1- بخش بزرگی از نسل جدید که توسط والدین [عموما] متولد دهه پنجاه و شصت خورشیدی تربیت میشود، نسلی خاص و متفاوت است. این نسل توسط والدینی تربیت میشوند که کار خاصی جز تماشا و دنبال کردن اخبار شبکههای ضدایرانی و توهین و تحقیر ایران و «این خرابه» نامیدن وطن و تلاش برای گرفتن اقامت کشور ندارند.
بسیاری از نسل جدید به واسطه زندگی در چنین خانوادههایی به افرادی سردرگم، ضداجتماع، بیگانه با مفاهیم ملی، عقدهای و متنفر از ایران تبدیل میشوند و نه تنها ارزش و احترامی برای وطن قائل نبوده بلکه تمام ارزشهای ملی را پوچ و مسخره و مضحک قلمداد می کنند. این نسل به واسطه رشد و تربیت در خانوادههایی از این دست، ناخواسته به دشمنان وطن خویش تبدیل شده و برای تخریب و تمسخر و تحقیر بیشتر ایران و ایرانی از هیچ تلاشی فروگذار نیستند. این نسل که عموما از بحران معنا و هویت رنج میبرد نه چیزی از مفهوم هویت ملی و اهمیت خاک و وطن در شکلگیری فردیت انسان میداند و نه درک درستی از جایگاه انسان خاورمیانهای در جهان دارد. این نسل از همان کودکی دنبال مهاجرت به کشورهای غربی است و به مدرسه و دانشگاه در ایران به پلی برای گذار نگریسته و کسب اندک تخصص و مهارت در یک رشته هنری و علمی و ورزشی را بهانهای برای گرفتن اقامت و فرار از کشور میداند.
2- نسل جدید نسلی است که قرار است تمام سرخوردگیها، عقدهها و ناکامیهای والدینِ (عموما) متولد دهه پنجاهی و شصتی خود را جبران نماید. این نسل قرار است کودکی نکرده والدینی که به واسطه سالهای انقلاب و جنگ در شرایط خاص و ایزولهای رشدیافته را جبران نماید. این نسل قرار است به جای والدین با کسب رتبههای عالی در رشته پزشکی و مهندسی بهترین دانشگاههای کشور پذیرفته شود. روانه کلاس زبان انگلیسی شده و به جای والدین زبان باکلاس جهانی را بیاموزد. راهی کلاس گیتار و پیانویی چیزی شده و عقده بی هنری والدینش را ارضا نمایند. خود را به باشگاه ژیمناستیک و ووشو و فوتبال برساند تا به جای والدین از سکوی المپیک و جام جهانی بالا بروند و در آخر در آتلیه حاضر شده و با ظاهری آرایش کرده [و کودکی زدوده] ژست عروس و داماد دلربا و خوشگل را بگیرد.
3- نسل جدید علاوه بر والدین، دست پخت و دستپروده گفتمان سیاسی و فرهنگی حاکم بر کشور است. این نسل دستپروده همین نظام آموزشی شکست خورده و بیمصرفی است که نه به کسی سخن ارزشمند و درستی از تاریخ و جغرافیای وطن می گوید و نه برای خاطر وطن و زیستن در آن پشیزی ارزش قائل است.
این نسل دستپروده همین رسانه و صدا و سیمایی است که با هزاران میلیارد بودجه عمومی، صبح تا شب یا سریال های مبتذل پخش می کند و یا در نشست ها و سخنرانی های معرفت آفرینش، از چگونه شستن پای شوهر و تقوای بادمجان سخن می گوید، رسانهای که یکبار نامی از بزرگان فرهنگ و هنر تاریخ و ادبیات این سرزمین نمی آورد و نمیخواهد کسی با بزرگان و جاودانان خرد و اندیشه تاریخ این سرزمین آشنا شود.
حال با نسلی مواجهایم که از تاریخ و هویت تاریخی سرزمین خویش منقطع شده و موجودیتی به نام ایران برایش اهمیتی ندارد. این نسل مانند نسلهای قبلی نیست که هر فشار و سختی و مشقتی را تحمل کند و در آخر بگوید که تمام این شرایط به « ایرانی بودنش می ارزد ». این نسل با کوچک ترین سختی و مانعی کوله بار خود را بسته و راهی دیار دیگری می شود.
( کانال خرمگس)
نظرات بینندگان
فرهاد فنبری به جای سرکوفت زدن و دیدن نقاط ضعف این نسل ای کاش و ای کاش نقاط قوت نظیر مطالبه گر بودن، پرسشگر بودن و نقاد بودن فکر این نسل را می دید، افسوس که تک قطبی بودن و نگرش ایستای او دریچه های ذهنی را بسته.