افرادى زورگو و متجاوز و یا غیر عادل و ستم کار به حساب آورد. کودکى که از والدین و مربیان کتک خورده نمىتواند نسبت به حسننیّت و قابل اعتماد بودن آنها اعتقاد داشته باشد.
این احساس در کودکان کم سنتر بیشتر پدید مىآید به ویژه به هنگامى که ندانند چرا تنبیه شدهاند و علت کتکخوردن شان چه بوده است. آنها گمان دارند که والدین و مربیان از قدرت خود سوءاستفاده کرده و محبت شان دروغین است.
3. ایجاد زمینه براى خشونتها
آرى ؛ تنبیه ممکن است جلوى سربه هوا بودن کودکان را گرفته و به طور موقت آرامش و سکون را در محیط شلوغى که او ساخته فراهم آورد ولى این امکان را هم پدید مىآورد که قدرت عمل و ابتکار را هم از دست مربّى خارج سازد.
4. پیدایش ترس و اضطراب
تنبیه در مواردى امکان دارد زمینهساز ترس و اضطراب کودک گردد. اما ترس کودک از والدین و مربیان سبب آن خواهد شد که طفل همه گاه بکوشد از آنان دور شده و کنارهگیرى کند و اما اضطراب سبب آن خواهد شد که قرار و آرام از کودک سلب شده و توان کار و تلاش از او گرفته شود. در چنان صورتى طفل وضعى عادى و رفتارى سازگارانه نخواهد داشت.
در کل به این نکته باید تکیه کرد که نابه سامانىهاى روانى ناشى از ترس و اضطراب، احساس ناامنىها اثرات ناگوارى بر زندگى کودک دارد. وضع حال و آینده او را دچار اختلال خواهد کرد.
5. تسلیم و بردگى
البته این امکان هم وجود دارد که تنبیه سبب تسلیم کودک گردد و او را بشکند ، در چنان صورتى هم مربى موفق نخواهد بود. زیرا در چنان صورتى طفل دائماً درصدد مخفى کارى و چارهجوئى براى نجات است.
تسلیم ناشى از زور غیر از تسلیم ناشى از منطق و استدلال است. به هنگامى که طفلى وجداناً قانع و تسلیم گردد در پى اجراى دستورات و راهنمائىهاى مربى است ولى به هنگامى که آن را ناشى از زور و اعمال قدرت بداند سعى خواهد کرد به نحوى از دستورات طفره رود.
از سوى دیگر این نکته را باید متذکر شد که چه فایده که کودکى به خاطر ترس از تنبیه مطیع شده و با عبودیتى کورکورانه تسلیم آنها گردد. چنین امرى با شئون انسانى انسان سازگار نیست.
آن کس که عادت کند تسلیم زور گردد زندگى بعدی اش نیز دچار مخاطره خواهد شد.
6. جرم و تبهکارى
بررسىها نشان مىدهند که تنبیه در مواردى عاملى براى جرم و تبهکارى فرد شده و زمینهساز تحویل عناصر تبهکار به جامعه خواهد شد. براساس بررسىها و تحقیقات بسیارى از افرادى که تن به جرائم و تبهکاری، در سنین بعدى زندگى مىدهند و یا افرادى بىبندو بار و لاابالى بار مىآیند از کسانى هستند که در گذشته مورد تنبیهات سخت قرار گرفته و بر اثر خشونتهائى که دیدهاند عقدهاى بار آمدهاند.
7. بد آموزىها
تنبیهات به ویژه در مواردى که براى کودک علتى روشن و توجیه شده نباشد مىتواند درس بدى براى کودکان به حساب آید. این درس بدآموز به این صورت است که منطق زور و اعمال خشونت را در آنان تقویت مىکند و آنان را به آزاررسانى سوق مىدهد.
کودکانى هستند که دعوائى به حساب مىآیند و هرآنگاه که با کودکان ضعیفتر از خود برخورد کردهاند سر از ستم کارى درآورده و به اعمال قدرت پرداختهاند. این رفتار از یک سو ناشى از درس ناردستى است که از والدین و مربیان گرفتهاند و از سوى دیگر وسیلهاى است براى عقده تکانى و نجات دادن خود از احساس فشارى که در درون دارند.
