در تعلیم و تربیت امروزی ، کشورهایی موفق هستند که به پرورش نیروهای خلاق ، ایده پرداز و مولد دانش و اطلاعات بپردازند و بی شک ایجاد بستری که بتواند این افراد را در خود بپروراند اولویت اصلی سیاستگذاران و برنامه ریزان آن کشور است.
مدیران آموزشی و مسئولین نظام آموزشی درصدند بهترین امکانات را برای پرورش فرزندان سرزمین شان به وجود آورند تا آنان با رغبت و و علاقه مندی به حضور در محیط آموزشی پایه های آینده علم و صنعت کشورشان را بسازند.
در چنین جوامعی آموزش پیش دبستانی و دبستانی اولویت اصلی کارگزاران آموزشی است و برهه ای حساس در آموزش و پرورش است .مناسب سازی محیط آموزشی با حال و هوای کودکی ، شاداب سازی آن ، آموزگاران صبور و با حوصله و آشنا به روانشناسی کودک و هزاران وی دیگر که سیاست گذارانشان ردیف کرده اند تا بیشترین کارایی از این دوره را بهر ه برداری نمایند.
بسیاری از کشورهای پیشرفته سعی کرده اند مقطع ابتدایی را با بازی وسرگرمی و تفریح درآمیزند و از فشار آموزش خبری نباشد تا لطمه ای به کودکان وارد نشود.
متاسفانه در کشورهایی همجون کشور ما که الگوهای اقتباسی چشم بسته از جوامع غربی در آموزش و پرورش اجرا می شود تیشه به ریشه آموزش و پرورش زده است. جایی که وزیرش برای تفریح به کشور دیگری می رود و الگویی را برای نظام ما پیاده می کند که علاوه بر تحمیل هزینه های سنگین چند سال بعد لغو می شود. (مجتمع های آموزشی و...)
یا با تجویز کتب درسی ریاضی و علوم و فارسی و... با مطالبی ثقیل و حجم نامتعارف کودکان را ازشاد زیستن محروم می کنیم. معلمان را چنان در تنگنای معیشت و روزگار گرفتار کرده ایم که یادمان رفته است آنان هم باید زندگی کنند و شاد باشند و شادی بیافرینند.
مطالعه تطبیقی آموزش و پرورش نشان می دهد که ما از قافله برنامه ریزی و تصمیم برای نظام آموزشی خود عاجز مانده ایم و کشورهای دیگر به جای انباشت دانش در ذهن دانش آموز او را خلاق و متفکر بار می آورند ولی ما هر سال پس روی داریم تا بببینیم کجا می رویم !
مقطع دبستانی برهه ای حساس از زندگی کودکان جامعه است که اگر با درایت و برخوردی عاقلانه رفتار نشود به جز دل زدگی از درس و مدرسه چیزی به دنبال نخواهد داشت.عدم داشتن مدارسی و برنامه درسی بانشاط و معلمان افسرده و کتابهای آن چنانی از همان روزهای آغازین مدرسه دانش آموزان ما را از محیط درس و مدرسه بیزار می کند.
لذا مواردی که می توان در آموزش و پرورش کشورمان مورد توجه قرار دارد و جای کار برای تحقیق و نظرخواهی از معلمان و مدیران و...دارد به شرح زیر می باشد:
1- ساعت شروع کلاسهای درسی مقطع ابتدایی متناسب با وضع اجتماعی و فرهنگی ما نبوده و علاوه برآن در اکثر کشورها چنین ساعات آموزشی وجود ندارد. دانش آموزی که در ساعت پنج یا شش و یا هفت صبح از خانه خارج شود و تا ظهر سرش را بخورند حوصله و انگیزه یادگیری و علاقه به مدرسه نخواهد داشت .کودکی که می بایست صبحانه را با خانواده خورده و بعد از استراحت کافی کشش آموزش را داشته باشد خواب آلوده و...درمدرسه حاضرشود؟
آیا کودکان ما براساس آموزه های دین ما کودکی کرده اند؟ آیا بستر رشد صحیح جسمی و ذهنی آنان را فراهم آورده ایم؟
2- حجم کتب درسی مقطع ابتدایی و عدم نیاز به برخی مطالب آموزشی باعث افزایش فشار روحی و روانی در دانش آموزان می شود و اصولا" نحوه آموزش در پابه اول و دوم جای تامل و نگرش دیگر دارد ؛ معلوم نیست مولفین محترم کتب درسی به چه دلایلی سعی دارند مغز دانش آموز 7 سال را به چالشی بکشند که اکثر آموخته هایشان ثمری نخواهد داشت ؟
3- مطالعه تطبیقی و نیز انجام تحقیقات کاربردی و استفاده از نظرات آموزگاران برای طراحی نظام آموزشی و تدوین کتب آموزشی و ساعات آموزشی و روشهای آموزش در ابتدایی ضروری می باشد.
