در دو سال آینده شمار بازنشستگان فرهنگی بر تعداد معلمان شاغل در آموزش و پرورش پیشی خواهد گرفت .
هرچند هم اکنون نیز این اتفاق در برخی از استانهای بزرگ کشور افتاده است.
مشکل بازنشستگان فرهنگی ،مساله ای نیست تا با راه اندازی دورهمی ، کانون های بازنشستگی با "گفتار درمانی"، "آرمان تراپی " و "رویا پردازی " حل و فصل شود. کانونی مانند بازنشستگان فرهنگی با ریاست جناب صافی در تبیین درست و دقیق مشکلات معیشتی بازنشستگان فرهنگی کم بی تقصیر نیست.
باید پذیرفت، قرارگرفتن دوستان پیش کسوتی همچون دکتر صافی ، نه تنها تا کنون باری از دوش بازنشستگان فرهنگی نکاسته است بلکه بر شدت آلام و مصائب آنان نیز افزوده است.
کانونی که قادر نیست به زبانی رسا ، قاطع و شفاف، واقعیت های پیدا و پنهان جامعه هدف را در قاب آمار به مخاطبان خود عرضه کند ، هرگز در مجاب ساختن ،دستگاه های اصلی تصمیم ساز راه به جایی نخواهد برد.
گفت و گو های پراکنده ،جزیره ای ، برهه ای و فاقد انسجام با مجلس یا دولت بدون همراه داشتن نقشه راه لازم توسط سازمان بازنشستگی به عنوان تنها نهاد متولی ره به جایی نخواهد برد.
در این میان ،حساب قریب به یک میلیون بازنشسته فرهیخته فرهنگی که در آماج آشکارترین ترین تبعیض ها، تحقیر ها و ناملایمات قرار گرفته اند را باید از دیگر بازنشستگان کشوری جدا کرده ،با نگاهی ویژه و انحصاری به آنان پرداخته شود.
بسنده داشتن به چند کلید واژه بدیهی و تکراری آن هم از زبان رییس کانون بازنشستگان فرهنگی به عنوان تنها دستاورد یک پژوهش توصیفی ساده و پیش پا افتاده ، مصداق بارز بی توجهی به جایگاه منیع معلم ،به عنوان کانون ثقل سرمایه های اجتماعی است.
جای این پرسش جدی همچنان باقی است که امثال جناب دکتر صافی به چه میزانی از چند و چون اجرای نظام موهوم همسان سازی حقوق بازنشستگان مطلع هستند؟
در حالی که ضمایم ابلاغیه معاون اول رییس جمهور ،در اواخر فروردین سال 98، تحت عنوان همسان سازی، نه تنها شفاف و گویا نیست بلکه کفه ترازو بیشتر به سمت کسانی می چربد که به لحاظ آماری ، تغییر محسوسی در میانگین دریافتی بازنشستگان حاصل نمی کند. حتی سازمان مربوطه ، مانند سازمان بازنشستگی نیز نتوانست پرده از این راز معما گونه برداشته ،دقیقا به مخاطبان خود بگوید میزان اعتبار تخصیص یافته چه مقدار بوده و در نهایت بین چه کسانی توزیع شده است؟!
ارجاع بیمه مکمل معلمان بازنشسته به بیمه تحقیر آمیز آتیه سازان حافظ ، دقیقا از مصادیق بارز توهین به منزلت شغلی یک میلیون معلم پیش کسوتی است که روزگاری طلایه دار فرهنگ این کشور بودند.
با تغییری که اخیرا با تاثیر پذیرفتن از افزایش 50 درصدی در امتیازات فصل دهم قانون مدیریت خدمات کشوری در دریافتی شاغلان روی داد شکاف و افتراق موجود بین میزان دریافتی دو گروه شاغل و بازنشسته به چنان تمایزی رسیده است که قابل توصیف نیست.
اندک اندک باید جای معلمان بازنشسته را نیز در صف مددجویان نهادهای حمایتی جست و جو کرد.
این بود عدالتی که دولت روحانی در مبارزه با فقر مطلق جست و جو می کرد ؟!
امید بستن به وعده های سراب گونه و ترحم آمیز چند نماینده مجلس آن هم در آستانه انتخابات ،دل سپردن به نصایح مشفقانه اما بی حاصل جناب صافی ، لفاظی های دور میزی و بدون پشتوانه کمیسیون اجتماعی مجلس پس از برخاستن از میز طعام ، چاره ماجرا نیست.
واقعیت آن است که امثال شریعتمداری ها سکاندار مناسبی برای اداره وزارت تعاون ،کار و رفاه اجتماعی با این همه عائله و عده نبوده و نیستند و وزرای آموزش و پرورش نیز درک درستی از آسیب های ناشی از مشکلات بازنشستگان بر امنیت شغلی نسل امروز معلمان ندارند.
البته کانونی مانند بازنشستگان فرهنگی با ریاست جناب صافی در تبیین درست و دقیق مشکلات معیشتی بازنشستگان فرهنگی کم بی تقصیر نیست.
گروه خبرنگاران حوزه آموزش و پرورش
نظرات بینندگان