8. آسوده کردن ناصواب وجدان
کودکى که جرمى مرتکب شده و به دنبال آن مورد تنبیه قرار گرفته خود را در رابطه با آن جرم برئ الذّمّه مىبیند. وجدانش راحت است از آن بابت که کار بدى کرده و عقوبت خود را یافته است و این امر نوعى معامله را در امر گناه در فکر او مستقر مىسازد و وجدان او را مىکشد.
بعدها که باز هم هوس همان لغزش و اشتباه را بکند مىتواند با جرأت در آن وادى وارد شده و از هماکنون پیشبینى وضع خود را داشته باشد. مىداند در ازاى فلان لغزش چه عقوبت و دشوارى براى او مطرح است و به معامله با والدین و مربیان مىپردازد !
جرم از او، تنبیه از آنان.
« همان گونه که تنبيه بدني عواقب جسمي در پي دارد ، تنبيه هاي کلامي و روحي باعث از هم پاشيدن شخصيت کودک شده ، رفتارهاي پرخاشگرانه ، عدم تشخيص صحيح از ناصحيح ، پناه بردن به دروغ و ...را منجر مي گردد» ( همان منبع ) همين طور « محققان با بررسي بيش از ۱۸ هزار بزرگسال ، رابطه ي وضع روحي آنان را در دوره ي کودکي با ابتلاي آنان به آسم ارزيابي کردند .
اين بررسي نشان مي دهد ،افرادي که در دوره کودکي آزار جسمي ديده اند ، بيش از ديگران به آسم مبتلا مي شوند .بر اساس اين بررسي ، اضطراب و افسردگي کودکان يکي از عوامل مهم ابتلاي آنان در دوره بزرگسالي است .
پي آمد اجتماعي اين مسأله ايجاد افت تحصيلي در اشکال مختلف آن ، اعم از ترک تحصيل موقّت ، مردودي و يا تکرار واحد خواهد بود.
امروز که منشور حقوق بشر و حقوق شهروندي تدوين شده است . امروز که آموزش زیرمجموعه حقوق بشر است ، هر دانش آموز يک نسل تلقي مي شود . هر يک از ابناي بشر زير آسمان کبود و روي اين کره خاکي بايد از حق آموزش بهره مند گردد.
امروز که معلم ازسکوي پاي تخته پايين آمده، به جاي آموزش به تک تک دانش آموزان تلاش گروهي را مديريت مي کند . امروزکه معلم متکلم وحده نيست ، امروزکه وظيفه معلم آموزش حقوق شهروندي مي باشد . امروز که فضاي داخل و خارج مدرسه ، محيط آموزشي تلقي مي شود . امروزکه آموزش همگاني و يادگيري مداوم و مادام العمر مطرح است . امروز که ميدان دادن به معلم و توسعه پايدار مطرح است . امروزکه مفهوم توسعه به توسعه پايدار ارتقاي ژنتيکي يافته است .
معني و مفهوم آموزش در دنياي امروز به کلي متفاوت از قرن گذشته و حتي دهه گذشته است .
امروز تنبيه بدني به کلي منسوخ شده است .
به قول استاد بزرگوار جناب آقاي شيرزاد عبدالهي شکنجه ممنوع مي باشد .
امروز که انسان به دنبال یافتن هویت خویش٬ در مسير شکل دادن به شخصيتی متکی به خود٬ گام برمی دارد. داشتن امنيت روحی و روانی در این دوره تاثير به سزایی در هویت یابی دانش آموزان دارد و بر همين اساس٬ نيازمند احساس امنيت و آرامش هستند و وظيفه ما معلمان٬ ایجاد این امنيت است و باید راه های رسيدن به این مهم٬ را برای دانش آموزان فراهم کنيم.
از آن جایی که آموزش و پرورش مهمترین نهاد تعليم و تربيت است قطعا در چنين نهادی برقراری امنيت جسمی و روحی روانی کودکان در اولویت قرار دارد٬ چراکه ابتدا باید امنيت جسمی و روانی تامين شود تا آموزش و تربيت اثرگذار باشد و حال آنکه هرگونه تنبيه اولين مولفه ای است که آرامش جسمی و روحی روانی را به هم می ریزد و فردی که احساس آرامش نکند٬ نمی تواند یاد بگيرد.
