پیشنهاد می شود قبل از مطالعه این مطلب انیمیشن کوتاه 10 دقیقهای «شام اقلیت (خواص)» (Dinner for Few) را تماشا کنید.
انیمیشن تحسین شده «شامی برای خواص (اقلیت)» ساخته ناسوس واکالیس کارگردان و انیماتور یونانی در سال 2014 استعاره و تمثیلی از نظامها و حکومتهایی است که در آنها منابع، قدرت و پستهای کشور توسط گروهی اندک و خاص که در اقلیت مطلق به سر میبرند مورد استفاده (یا سوءاستفاده) قرار می گیرد. این گروه کوچک برای حفظ ظاهر و ادامه حیات خود و وضعیت حاضر و خالی نماندن عریضه و ادامه حیات خود اندکی هم از منابع و درآمدها را بین مردم عادی توزیع میکنند. ظاهرا سیستم بدون اشکال جلو میرود (موتور یا دستگاهی که در فیلم به خوبی روغن کاری شده و روان کار می کند) و با گذشت زمان و با کاهش ثروت و منابع (به علت فساد و ناکارآمدی و بهره وری پایین و سوءمدیریت!) دسترسی اکثریت به منابع را هر چه بیشتر محدودتر میکنند (گربه های لاغر و گرسنه در اتاق هتل که در کف زمین در جست و جوی غذا هستند و ته مانده ناچیز غذاهای مهمانان دور میز را که به زمین می ریزد یا مهمانان از سر لطف و ترحم میدهند میخورند).
اعضای این گروه یا به تعبیر بهتر «حلقه/باند» که دسترسی به منابع را برای اعوان و انصار و قوم و خویش خود نیز تسهیل می کنند منافع مشترک داشته، وابسته به هم بوده و رابطه ای تنگاتنگ با هم دارند (زنجیرهای مخفی شده در زیر میز که پاهای مهمانان را محکم به هم بسته است). آنها معمولا هوای همدیگر را دارند و به غیر از اعوان و انصار و قوم و خویش خود به ندرت کسی را به گروه خود راه می دهند (سرنوشت تلخی که برای گربه سیاهی که به زیر میز سرک می کشید رقم خورد!).
این گروه اقلیت ممکن است به بهانه های مختلف یا زیر لوای یک ایدئولوژی که ممکن است دست ساخت و اختراع بشر یا نسخهای تحریف شده از آموزه های آسمانی یا یک دین یا شکلی قدیمی و تحریف شده از یک ایدئولوژی یا مکتبی باشد که خود قبلا ابداع کرده اند و آن را به نفع خود مهندسی و تغییر داده یا به آن شاخ و برگ داده اند باشد. با چسبیدن به این ایدئولوژی ممکن است مخالفان خود را سر به نیست و حذف کرده و خود بر همه چیز تسلط پیدا کنند.
گروه تازه پاگرفته ، گردش نخبگان را متوقف کرده یا برای آن اما و اگر و موانع متعددی ایجاد کرده و با توزیع برابر ثروت و منابع سر ناسازگاری داشته و خود را صاحب همه چیز می دانند. سرآغاز انحصاری کردن دسترسی به منابع و ثروت ملی ممکن است با اعتراض، انقلاب یا آشوب و شورش شروع شود. گروهی که جدیدا سرکار می آید ابتدا عقاید و شعارهایی از عدالت و آزادی مطبوعات و بیان و دادن سهم هر کس از منابع و سهیم کردن همه در قدرت را می دهند اما با گذشت زمان با محکم کردن جای پای خود و تثبیت سیستم موردنظر خود و چیدن آن به سلیقه خود گروه های رقیب را کنار زده و همه چیز را انحصاری کرده و برای خود کنار میگذارند.
به نظر می رسد سرنوشت و چرخه بیشتر انقلابات در قرن های اخیر کم و بیش به همین شکل رقم خورده است.
