کمتر از یک ماه به آغاز سال تحصیلی جدید در ایران باقی مانده اما همچنان سرنوشت بازگشایی مدارس مشخص نیست . فقط سیام مرداد 1400، سید ابراهیم رئیسی، رئیسجمهور در نشست ستاد ملی مقابله با کرونا گفت: «برای بازگشایی مدارس ضروری است ضمن برنامهریزی برای تداوم آموزشهای مجازی، وزارت آموزش و پرورش با همکاری وزارت بهداشت و درمان پروتکلهای بهداشتی لازم برای آموزشهای حضوری را تدوین کنند تا درصورت تمهید مقدمات لازم، بهصورت تدریجی امکان آموزشهای حضوری نیز فراهم شود.» همچنین در جلسه روسای کمیتههای تخصصی ستاد ملی مقابله با کرونا مقرر شد سال تحصیلی جدید از ابتدای مهر آغاز شود اما آموزش حضوری تا فراهم شدن شرایط بهداشتی لازم به تاخیر بیفتد.
در واقع تا اینجای کار در تقابل بین دو خیر مطلق یعنی حق سلامت کودکان و حق آموزش، این اولی بوده که پیروز میدان شده و توانسته آموزش را خانهنشین کند؛ اتفاقی که البته کمهزینه هم نبوده و مخاطرات جدی را برای سلامت روحی و کیفیت تحصیلی کودکان و نوجوانان به همراه داشته است. اما حالا متخصصان علوم آموزشی و تربیتی هشدار میدهند که تداوم وضع موجود میتواند عواقب جبرانناپذیری را هم در کوتاهمدت و هم بلندمدت برای دانشآموزان به همراه داشته باشد. آنها در پاسخ به این پرسش جامعه که تکلیف چیست و باید چگونه در بحران کرونا از حق آموزش کودکان مانند حق سلامت دفاع کرد، راهحلهایی را ارائه میدهند که قابل تامل است. حیدر تورانی، محمد حسنی و بهنام بهراد، 3 عضو هیات علمی پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش با تمرکز روی آموزش در دوره کرونا به این پرسش اساسی جامعه ایرانی پاسخ میدهند.
تقابل بین آموزش و سلامت را برطرف کنیم
محمد حسنی، عضو پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش:
نهادهای بینالمللی فعال در حقوق کودکان مانند یونیسف و یونسکو همواره مخاطرات دور بودن کودکان از مدرسه را هشدار میدهند و نسبت به آن حساس هستند؛ مواردی مانند ترک تحصیل کودکان، ورود زود هنگام آنها به دنیای کار، ازدواج سریع دختران و هدر رفتن استعدادها و توانمندی کودکان و نوجوانان از مهمترین و آشکارترین خطراتی است که در کنار مخاطرات بیشمار دیگر نسبت به آن هشدار میدهند.
اما شیوع ویروس کووید- 19در جهان، وضعیت را بهگونهای رقم زد که 2 حق اساسی کودکان یعنی آموزش و سلامت مقابل و حتی در تعارض با هم قرار گرفتند. این موقعیت متناقض یا بهاصطلاح پارادوکسیکال در ایران بهعلت آماده نبودن برخی زیرساختهای آموزشی از یک سو و ایجاد پیکهای جدید بیماری پررنگتر هم شده و تصمیمگیرنده یا تصمیمگیرندگان را ناچار به اولویتدادن به یک حق و در حاشیه گذاشتن حق دیگری کرده است.
در ایران از همان ابتدا طبیعی بود که کفه ترازو به نفع حق امنیت جسمی یا همان سلامت کودکان و نوجوانان سنگینتر شد و در همان حالت نیز باقی ماند. این در حالی است که اگر دانشآموز با رفتن مدرسه جان خود، اعضای خانواده و معلم را به خطر میاندازد، خانهنشینی هم باعث توقف رشد اجتماعی و بحرانهای بیشمار عاطفی و جسمانی در او میشود.