با تاکيد بر اینکه هرگونه تنبیه در پيکره آموزش و پرورش مطلقا ممنوع است زيرا با فلسفه تعليم و تربيت مغایرت دارد و اعتماد به نفس دانش آموزان را از بين می برد ؛ این در حالی است که ما سعی در تقویت کسب مهارت های زندگی نوين را در آموزش و پرورش داریم و معتقدیم برای رسيدن به اهداف عاليه تعليم و تربيت٬ باید اعتماد به نفس را در دانش آموزان هر چه بيشتر تقویت کرد.
امروز جامعه فرهنگيان فرهيخته با محکوم کردن هرگونه تنبيه بدني ( شکنجه ) راه خود را از گذشتگان خود جدا کرده و شتابان به سوي آموزش نوين روي مي آورند .
سخن را با گلايه از رسانه ملي به پايان مي رسانم .
رسانه اي که شايد نسبت به معلمان مي تواند کمي واقع بين تر باشد . اين رسانه که کاستي ها را نشان مي دهد مي تواند در نمايان ساختن رو ديگر سکه هم نقش آفريني کند .
امروز ما در گوشه کنار سرزمين خود و در سرتاسر کره خاکي شاهد ايثار ، گذشت ، جان فشاني معلمان هستيم . از رسانه ملي انتظار مي رود که در معرفي اين بزرگ انديشمندان ايثار گر و فداکار کوتاهي نکند .
در ذيل به حکم وظيفه به معرفي مشتي از خروار مي پردازم :
1. « حسن اميد زاده » معلم فداکار گيلاني که در حادثه آتش سوزي در مدرسه محل خدمتش با به خطر انداختن خود ، جان چند دانش آموز را نجات داد و خودش از ناحيه سر، صورت و گردن دچار سوختگي شديد شد .
حسن اميدزاده در اواخر تير ماه 1391 پس از 15 سال تحمل درد و رنج ناشي از سوختگي شديد در سن 58 سالگي و در اثر عوارض و عواقب ناشي از سوختگي در بيمارستان فومن درگذشت و پيکر بي جانش در زادگاهش روستاي بيجار سر شهرستان شف به خاک سپرده شد .
2. « فاطمه مولوي » معلم نمونه و فداکار نهاوندي هنگام برگزاري اردوي دانش آموزان ابتدايي يکي از از مدارس روستايي شهرستان نهاوند در منطقه سراب کاماسياب نهاوند با به خطر انداختن جان خود دانش آموز دختر پايه دوم ابتدايي را از خطر مرگ حتمي نجات داد .
آتنا زريني دانش آموز پايه دوم ابتدايي بر اثر حادثه به داخل رودخانه کاما سياب سقوط مي کند . فاطمه مولوي معلم فداکار اين دانش آموز در اقدامي ستودني براي نجات جان دختر خود را به داخل رودخانه خروشان کاماسياب پرت مي کند و با نجات دادن دانش آموزش خود را از دست مي دهد . جريان خروشان آب سر او را به سنگ رودخانه مي کوبد و پس از طي 500 متر بدن بي جان وي توسط يکي از حاضران در سراب به بيرون آب منتقل مي شود .
3. « امير رضا سلطاني » تنها معلم روستاي سنجگان دچار ديسک کمر مي شود و دکتر به وي 2 ماه مرخصي استعلاجي و اجباري مي دهد . او که نمي توانست دو ماه بر سر کلاس حاضر شود ،آگاه بود که دانش آموزان در اين دو ماه چقدر از درسشان عقب مي مانند ؛ لذا کلاس درس را به خانه خودش منتقل مي کند .
شايد به نظر امير رضا سلطاني ، او يک معلم ساده روستايي باشد ولي براي ما او يک قهرمان واقعي محسوب مي شود .
کافي است کمي با دقت به اطراف خود نظاره کنيم ، بي شمار معلم فداکار و ايثار گر، ليست مي شوند .
از رسانه ملي انتظار مي رود در معرفي اين بزرگ زنان و رشيد مردان نقش آفريني کند .