به تدریج با گذشت زمان دست اکثریت از سهم ها و منابع کوتاهتر و کوتاهتر میشود و سهم ناچیزی نصیب آنها می شود. اما منابع هم نامحدود نیستند و یک روز ته می کشند و این چرخه کنار رفتن گروه قبلی و به قدرت رسیدن گروهی دیگر ممکن است تکرار شود. داستان سهم خواهی و رانتخواری مخصوصا بعد از انقلابات سیاسی و به تبع آن فساد همه گیر در عرصه های مختلف انگلی است که به جان دستاوردهای انقلاب می افتد و آن را از درون می خورد و خالی می کند. گروه اقلیت که در انقلاب یا شورش شرکت داشته اند حسابی به خود می رسند و در مداری بسته که با گذشت زمان تنگ تر می شود مخصوصا در جوامعی که منابع طبیعی و بازمانده از سیستم قبلی به وفور در آنها یافت می شود منابع و درآمدها را میبلعند. این گروه برای درآوردن ادای دموکراسی و نمایش مردمسالاری ممکن است هر از چندی به صندوق رای متوسل شوند (سکانس هوشمندانه در آوردن قاشق و چنگال از جعبهای شبیه صندوق رای) و از طریق آن بیشتر به مهره های موردنظر خود وجه مقبولیت و مردمی بدهند.
این چرخه تصاحب قدرت و منابع که با انقلاب، شورش یا کودتا شروع می شود ممکن است به صورت چرخه ای و هربار توسط گروهی که بر سر کار می آیند به صورت یک سیکل معیوب (Vicious Circle) ادامه پیدا کند که نتیجهاش بلعیدن منابع توسط گروهی خاص و اقلیت است بدون آنکه به گروه اکثریت توجهی شود.
اگر اقدام و اراده ای برای تبدیل آن به چرخه مطلوب (Virtuous Cycle/Circle) نباشد فرجام این چرخه معیوب (دور و تسلسل باطل) کم شدن منابع و درآمدهاست.
نتیجه را می شود به آسانی پیش بینی کرد: فقیر شدن کشور و ته کشیدن منابع و خیزش و اعتراض اکثریت. گروه اکثریت به پا می خیزد و دوباره از بین آنها (شش خوک که نماد و تمثیلی از ارکان و ستون های حکومت و کشور هستند) قدرت را به دست می گیرند و روز از نو و روزی از نو.
حاکمان (مهمانان دور میز) که توجهی به گذشت زمان ندارند با کم شدن منابع شروع به پروپاگاندا و دادن وعده های توخالی به مردم کرده، به فریبکاری و عوامفریبی پرداخته و به رفتارهای پوپولیستی روی می آورند (موش کوکی).
اگرچه انگیزه و محرک ساخت این انیمیشن بنا به گفته سازنده اش به رکود اقتصادی کشورهای جنوب اروپا در کل و یونان به طور اخص برمی گردد اما صرف نظر از پیام کلی این کارتون سیاسی بینندگان با توجه به بافت و منطقه ای که در آن ساکن هستند و نیز سیستم زمامداری که بر آنها حکومت می کند برداشتها و فهم و تعمیم های خودشان را دارند.
مضافا کارگردان یکی دیگر از موضوعات فرعی اشاره شده در فیلم خود را حرص و آز و خودخواهی بشر می داند.
از همان ابتدای فیلم دوربین بعد از پشت سرگذاشتن صحنه های رعد و برق و طوفان در دریا بلافاصله به سراغ اتاقی روشن در هتل می رود. هتل در جایی خطرناک روی صخره ای کنار دریا بنا شده و هر از چندی تکه سنگ هایی از زیر آن جدا و در دریا می ریزد. به محض دیدن 6 خوک در این اتاق که سر میزی نشسته و گارسن یا میزبانی در هیات بشری از آنها پذیرایی می کند ناخودآگاه خوک های داستان مزرعه حیوان جورج ارول به ذهن خطور می کند چرا که در هر دو داستان خوک ها نقشی کلیدی بازی می کنند. واکالیس در پاسخ به این سوال که چرا کاراکترهای فیلم را به صورت حیوانات به ویژه خوک، گربه و ببر به تصویر کشیده و فقط یک کاراکتر انسانی در فیلم گنجانده است می گوید: «ساخت فیلم را به نوعی از کتاب مزرعه حیوان جورج ارول الهام گرفته ام. مانند داستان مزرعه حیوان خوک ها خود را بالا می کشند و به جایگاه رهبری می رسند.»
