مقدمه
تعاريف خشونت از دانشنامه ويکي پديا:
• خشونت حالتی از رفتار است که با استفاده از زور فیزیکی و یا غیر فیزیکی فرد خشن خواسته خود را به دیگران تحمیل میکند. خشونت ممکن است در اثر خشم اتفاق افتد. خشونت از نظر لغوی به معنای خشکی، تندی و سختی است.
• هرگونه رفتاری که با هدف وارد نمودن آسیب به یک یا بیش از یک پدیده صورت گیرد رفتار خشونتآمیز نام میگیرد. رفتار خشونتآمیز میتواند در سطح آگاهانه یا ناآگاهانه صورت گیرد.
• خشونت استفاده از زور فیزیکی به منظور قراردادن دیگران در وضعیتی بر خلاف خواستشان، است..
انواع خشونت :
خشونت عليه کودک ، خشونت عليه زنان ، خشونت مذهبي ،خشونت در خانواده ، خشونت در اجتماع ، خشونت پليسي ،خشونت نژاد پرستي ، خشونت در رسانه ، خشونت در ورزش ،خشونت در برابر دگر انديشان ، خشونت در برابر تبهکاران ، خشونت عليه همجنس گرايان ، خشونت طبقاتي و ....
همان طور که ملاحظه مي فرماييد خشونت انواع مختلف دارد که هريک از آنها مقوله اي خاص مي باشد و بايد به طور جداگانه به آن پرداخته شود . دراين مختصر به خشونت در اجتماع با نيم نگاهي به خشونت و افراطي گري جهاني پرداخته مي شود .
1 - نظر و ديدگاه جامعه شناسان ، روان شناسان ، پژوهشگران مسائل اجتماعي و متخصصان ايراني در باره علل خشونت در جامعه ايراني چيست ؟در سايت سلامت نيوز ، مقاله ريشه هاي خشونت در خانواده و جامعه آمده است :
( براي مراجعه به اصل مطلب این جا را بخوانید )
به باور کارشناسان ، افزایش تعداد دعواهای خیابانی افزایش موارد ضرب و جرح، گرایش روزافزون به استفاده از سلاح سرد و حوادث روزانه ای که در سطح شهرهای کوچک و بزرگ همه ما شاهد آن هستیم، به خوبی نشان می دهد که آستانه تحمل افراد پایین آمده است.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه خراسان جامعه شناسان می گویند گسترش وسایل ارتباط جمعی، افزایش دامنه نیازها و تامین نشدن همه آن ها، رشد طبقه متوسط و محدودیت ها و محرومیت های این قشر ازجمله عوامل موثر در شکل گیری و بروز پدیده ناهنجار پرخاشگری است. روان شناسان نیز خشونت را نوعی واکنش نسبت به محرومیت و ناکامی در تامین نیازهای فردی و اجتماعی فرد تعریف می کنند، درباره چرایی گسترش خشونت با دو تن از کارشناسان گفت و گویی ترتیب داده ایم که در پی می آید.
مهارت حل مسئله و کنترل خشم به مانند دیگر آموزش های مهارت زندگی باید از نهاد خانواده آغاز شود.
دکتر شهرام ناصری روان پزشک و مشاور خانواده در گفت وگو با خراسان تصریح می کند: دو اصل مهم که باید توسط والدین در تربیت کودکان لحاظ شود، آزادی بیان و پرهیز از هرگونه خشونت است، به عبارت دیگر کودک باید بداند پاسخ کلام، فقط کلام است و هیچ کس حق ندارد برای پاسخ گویی از حربه دیگری استفاده کند. دامنه رفتار خشن هم باید تعریف مشخصی داشته باشد یعنی حتی لمس کردن ممکن است مصداق خشونت علیه فردی باشد.
برخلاف تصور عموم مردم ، خشونت و رفتار پرخاشگرانه فقط ضرب و جرح و کتک کاری نیست بلکه حتی لمس کردن دیگران بدون اجازه از مصادیق خشونت است . این نکته را بسیاری از والدین نمی دانند و بدیهی است که آموزشی هم به کودکان نمی دهند. بنابراین تعریف خشونت از لمس کردن شروع می شود و تا کتک کاری و درگیری فیزیکی ادامه پیدا می کند. متاسفانه این باور در بسیاری از خانواده ها رایج است که " هر وقت از نظر کلامی کم آوردی می توانی از زورت استفاده کنی " ؛ این امر در جامعه نیز نمود پیدا کرده است. براین اساس است که والدین وقتی حرف بدی از کودک می شنوند به جای نشان دادن واکنش صحیح او را می زنند و در واقع اولین معلم خشونت کودک می شوند، بی توجهی در چنین مواقعی و تشویق کودک به هنگام درست صحبت کردن بهترین راهکار برای حذف رفتار زشت اوست. بنابراین داشتن مهارت فرزندپروری و الگوی صحیحی که والدین در اختیار کودک قرار می دهند، در نهاد خانواده یک اصل است .