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
نظرات بینندگان
بدون راهکار برای معلمان
معلم با دانش آموز معتاد چکار کند؟
معلم با دانش آموزی که سلاح سرد حمل می کند چکار کند؟
معلم با دانش آموزی که فرزند دیگری را مورد تعرض جسمی قرار می دهد چکار کند؟
مشاوره ناکارآمد
اداره ی بدون قوانین حمایتی از معلمان
نتیجه همین است که هست
استاد گرامي بحٍث عدم تنبيه دانش آموز يک موضوع پذيرفته شده در جامعه است و بحث دانش آموز معتاد يک موضوع ديگر است . امروز در جوامع ، فرد معتاد را قرباني و بيمار تلقي مي کنند . و دانش آموز بزهکار را که معلم عزيزمان خشخاشي را در کلاس درس به شهادت رساند را هم بعنوان نوعي خشونت جامعه محکوم مي کند .
با تقديم شايسته ترين احترامات ارادتمند شما شهسوارزاده
جناب شهسوار زاده
شما احساسی نوشتید.سال های قبل بازنشست شده اید و در ذهن شما رفتار دانش آموزان قدیم که با ادب و حرف گوش کن و درس خوان بودند،نقش بسته است.برادر من از حرف تا عمل فرسنگ ها فاصله است.احالا این گوی و این میدان برای اینکه تجدید خاطره ای از کلاس درس داشته باشید،کافی است فقط یک زنگ به مدرسه رفته و در کلاس تدریس کنید.چرا شما و دوستتان جناب عبداللهی فقط معلمان را خطاب قرار می دهید و از قوانین و مقررات ضیف و دانش آموان نا هنجار سخنی نمی گویید؟آری تنبیه کردن کار بدی است ولی آنقدر دانش آموزان روی اعصاب معلمان می روند و آنها را شکنجه روحی می دهند که یکی از آنها کنترل اعصاب خود را از دست می دهد.
استاد گرامي ، بحث حضور دانش آموزبي علاقه در کلاس درس يا تعداد زياد دانش آموز در يک کلاس درس يک موضوع قابل بررسي است .
بحث عدم توانايي بنده در کلاس داري ديروز يا امروز هم يک موضوع ديگر است .
ولي بحٍث عدم تنبيه دانش آموز يک موضوع پذيرفته شده در جامعه است .
جامعه از من و شما وهيچ معلمي نمي پذيرد که چون شهسوارزاده ناتوان در اداره کلاس بوده يا هست پس مي توان دانش آموز را تنبيه يا تحقير کرد .
البته ناگفته نماند که تنبيه بدني در جامعه مدرن امروز ما از رسوبات جامعه سنتي و گذشته مي باشد . و جامعه بالنده بايد انرا نه تنها در مدرسه بلکه در خانه و سطح شهر و ... تقبيح نمايد .
با تقديم شايسته ترين احترامات ارادتمند شما شهسوارزاده
همواره از نظرات ارزنده تان در سایت سخن معلم بهره می بریم.
من هم با نظر شما در تنبیه کردن دانش آموزان کاملا موافقم .اما من به ریشه یابی دلایل خشونت در مدارس پرداختم و به هیچ وجه خشونت را تایید نکردم.انتقاد من از شما و دوستتان جناب عبداللهی اینست که فقط به موضوع تنبیه می پردازید و به ریشه های خشونت توجه نمی کنید.نظرات اکثر معلمان اینست که علاوه بر خطاب کردن معلمان،به وضعیت ناهنجار برخی دانش آموزان و ضعف قوانین در برخورد با آنان هم نظری داشته باشید.
همکار گرامي بايد بپذيريم که تنبيهه بندي ممنوع است . واگر بنده يا شما مرتکب خطا بشويم ، ان منع قانوني جايز نمي شود .
با تقديم شايسته ترين احترامات ارادتمند شما شهسوارزاده
بنده هم باهر نوع تنبیه و شکنجه در مدرسه مخالفم .البته آزار روحی معلم هم به نوعی شکنجه محسوب می شود که بنده با آن هم مخالفم .