او معتقد است که از زمان انتشار کتاب مزرعه حیوان خوک ها مترادف با «حرص و فساد» شده اند و این دو خصیصه را از ویژگیهای مهم خوک ها به حساب می آورند. به طور کلی خوک در فرهنگ غرب بار معنایی منفی داشته و مظهر طمع، پرخوری، کثیفی و بی نظمی است. همچنین به کسی که پرخور است و بیش از سهم و اندازه خود می خورد یا برای خود کنار می گذارد و نیز به کسی که کثیف و نامرتب است خوک گفته می شود. همین طور مواقعی برای ابراز انزجار از پلیس آنها را خوک می نامند و خوک شوونیست به مردی می گویند که اعتقادی به برابری حقوق زن و مرد ندارد و برای آدم بی ادب و بی نزاکت از عبارت «خوک کثیف» استفاده می کنند.
این کارتون بدون دیالوگ که تمثیلی سیاسی-اجتماعی از اوضاع جهان به خصوص کشورهایی با سیستم دیکتاتوری، توتالیتر یا تک حزبی توصیف می شود برای رساندن پیام خود از استعارههای حیوانی استفاده میکند. در این اثر موسیقی به خوبی جای کلام را گرفته و کمک شایانی در رساندن پیام ها در صحنه های مختلف دارد.
سازنده این اثر در مصاحبه ای می گوید: «شام اقلیت یک تمثیل و استعاره ای از جهانی است که امروز ما میشناسیم. کاراکترها هم بازیگران و هم قربانیان در سیستمی هستند که مانند یک ماشین روغن کاری شده به خوبی و روان کار می کند و تنها تعدادی قلیل و گزینش شده را که به شکل ۶ خوک های پشت میز نمایانده شده اند در این اکوسیستم تغذیه می کند. خوک ها بیملاحظه و غیرمعقول تمام منابع را مصرف می کنند و می خورند در حالی که بقیه یعنی اکثریت که به شکل گربه هایی که بدنبال غذا در اطراف میز و کف زمین پرسه می زنند به تصویر کشیده شده به خرد ریزه هایی که از میز به زمین می ریزد یا هر از چندی خوک ها می ریزند اکتفا می کنند. به طور غیرقابل اجتناب ناپذیری وقتی منابع ته می کشد و به تدریج کمتر و کمتر می شود کشمکش و دعوا بر سر آنچه باقی مانده به یک «تغییر فاجعه بار» منجر می شود.
شوربختانه نتیجه این انتقال عمیق و اساسی نه تنها هیج نشانه ای از امید در خود ندارد بلکه تکرار چیزی است که واقعا این وضعیت را به وجود آورده است. یک گروه جدید از خوک ها شبیه گروه قبلی دوباره ظهور می کنند که صندلی های دور میز را اشغال می کنند و ثروت و سرمایه را می خورند در حالی که بقیه دسترسی به غذاهای روی میز ندارند و دوباره در جست و جوی ته مانده غذاهای روی میز هستند. این عدم توازن و تعادل به بحران می انجامد. این فیلم قصد جانبداری از یک دیدگاه سیاسی و ترجیح دادن آن بر دیگری را ندارد. تاکید فیلم بر طبیعت چرخه ای و ادواری مشکل است که این خود جلوهای از ذات و طبیعت بشری است.»
سازنده این کارتون ایده گنجاندن گربه ها در فیلم را از قهوهخانههای یونانی (تاورنا) گرفته است. واکالیس در مصاحبهای می گوید: «هر کس در قهوه خانه های یونانی بیرون شهر که در فضای باز و بیرونی هم میزهایشان را می چینند بوده باشد این گربه ها را دیده که اطراف میزها پرسه می زنند و غذا می خواهند. ببر جلوه و تجلی گربههایی است که شورش می کنند و به نیرویی غیرقابل کنترل و توقف ناپذیر تبدیل می شوند. انسان یا کسی که او را قصاب (قاتل) می نامیم تنها کاراکتری است که هیئت انسانی اما شکلی بدقواره، خشک و خشن و بیرحمانه دارد. این یک تصمیم خلاقانه بود که که فکر کردم به خوبی می تواند با داستان چفت و جور شود. بیشترین سوالی که از من می کنند درباره این کاراکتر است.»
به دنبال رکود و وخیم تر شدن وضعیت اقتصادی جهان مخصوصا وضعیت اقتصادی یونان در سال 2011 واکالیس مردم را با گربههای قهوه خانه های یونانی مقایسه می کند و این سوال را مطرح می کند که چه وقت گربه ها درخواست غذای ته مانده را متوقف و روی میز خواهند پرید و مالک غذای مانده روی میز خواهند بود و آن را خواهند خورد.
