اریک دباربیو - برگردان آریا نوری
بسیج عمومی کارکنان مدرسه
حال باید به مساله ی بسیج مسئولان و کارکنان مدرسه برای جلوگیری از گسترش پدیده ی خشونت در محیط مدرسه و راه های مقابله با آن بپردازیم ، بسیجی که متاسفانه اصلا در آن حد که شایسته ی آن است در مدارس ما ظهور نکرده.شاید در مثالی که ذکر شد همه ی تقصیر بر عهده ی خود نهاد مدرسه و مسئولان آن نبوده باشد اما بدون شک نقشی که آن ها در این میان ایفا کرده اند به هیچ وجه من الوجوه کم رنگ نیست.
آنچه که در درک تفاوت های موجود بین عملکرد مدارس در نظر من بسیار ضروری می آید نحوه ی فعالیت های داخلی کارکنان است. من تا به الان وضعیت 160 مدرسه و 25000 دانش آموز را مورد بررسی قرار داده ام و علاوه بر آن از بیش از 1000 نفر از والدین دانش آموزان ، مربیان ، معلمان و مدیران هم سوال کرده ام. این تحقیقات گسترده به من اجازه داد بتوانم دید بهتری نسبت به عملکرد مدارس ، نحوه ی عملکرد آن ها و تفاوت های موجود داشته باشم. . . نتایج به دست آمده در قریب به 75 درصد مدارس با توجه به جامعه شناسی دانش آموزان شان مطابق با انتظارات ما بود : هرچه قدر وضعیت زندگی خانوادگی ، سطح اجتماعی ، طبقاتی و به خصوص اقتصادی دانش آموزان پایین تر باشد ، مشکلات مدرسه هم بیشتر می شود.
با این وجود نتایج به دست آمده در 25 درصد مدارس از دیدگاه جامعه شناسانه مطابق با آنچه که ما انتظارش را داشتیم نبود ، مساله ای که نشان می دهد برای مثال بی کاری یکی از والدین یا هر دوی آن ها به خودی خود عاملی برای بروز رفتار خشن فرزندشان در مدرسه نیست. خیلی راحت می توان بی کار بود ولی رفتاری خشن از خود بروز نداد ، به راحتی می توان مطلقه بود ولی فرزندان خود را به خوبی بزرگ کرد. چه کسی می گوید یک زن نمی تواند به تنهایی کودک خود را بزرگ کند؟
12.5 درصد از مدارسی که نتایج شان مطابق انتظارات ما نبود وضعیتی بهتر و 12.5 درصد ما بقی نتیجه ای بدتر از حد انتظارات ما داشتند.
اولین و مهمترین ویژگی مدارسی که وضعیت بهتری نسبت به سایر مدارس دارند این است که کادر این مدارس _ مدیر ، معلمان و مربیان _ به صورت گروهی کار می کنند.
تخصص خاصی برای جلوگیری از بروز رفتارهای ناشایست وجود ندارد. بیهوده است فکر کنم یک مدیر مدرسه یا یک مشاور امور آموزشی به تنهایی می تواند دعواها و درگیری های کوچک را حل و فصل کند. بیهوده است بر این اندیشه تکیه زنیم که فعالیت های دانش آموزان در مدارس باید زیر نظر متخصصان تعیین شده و معلمان نقشی در آن نداشته باشند. متاسفانه یکی از مشکلاتی که در حال حاضر گریبان نظام آموزشی ما را گرفته این است که معلمان به آن نحوی که باید آموزش داده نمی شوند تا بتوانند نقشی موثر تر و فعال تر در تعلیم و تربیت دانش آموزان ایفا کنند.
وظیفه ی انتقال دانش و اطلاعات به دانش آموز وظیفه ای زیبا و شرافت مندانه است و آموزگاران حق دارند بخواهند از مسند خودشان محافظت کنند اما اگر ایشان خودشان را منحصر به فرد بدانند بدون شک در را به روی اعمالی از قبیل آنکه ذکرش رفت باز می گذارند.
