ما روی زمینی و در سایه ساری آئینی جان پناه زیست می کنیم. زمینی که سه اصل گفتار و کردار و پندار نیک ،هویت وجودی آن است و آئینی که معجزه پیام آور بزرگش کتاب و اولین حرف او درباره خواندن است.اینها، سرمایه های ناب و بی نظیری است برای جاری و ساری شدن روح دین و معنویت در جامعه. برای همین، خانواده اولين مركزي است كه وظيفه تربيت ديني فرزندان را به عهده دارد. پدر و مادر هم روی فرزندان اقتدار دارند و هم میتوانند از احساسات موجود برای انتقال ایدههای خود استفاده کنند. يكي از دانشمندان گفته است؛ « بچه انسان ،پروانه به دنيا مي آيد. پدر و مادرش او را مي بوسند و تبديل به قورباغه مي شود.»
حقيقتي كه در اين گفته طنز آميز وجود دارد،اساس پرورش خانواده را شامل مي شود. يادآوري اين نكته لازم است كه بچه ها به وسيله تربيت خانوادگي ، ديندار ومسلمان مي شوند، اما الزاماً مومن بار نمي آيند.سرّ اهميت وحساسيت كار اوليا در سرمشق بودن آنهاست.در اين وضع،دانش آموزان از اوايل كودكي،اولياء را نمايندگان امور ديني مي دانند و لذا هر گونه اطاعت آنها از دستورات و احكام ديني نيز به اندازه اعتماد و اطميناني است كه به اولياء خود دارند ، اما آنگاه كه به يك سطح معيني از بلوغ فكري و رواني مي رسند و خود امكان مطالعه مفاهيم ديني را مي يابند وپي به کم و کیف تعليمات ديني آنها مي برند، طبعاً دچار يك سري تعارض ها ی روحی مي گردند. درگذشته، خانواده ها به تناسب ميزان رشد فكري جامعه، بچه مسلمان هائي را با مي آوردند كه همت زیادی در عمل به آداب ديني و محبت پیشوایان دینی را داشتند.
به اعتقاد كانت،« تربيت ديني دانش آموزان را نبايد با حكمت الهي آغاز كرد.» چون در این صورت ،کودک یا نوجوان بيشتر از روي ترس و تحت تاثير تكليفي كه در آموزه هاي ديني است، به تقليد و تكرار آموخته ها مي پردازد. در اين وضعيت به گفته روسو؛ «وقتي كودك مي گويد به خدا ايمان دارد، مقصودش اين است كه به پدر،مادر یا معلمش كه گفته است خدائي هست، ايمان دارد.» ادامه اين وضع تا آنجا پيش مي رود كه دين چه بسا رنگ و بوي اخلاق محيط را بگيرد.در حقيقت ابتدا بايد به ديني نمودن اخلاق همت گماشت.
در نتيجه اين تفكر، دانش آموز بايد احساس كند كه اساساً رفتار پسنديده هر آدم، او را مستحق هر گونه خوشبختي نظير با ايماني مي گرداند.اغلب پدرها و مادرهای جامعه ما مذهبی اند و دغدغه تربیت دینی فرزندان خویش را دارند.یکی از مشکلات همواره آنها چگونگی بازخورد و واکنش دادن به پرسش وشک و شبهه هایی است که بچه ها مطرح می کنند. سوالاتی از قبیل: روح چیست و کجاست؟ خدا کجا زندگی میکند و چه شکلی است؟ تکلیف آخرت مخترعان بزرگی که مسلمان یا موحد نیستند چه می شود؟ کدام دین بیشتر غمخوار بی خانمانان، بیماران و فقراست؟ و...شاه بیت همه سخنان آنها با فرزندان شان این است که مفاهیمی مثل خدا و دین را به واسطه عظمت و ظرافتی که دارند، نمیتوان با عقل و علم فهمید چون فراتر از عقل ناقص ماست.همین طور اسلام به ذات خود ندارد عیبی/هرعیب که هست از مسلمانی ماست. والدین با این حرف ها که گمان می کنند شدت کنجکاوی بچه ها فروکش کرده است،وقتی می بینند آنها هنوز روی سوالات خود مصرند،اضافه می کنند که شما فعلا کوچک هستید و بزرگ که شدید به دنبال این سوالات که البته پاسخ آنها در دین هست، بروید.در نهایت و برای تکمیل حرف های خویش و تقویت قوت قلب بچه ها، حرف آخر را همین ابتدا می زنندکه: دین اسلام، کامل ترین و بهترین دین است.