4- در مقطع متوسطه اول و دوم نیز کتب درسی با توجه به حجم بالا و غیر کاربردی تنها تکیه بر انباشت معلومات در سطح دانش داشته و عملا" چیزی عاید فراگیران نمی شود.
5- گویا سیاست گذاران نظام آموزش و پرورش ما مادرزادی در رده های صف و ستادی بوده اند و عملا" در کلاس درس حضور نداشته اند و نیز تدوین کنندگان کتاب درسی اهداف مشخصی از آموزش را تعریف نکرده اند.
6- معلمی با 30 سال سابقه در مقطع ابتدایی اظهار می دارد دراین مدت سی سال اصلا" نظری از آنان در خصوص نحوه آموزش در ابتدایی یا کتب درسی خواسته نشده است ؛ آیا این شرایط در کشورهای پیشرفته هم است؟
نگاهی به آموزش و پرورش سایر کشورها نشان می دهد آنها تلاش دارند تا ذهن کودکان با آرامش کامل درگیر آموزش مهارتهای زندگی و اجتماعی در سنین پایین باشد و در این میان گام به گام با آموزش مطلب مفید و کم حجم دانش آموزی پرسشگر و خلاق بپرورانند نه مانند ما ذهنی خسته از تمرین و تکلیف و مشق شب و کتب کمک آموزشی و کلاس تقویتی و آزمونهای علمی ( این آزمون به پایه اول ابتدایی هم رسیده ) و کتابهای درسی خسته کننده تحویل جامعه می دهیم که از اول هم نام مدرسه که می آید اخمهایشان درهم است.
7- جای فعالیتها و آموزشهای آزمایشگاهی، کارگاهی و... بسیار خالیست. تکیه بر محفوظات امکان کنجکاوی و پرسشگری را به صفر رسانده است.
8- آموزش شهروند خوب بودن، تابع قانون بودن، مشارکت اجتماعی در امور جامعه و دانستن قواعد زندگی در کجای آموزش و پرورش ما گنجانده شده است؟
8-تقسیم بندی مدارس به تیزهوشان، نمونه، و.... عاملی برای افزایش استرس و فشار روانی در کودکان شده است و شادابی و نشاط کودکی کردن و جنب وجوش را از آنان گرفته است. حضور در کلاس تقویتی و آزمونهای مختلف و مطالعه کتب کمک آموزشی و... برای توفیق دراین مدارس عملا" فرصتی برای بازی و تفریح ورشد جسمی و ذهنی باقی نگذاشته است و هر روز بدتر از دیروز رنگ و لعاب این آموزش های استرس زا زیاد می شود.
9- صدا و سیما که باید محل آموزش زندگی باشد، ویترینی برای تبلیغات غلط کلاس ها و موسسات کنکور و کتب اضافی شده و بدتر اینکه شبکه های مختلف کلاسها و سی دی آموزشی تبلیغ و برگزار می کنند و فشار کنکور از همان دوران کودکی بر شانه فرزندانمان سنگینی می کند.
آیا مباحث روانشناسی کودک و معیارهای دین ما درتربیت کودک و رشد و نمو او نیز تبلیغ می شود؟
10- با تغییر پی در پی نظام آموزشی به هیچ چیز دست نیافتیم جز تنزل رتبه علمی و پایین آمدن ارزش مدارک تحصیلی و فرزندانمان را قربانی ندانم کاری های خودمان کردیم و امروز کاشف پنی سیلین به خود افتخار می کند که نام واکسنش (3-3-6 ) نام نظام آموزشی ماست.
11- معلمان این راهبران امید فرزندانمان خسته اند ، شادابی و طراوت معلمی ندارند چرا که با همه سختی هایی که کشیده اند آرزو داشتند اولا" در برنامه ریزی وتصمیم گیریها حضور مستمر داشته باشند ثانیا" با عدالت به آنان نگریسته شود و از امکانات جامعه مانند سایر کارکنان دولت بهره ببرند و حقوق دریافت کنند و درتنگنای معیشت گرفتار نشوند.
تا معلم شاداب نباشد تربیت کودکانی شاد محال است و کودک شاد جامعه ای شاد می سازد که در آن هروز امید به زندگی افزایش می یابد و این محیط، محیط دانایان و عاقلان می شود.