با شروع بحران کرونا نه ما بلکه دنیا یک مهاجرت آموزشی به فضای مجازی داشت اما تجربه نشان داد آموزش مجازی کارآمدی لازم را ندارد و نمیتواند جایگزین مناسبی برای آموزش حضوری باشد و چهبسا که مشکلات و آسیبهای بسیار زیادی هم ایجاد میکند؛ بنابراین دیدیم که بسیاری از کشورها بعد از مدت کوتاهی سعی کردند مدارسشان را باز کنند ولو بهطور پارهوقت تا بچهها نسبت به مدرسه احساس مسئولیت کنند و صدای قلب مدرسه در جامعه شنیده شود. در کشور ما این امکان بهوجود نیامد و اکنون سؤال این است که چگونه این پارادوکس را بعد از 2سال تحصیلی پیاپی حل کنیم؟
حقوقدانان در چنین موقعیتهایی میگویند که نباید یک حق بر حق دیگر تقدم پیدا کند، بلکه باید زمینهای فراهم شود که هر دو حق به مساوات و برابری بتوانند مسیرشان را ادامه دهند. متخصصان علم اخلاق هم معتقدند که برای حل تعارضات در موقعیتهای پارادوکسیکال به راهحل سوم، حتی چهارم و پنجم فکر شود. حال باید ببینیم آیا میتوانیم راهحلهای دیگری هم داشته باشیم؟ یعنی به جای بحث بر سر اینکه سلامت در اولویت است یا آموزش، بدیلهایی را برای بازگشایی مدارس ایجاد کنیم که هم حق امنیت و هم حق آموزش هر دو با هم ملاحظه شود؟
برای پیدا کردن راهحل سوم و حتی چهارم ابتدا باید این پیشفرض را که متخصصان ویروسشناسی مطرح میکنند، بپذیریم که کرونا تا سالها با جامعه بشری میماند و حتی جهش خواهد داشت. در این حالت صبر برای بازگشایی مدارس پس از کرونا منتفی میشود و بهدنبال این میرویم که زندگی با کرونا را به فرزندانمان یاد بدهیم.
پرسشی که بلافاصله در اینجا ایجاد میشود این است که چهکسی باید زندگی با کرونا را آموزش دهد؟ مگر مدرسه و تشکیلات آن محل یادگیری مهارتهای اساسی نیست؟ مهارت اساسی فقط سواد و دانش علوم تجربی و ریاضی است یا باید مهارت مواجهه با مسائل زندگی نیز به افراد آموزش داده شود؟ صحبت من این است که اگر قرار است بشر زندگی با کرونا را یاد بگیرد، این مسیر از مدرسه طی میشود.
وقت آن است که آموزش و پرورش ایران فکر کند چه مهارتها و آموزشهایی به کودکان ارائه دهد که بتوانند با کرونا زندگی کنند. این مهارتها در تربیت غیررسمی بهدلیل محدودیتهایی که کرونا ایجاد کرده، کامل بهدست نمیآید. باید استراتژی نگاه به مدرسه در دوره کرونا تغییر کند. الان نگاه به مدرسه توأم با ترس است و دائم روی تهدیدها تأکید میشود .
آموزش و پرورش باید بستههای آموزشیای را تهیه کند و معلمان را برای تدریس آن آماده سازد؛ بدین گونه هم حق امنیت و هم تربیت فراهم خواهد شد.
در واقع راهحل سوم این میتواند باشد که ما دانشآموزان را با رعایت دقیق پروتکلها و با نظم منطقی و حساب شده به مدرسه بیاوریم و 2 مهارت کلیدی و اساسی یعنی آموزش خودمراقبتی و احساس مسئولیت در قبال دیگران را به آنها آموزش دهیم؛ آموزشهایی که تأثیر آن در خانواده و جامعه هم دیده خواهد شد و با این روش میتوانیم تا حدودی زنجیره کرونا را قطع کنیم.
بهعبارت دیگر، معتقدم راهحل این نیست که مدرسه را تعطیل کنیم و بدیلی به نام آموزش مجازی را روبهروی آموزش حضوری قرار بدهیم بلکه وقتی جامعه به این باور رسید که مدرسه میتواند مهارت زندگی با کرونا را به دانشآموزان آموزش دهد، راضی به حضور دانشآموزان در مدرسه خواهد شد.
در نهایت اینکه بازگشایی مدارس باید به یک دغدغه ملی تبدیل شود و از همه مهمتر چون در حال انتقال دولت هستیم، باید دولت جدید بداند که بودجه آموزش وپ رورش را برای رعایت پروتکلهای بهداشتی افزایش دهد تا به مرور مسیر حضور کودکان و نوجوانان در مدرسه هموار شود، حتی باید از ظرفیت نهادهای مردمی در این مسیر استفاده شود و از آنها بخواهیم که مدارس را در این سالها همراهی کنند.