کاش در سال های اخیر در هنرستان ها تدریس می کردید و از نزدیک مشاهده می فرمودید که چه تیپ دانش اموزانی به هنرستان ها هدایت می شوند.دانش اموزانی بسیار ضعیف و بی انگیزه و از لحاظ اخلاقی مشکل دار بعضا با معدل زیر ده که با اجبار والدین و اولیای مدرسه به مدرسه می ایند .تدریس برای چنین دانش اموزانی کمتر از شکنجه شدن نیست .آن هم در هنرستان هایی که با مشکلات مالی و کمبودهای بسیاری مواجه هستند .آن هم در اموزش و پرورشی که حق التدریس ما های بهار و حق الزحمه تصحیح اوراق نهایی خرداد معلمانش را نداده است .این ها هم به نوعی آزار روحی معلمان است که باید برای آن فکری کرد
استاد گرامي ،
با شما کاملأ موافق هستم که مدرسه بايد هم براي معلم و هم براي دانش آموز امن باشد . به اعتقاد بنده بايد گفت تمام جامعه بايد براي دانش آموز و معلم و همه شهروندان امن باشد .
همانطور که امنيت براي معلم لازم است براي دانش آموز هم لازم است . نه معلم حق دارد دانش آموز را ازحقوق شهروندي منع کند و نه دانش آموز حقد دارد حقوق شهروندي معلم را سلب کند . به طور کلي هيچ فردي حق ندارد حقوق شهروندي ديگري را محدود نمايد .
بنده با پوست و گوشت و استخوان خود درک مي کنم که شما استاد گرامي چرا در هنرستان ها اعتراض مي نماييد . با شما هم مي توانم هم عقيده باشم که بنده توانايي يک ساعت اداره کردن کلاس شما را ندارم . ولي کمي نظاره کنيد همکاراني را خواهيد ديد که در هنرستان هاي امروزي هم بدون تنبيهه بدني کلاس داري مي کنند .
پاسخ ادامه دارد .
همکار گرامي بايد بپذيريم که تنبيه بدنی ممنوع است . واگر بنده يا شما مرتکب خطا بشويم ، ان منع قانوني جايز نمي شود .
با تقديم شايسته ترين احترامات ارادتمند شما شهسوارزاده
اخه مدرسه که فقط دانش اموز نیست پس این معلم کجا داستانه ؟؟؟
خانواده معلم کجای داستانند
استاد گرامي ،
با شما کاملأ موافق هستم که در مدرسه علاوه بر دانش آموز ، معلم وخانواده معلم هم مطرح است . به اعتقاد بنده بايد گفت تمام جامعه بايد به دانش آموز و معلم و همه شهروندان توجه نمايد.
همانطور که تأمين نياز هاي معلم لازم است توجه به شخصيت دانش آموز هم لازم است . نه معلم حق دارد دانش آموز را ازحقوق شهروندي منع کند و نه دانش آموز حقد دارد حقوق شهروندي معلم را سلب کند . به طور کلي هيچ فردي حق ندارد حقوق شهروندي ديگري را محدود نمايد .
همکار گرامي بايد بپذيريم که تنبيهه بندي ممنوع است . واگر بنده يا شما مرتکب خطا بشويم ، ان منع قانوني جايز نمي شود .
با تقديم شايسته ترين احترامات ارادتمند شما شهسوارزاده
استاد گرامي ،
چون انصاف نصف دين است . ابتداي از رسانه ملي سپاسگزار شدم و در پايان انتظار جامعه از رسانه ملي را مطرح کردم که از ايثار و گذشت معلمان نيز خبر و گزارش داشته باشد .
چون انصاف نصف دين است . ابتد تنببهه بدني را محکوم نمودم سپس از تلاش ها و ايثار هاي فرهنگيان فرهيخته ياد کرده ام . چون انصاف نصف دين است و قيامت نزديک است در پاسخ هاي قبلي و در اينجا بازهم يادآوري مي کنم که بنده به اندازه شما ( استاد بزرگوار و گرامي ) توانايي کنترل کلاس را نداشته و ندارم . ولي ضعف بنده يا چند معلم در کنترل کلاس را نبايد به پاي همه معلمان نوشت !