وقتی فردی چیزی بخواهد و به آن نرسد ممکن است به پرخاشگری روی آورد. نکته این جاست که ناکامی یک احساس طبیعی است و حتی باعث می شود فرد برای تامین آن چه مدنظر اوست تلاش بیشتری کند اما برخورد نادرست با احساس ناکامی و نداشتن مهارت حل مسئله و کنترل خشم، باعث پرخاشگری می شود. مانند آن چه در فرهنگ ما جاری است.
مهارت کنترل خشم یا پرخاشگری باید از کودکی به بچه ها آموزش داده شود تا در بزرگسالی بتوانند در جامعه از خشونت ورزیدن نسبت به دیگران اجتناب کنند. وقتی پدر و مادری بلد نیستند خشم خود را کنترل کنند چگونه می توان توقع داشت که نوجوان خانواده سابقه درگیری و دعوا و کتک کاری با همسالانش را نداشته باشد. نکته این جاست که خشم و پرخاشگری به خودی خود منفی نیست اما شیوه تخلیه آن باید صحیح و علمی باشد و اگر فردی از کودکی بداند که حق ندارد نسبت به هیچ کس خشونت بورزد، در جامعه هم بدون شک نسبت به دیگران خشونت نخواهد ورزید.
خشونت در اجتماع
خشونت در سطح اجتماع زمانی افزایش می یابد که در خانواده مهارت هایی که ذکر شد، نادیده گرفته شود و الگوی مناسبی در اختیار افراد قرار نگیرد.از سوی دیگر گسترش رسانه های جمعی و تماشای فیلم ها و بازی های خشن در گرایش به خشونت نقش دارد. وی با تایید این نکته ادامه می دهد: هویت جمعی یکی از دلایل افزایش خشونت است. به عنوان مثال فردی که خود را آبی یا قرمز می داند در صورت مواجهه گروه با ناکامی، با این که منافع فردی اش لطمه ندیده است میل به پرخاشگری پیدا می کند. هویت جمعی افراد در صورتی که مثبت و همراه با رفتارهای مسالمت جویانه باشد مثبت تلقی می شود و باید تقویت شود اما محصور کردن و در تنگنا قرار دادن هویت فردی نیز می تواند در میل به پرخاشگری موثر باشد. گرایش به پرخاشگری زمانی بروز پیدا می کند که فرد دچار خودشیفتگی شده باشد. وی به هنگام اعمال خشونت تصور می کند همه حق با او و همه باطل نزد طرف مقابل است. این نگرش در فرد بسیار خطرناک است و در سنین جوانی قابل رفع نیست.
احترام گذاشتن به دیگران مهارتی است که از کودکی باید آموزش داده شود. هم چنین دکتر مصطفی اقلیما رئیس انجمن علمی مددکاری اجتماعی ایران در تشریح دلایل افزایش خشونت در جامعه به خراسان می گوید: اگر ریشه تمام آسیب های اجتماعی، بزه ها، پرخاشگری و کودک آزاری را بررسی کنیم در می یابیم که در گذشته تا به این حد با پدیده هایی مثل دختران فراری یا کودکان خیابانی رو به رو نبودیم. طی سال های گذشته فقر اقتصادی، افزایش طلاق و افزایش طلاق عاطفی باعث تلنبار شدن هیجانات منفی در افراد شده است به نحوی که وقتی فرد نمی تواند انرژی منفی اش را تخلیه کند به پرخاشگری و اعمال خشونت رو می آورد و این مسئله بسیار طبیعی است.
دکتر اقلیما با تایید این نکته که برخی معتقدند این دیدگاه بسیار منفی و بدبینانه است، تصریح می کند: به عقیده من این نگرش بیش از این که بدبینانه باشد، واقع بینانه است. نکته این جاست که در اعمال خشونت یا گرایش به پرخاشگری نباید فرد را زیر سوال برد، بلکه باید جامعه را زیر سوال برد. به عبارت دیگر وقتی فردی قاتل می شود نباید فقط او را مقصر شناخت بلکه باید علل و عواملی را که او را به سمت قاتل شدن سوق داده است شناسایی کرد؛ زیرا هیچ کس قاتل به دنیا نیامده است. این شرایط فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی است که افراد را به سوی بزه، قتل، خشونت یا هر آسیب اجتماعی دیگری سوق می دهد. به گفته وی در شرایطی که جامعه ما تحت تاثیر عوامل مختلف، با چالش های بسیاری رو به رو شده است باید منتظر سیر صعودی آسیب های اجتماعی و افزایش گرایش به خشونت باشیم.
