قتل دردناک و فجیع محسن خشخاشی معلم بروجردی در کلاس درس با ضربات چاقوی یک دانش آموز 15 ساله، حادثه ای باور نکردنی و منحصر به فرد در تاریخ آموزش و پرورش مدرن ایران بود. بعد از سه سال این سوال مطرح است که معلمان از چه منظری باید به این حادثه نگاه کنند؟
در آذر 93 واکنش طبیعی همکاران، بهت و اندوه و افسوس بود.اما بعد از آن، واکنش های متفاوتی در میان فعالان معلمی شکل گرفت. عده ای روی مجازات قاتل تمرکز کردند و حتی خواستار اعدام قاتل در ملاء عام شدند تا برای بقیه دانش آموزان و اولیا درس عبرتی شود. عده ای طبق معمول دولت را به دلیل کمبودها در مدارس حاشیه ای شهرها مقصر دانستند. عده ای از ضعف مقررات انضباطی مدارس گلایه کردند و خواستار اختیارات بیشتری برای معلمان در تنبیه و اخراج دانش آموزان غیر منضبط شدند. عده ای هم فقر مادی و فرهنگی خانواده ها را عامل این اتفاق معرفی کردند. این نگاه ها هر یک بازتاب دهنده بخشی از واقعیت ماجرا بود. برخی فعالان صنفی هم میانه را گرفتند و گفتند خشونت در مدرسه دو طرفه است و باید در مدارس جنبش ضد خشونت راه انداخت.
مطالبات معلمان وقتی تبدیل به مطالبه اجتماعی موثر می شود که از حمایت دانش آموزان، اولیا و روزنامه نگاران و روشنفکران و سایر اقشار مردم برخوردار شود طرفداران "خشونت دوطرفه" معلم و دانش آموز را به عنوان دو قطب مخالف در برابر هم تصور می کنند و جایگاه اخلاقی و تربیتی معلم را تا حد یک کودک تنزل می دهند. در عین حال وجه تعلیم و تربیتی نهاد مدرسه را هم نادیده می گیرند.نگاه درست به بحث خشونت در مدرسه باید منطبق بر اصول تعلیم و تربیت و فلسفه تاسیس مدرسه باشد. فلسفه تاسیس نهاد آموزش و پرورش و ایجاد مدرسه ، تربیت کودکان و نوجوانان است. در مدرسه "معلم و مدیر و ناظم ومربی پرورشی" و "دانش آموزان" موقعیت یکسان و هم ترازی ندارند. یکی سو مربی است و یک سو متربی . بدیهی است که بروز رفتارهای ناهنجار از سوی "متربی" عادی است و نباید با واکنش متقابل مربی مواجه شود. اصلاح رفتار و گفتار و رشد تفکر دانش آموزان از اهداف مدرسه است. عوامل اجرایی و آموزشی و تربیتی مدرسه باید بپذیرند که کودک و نوجوان حق دارد که هم در محیط در خانواده و هم در محیط مدرسه، اعمال و رفتاری ناهنجار از خود بروز دهد، اما معلم و مربی و ناظم و مدیر حق اشتباه ندارند.
اگر فرضیه خشونت از دو سو (معلم و دانش آموز ) را بپذیریم و آن را فرموله کنیم و بحث را به میان دانش آموزان بکشانیم، معلمان بدون تردید بازنده این نبرد خواهند بود، زیرا برابری عددی با دانش آموزان است. تعداد دانش آموزان بیش از 13 میلیون نفر و تعداد عوامل اجرایی و آموزشی مدارس حدود 900 هزار نفراست. این نسبت 1 به 15 است. در کلاس درس هم معمولا بین 20 تا 40 دانش آموز و یک معلم حضور دارند. اگر بنا به مبارزه و تقابل باشد حداقل در دوره متوسطه دوم معلم حریف دانش آموزان نمی شود حالا فرض کنیم معلمان و مدیر و ناظم و مربی در مبارزه با دانش آموزان پیروز شوند این پیروزی نه تنها هیچ افتخاری ندارد بلکه اگر در خشونت زیاده روی شود، باعث گرفتاری اداری و قضایی برای عوامل مدرسه می شود. همانگونه که در روابط پدر و مادر و کودک در محیط خانواده صحبت از خشونت دوطرفه قابل قبول نیست. در محیط مدرسه هم نمی توان خشونت را دو طرفه دانست. خشونت دانش آموزان علیه اولیای مدرسه از نظر نوع و شدت در حدی نیست که آن را به عنوان خشونت دوطرف فرمول بندی کنیم.