واکالیس میگوید: «من توقع ندارم که ذهن مردم یا دیدگاه آنها را درباره موضوعی خاص عوض کنم اما امیدوارم کاری کنم که مردم درباره موضوعات خاصی دوباره تفکر کنند. هر چه باشد تفکر ریشه تغییرات است و اگر من بتوانم مردم را وادار به تفکر کنم در این صورت بیشتر چرخ درک و شهود و تشخیص آنها را به حرکت درآوردهام.
اگر از من سوال کنید که به چه چیز امید بسته ام که مردم درک کنند و تشخیص دهند جوابم در واقع این است که همه بخشی از نظامی هستیم که این نظام عادلانه و بر اساس عدالت بنا نهاده نشده است و به طور مساوی به همه خدمات و امکانات ارائه نمی دهد.
ما هنوز با یک دولت (حکومت) ایدهال که بر اساس اصول تدوین شده و تعریف شده «دولت-شهر» یونانی یعنی عصر روشنگری افلاطون (The Age of Enlightenment/The age of Reason) یا پدران بنیانگذار امریکایی (The Founding Fathers) باشد فرسنگ ها فاصله داریم.»
شاید بد نباشد که این انیمیشن پر معنی را دوباره تماشا کنیم و نگاهی دقیق تر به صحنه ها و نمادهای استعاری و تمثیلی و عناصر استفاده شده در آن بکنیم.
در صحنه آغازین این انیمیشن کوتاه که داستان و پیام خود را در کوتاه ترین و موجزترین حد ممکن می رساند در پس زمینه ای سیاه جمله معروفی از برتولت برشت (1956- 1898)، نمایشنامه نویس و شاعر آلمانی نقش میبندد:
«آنانی که تا خرخره (گلو) میخورند با گرسنگان از روزهای آفتابی و آینده روشنی صحبت می کنند که قرار است بیاید و روزهای سخت تمام شود.»
در شبی تاریک که با رگبار شدید باران و رعد و برق همراه است ساختمانی از یک هتل (شاید نماد جهان و سیستم های حاکم بر آن باشد، با ویژگیهایی که از یک هتل سراغ داریم مانند اقامت موقت و استفاده تمام و کمال از امکاناتی که در اختیار ما می گذارد) را می بینیم که روی صخره و جایی خطرناک بنا شده و ظاهرا مستحکم به نظر می رسید و هنوز متروکه نشده چرا که 12 چراغ دیواری آن روشن هستند. رعد و برق که می زند لحظه ای نمای کاملی از هتل را می توانیم ببینیم بنای ساختمان با موج های سنگین دریای متلاطم شسته و تکه هایی از سنگ ها در حال ریزش هستند و به پایین سرازیر می شود. طوفان و باران تا پایان فیلم ادامه دارد. دوربین (بیننده) از شکاف بزرگی که در دو دیوار فروریخته متصل به هم یکی از اتاق های گوشه چپ هتل ایجاد شده وارد اتاق می شود. این تنها اتاق روشن هتل است. مهمانان (خوک ها) با لباس رسمی مشغول صرف شام هستند و اوقات خوشی را سپری می کنند. بر خلاف هوا و جو بیرون که مشوش و متلاطم است داخل اتاق به ظاهر مجلل و پرنور ظاهرا فضای آرامی به چشم می خورد که تا حدودی در تضاد با فضای بیرونی است. 6 خوک دور میزی نشسته اند و خدمتکار یا به قول کارگردان همان سیستم حاکم آنها را تغذیه می کند. او برای این کار قطعات و لوازمی از خانه را در ماشینی که به خوبی کار میکند تبدیل به غذا کرده و آنها را برای مهمانان سرو می کند.
همان طور که اشاره شد به محض دیدن خوکها که دور یک میز نشسته اند ناخودآگاه داستان مزرعه حیوان جورج ارول مخصوصا بخش پایانی آن یعنی تسلط خوک ها بر اوضاع و تصاحب رهبری و تشکیل حکومت توسط آنها و ادامه این روند در ذهن تداعی می شود.