در نتيجه :
صاف نصف دين است و قيامت نزديک است. بايد هم تنبيهه بدني ( شکنجه ) را محکوم کرد و هم ايثار و از خود گذشتگي معلمان را ستود .
همکار گرامي بايد بپذيريم که تنبيهه بندي ممنوع است . واگر بنده يا شما مرتکب خطا بشويم ، آن منع قانوني جايز نمي شود .
با تقديم شايسته ترين احترامات ارادتمند شما شهسوارزاده
استاد گرامي ،
بنده از ساختگي و دروغين بودن موضوع به نمايش گذاشته شده توسط صدا و سيما خبر ندارم . بر شما که اطلاعات دقيق داريد واجب است که در يک مقاله مستندات خود را به اطلاع جامعه برسانيد . ( اگر نظر به شکايت نداريد حداقل افشاگري نماييد . )
بنده به فرض صحت موضوع در ابتداي مقاله از صدا و سيما تشکر کردم . ولي در ادامه مطلب تلاش نمودم يک اقدام منسوخ و غير قانوني در آموزش و پرورش را بررسي کنم .
در ادامه مطلب ، از تلاش هاي رايج در آموزش و پرورش کشورم که پسنديده و مورد ستايش همگان است نيز ياد کرده ام .
در پاسخ هاي قبلي و در اينجا بازهم يادآوري مي کنم که بنده به اندازه شما ( استاد بزرگوار و گرامي ) توانايي کنترل کلاس را نداشته و ندارم . ولي ضعف بنده يا چند معلم در کنترل کلاس را نبايد به پاي همه معلمان نوشت !
در نتيجه :
همکار گرامي بايد بپذيريم که تنبيه بندي ممنوع است . واگر بنده يا شما مرتکب خطا بشويم ، آن منع قانوني جايز نمي شود .
با تقديم شايسته ترين احترامات ارادتمند شما شهسوارزاده
استاد گرامي ،
بنده از ساختگي و دروغين بودن موضوع به نمايش گذاشته شده توسط صدا و سيما خبر ندارم . بر شما که اطلاعات دقيق داريد واجب است که در يک مقاله مستندات خود را به اطلاع جامعه برسانيد . ( اگر نظر به شکايت نداريد حداقل افشاگري نماييد . )
بنده به فرض صحت موضوع در ابتداي مقاله از صدا و سيما تشکر کردم . ولي در ادامه مطلب تلاش نمودم يک اقدام منسوخ و غير قانوني در آموزش و پرورش را بررسي کنم .
در ادامه مطلب ، از تلاش هاي رايج در آموزش و پرورش کشورم که پسنديده و مورد ستايش همگان است نيز ياد کرده ام .
در پاسخ هاي قبلي و در اينجا بازهم يادآوري مي کنم که بنده به اندازه شما ( استاد بزرگوار و گرامي ) توانايي کنترل کلاس را نداشته و ندارم . ولي ضعف بنده يا چند معلم در کنترل کلاس را نبايد به پاي همه معلمان نوشت !
در نتيجه :
همکار گرامي بايد بپذيريم که تنبيه بندي ممنوع است . واگر بنده يا شما مرتکب خطا بشويم ، آن منع قانوني جايز نمي شود .
با تقديم شايسته ترين احترامات ارادتمند شما شهسوارزاده
استاد گرامي ،
جناب آقاي حسين ( اگر اجازه داشته باشم شما را حسين جان خطاب کنم . ) پاسخ ويژه به شما استاد گرامي را در چند قسمت عرض مي کنم .
1. به نظر بنده فرهنگيان فرهيخته جزء باشرف ترين احاد جامعه هستند . به همين دليل در حد توانم در خدمت اين همکاران فرهيخته از جمله شما استاد بزرگوار بوده و اميدوارم پس از اين هم ، چنين باشد . مثلأ در مقابل توهين به معلمان ( کاريکاتور همشهري ) نقدي ارائه نمودم . لطفأ به مقاله نقدي بر انتشار کاريکاتور همشهری و فضاي ملتهب آموزش و پرورش ، منتشره در "سخن معلم " مورخ يک شنبه ششم ارديبهشت 1394 مراجعه فرماييد .