طرفداران نظریه خشونت دو طرفه می گویند: " تراکم دانش آموز، برنامههای درسی فشرده ، برنامه درسی خشک و کسالتآور، فشار بر دانشآموز برای نمره و معدل و کنکور، ، گرفتاری های اقتصادی و معیشتی و منزلتی معلمان ، زمینهسازِ خشونت از دو سوی فرایند آموزش یعنی دانشآموز و آموزگار است و این زمینه ها دانشآموزان و آموزگاران را به مرز خشم و خشونت میبرد." زمینه های اجتماعی قطعا روی رفتار انسانها تاثیر گذارند، اما نمی شود نقش مطلق برای آنها قایل شد. در یک دبیرستان یا هنرستان واقع در یک منطقه حاشیه ای که همه زمینه های منفی گفته شده وجود دارند معلمان زیادی هستند که بدون خشونت کلاس را اداره می کنند. بر اساس آموزه های تربیتی، کودکان نمی توانند احساسات خود را همیشه کنترل کنند و مثلا عصبانی می شوند یا حرف نامناسبی می زنند و.... اما معلم و مربی باید توانایی مدیریت احساسات مثبت و منفی خودش را داشته باشد. معلمی که در مقابل رفتار نسنجیده دانش آموز از خود بیخود شده و با مشت و لگد و کشیده به دانش آموز حمله می کنددر مدیریت احساسات خود ناتوان است و نیاز به بازآموزی دارد.
در واقع خشونت معلم و مدیر و معاون علیه دانش آموزان، "قاعده" است و خشونت دانش آموز علیه معلم "استثنا". از نظر آماری هم بررسی مساله جالب است. حدود 8 میلیون نوآموز پیش دبستانی و دانش آموز ابتدایی و 3 میلیون دانش آموز متوسطه اول، اصولا توان و موقعیت خشونت ورزی فیزیکی علیه معلم را ندارند . بنابراین یازده میلیون از 13 و نیم میلیون دانش آموز را باید به طور کلی از معادله دوطرفه خشونت کنار گذاشت. به عبارتی بیش از 80 درصد دانش آموزان حتی اگر بخواهند، امکان اِعمال خشونت علیه معلم و مدیر و معاون را ندارند. در متوسطه دوم یعنی آن 2 میلیون و 500 هزار باقیمانده هم خشونت عمومیت ندارد. در تعدادی از کلاس های شاخه علوم انسانی و برخی هنرستانها و کاردانش ممکن است برخی دانش آموزان گاهی رفتار جسارت آمیزی نسبت به دبیران داشته باشند. این رفتارها هم اغلب واکنشی است. مثلا دبیر به دانش آموز توهین می کند و یا دستور می دهد از کلاس خارج شود و یا دانش آموز را کتک می زند و دانش آموز به دلایل مختلف مقاومت می کند. تعرض ابتداییِ دانش آموز به معلم بسیار بسیار نادر است. در حالی که خشونت معلمان و معاونان و مدیران علیه دانش آموزان در همه مقاطع امری عادی است.
تفکر عوامل مدرسه در باره بی انضباطی دانش آموزان هم اغلب سنتی و عقب مانده است. برخی همچنان معتقد به نوعی نظم پادگانی و حاکمیت مطلق معلم و مدیر و ناظم در مدرسه هستند. جالب اینکه همین افراد در فضای مجازی طرفدار دموکراسی و آزادی بیان اند. دوره "دستها به سینه و خبردار و برپا و برجا !" در مدارس سپری شده است. خندیدن ، حرف زدن با بغل دستی ، درس بلد نبودن، تند راه رفتن در راهرو ، دویدن در حیاط مدرسه ، بلند صحبت کردن ، زیاد حرف زدن ، حاضرجوابی ، وول خوردن و ده ها موردی مورد مشابه، اصولا بی انضباطی و بی تربیتی نیست و نباید معلم و مربی را ناراحت کند. معلم باید از نقش خدایگان کلاس دست بردارد و خودش را راهنمای آموزشی و تربیتی فرض کند. دانش آموزان ایرانی در مقایسه با دانش آموزان آمریکایی و اروپایی بسیار مطیع و سر به راهند. ما که در همه زمینه ها وضع خودمان را با غرب مقایسه می کنیم خوب است از دشواری کار معلمان در غرب هم تصوری داشته باشیم.
