فاطمه قاسمیزاد روانشناس مسائل اجتماعی در روزنامه شهروند نوشت: متاسفانه نتايج تحقيقات كارشناسان صاحبنظر در علوماجتماعي و روان شناسان اجتماعي نشان ميدهد كه پيشداوري درميان ايرانيان بهطور مكرر مشاهده ميشود. اگرچه نتايج اين تحقيقات را نميتوان به كل جامعه امروز بسط و گسترش داد، اما شواهد نشان ميدهد كه در زندگي روزمره، ما درمورد ديگران و حتي رخدادها و وقايع پيشداوري ميكنيم. حال اين پرسش مطرح ميشود كه پيشداوري امري مثبت است يا منفي و اينكه آيا پيشداوري همان پيش گيري است؟ بهطور قطع پيشداوري امر مثبتي نبوده و داراي عوارض و پيامدهاي منفي است.
در مباحث مرتبط با علم روان شناسي، شناخت خود جايگاه بسيار بااهميتي دارد. وقتي در روان شناسي درباره خودشناسي بحث ميكنيم، ٣ عامل افكار ما، احساسات ما و رفتار ما مطرح ميشود. افكار ما موجب ايجاد احساسات خاص آن فكر شده و درنهايت رفتار ما را رقم ميزند. بنابراين فكر يك انسان، پايه اصلي رفتار و عملكرد او را تشكيل ميدهد. علم روان شناسي، پيشداوري را يكي از خطاهاي دهگانه شناخت معرفي ميكند. بنابراين پيشداوري يكي از خطاهاي افكاري و رفتاري بوده و نميتواند پيامدهاي مثبت داشته باشد. علت اين است كه در پيشداوري، فرد براساس معيارهاي غيرصحيح به يك نظر ميرسد و براساس همان نظر كه خود پايه و اصول صحيحي ندارد، رفتار ميكند.
تفاوت پيشداوري با پيش گيري و پيشبيني اين است كه فرد براساس دادههاي مشخص يك احتمال را پيشبيني كرده و با توجه به پيشبيني كه پايه آن دادههاي مشخص است، احتمال وقوع يك رخداد را اندازهگيري كرده و براي پيشگيري اقدام ميكند. اما اگر فرد بدون در نظر گرفتن دادههاي مشخص، به يك نظر و تصميم برسد، ميگوييم او پيشداوري كرده است.
عموما پيشداوريها براساس شناخت محدود، ناقص و غيراصولي فرد صورت ميگيرد و پايه صحيح و منطقي ندارد. بهعنوان نمونه، فرد به يك شهر سفر كرده و در بدو ورود با ٢ نفر كه رفتار صحيحي ندارند يا گرفتار ناهنجاريهاي اجتماعي هستند، روبهرو ميشود. مثلا در فرودگاه يك شهر، كيف وي به سرقت ميرود. اگر اين فرد بگويد كه همه مردم آن شهر دزد هستند، پيشداوري كرده است. او با پيشداوري كه براساس شناخت محدود (عملكرد همان يك سارق) پايهريزي شده، یک خطا را به كل مردم آن شهر نسبت ميدهد يا اينكه فرد در زندگي روزمره خود ناگهان با يك نفر روبهرو ميشود و بلافاصله در ذهن خود از او تصويري غلط ميسازد. اگر به اين فرد بگوييم چه معيارهايي باعث اين تصور شده، مثلا ميگويد «سر و وضع درستي نداره و قطعا معتاد و دزد است». حال اين فرد از خود سوال نميكند كه ممكن است در مقابل او يك مامور مخفي پليس قرار داشته و او براي پيگيري ماموريت خود چنين پوششي را انتخاب كرده است.
بنابراين در پيشداوريها، افراد بهجاي رسيدن به يك تصور صحيح، به تفكرات اشتباه رسيده و براساس همين اشتباه هم رفتار ميكنند و طبيعتا رفتار آنها نيز اشتباه خواهد بود. اساس و پايه پيشداوري منطقي، صحيح و مطابق با واقعيت نيست و فرد در پيشداوريها براساس شناخت محدود و ناقص تصميم ميگيرد. بههمين دليل پيشداوري در علم روان شناسي بهعنوان يكي از خطاهاي شناخت مطرح ميشود. متاسفانه در جامعه ما پيشداوري زياد ديده ميشود و بهطور طبيعي پيشداوريهايي كه هر روزه انجام ميدهيم، در رفتار و رويكردهاي ما تاثير منفي گذاشته و اثرات منفي بههمراه دارد.
برخي از افراد اين پرسش را مطرح ميكنند كه آيا ميتوان خطاهاي دهگانه شناخت را برطرف كرد يا حداقل تقليل داد؟ پاسخ اين پرسش مثبت است، چراكه خطاهاي شناخت، ذاتي نيست و آموختنياند و ميتوان با ارایه آموزشهاي فردي و گروهي و آموزشهاي مستقيم و غيرمستقيم، اين خطاها را اصلاح كرد. در اين حوزه خاص، آموزشهاي گروهي و همچنين آموزشهاي غيرمستقيم اثرات بيشتري دارد. چراكه شناخت ما از خود و ديگران بهواسطه آموزشهاي غيرمستقيمي است كه در خانواده، مدرسه، جامعه و... كسب ميكنيم. بنابراين اين امكان وجود دارد كه ميزان پيشداوريهاي خود و ديگران را به حداقل برسانيم، به شرط آن كه از آموزشهاي ويژه ازجمله آموزشهاي مهارت زندگي بهرهمند باشيم. مهارتهاي زندگي توانمنديهايي را ميگويند كه ما را براي زندگي بهتر آماده ميكند. يكي از انواع مهارتهاي زندگي كه توسط كارشناسان تدوين و ارایه شده داراي ١٠ فصل است كه نخستين فصل آن مربوط به شناختخود است.
در فصل شناختخود ابتدا ياد ميگيريم كه خودمان را بهتر بشناسيم. فصل بعدي درباره ارتباط با ديگران است. پس طبيعي است اگر ما شناخت دقيق و صحيحي از خود نداشته باشيم، در ارتباط با ديگران هم دچار مشكل ميشويم. همانطور كه پيش از اين نيز گفته شد، پيشداوري، يكي از خطاهاي شناختخود است و اگر ميخواهيم پيشداوري در ايران به حداقل ممكن برسد، بايد آموزش مهارتهاي زندگي را بهويژه در سنين پايه جدي بگيريم. چندينسال قبل و در كنفرانس سران آموزش و پرورش كشورها در جاكارتا، ارایه آموزشهاي مهارت زندگي در مدارس كشورهاي عضو اجباري شد. اين طرح ابتدا در آموزش و پرورش بهطور محدود اجرا ميشد، اما رفتهرفته به فراموشي سپرده شد كه آسيبهاي آن را امروز در جامعه ميبينيم.
در حالحاضر تنها تعداد معدودي از مدارس خصوصي و به قولي غيرانتفاعي و غيردولتي آموزشهاي مهارت زندگي را به دانشآموزان ارایه ميدهند. اميدوارم مسئولان آموزش و پرورش در اصلاح اين شيوه جديت داشته و هرچه سريعتر به دستورالعمل كنفرانس سران آموزش و پرورش در جاكارتا عمل كنند.
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.