12- متمرکز شدن افکار خانواده ها به رشته پزشکی و ایجاد این ذهنیت که فرزندش باید پزشک شود باعث شده روحی آزرده از توقعات بیجا درکودکان به جای مانده وزیستن و شاد بودن را از یاد ببرند. مگر آنانی که قدیم تحصیل می کردند و خبر از کلاسهای تقویتی و کنکور و موسسات آموزشی و.... نبود و تفریحات کودکی را هم داشتند پزشک ومهندس و... نشدند؟ تا کی روح کودکانمان را به تسخیر خود در خواهیم آورد؟
13- حضور بیش از حد کاغذ بازی در مدارس و موازی کاری شعبات اداری توان و قدرت اجرایی را از معلمان و کارکنان مدارس گرفته است و توجه به روح و روان وغذای روحی بچه ها از یاد رفته است.
زمان برنامه ریزی و تغییر فرا رسیده است .
با نگاهی به آینده می توان نظام آموزش و پرورشی طرح و اجرا کرد که محصول آن نظام نخبه هایی شاد و مولد و ثروت ساز باشند.
این تغییر نه پیاده کردن نظام آموزشی جدید است و نه هزینه ای در بردارد ، تنها باید کتب درسی و محیط های آموزشی را متناسب با فرهنگ جامعه خودمان کنیم و در ساخت وساز بناهای آموزشی هم جذابیت و شادابی را در نظر بگیریم.
بگذاریم کودکانمان کودکی کنند، نوجوانانمان نوجوانی را تجربه کنند و از آنان توقع بزرگسال بودن نکنیم که خودشان بزرگ خواهند شد.
بگذاریم تا از لحظه های زندگیشان در هرسنی لذت ببرند و متناسب با رشد عقلی و جسمی خودشان پیش بروند.
شاید پدران و مادران به خاطر آینده فرزندانشان ورفاه آنان و... این همه هزینه ( کلاسهای تقویتی ، کتب کمک آموزشی ، و... ) می کنند ولی بدانند روح فرزندانشان با پول خریدنی نیست به فکر سلامت روانی آنان نیز باشیم.
شادی حق آنهاست و بازی با همسالان و لذت بردن از دنیا مال آنهاست ، حقشان را نگیریم و مالشان رابه تاراج نبریم .
خداوند تقدیر کننده ای مهربان است که تقدیری زیبا برای فرزندانتان رقم خواهد زد. انشاالله
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
در کتیبه های گنج نامه همدان چنین نوشته شده است:
« خدای بزرگ است که آسمان را آفرید؛
خدای بزرگ است که زمین را آفرید؛
خدای بزرگ است که انسان را آفرید؛
و خدای بزرگ است که شادی را برای انسان آفرید ... »
فردوسی بزرگ هم زیبا گفته است که:
« چو شادی بکاهد، بکاهد روان
خرد گردد اندر میان ناتوان »
این یک واقعیّت است که اگر شاد نباشیم قطعاً خوب زندگی نخواهیم کرد.
پس بهتر است اسباب شادی را هم در خانواده، هم در مدارس و هم در جامعه فراهم نمود. که اگر این مهم اتّفاق نیفتد از زندگی خوب به دور خواهیم بود.
به امید چنین روزی
پایدار باشید.
رشد، شهامت می خواهد، ریسک می خواهد، تعهّد می خواهد و اینها به ما بال و پر می دهند که قدرت پیدا کنیم و بهتر رشد کنیم.
رواج فرهنگ شادی و نشاط در جامعه، عصبانیّت و تُندخویی را کم می کند، از میزان جرایم می کاهد و از تنش و برخورد فیزیکی بین مردم جلوگیری می نماید. بسیاری از ناهنجاری ها و جرم جنایت ها، ناشی از عدم تعادل روحی و روانی افراد است.
حق تو را از بهر شادی آفرید
تا ز تو آرامشی گردد پدید
پس در آرامش نمایی زندگی
وا رهی از مشکلات زندگی
به امید داشتن جامعه ای شاد و بانشاط
همکار محترم جناب آقای صادقی،
قلم و دید خوبی دارید، چرا نمی نوبسید؟
وان را به نماز و طاعت آباد کنی
روزی دو هزار بنده آزاد کنی
به زان نبود که خاطری شاد کنی
............................................
شادی آن شادی است کز جان رویدت
تا درون از هر ملالی شویدت
ورنه آن شادی که از سیم و زر است
آتشی دان کاخرش خاکستر است
.............................................
تار و پود عالم امکان به هم پیوسته است
عالمی را شاد کرد آن کس که یک دل شاد کرد.
شاد و پیروز باشید.