در سال تحصیلی 2011-2012 در آمریکا ، طبق گزارش وزارت آموزش و پرورش ، 20 درصد معلمان از طرف دانش آموزان مورد توهین لفظی قرار گرفته اند. 10 درصد تهدید فیزیکی شده اند. 5 درصد در مدرسه مورد تعرض فیزیکی قرار گرفته اند.
مطلوب برخی فعالان این است که مقررات و قوانین و سیستم اداری به کمک معلمان بیایند و تنبیهات انضباطی سخت تری علیه دانش آموزان ، اعمال شود و مثلا معلمان اختیار اخراج دانش آموزان از مدرسه و معرفی دانش آموزان متخلف به پلیس و دادگاه را کسب کنند. اما چنین اختیاراتی علاوه بر اینکه با فلسفه تاسیس مدرسه در تضاد است، باعث صف آرایی دانش آموزان و اولیا در مقابل معلم و مدیر و معاون و درگیری فیزیکی آنها با عوامل مدرسه خواهد شدد. آنهایی که دم از خشونت متقابل و دوسویه می زنند یا از نتایجِ نظر خود بی اطلاع هستند و یا عمدا می خواهند مدرسه را به میدان منازعه کادر مدرسه از یکسو و دانش آموزان و اولیای آنها از سوی دیگر تبدیل کنند. اگر از موارد بسیار استثنایی بگذریم، در واقع چیزی به نام"خشونت دو سویه در مدرسه" وجود ندارد، بلکه برخی از معلمان در برخورد با بی انضباطی واقعی یا خیالی برخی از دانش آموزان ، دست به تنبیه بدنی و یا رفتارهایی خارج از پروتکل ها و مقررات آموزش و پرورش می زنند. البته در موارد معدودی این رفتارها با واکنش دانش آموزان یا اولیای آنها روبرو می شود. مسئول مشکل معیشتی معلمان و یا کمبودهای مدرسه دانش آموزان نیستند و کادر مدرسه حق ندارند دانش آموزان را وارد اختلافات خود با دولت بر سر حقوق و مزایا بکنند.
ما باید یاد و خاطره همکار گرامی محسن خشخاشی را گرامی بداریم و با خانواده او ابراز همدردی کنیم. مدیران آموزش و پرورش باید حقوق مادی و معنوی بازماندگان این عزیز را کاملا رعایت کنند. گرامیداشت خاطره این دبیر محترم در چارچوب صنفی نوعی سوء استفاده از خون این عزیز است. تبدیل دوره "دستها به سینه و خبردار و برپا و برجا !" در مدارس سپری شده استفاجعه قتل خشخاشی به دست یک دانش آموز به پرچم صنفی معلم اشتباه و دادن آدرس غلط است. هر عمل صنفی که روی شکاف دانش آموز – معلم متمرکز شود عملی ضد معلمی است. اقدامات صنفی پرخاشگرانه که عناصری از ضدیت با دانش آموزان ، اولیا و روزنامه نگاران و حسادت نسبت به موقعیت سایرکارکنان دولت را در خود داشته باشد به منزوی شدن معلمان منجر خواهد شد. مطالبات معلمان وقتی تبدیل به مطالبه اجتماعی موثر می شود که از حمایت دانش آموزان ، اولیا و روزنامه نگاران و روشنفکران و سایر اقشار مردم برخوردار شود. طرح پرخاشگرانه مطالبات و استفاده از زبان توهین آمیز و خودخواهانه در برخورد با دیگران نه تنها برای استفای حقوق معلمان موثر نیست ، بلکه معلم را در چشم اقشار دیگر به عنوان یک موجود زیاده خواه و پرادعا مطرح می کند. مساله این است که اول معلم را در جایگاه واقعی آن در آموزش و پرورش با مجموعه ای از حقوق و تکالیف ببینیم و در همین چارچوب مطالبات او را پیگیری کنیم.