در همین حال دکتر سعید مدنی آسیب شناس و پژوهشگر مسائل اجتماعی یک سونگری نسبت به افزایش خشونت در جامعه را رد و تاکید می کند: با اتکا به شاخص های آسیب شناسی نمی توانیم وضعیت جامعه امروز ایران را بررسی کنیم. درست مثل این که در مقاطعی رفتار خشنی را از یک فرد ببینیم و نتیجه بگیریم که او فرد خشنی است در حالی که برای قضاوت درباره رفتار و شخصیت افراد باید کل رفتارهای آن ها را شناخت و ارزیابی کرد.
در عین حال باید به روند مطلوب شاخص های مثبت اجتماعی هم پرداخت. افزایش نرخ باسوادی، گسترش تحصیلات تکمیلی، افزایش دانش اجتماعی مردم، تغییر نگرش نسبت به نهادها، قدرت و دولت همه نتایج و پیامدهای گذار از سنت به مدرنیته و حاصل تحولات اجتماعی دهه اخیر در ایران است. در واقع باید تمامی این مولفه ها را کنار یکدیگر قرار دهیم تا بتوانیم وضعیت موجود را ترسیم کنیم .به نوشته عصر ایران وی ادامه می دهد: اتفاق بدی که می افتد این است که موارد خشونت بار پر سر و صدا علنی می شود و اتفاقات مدنی و صلح جویانه مردم کمتر منعکس می شود. نگاه علمی تکلیف می کند که تمام این ابعاد را با هم ببینیم.در یک ارزیابی کلی باید اذعان کرد که جامعه ایران دچار تغییرات اجتماعی شده است ، این تغییرات از یک طرف به یک خواست عمومی برای تغییر منجر شده است و از یک سو چون پاسخ مناسبی به آن داده نمی شود پیامدهای منفی اجتناب ناپذیری را در جامعه خواهد داشت. این جاست که کارشناسان می گویند اگر سیاست های اجتماعی مناسبی برای مواجهه با این تغییر و برخورد با آن وجود داشته باشد، جامعه روند رو به پیشرفتی خواهد داشت.احساس افراد لحظه های زندگی را رقم می زند
لحظه ای خوش است که ما احساس خوب و خوشی داشته باشیم و لحظه ای بد است که ما احساس بدی داریم. دکتر لیلا خواصی روان پزشک با تاکید بر این که باید یاد بگیریم در زمان حال زندگی کنیم به ایسنا اظهار داشت: متاسفانه براساس عادت های نادرست بیشتر لحظه های حال افراد در غم گذشته و ترس از آینده از دست می رود. وی ذهن خلاق را لازمه زندگی در زمان حال دانست و ادامه داد: ما همیشه نسبت به نو شدن واکنش منفی داریم و کمتر از خود خلاقیت نشان می دهیم. وی ادامه می دهد: همیشه فکر می کنیم که اگر در جایی لحظه ای خوش بوده ایم باید دوباره همان شرایط را با همان امکانات فراهم آوریم تا شادی را دوباره تجربه کنیم در حالی که همه امکانات در زمان حال است و از همان باید برای شاد زیستن و لذت بردن از زندگی استفاده کرد.
2 - آيا خشونت فقط در جامعه ايران مطرح است و يا مشکل جوامع ديگر ( به خصوص همسايگان جمهوري اسلامي ايران ) هم مي باشد ؟
نظريه پردازان خارجي در اين رابطه چه عقيده اي دارند ؟
رهين فرهمند در روزنامه افغانستان در مقاله ي ريشه ها و عوامل رفتارهاي خشونت آميزمي فرمايند :
( جهت مطالعه بيشتر این جا را بخوانید )
خشونت می تواند در رفتار های شخصی و فردی، در محیط خانواده و جامعه بروز و ظهور داشته باشد. البته گاهی خشونت در سطح یک جامعه کوچکتر و محدودتر با توجه به ارتباط فرد یا گروه خشونت گرا با طیف های مختلف از جوامع صورت می گیرد. گاهی هم به دلیل نقش و حضور خشونت گرایان در سطوح کلان تر و جوامع بزرگتر یعنی فراتر از یک کشور یا قلمرو خاص انجام می پذیرد که باتوجه به سطح گسترده ارتباط این افراد و گروه ها با بخش های کلان از جامعه بشری خطرات و تهدید های این دسته بیشتر و مهمتر است.