بکذارید برای شما مثال دیگری بیاورم. مثال من در مورد مدرسه ای با طیف دانش آموزی صد در صد متفاوت است که در منطقه ای حساس و مشکل دار قرار دارد. مدیر این مدرسه در انتظار بازنشستگی است. بدون شک وی پست حساسی را قبول کرده چرا که به هر حال این سمت برای وی نقاط مثبتی در بر دارد. برای مثال حقوقش اندکی بالاتر است. مساله ی مهم آن است که این مدیر مدرسه اصلا نیازی نمی بیند به آنکه پایش را از دفترش برای سرکشی بیرون بگذارد. معاون وی هم وضعیتی متشابه دارد. مشاور ارشد آموزشی در این مدرسه سعی می کند تا حد توان شرایط را کنترل کند ولی به هر حال تنها تا اندازه ای در کار خودش موفقیت کسب می کند. این مساله باعث شده ما شاهد رخداد های عجیبی در این مدرسه باشیم. این مشاور ، دانش آموزی را که بیش از حد شلوغ می کرده برای مدت یک هفته واداشته تا روی نیمکت مقابل دفترش بنشیند. بدون شک شما هم به خوبی می دانید که این روش هیچ تاثیری در بهبود وضعیت این کودک ندارد ولی مساله ی مهم آن است که مشاور مدرسه دیگر نمی داند برای برون رفت از بحران چه کاری باید انجام دهد. در خارج از مدرسه ، هر روز تعدادی از بچه ها در ساعت 4 _ یعنی زمان تعطیلی _ به معلمان اهانت می کنند و به واقع شرایط بدی حکمفرماست. زمانی که معلمی در راهرویی نظاره گر یک دعوا بین دانش آموزان می شود ، به هیچ عنوان دخالت نمی کند چرا که این کار را وظیفه ی مدیر مدرسه می داند. . .
زمانی که معلمان برای شکایت از وضعیت موجود به دفتر مدیر مدرسه می روند ، وی آن ها را شماتت می کند که اقتدار لازم برای حل و فصل امور را ندارند _ این شرایط به خصوص برای معلمان زن حکمفرماست ، متاسفانه هنوز هم در نظام آموزشی ما اقتدار را ماهیتی مرتبط با جنسیت می دانند که زنان به طبع بی بهره از آنند_ و پاسخ مناسبی به ایشان نمی دهد. . .
در نهایت برای جلوگیری از توهین به معلمان در هنگام خروج از مدرسه چاره ای اندیشیده شد. . . معلمان دیگر ساعت 4 بعد از ظهر به همراه دانش آموزان از مدرسه خارج نمی شوند بلکه 15 تا 30 دقیقه بعد از ایشان مدرسه را ترک می کنند. مساله ی آزار دهنده این است که احساس ناامنی دانش آموزان افزایش یافته است چرا که در هنگام خروج از مدرسه ، دانش آموزان که دیگر معلمی دم دست شان نیست به هم توهین کرده و با هم دعوا می کنند ، در نتیجه کار به اعمال مجرمانه ای می رسد که در اکثر مواقع به تیتر صفحه ی اول جراید محلی بدل می شود.
پلکان موفقیت
من اغلب در صحبت هایم می گویم : درخواست کمک کردن از تشکل های کارفرمایی محلی برای حل مشکلات موجود هیچ دردی دوا نمی کند ، نباید فکر کنیم گروه یا سازمانی از خارج از مدرسه می تواند مشکلات داخلی این نهاد را مرتفع کند. این شرایط تنها زمانی میسر خواهد شد که ما در وهله ی اول به اندازه ی کافی در داخل مدارس فعالیت های آموزشی صورت داده باشیم.
مطابق تحقیقات ما راه های بسیاری برای خروج از بحران موجود وجود دارد:
- داشتن تیمی مجرب و متحد. بدون شک وجود یک تیم آموزشی قوی و متحد نمی تواند اعمال خشونت آمیز در مدرسه را ریشه کن کند اما مساله ی مهم آن است که می تواند در صورت بروز شرایطی وخیم به خوبی اوضاع را تحت کنترل درآورد ، این امر از اهمیت بالایی برخوردار است.
- مدارسی موفق هستند که قبل از دست دراز کردن به سمت تشکل های کارفرمایی محلی ، مشکلات درونی خود را از طریق فعالیت های آموزشی هموار کنند. یاری جویی از نهادهای خارج از مدرسه _ مثلا نیروهای پلیس _ اگر به خوبی و تحت شرایط مناسبی صورت پذیرد بسیار موثر خواهد بود.