2. بنده نه تنها مدافع برخورد هاي غير انساني رسانه ملي نمي باشم بلکه به آن نيز اعتراض داشته ام . لطفأ مقاله بنده به نام
کليپ بيژن و احسان عليخاني ( بي تدبيري رسانه ملي )
که در تاريخ يک شنبه نهم فروردين 1394 در سايت وزين سخن معلم منتشر شده است را مطالعه فرماييد .
پاسخ ادامه دارد.
3. در ابتداي اين مقاله بصراحت عرض کرده ام :
نمايش اين واقعيت تلخ انديشمندان و فرهيختگاني چون استاد بزرگوار جناب آقاي شيرزاد عبدالهي و... را دست به قلم مي نمايد .
اينجانب به عنوان شاگرد استاد بزرگواري چون شيرزاد عبدالهي ، برخود واجب مي دانم در مذمت اين عمل ناشايست ، مقدماتی را خدمت فرهنگيان فرهيخته عرض نمايم :
همه مي دانيم که تنبيه بدني مورد پذيرش جامعه نيست ! بنده به کرات در پاسخ به نظرات عرض کرده ام که به اندازه شما استاد بزرگوار توانايي کنترل کلاس را نداشته و ندارم ولي ضعف بنده يا چند معلم در کنترل کلاس را نبايد به پاي همه معلمان نوشت !
4. در پايان مبحث از تلاش هاي رايج در آموزش و پرورش کشورم که پسنديده و مورد ستايش همگان است نيز ياد کرده ام و عرض کرده ام :
از رسانه ملي انتظار مي رود در معرفي اين بزرگ زنان و رشيد مردان نقش آفريني کند .
پاسخ ادامه دارد .
5. بنده توفقيق آنرا داشته ام که در سال پاياني خدمتم از برخي همکاران فرهيخته ( همه ي همکاران آخرين واحد آموزشي خدمتم ) حلاليت بطلبم در همين جا برخود لازم مي دانم از کليه همکاران و دانش آموزان عزيزم صميمانه پوزش مي طلبم و از همه بزرگواران حلاليت مي طلبم .
6. استاد بزرگوار حسين جان اگر شماره تلفن يا آدرس اي میل خود را ازطريق آقاي پورسليمان در اختيار بنده قرار دهيد ( يا شماره تلفن و يا آدرس اي میل بنده را از آقاي پور سليمان دريافت کنيد .) برخود واجب مي دانم که براي تجديد خاطرات دوران گذشته و کسب حلاليت با طيب خاطر دست بوسي خدمت برسم .
با تقديم شايسته ترين احترامات ارادتمند شما شهسوارزاده
آقای محترم بیا تو مدارس متوسطه و راهنمایی ببین چی می بینی بعد شروع به نگارش بیت و غزل کنید. نظام آموزشی وقتی می خواهد جوانان بی انگیزه و بی آینده را به زور دیپلم و لیسانس کند نتیجه ای جز این ندارد.
بنده مطالب شما و سایر عزیزان تحت هر عنوان که باشد ( در رابطه با تنبیه دانش آموز ) خواندم وسوالاتی برایم مطرح شد
1 - چرا شما همه طرفدار دانش آموز هستید ؟
2 - چرا شما بر اساس احساسات حرف می زنید؟
3 - چرا یکطرفه دادگاه تشکیل می دهید ( بدون حضور متهم وشنیدن دفاعیات او)؟ و رای صادر می کنید؟
4 -چرا شما وامثال شما ابتدا وظایف دانش آموز را در برابر مدرسه و معلم برایش مشخص نمی کنید؟
5 - چرا به دانش آموز احترام گذاشتن به بزرگتر و معلم خود را یاد نمی دهید؟
6 - چرا یک معلم نباید پشت وپناه داشته باشد؟
7 -ای کاش تمامی مسئولین یاد می گرفتند اول موضوع را از تمام جوانب بررسی کنند بع د تصمیم بگیرند وبا آبروی دیگران چنین اسان بازی نکنند .اختلاس های چند میلیاردی ، دزدی های کلان و .... با حروف اول اسمشان معرفی می شوند ولی یک معلم ( ما بنا را بر صد در صد مقصربودن ایشان هم بگذاریم
که حتما هم چنین نیست ) باید رسوای عالم شود