عوامل مختلفی را در شکل دهی رفتار های خشونت آمیز در انسانها برشمرده اند . دانشمندان علم روان شناسی بر این باورند که در انسان دو نوع میل متفاوت وجود دارد ؛ به باور «فروید» انسان به صورت طبیعی میل به بد رفتاری و نیک رفتاری دارد که در انسانها هرکدام از این امیال به گونه ی مختلف بروز پیدا می کند، اما «آدرنو» براین باور است که طبیعت و ذات انسانی شر است و در واقع خشونت و رفتار های خشونت آمیز بصورت طبیعی در ذات انسان نهفته است. اما جامعه شناسان برخلاف این عده براین باورند که طبیعت و فطرتی چه خشونت گرا و یا ملائم در انسان وجود ندارد ، این محیط زندگی و جامعه است که عامل اصلی شکل گیری هر نوع رفتاری در انسان می باشد.
به هر حال به نظر می رسد هر دو عامل می تواند در شکل دهی رفتار های خشونت آمیز در انسان نقش داشته باشد به این معنا که محیط زندگی و اجتماع می تواند در تقویت هرکدام از امیال انسانی بی تاثیر نباشد. برخی هم باورها و اعتقادات دینی را از عوامل خشونت در جوامع برشمرده اند اما دراین مورد باید گفت این نظریه به صورت مطلق نمی تواند قابل پذیرش باشد ، زیرا ادیان مختلف در جهان ویژگی های متفاوتی دارند. برخی از ادیان شرقی مانند هندویزم و بودایزم کاملا بر صلح، مدارا، آرامش و دوری از خشونت پیروانش را فرامی خواند بنا بر این نمی توان از چنین آئینی زایش خشونت را انتظار داشت.
ولی آنچه که برای ما مهم است این است که متاسفانه در جامعه ما ( افغانستان ) برخی از رفتار ها کاملا نهادینه شده است و به سختی می توان به تغییر آن موفق شد از جمله این رفتار ها همین خشونت گرایی و تمایل به برخورد های خشونت آمیز در میان مردم ما است این مسئله باعث می شود که در بسیاری از موارد به قانون گریزی و منفعت گرایی های سمتی و قومی و زبانی منجر شود.
متخصصان امر برای اصلاح رفتار ها و کردار های جامعه انسانی راه کارهای جالبی پیشنهاد می کنند که طرح آن می تواند کارساز باشد. جایگزین سازی برخی رفتار های رقیب و متضاد در این گونه شرائط یکی از بهترین راه حل ها است.
گاندی رهبر بزرگ انقلاب هند توانست انقلابی را بدون خشونت و در یک بستر آرام و نرم به پیروزی رساند؛ این یک تجربه بی نظیر در تاریخ بشری بود و می تواند الگو قرار بگیرد برای همه انقلاب ها در تاریخ. گاندی به جای خشونت مدارا و تساهل و تسامح را در پیش گرفت وسعی کرد در جامعه چند ملیتی هند فرهنگ سازی کند و موفق هم شد.
می توان گفت اگر ما بتوانیم به جای هر رفتار نادرستی دقیقا ضد آن رفتار یا خوی و خصلت را در خود و سپس جامعه نهادینه سازیم بر بسیاری از نابسامانی های فرهنگی مهر پایان زده ایم.
به طور نمونه به جای خشونت، فرهنگ مدارا و هم پذیری همدلانه را تقویت کنیم، به جاییمنفعت گرایی های جزئی به منفعت های کلان تر بیاندیشیم، به جای قانون گریزی به پای بندی و اجرای خوب و درست قانونی بیاندییشیم و به جای احساسات زدگی و احساس گرایی به سمت یک عقلانیت و خردورزی گام نهیم بسیار از مشکلات موجود جامعه ما خود به خود حل خواهد شد.
ادامه دارد
نظرات بینندگان
گوش فرا دهید ای اهل دین، چه عالم و چه عامی:
آنچه را که شما گناه می نامید من آنرا عذاب می دانم:دزدی، زنا، دروغ، جفا، وقاحت و خشونت. اینان اجتناب ناپذیرند، اینان معلولند.
گناهان شما در سر شماست در ذهنیت و شیوه نگرش و قضاوت و برنامه ریزی و آرزوها و باورها. و اعمال نادرست شما محصول جبری این نوع ذهنیت است و شما به هر شیوه ای که بخواهید از بروز آن جلوگیری کنید به ناگاه از درب دگری از شما صادر می شود و رسوایتان می سازد یعنی به جبر شما را بسوی صدق می کشاند و باطنتان را ظاهر می کند. و اما بذرهای گناهان کبیره را در ذهن شما متذکر می شوم:
هر آرزویی در ظرف دنیا، اندیشه آزادی، آرزوی به محبوبیت در نزد دیگران، تفسیر ایثارگریهای خویشتن، خود را از سایرین برتر دانستن از هر حیث، وظایف غریزی را در شأن خود ندانستن، به غیر از خود را علت سرنوشت خود دانستن، جدایی و شکست و مرگ و ناداری را ناحق دانستن و بالاخره از تنهائی گریختن.
از کتاب "ابّر انسان" استاد علی اکبر خانجانی ص ۱۱