کشورهای توسعهیافته و مدرسه در بحران کرونا
بهنام بهراد، عضو هیأت علمی پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش:
چرا معتقدیم که بازگشایی مدارس پس از یک سال و نیم تعطیلی مداوم مهم است و باید محقق شود؟ برای پاسخ به این پرسش نیاز به دانستن این پیشزمینه داریم که مهارتهای اساسی مانند خواندن و نوشتن، ریاضیات و علوم طبیعی نقشی اساسی در توسعه کشورها دارند، مهارتهایی که از طریق آموزشهای رسمی و در محیط مدرسه بهدست میآیند.
مطالعات بینالمللی پیزا نشان میدهند کشورهایی که تعطیلی مدارس آنها در دوران کرونا زیاد بوده در سنجش پیشرفت مهارتهای اساسی رتبه پایینی دارند، نمونه آن کاستاریکا با 170روز تعطیلی است که البته ایران نیز موقعیت مشابهی با آن را دارد، برعکس آن کشورهایی که در این دوران تلاش کردهاند که آموزش حضوری را بهنحوی زنده نگه دارند، عملکرد بسیار خوبی در این آزمون کسب کردهاند؛ نمونه آن آلمان، فنلاند و کشورهای اسکاندیناوی است. آموزش حضوری و بازگشایی مدارس به قدری اهمیت دارد که در اغلب کشورهای اروپایی و آسیای جنوب شرقی در دوران کرونا، کودکان زیر 7سال به مدرسه میرفتند و میانگین روزهای تعطیل برای دانشآموزان متوسطه اول و دوم فقط 50 روز بوده است.
همچنین مطالعات نهادهای دیگر همچون بانک جهانی نشان میدهند که اگر کودکان و نوجوانان برای 5 ماه از مدرسه دور بمانند و آموزش حضوری تعطیل باشد، بین 3تا 9ماه افت کیفیت سالهای تحصیلی را در آینده شاهد خواهیم بود. بنابراین همه مطالعات بیانگر این است که تعطیلی آموزش حضوری چه تأثیر منفیای در عقبماندگی تحصیلی و افت یادگیری خواهد داشت.
از سویی دیگر نتایج دو سنجش بینالمللی تیمز و پرلز 2019_ که سواد خواندن و نوشتن و ریاضیات و علوم در دانشآموزان مقطع ابتدایی را بررسی میکند_ نشان داده که عملکرد تحصیلی دانشآموزان ایرانی از میانگین بینالمللی بسیار پایینتر است.
حال این پرسش مطرح میشود که وقتی کیفیت یادگیری ما در شرایط عادی که آموزش کاملا حضوری بوده، ضعیف بوده، در این یک سال و نیم که آموزشها فقط بهصورت مجازی دنبال شده، چگونه خواهد بود؟ از این منظر، جامعه و دولت باید بدانند طولانی شدن شرایط کنونی، اوضاع را وخیمتر خواهد کرد.
نکته دیگر درباره شکل آموزش مجازی است؛ نتایج تالیس نشان میدهد که در سال 2018، حدود 50درصد کشورهای عضو سازمان همکاری و توسعه اقتصادی، مدارسشان دسترسی به یک پلتفرم استاندارد مجازی داشتهاند و قبل از کرونا از آن بهره میبردند؛ مثلا کشور استونی -که در پیزا عملکرد بسیار بالایی دارد- تا پیش از کرونا تمام منابع آموزشیاش بهصورت آنلاین مهیا بوده، تازه استونی کشوری است که سرمایهگذاری زیادی در آموزش ندارد و دستمزد معلمان آن به نسبت کشورهای عضو سازمان همکاری و توسعه اقتصادی پایینتر است درحالیکه ما سامانه شاد را بهصورت آزمایشی در این یک سال و نیم راهاندازی کردهایم که جدا از نداشتن استانداردهای لازم با مشکلات زیادی مثل سرعت پهنای باند هم روبهرو بود.
خلاصه اینکه اگر این متغیرها یعنی نتایج تیمز و پرلز 2019، تعطیلی یک سال و نیمه مدارس و کیفیت پایین آموزش مجازی در ایران را در کنار هم بگذاریم، میتوانیم تصور کنیم که چه اتفاقی برای دانشآموزان در دوره کرونا رخ داده است؟ بهنظر من ، صدای یک زنگ خطر بحران آموزشی در کشور بلند شده که باید آن را شنید.