این پاسخ ها و نظایرآن، اگرچه درست است و بسیاری از کودکان ونوجوانان معمولی را آرام و تا اندازه ای قانع می سازد اما برای برخی کودکان و نوجوانان سرگشته در بحران هویتی که گرفتارش شده اند، قانع کننده نیست.
واقعیت این است که برخی عوامل غریزی به والدین کمک می کنند تا فرزندان شان را تا اندازه ای ساکت نمایند.وابستگی و دلبستگی به پدرومادر، هم والدین را در مقام یک واعظ همه چیزدان می نشاند و هم بچه ها را وادار می سازد که از بسیاری مواضع خویش کوتاه بیایند. نظام آموزشی موجود نیز به طور غیرمستقیم به یاری والدین می آید.به همین خاطر دانش آموز به واسطه ترس از کسرنمره و عصبانیت معلم، دست به یک خودسانسوری در طرح سوالات خویش می زند. اضافه بر مدرسه،حوزه های علمیه، رسانههای عمومی، نهادهای خیریه، و مراکز فرهنگی مربوطه در قبال نوجوانان و جوانان مسئولیتی هایی دارند که همگی به نحوی در خدمت خانواده ها و والدین قرار می گیرند.از آن میان، تغییر روش و محتوای آموزشی درس پیشین تعلیمات دینی نظام آموزشی به هدیه های آسمان(دوره دبستان) و پیام های آسمان ( دوره متوسطه اول) و تالیف کتاب هایی برای پایه های مختلف، از جمله اقدامات چندسال اخیر وزارت آموزش و پرورش در زمینه تعلیم و تربیت دینی است که فارغ از نقد و نظرهای پیرامونی،سرآغاز تلاشی تحسین آمیز در این زمینه است.
با توجه به حساسيت امر تربيت ديني از طرفی و دشواري فراروي والدین در اين زمينه از طرف دیگر، قطعاً ارائه يك سري موارد به عنوان راهكار پيشنهادي، اگر چه دشوارمی نماید اما خالی از لطف هم نباید باشد:
در راه تربيت ديني فرزندان ، ابتدا بايد نيمه پر ليوان وجودي او راكشف و به وي نشان داد تا موجبات دلگرمي و انگيزه فهم و عمل به آموزه اي ديني در او فراهم شود. تربيت ديني نبايد آلوده به تكلف و تظاهر گردد و لذا علي رغم نبود امكانات و شرايط، بايد نفس امر مورد توجه قرار گيرد.
در تربيت ديني ،پدر و مادر بايد در حاشيه قرار گیرند و البته فعال باشند. وظيفه والدین، انتقال مفاهيم ديني به كودك نيست بلكه انقلاب حس خدادوستي در درون اوست.تربيت ديني فرزندان امري تدريجي و زمان بر است و نبايد در آن تعجيل و شتاب كرد. از آموزش يك سري اسرار و حقايق به کودکان و نوجوانان بايد خودداري كرد ، زيرا به خاطر فوق تصور و باور بودن اينها، در فكر او توليد اشتباه خواهد كرد.
در تربيت ديني، اوليا بايد مواظب اقتدار و نفوذ معنوي و همچنین پای بندی خود به احکام دینی باشند. همچنین شايسته است كه والدین ، تسلط نسبتاً خوبی در تعليمات اسلامي و تاريخ اسلام داشته باشند و دانش آموزان را نيز به مطالعه كتاب هاي مفيد و تماشای فیلم های مناسب ترغيب نمايند.
لازم است كه پدران و مادران ضمن خوب سخن گفتن و ابراز محبت ، از روی آوردن به تنبیه و قهر و خشم حتی الامکان بپرهیزند. والدین باید به شدت مواظب جنبه های رفتاری خویش باشند و چنان باشند که می نمایند ؛ چون بچه ها بیشتر از آنچه از گفتار ما می آموزند، از رفتارما الگو می گیرند.
*معلم در آموزش و پرورش
نظرات بینندگان