به نظر می رسد این انیمیشن دارد به نوعی دنباله و بقیه داستان مزرعه حیوان را در میدیوم و ژانری متفاوت روایت می کند، یعنی از همان جا که حیوانات مزرعه از پنجره خوک ها را نگاه می کنند که تبدیل به انسان می شوند و با آقای پیلکینگتون و دوستانش کارت بازی می کنند، به هم شراب تعارف می کنند به سلامتی هم می نوشند. ممکن است سازنده کارتون ایده تبدیل بچه گربه ها و مسخ آنها به ببر و خوک ها را از همین قسمت داستان گرفته باشد.
در آخرین بند داستان، حیوانات مزرعه با صدای فریادهای عصبانی 12 شخصیت که به نظر بر سر بازی کارت تضاد منافع پیدا کرده اند دوباره بر می گردند و از پنجره نگاهی دوباره به داخل اتاق می کنند: خوک ها به انسان مسخ شدهاند و تمایز آنها با مهمانان همسایه که بشر هستند ناممکن است.
مهمانان دور میز 6 خوک هستند که با لباس های رسمی که پوشیده اند هر کدام نماد یکی ار ارکان و بنیان های نظام و سیستمی هستند که آنها را تغذیه می کند. بر اساس آنچه در وب سایت رسمی کارتون «شام اقلیت» آمده خوک ها و عناصر داستان نماد و تمثیلی از ارکان، نهادها و شخصیت های زیر هستند:
- خوکی که کلاه گیس بر سر دارد نماینده و نشانگر دستگاه قضایی فاسد است و اولین خوکی است که در انقلاب (شورش) گربه ها کشته می شود.
- خوک چاقی که پاپیون پوشیده و به موهاش بریانتین زده نمایانگر بانک ها و نظام بانکی و قدرت پول و سرمایه است.
- دو خوکی که کلاه بر سر دارند و کاملا شبیه هم هستند و فقط رنگ کراواتشان (رنگ آبی و قرمز) متفاوت است نشانگر سیاستمداران جناح های سیاسی هستند. خوکی که کراوات آبی پوشیده در جایی از فیلم گربه ها را به سمت خوک عینکی که نماد رسانه هاست هدایت می کند و به نوعی آنها را به او حواله می دهد.
- خوکی که ریش و سبیل دارد و ملبس به لباس کشیشان ارتدوکس و لباسش منقش به تصاویر صلیب است و انگشتری عقیقی بر دست کرده نمایانگر مذهب سازمان یافته (یا مذهب حکومتی) است. این خوک می تواند سمبل هر مذهبی باشد.
- خوکی که سرش تاس و عینک به چشم و ریش پروفسوری دارد نمایانگر رسانه هاست که در خدمت سیستم است و به افکار عمومی شکل می دهد. او اندکی غذا به گربه های گرسنه می ریزد و با موش کوکی گربه ها را گول می زند و دنبال نخود سیاه می فرستد. این خوک نسبت به دیگران لباسهای شیکی پوشیده و با اعتماد به نفس بالایی نشسته است.
- اما مردی که تن پوشی ندارد و با ماشین جادویی خود منابع اتاق (کشور) را به غذا تبدیل می کند نمایانگر خود سیستم است که صحنه را چیده و نمایش را اجرا می کند. می توان تفسیرها و تعبیرهای زیادی از نقش او به دست داد. شاید مدیر هتل نمادی از بده یستان های پشت پرده نظام های سیاسی باشد یا حتی می توان او را نماد عوامل و نیروهای خارجی و شبکه های مالی، هلدینگ ها، کارتل ها و تراست ها یک لیدر و عروسک گردان حرفه ای قلمداد کرد. این احتمال هم دور از ذهن نیست که برای اجتناب از هر تفسیر و پیشداوری درباره این کاراکتر و باز گذاشتن ذهن مخاطب و بیننده برای تفسیر و تحلیل خالق اثر لباسی به بالاتنه او نپوشانده است.
- گربه ها همان مردم عادی و عموم (طبقه فرودست جامعه) هستند.
- زنجیرهای زیر میز نشانگر روابط و ارتباط پیچیده بین ارکان نظام و سیستم و روابط قدرت و ارتباطات آنهاست.