اما راهحل چیست؟
در این شرایط که کرونا همچنان میتازد باید چه کرد تا هم جان کودکان در امان بماند و هم آموزش و تربیت آنها به خطر نیفتد؟ به عقیده من کشورهایی که بتوانند شرایط ایمن آموزش حضوری را فراهم کنند و بعد از آن جامعه خودشان را برای حضور دانشآموزان در مدرسه متقاعد کنند، میتوانند تا حدی از بهوجود آمدن بحرانهای تازه آموزشی و تربیتی جلوگیری کنند. آموزش حضوری و بازگشایی مدارس به قدری اهمیت دارد که در اغلب کشورهای اروپایی و آسیای جنوب شرقی در دوران کرونا، کودکان زیر 7سال به مدرسه میرفتند و میانگین روزهای تعطیل برای دانشآموزان متوسطه اول و دوم فقط 50 روز بوده است.
جامعه باید بفهمد که هر قدر این تعطیلیها گستردهتر و طولانیتر شود، جدا از آسیب افت تحصیلی و ترک تحصیلی که برای کودکان دارد، فرهنگ و اقتصاد کشور نیز دستخوش آسیب و بحران عظیم خواهد شد. تازه اگر مدارس باز شود و بچهها به مدرسه هم برگردند، این دو بحران اساسی یعنی افت تحصیلی و ترک تحصیل بالا را خواهیم داشت که گذر از آن چندان آسان نیست و باید بهصورت مجزا برای آن فکری کرد البته بازگشایی مدارس متاثر از دو متغیر است؛ اولی آمادگی مدارس است و اینکه تا چه اندازه امکانات مختلفی برای رعایت پروتکلها در آن مهیا شده و دومین متغیر میزان انتشار ویروس و واکسیناسیون است.
در بحث آمادگی مدارس، تحقیقات سازمان همکاری توسعه و اقتصادی و یونسکو نشان میدهند که حدود 70 درصد کشورها بودجه آموزش و پرورش را برای مقابله با کرونا افزایش دادهاند که بتوانند مدارس را بازگشایی کنند. باید این موضوع در دستور کار دولت ایران هم قرار گیرد و رسانه و جامعه هم تلاش کنند که این بودجه به آموزش و پرورش تزریق شود تا دانشآموزان هر چه سریعتر به مدرسه برگردند وگرنه در آینده تاوان این تعلل و تأخیرها را جامعه و نظام اقتصادی کشور با چندین برابر هزینه پرداخت خواهد کرد.
تعریف مدرسه باید تغییر کند
حیدر تورانی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش:
هماکنون با سادهترین راهحل درباره آموزش عمومی در مواجهه با بحران کرونا روبهرو هستیم؛ یعنی همین که دانشآموزان را به مدرسه نفرستیم و آموزش مجازی را دنبال کنیم، درحالیکه باید از همان ابتدای بحران کرونا از ایجاد دوگانگی سلامت و آموزش جلوگیری میشد و اجازه نمیدادند که تقابل بین این دو شکل بگیرد.
حالا تنها راهحل این است که این دوگانگی را تعدیل کنیم. اگر این اقدام هر چه سریعتر صورت نگیرد، بازگشایی مدارس سختتر خواهد شد چون این دوگانه غیرهم وزن هستند و جامعه نمیپذیرد که سلامت جسمی همپایه با آموزش کودک و نوجوانان است، پس باید برای این معضل چارهای اندیشید.
اولین اقدامی که باید صورت بگیرد این است که وزارت آموزش و پرورش نحوه بازگشایی مدارس را برای والدین درست و دقیق تبیین کند چون هماکنون تا صحبت از آموزش حضوری میشود، جامعه فکر میکند منظور این است که دانشآموزان مثل قبل وارد مدرسه شوند و به همان شیوه قبل از کرونا کنار هم پشت نیمکت بنشینند و در زنگ تفریح حضور پیدا کنند، درحالیکه نگاه جدید باید این باشد که بازگشایی مدارس توأم با تفویض اختیار به مدیران واحد آموزشی است؛ یعنی مدیر مدرسه با کمک شورای مدرسه که ترکیبی از والدین و معلمان است، بتوانند برای مدرسه تصمیم بگیرند؛ حداقل تا سهماه اول سال تحصیلی که تکلیف واکسیناسیون سراسری روشن شود. بهعبارت دیگر این شورا باشد که درباره چگونگی نحوه برگزاری آموزش حضوری و ترکیب آن با آموزش مجازی تصمیم بگیرد نه حوزه مرکزی و ستادی آموزش و پرورش.