نظرات بینندگان
آیا در همان غربی که شما از آن دم می زنید، به همین راحتی نمره توزیع می گردد و تا این حد ارزش علم و عالم نزول کرده است؟
جواب من به شما این است که تا مادامی که ارزش و اعتبار علم و دانستن در مملکت ما به جایگاه واقعی خود نرسد؛ جایگاه معلم و آموزش و پرورش هم همین خواهد بود که تا کنون بوده است..!؟
هر گاه خواستید تعلیم و تربیت غرب را با ایران مقایسه کنید
در یک جمله کوتاه بنویسید حقوق یک معلم غربی اینقدر است و حقوق یک معلم ایرانی اینقدر.
اگر برایتان زحمت بود خودم برایتان کپی می کنم فقط شما پیست کنید.
مقاله خوبی بود.
ایراد ان را هم احمد فرهیخته بیان نمودند.
درکدام کشورمترقی بلادکفرکه شماخودباخته اش هستیدحقوق یک پزشک بامدرک دکترای حرفه ای ده برابرمعلم دکتراست؟
درکدام کشورمترقی معلم بازنشسته پس ازسی سال خدمت فاقدسرپناهی محقراست.؟درکدام کشورمعلم داراب شغل دوم وسوم است؟درکدام کشورارزش علم وعلم تابه این حدنازل است.
برادرعزیزدست ازانتشارآمارکذب بدون مدرک بردارید.
شماهم بسان ارباب فکریت محموداحمدی نژادبرای درچشم بودن وموردتوجه قرارگرفتن شنابرخلاف جریان آب وغیرمستندگویی راانتخاب کرده ایدکه کاملااشتباه است.
نمی دانم هدفتان از صحبتهای بک جانبه چیست الله اعلم که امثال شما در اموزش و پرورش فلک زده کم نیستند
اگر کشور دیگری زندگی نکرده اید فیلم خارجی که دیده اید انشالله !!!!!
مدیران مدارس به شدت به روابط معلم و دانش اموزان حساسند حتی نوع صحبت کردن دانش اموز با یک معلم باعث عکس العمل و بررسی مشکل از طرف مدیر می شود تا مبادا جنبه تهدید داشته باشد ،
لازم به ذکر است ما درکشور فقیری زندگی نمی کنیم ، این را هر کودکی می داند
در امار ذکر شده شان کوچکترین مورد را در نظر گرفته و چشم پوشی نمی کنند ،با این حساب اگر در ایران آمارگیری کنیم وضع معلمان ما بسیار وخیم تر است
ولی در بلاد کفر معلمها در بدترین شرایط کار می کنند مدام توهین مدام تحقیر حقوق و مزایای درست وحسابی هم ندارند،بازنشسته ها شون مسافرکشی می کنند نه اینکه مثل ما بعد بازنشستگی به کشورهای مختلف را سفر کنند،بیمه مناسب ندارند و...
امثال اقای شیرزاد مشکلات را به اصطلاح ریشه یابی کرده بار همه معضلات را به دوش معلم می اندازند درست همان روشی که صدا سیما در حال ترویج ان است
خلاصه نوشته شما اینه. معلما به دانشآموزا زور میگن و علت دعوا خودشونن. کلاس رو هم باید گل و بلبل اداره کرد.
طرفداران خشونت دو طرفه کین؟ به نظر من گروهی ساخته ذهن شما.وگرنه کسی طرفدار خشونت نیست.
کلاس نباید پادگانی اداره شه. بعید میدونم شما بتونید با شیوه دموکراسی مابانه 20 دقیقه هم یک کلاس رو اداره کنی.
معلم حق اشتباه نداره. وای که چه جمله پر مغزی! اونوقت تمام کله گنده های سباسی و رجال مطرح کشور حق اشتباه دارن.شاید هم برای معلمان عصمت رو لازم میدونید.
اگه فلان و بهمان شرط رو معلم نداشته باشه نیاز به باز آموزی داره؟ نه برادر من شما نیاز به باز آموزی در پیشفرضهای ذهنی و نظرات نخ نما شدت داری
بگذریم
آقای مهدی
صدای معلم نظرات موافق و مخالف را منتشر می کند و این در جامعه ای که همه چیز مطلق و سیاه و سفید دیده می شود موجب قدردانی است .
شما هم بهتر است کمی در آموزه های ذهنی خود تجدیدنظر کنید .
مهم ترین دشمن انسان غرور و خودخواهی است .
موفق باشید .