میزبان منابع موجود در اتاق (نمادی از کشور و سرمایه ملی) را به غذا تبدیل می کند و به مهمانها می دهد اما این منابع پایان ناپذیر نیستند و یک روزی به پایان می رسد. اولین علایم کم شدن منابع محروم کردن گربه ها از هر نوع غذایی است و در مرحله بعد عصبانیت مهمانان و لیسیدن بشقاب ها و خوردن ظرف ها بعد از صفر شدن منابع و اعلام آن توسط میزبان است. خوک با کراوات قرمز (نماینده جناح قرمز) با خوکی که کلاه گیس دارد (قاضی) سر اندکی ته مانده غذا با هم نزاع می کنند (تضاد منافع). گربهها از این فرصت استفاده کرده و با ادامه بحران به روی میز جهیده و شورش می کنند.
در ادامه گربه های گرسنه تبدیل به نیروی بزرگی به شکل ببری میشوند که اول از همه به سراغ قاضی که بر صدر مجلس جلوس زده می رود و او را در مقابل چشمان ترسان و حیرت زده مهمانان دیگر تکه پاره می کند. مهمانان دیگر به خود آمده و به تقلا می افتند تا خود را از زنجیرهای زیر میز که بر پاهایشان بسته شده رها سازند اما کاری از پیش نمی برند.
دومین قربانی خوک با کراوات آبی (سیاستمدار نماینده حزب) است. در دریایی از خون همه میهمانان توسط ببر لت و پار و خورده می شوند. میزبان که به نظر می آید به این بازی آشنایی دارد با خونسردی در جایی مخفی شده و صحنه را به دقت زیر نظر دارد و منتظر و مترصد است. او در هیات انسانی بازی را ادامه می دهد.
ببر که کاملا سیر شده به خوابی خوش فرو می رود و میزبان از این رخوت ببر استفاده می کند و با خونسردی شکم او را می درد و تعدادی توله ببر سیاه و سفید را درآورده و در کلاهی که شبیه کلاه شعبده بازهاست می گذارد. اتاق دیگری انتخاب و نورانی می شود و توله ببرها در اتاق رها شده و به 6 خوک با شکل و شمایل ۶ خوک اول فیلم و تعدادی گربه مسخ پیدا می کنند و با همان آرایش و ترکیب اولیه ابتدای فیلم پشت میز می نشینند (فقط با این تفاوت که صندلیهای حزب آبی و قرمز عوض شده است!).
گربه ها به تعداد زیاد در اطراف میز در پایین حضور دارند و غذا می خواهند. قبل از شروع به خوردن شام خوک کراوات قرمز جعبه ای را که به بی شباهت به جعبه صندوق رای نیست باز می کند و از درون آن کارد و چنگال درآورده و به مهمانان می دهد. بیشتر منتقدین فیلم و سینما هوشمندانه ترین و معنادارترین سکانس فیلم را همین صحنه می دانند. نقدها و تفاسیر زیادی از این سکانس شده است. بعضی تحلیل ها کارد و چنگال را نماد قدرت و ابزار برای بلعیدن غذا (منابع) می دانند. مهمانان اوقات خوشی را سپری می کنند و صدای ملتمسانه گربه ها که غذا می خواهند در پس زمینه شنیده میشود. دوربین با سرعت مهمانان و میزبان را در اتاق تنها گذاشته و از صحنه خارج می شود. بیرون هوا تغییری نکرده و همچنان طوفانی است و بارش باران و فروریختن سنگ های زیر هتل ادامه دارد. اتاق اول فیلم تاریک و اتاق دیگری روشن شده و ۱۲ چراغ کناری هتل همچنان روشن هستند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
احتمالا همان سیستم است سیستمی که آن خوک های دور میز را درست می کند و آن خوک ها هم وجودشان به به این سیستم است تا ببر اون خوک اصلی را نکشد این چرخه ادامه داره
.....
و یا سوداستفاده
شاید تنها کره شمالی را از نظر سیاسی بدتر از ایران بشود دانست که این مقایسه هم درست نیست چون از نظر وسعت و جمعیت و قدمت و ... کره شمالی اصلا در حد ایران نیست پس بدترین کشور جهان از نظر سیاسی خود ایران است و بس
از نظر اقتصادی هم که فعلا دیگر مشخصه
بدبخت بدبختیم خودمان نمی دانیم
ز
نمی تونه به میل خود و معلمان یه وزیر کاری برای وزارتخانه انتخاب کنه. باید کسی تو قواره نوری و مظفر و صحرایی باشد.