جالب است بدانید 50 هزار مدرسه در کشور داریم که زیر 50 دانشآموز دارند که متأسفانه دانشآموزان آنها هم به مدرسه نمیروند، درحالیکه در روستا تعاملات خویشاوندیشان پابرجاست و در روال زندگیشان در دوره کرونا تغییر خاصی نداشته است. وقتی به مدیر مدرسه اختیار تام داده شود او میتواند درباره نحوه حضور این دانشآموزان در مدرسه برنامهریزی کند و درباره غیبت آنها شخصا تصمیم بگیرد یا مدارسی داریم که 200 تا 300 دانشآموز دارند که مدیر میتواند آموزش حضوری را با گروههای 50 نفره بهصورت چرخشی دنبال کند. این شکل مدیریت شدنی است، فقط برنامهریزی و صبر میخواهد.
دوم اینکه باید استراتژی نگاه به مدرسه در دوره کرونا تغییر کند. الان نگاه به مدرسه توأم با ترس است و دائم روی تهدیدها تأکید میشود، درحالیکه باید برای جامعه تبیین شود که اگر مدارس باز شوند چه فرصتهایی برای مقابله و پیشگیری از کرونا میتوان ایجاد کرد و چطور میتوان همزمان مراقب جسم و روح دانشآموزان بود.
همچنین باید صدای یکدست و واحدی از داخل وزارت آموزش و پرورش برای بازگشایی مدارس بلند شود و گفتمان آنها از طریق مراکز علمی و حتی مذهبی توسعه پیدا کند؛ ضمن اینکه نگاه فرانوگرا در جهتگیری کلان مدیریتی و رهبری آموزش کشور دنبال شود.
هم جامعه، هم دولت و آموزش و پرورش بدانند که در ادامه راه ممکن است بیماریهای نوظهور دیگری هم پدیدار شود، بنابراین باید ساختار مدیریت مدارس را منعطف کنیم، از تمرکزگرایی بپرهیزیم و مدرسه را به سمت برنامههای سیال و ارگانیک ببریم.
تأکید دارم بگویم که حتی اگر منابع 10برابر شود اما نوع نگاه مدیریتی تغییر نکند، بیفایده خواهد بود و مثل سیلی عمل میکند که در زمینهای شنی فرومیرود. ابتدا باید فرایندها را اصلاح کنیم؛ مسئلهای که آموزشوپرورش همیشه با آن روبهروست.
پایان گزارش/
نظرات بینندگان
پس به اندازه کافی نیروی نخبه در مدارس خاص مثل تیزهوشان و ...تربیت میشه و مدارس دولتی بیشتر جنبه آموزش سواد و تربیت نیروهای عام کشور و کاردانش رو داره اونم با این غول کنکور و باز بودنشون خیلی مهم نیست اونم تو این شرایط خطرناک کرونایی
به حق مولا صاحب الزمان(عج) و به حق فاطمه الزهراء(س) با عرف و قانون و معلم و مسئولی که شغل معلمی را مکّارانه غصب می کند، مکر کن! و خیالات و تصوراتشان را متلاشی کن! و گره پیچیده در کارشان بینداز! و آنها را گرفتار ضد و نقیض و نفی خود بگردان! ای قادر بر عدل و ای مبرّا از ظلم و ای مالک بهشت و جنهم و وعده دهنده به آن!
کسی که با نام «معلم» نوشته «کرونا موج میزنه من اولیا بچه م رو از سر راه پیدا نکردم بفرستم مدرسه بمیره لطفا زیپ دهنتون بکشید» یا واقعاً معلم نیست و اسمش را معلم گذاشته، یا از وضعیت فعلی نظام آموزشی بیخبر است و یا اینکه آموزش مجازی را برای خودش بیزحمت و بیدردسر میبیند.
قضیه اصلاحیه فوق العاده شغل رو در اول مسولیت این دولت اصولگرا و جناب میرکاظمی دیدیم
به مرگ گرفتند که به تب راضی باشیم
حالا دیگه هیچ خبر و امیدی به توجه جدی به معیشت و منزلت معلم لااقل تا سال آینده نیست
یادمان رفته فلسفه وجودی مدرسه اصلاً چیه...
ضمن این که آموزش مجازی در همان یادگیری دروس نظری هم کفایت نمی کنه... تا از مشکلات آموزش مجازی صحبت میشه بعضیا میگن شما با فناوری های نوین آموزشی مخالفید در حالی که هر چیز به جای خویش نیکوست.
این افراد برای اینکه چیزی گفته باشند همیشه مخالف جریان طبیعی اظهار فضل می کنند.
پژوهشگاه، چهارتا مطلب ترجمه رو میذاره رو میز و میگه بفرمایید من پژوهش می کنم. زکی