- سومین شرط موفقیت همکاری با ساکنان محله ای است که مدرسه در آن واقع شده ، برای مثال ساکنین یک محله می توانند نقش بسیار مهمی در برقراری نظم در محیط خارج از مدرسه در هنگام تعطیلی آن ایفا کنند. این سنت در فرانسه رواج چندانی ندارد ولی در بسیاری از کشورها از آن استفاده می شود.
من در حال حاضر مشغول تحقیق در تعدادی از کشورهای اروپایی هستم. تنها مقایسه ی ممکن موجود بین وضعیت موجود در فرانسه و انگلستان تصویر ذهنی موجود از قربانی پدیده ی خشونت در مدرسه و درک رایج از احساس ناامنی در محیط آموزشی است.
من روی نمونه های قابل مقایسه بین دو کشور کار می کنم و در حال حاضر تمرکز کاریم را روی مدارسی از انگلستان قرار داده ام که جزو یک درصد مدارس محروم انگلستان به حساب می آیند.
با بررسی نتایج تحقیقات می توان به این مساله پی برد که میزان احساس ناامنی در بین دانش آموزان انگلیسی نسبت به دانش آموزان فرانسوی بسیار کمتر بوده و تعداد دانش آموزانی که چندین بار در طول تحصیل خود قربانی پدیده ی خشونت در مدرسه می شوند به مراتب پایین تر است. این مساله بدان معناست که یک دانش آموز فرانسوی ممکن است در طول دوران تحصیل خود بعضا 7 تا 8 بار قربانی خشونت شود ولی همان اتفاق برای یک دانش آموز انگلیسی یک یا حداکثر دو بار رخ می دهد. نهادهای خارجی و برنامه های به اجرا درآمده توسط ایشان و وزارت آموزش و پرورش نقشی بسیار موثر در گسترش آگاهی دانش آموزان نسبت به قربانی شدن ایفا کرده است.
در عین حال می توان این مساله را به وضوح مشاهده کرد که در فرانسه دانش آموزانی که قربانی خشونت نیستند هم در مقایسه با دانش آموزان انگلیسی رضایت کمتری نسبت به محیط آموزشی خود دارند ، این مساله از آن جایی نشات می گیرد که فضای مدرسه و احساس تعلق خاطر به آن در این دو کشور تفاوتی گسترده دارد. برای مثال این تفاوت گسترده را می توان در مقایسه ای بین معلمان این دو کشور مشاهده کرد.
نتیجه ی پرسش ما از دانش آموزان در خصوص رابطه ای که با مدرسه ی خود دارند به این صورت است : 17.9 % دانش آموزان در انگلستان به ما گفته اند که روابط خوبی با معلمان شان ندارند ، در صورتی که این میزان در فرانسه به بیش از 46 درصد می رسد. این آمار به خوبی این مساله را به ما نشان می دهد که روشی که برای انتقال اطلاعات به فرزندانمان در پیش گرفته ایم روش مناسبی نیست.
تحول سیاست های موجود
آلگره در ارزیابی های خود این مساله را عنوان کرده بود که رابطه ی دانش آموزان فرانسوی با معلمانش رو به وخامت دارد؛ این مساله بحرانی بسیار جدی و دردسر ساز است که باید توجه خاصی به آن شود.
در حال حاضر نسبت به گذشته توجه بسیار بیشتری نسبت به مفاهیمی همچون " قدرت دانش ها" و " دژ محاصره شده " ادا می شود. این مساله تنها سبب افزایش احساس مخالفت ، میل به انزوا و تمایل به این اندیشه می شود که تنها راه حل های موجود برای برون رفت از بحران ، سرکوبی ، برخورد تند و در نهاد کمک نگرفتن از نهادهای خارج از مدرسه است. این دیدگاه ها از نظر من بسیار خطرناک هستند.
مساله ی جالب توجه دیگری که در این میان به چشم می خورد وضعیت تنبیه دانش آموزان در مدارس توسط معلمان و مسئولان است ، دانش آموزانی که در این خصوص مورد سوال قرار گرفته اند هم سن هستند.