جامعه ای که به دلایلی چون:
سرما و بارش شدید برف( که تنها شکل تعطیلی آن هم فقط برای مدارس قبل از انقلاب بود)
و امروزه
آلودگی هوا
گرد و غبار شدید
شکر برف و سرمایی نیست اما با ۲ سانتی متر بارش تعطیلی مدارس
کرونا
گرمای شدید
مصرف بی رویه برق
و در آینده چه خلاقیت هایی که در انتظار کشور ایران است و بهانه تعطیلی بورس و ادارات و
بانک ها و... خواهد شد!
راستی ما با چنین بهانه ها لیاقت چگونه حکومت و قوانین و سیاستی هستیم؟
کشورهایی که در قطب قرار دارند و شش ماه شب و روز دارند، نیز برای سرما و گرما و نداشتن انرژی تعطیل می کنند؟
اقتصاد ایران چگونه می چرخد؟ با تعطیلی یا ۴ ساعت فعالیت که زمان مفید طبق تجربه ۲ ساعت هم نیست؟
خوک ما چه شکلی است؟!
بیشتر به سرمایه باد آورده عادت کرده ایم. می خریم می فروشیم سود
می کنیم سرمایه بیشتر می شود و دوباره همین سیر ادامه دارد.
ربطی به دولت قبلی یا فعلی که هنوز کارش را شروع نکرده، ندارد.
طی ۴۵ سال ما چنان بی بو و بی خاصیت شده ایم که کم از مسببین
این اوضاع، هیچ تفاوتی نداریم.
ساختار تمامی ابعاد زندگی اجتماعی ما
معیوب، ناقص، غیراستاندارد و پر از حیله و نیرنگ و حقه و دروغ است.
کشور بی سیستم ایران
آن وقت ایران را نگاه کنید ۴۰ سال است با هزار جور سهمیه ریشه ملت و ملیت را زدند یک نفر صداش در نیامد که بابا این کار اشتباهه این کار تیشه به ریشه همه چی میزنه
برای اینکه استادان دانشگاه و برخی اقشار مثلا نخبه را ساکت کنند برای آنها هم سهمیه گذاشتن، برای ورزشکار و هنرمند و قاری و هر خری سهمیه گذاشتن
اما از هیچ احدی صدایی بلند نشد
کشورهایی دنبال چنین سهمیه هایی می روند که دنبال فساد و رانت است و ایران از این نظر فاسدترین کشور دنیاست
این بنگلادش که ببینید سر این سهمیه، دانشجوها و دانشگاهیان چه کردند کار این ها مایه خجالت هر ایرانی است که یک چنین کشور تازه تاسیس باید به اون یاد بده چی خوبه چی بد
زنجیرها مثل ماری، گربه فضول را از بین می برد
یعنی این ارتباط ها از دید مردم پنهان اند یا حداقل به طور کلی نامرئی اند و کسی بخواهد از آنها حرف بزند می میرد
بعد خود زنجیرها که خوک ها را در بند کرده نشون میده حتی خود خوک ها هم محکوم به این نقش اند چون سیستم این را می خواهد
ببر آن چیزی که می بیند را نابود می کند اما زنجیرها و مرد لخت را نمی بیند یا کاری ندارد
نکته دیگر خواب ببر بعد از کشتن خوک هاست اتفاقی که در انقلاب ها می افتد
یعنی بعد از انقلاب ها باید بیدار بود تا انقلاب را ندزدند اتفاقی که در کشورهای عقب مانده با سطح درک و بینش پایین می افتد
تازه رویی و نازنین بدنی
بود در کنج خانه مالامال
یک دو خم روغنش چو آب زلال
روزی افتاد حاجتش که به شهر
برد آن وز بهاش گیرد بهر
کرد ازان پر دو خیک و بر خر بست
جست بالا و در میانه نشست
مرد وار از گزند راه آزاد
خر سواره به شهر روی نهاد
چون ز ده دور گشت مقداری
آمد از ره پدید عیاری
پیش راهش گرفت کای خواهر
بلکه خورشید و ماه در چادر
از کجا می رسی چه داری بار
واندر این شهر با که داری کار
گفت با کس به شهر کارم نیست
رفتن از ده جز اضطرارم نیست
بار من روغن است و می کوشم
کش رسانم به شهر و بفروشم
