مطابق پژوهشی که حدود پنج سال پیش با تحلیل محتوای داستان های کتاب اول دبستان در سه کشور ایران، چین و آلمان صورت گرفته است؛ دانش آموزان ایران اطاعت پذیری، چین مهرورزی و آلمان پیشرفت را می آموزند!
ایراد اصلی چنین پژوهش هایی این است که بدون فهم کلی از وضعیت آموزش و پرورش یک کشور و صرفا بر اساس سنجش یک متغیر مانند؛" محتوای کتاب های درسی" می کوشد تا نوعی نتیجه گیری درباره وضعیت آموزش و پرورش و فرهنگ یک جامعه ارائه دهد!
اقدامی که پیشاپیش محکوم به شکست بوده و نتیجه آن صرفا تبلیغاتی و ژورنالیستی از آب در می آید!
واقعیت این است که دانش آموزان ایرانی به سختی در مدارس چیزهایی می آموزند که بتواند تاثیر پایداری بر نحوه تربیت آنها داشته باشد. نکته جالب تر اینکه بچه ها در مدارس ما حتی همان اطاعت پذیری را نیز نمی آموزند!
مجموعه عوامل از هم گسیخته و متعارضی مانند خانواده، مدرسه و جامعه دست به دست هم داده و میزان تاثیر پذیری دانش آموزان از معلمان را به جز سواد خواندن و نوشتن ( آن هم به صورت حداقلی!) به شدت کاهش می دهند. دلیل آن هم روشن است؛ آموزش و پرورش کنونی فهم درستی از مناسبات دانش آموز، مدرسه و جامعه ندارد و همچنان تصور می کند می تواند با گفتار درمانی به آموزش مهارت های زندگی بپردازد. در حالی که چنین امری مستلزم مشارکت جدی دانش آموزان در فرآیند تعاملی یادگیری است.
بنابراین حتی اگر مدارس ایران به دنبال آموزش اطاعت پذیری هم باشند لاجرم ناکام خواهند ماند.
از سوی دیگر آموزش و پرورش به دلیل ویژگی ایدیولوژیک و به شدت محافظه کارانه اش در ایران نتوانسته به یک نهاد پیشرو در مقایسه با تحولات پرشتاب اجتماعی تبدیل شود. این عقب ماندگی به حدی است که دانش آموزان را به نوعی اسکیزوفرنی شخصیتی در گذار میان جامعه و مدرسه دچار ساخته است! پیامد این دوگانگی شخصیت عبارت آشفتگی، عصبیت و بی قراری در میان دانش آموزان می باشد. زمانی که خانواده ها با محوریت بخشیدن به برآوردن امیال بچه ها نسلی پرتوقع و طلبکار را پرورش می دهند آموزش و پرورش ورشکسته کنونی چگونه می تواند به دانش آموزان اطاعت پذیری را بیاموزد؟!
کتاب های درسی اگرچه از اهمیت زیادی در مدارس برخوردارند ولی قدرت" برنامه درسی پنهان" که می تواند در شکاف میان آرمان ها و واقعیت ها جای گیرد بخشی از آموزش های رسمی را بی اثر می کند!
همین امر باعث می شود که عزم بر ایجاد اطاعت پذیری در میان دانش آموزان حتی به نتیجه عکس خود منجر شده و موجبات بیزاری از مدرسه را فراهم آورد!
بدون حرکت به سوی تحول واقعی در بنیادهای آموزش و پرورش موجود بعید است وجود این نهاد در وضعیت کنونی چندان توجیه پذیر باشد!
کانال مهران صولتی
نظرات بینندگان
من امروز سر جلسه با یک دانش اموز واقعا بی ادب برخورد کردم که برگه را سفید تحویل داد و انگار نه انگار امتحان دارد از انطرف هم قربان صدقه دبیر اقایی میشد و ....که بنده خدا متاهل است و جالبتر به مراقب گفته برو کنار جلو چشمم را نگیر
بنده خدا کنار میره و از یکی میپرسه چرا اینطوری بهم گفت .
اخه خانم میخواد اقای ....را نگاه کنه واین دبیر اقا نا مانکن است و نه زیبایی انچنانی و یک انسان معمولی است و من ماندم با تربیت و خانواده و مدرسه و اینده این مملکت
بنظر من رد کردن کامل اینگونه تحقیقات و بکار بردن عبارت زورنالیستی برای آن شایسته نیست. هر یک از تحقیقات با توجه به هدف و دامنه مورد بررسی و زاویه ای که به یک مسئله نگاه می کند می تواند به ما دیدی هر چند محدود و کم بدهد.این تحقیق به نوعی نشان می دهد که تلاش های انجام گرفته در حوزه آموزش و پرورش برای تنظیم فکر و رفتار دانش آموزان در چه راستایی است ولی اینکه این جهت و راستا تا چه حد منطبق بر ساختارهای ذهنی و فکری دیگر بازیگران این عرصه می باشد نیاز به بررسی و تحقیق بیشتری دارد.وضعیت جاری آموزش و پرورش فعلی ما نشان دهنده عدم انطباق است ولی این تحقیق بدنبال چرایی ناکامی نبوده است.