در سالهای اخیر، یکی از چالشهای مهم نظام آموزشی کشور، بیتوجهی به دروسی مانند « مدیریت خانواده و سبک زندگی » بوده است؛ دروسی که نقش کلیدی در آمادهسازی دانشآموزان برای زندگی اجتماعی، خانوادگی و شغلی دارند.
متأسفانه در بسیاری از مدارس غیر انتفاعی ( غیر دولتی )، این دروس در حاشیه قرار گرفتهاند و اولویت اصلی فقط بر دروس خاص و کنکوری گذاشته شده است. در نتیجه، دانشآموزان بهجای اینکه مهارتهایی مانند مدیریت استرس، تصمیمگیری صحیح، شناخت روابط سالم، و مسئولیتپذیری اجتماعی را بیاموزند، تنها در مسیری تکبعدی بهسوی موفقیت تحصیلی سوق داده میشوند.
این روند، آسیبهای اجتماعی متعددی را در پی دارد. وقتی نظام آموزشی صرفاً به انتقال دانش تئوریک بسنده کند و دانشآموزان را از مهارتهای اساسی زندگی محروم کند، آنها در آینده در مواجهه با چالشهای اجتماعی، خانوادگی و شغلی دچار مشکلات جدی خواهند شد. افزایش طلاق، ناتوانی در حل تعارضات، بیمسئولیتی اجتماعی و حتی گرایش به رفتارهای پرخطر، همه و همه از نتایج چنین سیاستهای غلطی هستند.
جامعه پذیری ناقص در مدارس، دانشآموزان را بدون درک مناسبی از مسائل واقعی زندگی وارد جامعه میکند.
البته، این مشکل تا چند سال پیش در مدارس دولتی هم بهشدت محسوس بود، اما خوشبختانه وزارت آموزش و پرورش در سال جاری اقداماتی نظیر برگزاری کلاسهای ضمن خدمت برای معلمان این دروس و افزایش نظارتها را در دستور کار قرار داده است. این نشان میدهد که سیاستگذاران آموزشی به اهمیت این دروس پی بردهاند، اما هنوز در مدارس غیر دولتی، بسیاری از مؤسسات آموزشی به دلیل رویکرد تجاری خود، کمتر به این مباحث توجه دارند.
بیایید روراست باشیم!
درسی مثل « مدیریت خانواده و سبک زندگی » چیزی نیست که بشود نادیده گرفت. زندگی فقط ریاضی و فیزیک نیست، فقط تست زدن و قبول شدن در دانشگاه نیست. یک نوجوان باید بداند چطور احساساتش را مدیریت کند، چطور در شرایط سخت تصمیم بگیرد، چطور با دیگران تعامل داشته باشد. باید یاد بگیرد که زندگی فقط موفقیت تحصیلی نیست، بلکه دانستن شیوه درست زیستن است.
اما آیا مدارس این آموزش را میدهند؟
متأسفانه، بسیاری از مدارس فقط به فکر افزایش آمار قبولی کنکور هستند، بدون اینکه توجهی به آینده اجتماعی و فردی دانشآموزان داشته باشند. نظام آموزشی باید از نگاه تکبعدی به موفقیت خارج شود و به رسالت اصلی خود که همان « تربیت انسانهای آگاه، مسئول و آماده برای زندگی » است بازگردد.
از منظر جامعهشناسی آموزش و پرورش، نظریاتی مانند دیدگاه بوردیو درباره بازتولید فرهنگی و اجتماعی، نشان میدهد که مدارس نقشی اساسی در شکلدهی به سرمایه فرهنگی و اجتماعی دانشآموزان دارند. وقتی مدارس فقط به دروس کنکوری اهمیت میدهند، در واقع در حال بازتولید نابرابری اجتماعی و طبقاتی هستند، چراکه مهارتهای زندگی، قدرت تفکر انتقادی و تواناییهای اجتماعی که برای همه دانشآموزان ضروری است، نادیده گرفته میشود.
در مقابل، نظریه دورکیم درباره کارکردگرایی در آموزش و پرورش تأکید دارد که مدارس باید دانشآموزان را برای نقشهای اجتماعی آماده کنند، نه اینکه صرفاً آنها را به ابزارهای حل مسائل ریاضی و علمی تبدیل کنند.
ما در حال تربیت نسلهایی هستیم که نمیدانند چطور با چالشهای واقعی زندگی مواجه شوند. نسلی که وقتی با مشکل خانوادگی روبهرو میشود، نمیداند چطور باید آن را مدیریت کند.
نسلی که در برابر سختیهای زندگی، استقامت کافی ندارد، چون مهارتهایی مثل تابآوری، خودآگاهی، مسئولیتپذیری و مدیریت بحران را یاد نگرفته است. این مسئولیت چه کسی است؟
برای حل این معضل، باید گامهای جدی برداشته شود:
1- الزام مدارس غیر دولتی به تدریس جدی دروس مهارتهای زندگی: وزارت آموزش و پرورش باید نظارت بیشتری بر کیفیت آموزش این دروس در مدارس غیر دولتی اعمال کند.
2- تربیت معلمان متخصص در حوزه مهارتهای زندگی : صرف داشتن مدرک تدریس کافی نیست؛ باید به معلمان آموزش داده شود که چگونه این دروس را کاربردی و اثربخش تدریس کنند.
3- توسعه برنامههای مکمل : برگزاری کارگاههای عملی، اردوهای آموزشی و پروژههای دانشآموزی در حوزه سبک زندگی و مسئولیت اجتماعی میتواند به یادگیری عمیقتر کمک کند.
4- ایجاد فرهنگسازی در خانوادهها : خانوادهها باید نسبت به اهمیت این دروس آگاه شوند و از مدارس بخواهند که به آنها توجه بیشتری داشته باشند.
نظام آموزشی باید از نگاه تکبعدی به موفقیت خارج شود و به رسالت اصلی خود که همان « تربیت انسانهای آگاه، مسئول و آماده برای زندگی » است بازگردد.
دانشآموزان تنها با حفظ کردن فرمولهای ریاضی و قواعد فیزیک نمیتوانند جامعهای سالم و پویا را شکل دهند.
آنها نیاز دارند تا زندگی را در مدرسه یاد بگیرند، نه فقط آزمون دادن را!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.