گفت بگشای بار خویش که من
می روم سوی ده پی روغن
تا هم اینجا بهاش بشمارم
تو به ده من به شهر روی آرم
زن فرو جست و بار خویش بگشاد
خیک ها هر دو پیش مرد نهاد
مرد یک خیک را دهان بدرید
روغنش بهر امتحان بچشید
داد در دست زن که دار نگاه
تا به خیک دگر گشایم راه
داد بیچاره را به دست دگر
چون دو دستش به خیک شد بسته
دست بردش به بند آهسته
کرد بیرون ز پاش شلوارش
بست کالای خویش در بارش
زن بیچاره چون به دفع فساد
نتوانست دست خویش گشاد
زانکه گر شور و جنگ می انگیخت
خیک روغن به خاک ره می ریخت
به ضرورت به کار تن در داد
نام و ناموس را به گوشه نهاد
گر ز روغن فراغتش بودی
دامن عصمتش نیالودی
کار را بر حریف کردی تنگ
ای بسا کس که لاف مردی زد
دم ز آیین رهنوردی زد
همچو آن زن به این و آن شد بند
خویش را زیر حکم دیو افکند
زیر فرمان دیو شد ساکن
شد فضیحت ازان سکون لیکن
غفلتش بست دیده ادراک
که ندارد ازان فصیحت باک
روز آخر که مرگ مردم خوار
کند از خواب غفلتش بیدار
شود از کار و بار خویش آگاه
که بر او مکر دیو چون زده راه
یادش آید که در جوار خدای
بارها زد به جرم و عصیان رای
فعل های قبیح ازو صادر
گشت و حق بود حاضر و ناظر
یادش آید که در فلان ساعت
دیو چون زد بر او ره طاعت
رخ ز فرمان گذاری حق تافت
سوی کید و فریب دیو شتافت
هر چه در شصت سال یا هفتاد
کرد از شر و خیر پیش افتاد
یک به یک پیش چشم او دارند
آشکارا به روی او آرند
بگذارند ز گنبد والا
بانگ یا حسرتا و واویلا
مدیرکل آموزش و پرورش آذربایجانغربی:
تمام ظرفیت آموزش و پرورش در اختیار زائران اربعین حسینی قرار گیرد
مدیرکل آموزش و پرورش استان آذربایجانغربی گفت: تمام ظرفیت آموزش و پرورش در اختیار زائران اربعین حسینی قرار گیرد.
به گزارش روابط عمومی اداره کل آموزش و پرورش استان آذربایجانغربی، دکتر "علی مطهری" در جلسه ستاد اربعین حسینی آموزش و پرورش استان اظهار داشت: پیاده روی اربعین حسینی نماد اقتدار شیعه و تجلی ولایتمداری و ولایت پذیری است.
چیکار کنه برای حفظ صندلی باید هم از این حرفا بزنه:
خب وقتی مسائل مهم حکومت میشه ستاد نماز و ستاد امر به معروف و ستاد حجاب و عفاف و ....
دیگر لازم نیست به فکر مسائل اصلی بود
طبق اصل علمی و حتی مذهبی اول باید مسائل دنیوی حل شود بعد مسائل روحی و معنوی و دینی
▪️ اداره کل ارتباطات مازندران اعلام کرد در نماز جمعه بین زائران اربعین ارز توزیع میکند
رییس جمهور مسعود پزشکیان: رضایت زائران اربعین اولویت دستگاهها باشد
▪️ محمدرضا عارف: همه دستگاهها با تمام توان در خدمت زائران اربعین باشند
مقام شرکت برق: برای مسیر زائران اربعین برق به صورت پایدار تامین شده است
رییس اداره اجتماعی پلیس آگاهی: سارقان سابقهدار هم به پیادهروی اربعین اعزام میشوند
مقام فراجا: این امکان برای افراد سابقهدار فراهم شده تا به زیارت بروند و اصلاح شوند
فرمانده کل انتظامی: خودروهای دارای خلافی زائران اربعین را توقیف نمیکنیم
پیشنهاد سفر اربعین در قبال بخشودگی تعلیق یک دانشجوی دختر
مقام وزارت آموزش و پرورش از اعزام ۱۵ هزار دانشآموز ایرانی به پیادهروی اربعین خبر داد
ستاد عتبات دانشگاهیان: به دانشجویان برای پیادهروی اربعین تا ۱۰ میلیون تومان وام میدهیم