در انگلستان 30 درصد دانش آموزان بر این باورند که تنبیهاتی که در محیط مدرسه اعمال می شوند صحیح هستند ، این مساله در حالیست که در فرانسه این عدد نصف می شود. صد البته این آمار نشان نمی دهد که شرایط در انگلستان استثنایی است ،اما این را به ما می فهماند که بسیاری از دانش آموزان وجود عدالت در نظام آموزشی فرانسه را قبول نداشته و معتقدند مجازات هایی که اعمال می شوند عادلانه نیستند. افکار عمومی در نظام آموزشی کشور ما میلی به تفکر در باب مجازات و تنبیه در مدارس و حد و مرزها ندارند. دیگر کسی به درستی نمی داند چه کاری خطا و غیر قابل اجراست. مطابق تحقیقات من و سوالاتی که از معلمان و دانش آموزان کرده ام ، هنوز هم بسیاری از معلمان در مدارس فرانسه جریمه های گروهی می دهند ، جریمه ی گروهی بر خلاف اصول اساسی حقوق است که مطابق آن هیچ کس نباید به سبب کاری که مرتکب نشده مجازات شود.
بیان واقعیت فوق به معنای متهم کردن معلمانی که وقت مفید خود در کلاس را به تنبیه دانش آموزان می گذرانند نیست ، هدف من بیان این مساله است که باید نظامی متحد برای برخورد با دانش آموزان و میزان جریمه ها شکل پذیرد تا یک معلم این احساس را نداشته باشد که اگر سر کلاس به سبب کار خطایی همه را مجازات نکند خیلی زود کنترل شرایط از دستش خارج می شود.
یکی دیگر از مسائلی که باید به آن اشاره کرد این است که ثبوت نسبی آمارهای خشونت در محیط مدرسه سبب شده تا پاره ای از نابرابری ها به دست فراموشی سپرده شود.
ما در بخش آخر تحقیقات مان تعدادی زیادی از مدارس پاریس در نقاط مختلف و همچنین تعدادی از مداس مونپولیه و مارسی را مورد بررسی قرار داده و به این نتیجه رسیده ایم که کسی به کاهش نسبی میزان خشونت در مدارس مارسی و به نسبتی کمتر ، در مدارس شمال فرانسه توجهی نمی کند. البته اشاره به این نکته ضروریست که این کاهش مربوط به تمامی مدارس این مناطق نمی شود. در برابر این مساله ، میزان خشونت در مدارس حومه ی پاریش روندی صعودی را طی می کند.
توضیحی که من در این رابطه ارائه می دهم به این شرح است: علاوه بر نقش مثبتی که خود مدارس و سیاست های جدید آموزشی در مارسی ایفا کرده است مسئولان محلی هم کمک شایانی به کنترل شرایط داشته اند ، این مساله به خصوص در مورد شهرهای شمالی فرانسه و کمکی که پلیس ملی در آن ناحیه به منظور کنترل شرایط انجام داده مصداق دارد.
علاوه بر آن میزان ریزش معلمان در مدارس مارسی بر خلاف مدارس پاریس ، بسیار پایین است ، اکثر قریب به اتفاق معلمان این شهر حرفه ی خود را به دلیل مشکلات موجود ترک نمی گویند؛ در شهرهای شمالی هم وضعیتی مشابه حکمرانی می کند.
از چه راهی باید در مدارس فرهنگ سازی کرد؟ چگونه باید در برابر پدیده ی خشونت در محیط مدرسه مقاومت کرد آن هم در شرایطی که تنها کسانی که با پیچ و خم های موجود در مدارس آشنا هستند دانش آموزانند؟ چه کار باید کرد در شرایطی که معلمان تازه کاری که به مناطق محروم اعزام می شوند قدرت مقاله با شرایط به نحوی شایسته را ندارند؟
در حال حاضر ما با مشکل حاد مدیریتی مواجه هستیم که به طبع نیازمند جسارتی بالا از طرف مسئولان محلی و همچنین سندیکاهای آموزشی است. این مساله نشان دهنده ی اهمیت بالای اخلاق و فرهنگ مدارس برای مبارزه با اشکال مختلف خشونت در محیط آموزشی است.
دریافت متن اصلی به صورت یک جا :
http://mihanbit.com/download/5442e6663b8a2/Violence_Scolaire_article_complet.pdf.html
ارتباط مستقیم با مترجم : این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه مترجمان ییشرو : www.pishrotranslation.ir
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.