صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

«تنها کسانی از فضیلت موهوم سکوت بهره برداری می کنند که می خواهند متکلم وحده باشند و صدایشان طنین بیشتری داشته باشد و دایره بیشتری از شنوندگان را به خود مشغول کند! »

آیا سکوت سرشار از ناگفته هاست؟ و آیا خاموشی طلاست؟

عبدالرسول عمادی

نقدی بر گزاره آیا سکوت سرشار از ناگفته هاست و آیا خاموشی طلاست

در فضیلت سکوت بسیار سخن گفته اند!

خود این سخن‌ ، پارادوکسیکال است یعنی با گفتن! درصدد اثبات فضیلت سکوت بوده اند. گفته اند گر سخن‌ نقره است خاموشی طلاست. به نظر می رسد که جناب سخن تواضع به خرج داده و جناب مجهول الهویه و غایب سکوت را بر خود مقدم داشته است.

آیا هر سکوتی سرشار از ناگفته هاست؟ ممکن است این سخن در مورد سکوت یک‌ انسان اندیشمند فاضل درست باشد اما آیا سکوت یک آدم‌ جاهل هم سرشار از ناگفته هاست ؟

وقتی که ارسطو از ماده و صورت و قوه و فعل سخن گفت آیا منظورش این بود که هر قوه ای مستلزم هر فعلیتی است؟ و از هر ماده ای هر صورتی قابل حصول است؟ مثلا آیا همان‌گونه که یک قطعه آهن ماده یک شمشیر تیز است و یا این که شمشیر بودن در قطعه آهن بالقوه هست آیا به این‌ معنی است که یک‌گلوله پنبه نیز بالقوه یک شمشیر تیز است؟

به همین سیاق می توان پرسید که آیا هر سکوتی بالقوه یک سخن سرشار است؟ وقتی یک گوسفند ساکت و بی صدا به شما نگاه می کند سکوتش سرشار از ناگفته هاست؟

نقدی بر گزاره آیا سکوت سرشار از ناگفته هاست و آیا خاموشی طلاست

بنابراین باید دو گونه سکوت را از هم تفکیک‌ کرد:

یک.
سکوتی که امری عدمی و از مقوله نیستی مطلق است و زاینده هیچ سخنی نیست و سرشار از هیچ ناگفته ای نیز نمی باشد مانند همان سکوت گوسفند یا گوسفندوار.

و دو.

سکوتی که امری بالقوه است و چون‌ آرامش قبل از طوفان می ماند و ظرفیت بالایی از سخن را در خود دارد. ابر باران زایی است که اگر چه توان باریدن دارد اما فعلا نمی بارد.

آن سکوت نوع اول را باید سکوت قبرستانی نامید سکوتی که آبستن هیچ‌ گفتنی نیست و با این سکوت از جنس عدم‌ مطلق هم‌ کاری نداریم چون با عدم که نمی توان کاری داشت! تفکر نطق باطنی است و نطق باطن اگر راهی به نطق ظاهر نیاید مانند طلایی است که هیچ‌گاه استخراج نمی شود و طلایی که در میان سنگ‌ و‌کلوخ مدفون باشد با همان سنگ‌ و کلوخ تفاوتی ندارد و هیچ گاه بر لاله گوش زیبارویی تلالو و درخشندگی نمی یابد.

اما آنچه محل تنازع است سکوت از نوع دوم است.

خوب ؛ از کجا بدانیم که سکوتی سرشار از ناگفته هاست ؟

بسا پیش آمده که از من و شمایی که در محفل و مجلسی ساکت نشسته ایم بخواهند که در موضوعی سخن بگوییم و سکوت ما را حمل بر تواضع و فروتنی کنند و خود نگهداری از سخن گفتن، در حالی که واقعا در آن ساعت و در آن موضوع چیزی به ذهن ما نمی رسد و حرفی برای گفتن نداریم ولی به زور دیگران مجبور می شویم در آن‌ موضوع سخن بگوییم. این سکوت سرشار از ناگفته ها نیست بلکه سرشار از هیچ است.

از کجا بدانیم که‌کدام سکوت سرشار از ناگفته هاست ؟

اینجاست که آن‌ پارادوکس کشنده سکوت خودش را نشان‌ می دهد.

تا مرد سخن‌ نگفته باشد
عیب و هنرش نهفته باشد

سعدی خیلی راحت رفته سر اصل موضوع. باید سخن‌ گفت تا معلوم شود که این سکوت تهی و بی معنی بوده یا چیزی در خودش داشته است؟

گردو تا شکسته نشود معلوم‌ نمی شود که مغزی دارد یا ندارد؟

پسته بی مغز چون لب واکند رسوا شود.

با این‌ حساب سکوت تنها یک‌ خاصیت دارد و آن هم‌ پنهان‌کاری است که‌ کار درستی هم نیست. سکوت در خودش نوعی نفاق و دو رویی دارد رویی در فضیلت سخن درست و رویی در سخن لاطائل و بی معنی.

نقدی بر گزاره آیا سکوت سرشار از ناگفته هاست و آیا خاموشی طلاست

( مراسم ترحیم و بزرگداشت « محسن خشخاشی » معلم فقید بروجردی که بر اثر ضربات چاقوی شاگردش در کلاس کشته شد )

 

پس سکوت سرشار از ناگفته ها نیست بلکه سخن سرشار از گفته ها و ناگفته هاست و اگر بخواهیم این حرف را دقیق تر کنیم باید بگوییم سخن سرشار از گفتنی ها و ناگفتنی هاست. سخن سرشار از عیب ها و هنرهاست به قول سعدی.

مقایسه سکوت و سخن‌ گفتن مقایسه میان امر عدمی و امر وجودی است. مقایسه یک‌ مرد زنده فعال است با برادر فرضی اش که هیچ‌گاه از مادر نزایید!

گفته اند گر سخن‌ نقره است خاموشی طلاست.

اگر همین جمله گفته نشده بود از کجا طلای خاموشی استخراج می شد و استخراج سکوت از خلال سخن هم امر شگفت و عجیبی است.

این‌ که خاموشی و سکوت را نماد ادب بدانیم این‌ناشی از اصالت ذاتی امر سکوت نیست. سکوت در اینجا موضوعیت ندارد بلکه طریقیت دارد و نه یک‌ ضرورت ذاتی بلکه یک‌ تاکتیک عملی است. یک تشخیص اخلاقی است در واقع سکوت در اینجا روشی است برای درست بیان کردن نه رفتن در لاک‌ خاموشی مطلق که از ویژگی های مردگان است و نباید از آدم زنده توقع مردگی داشت.

نقدی بر گزاره آیا سکوت سرشار از ناگفته هاست و آیا خاموشی طلاست

( مردگان متحرک ! )

 

باز هم باید به دامن استاد سخن سعدی در آویخت: سکوت در خودش نوعی نفاق و دو رویی دارد رویی در فضیلت سخن درست و رویی در سخن لاطائل و بی معنی.

اگر چه نزد خردمند خامشی ادب است
به وقت‌مصلحت آن به که در سخن‌کوشی
دو چیز طیره عقل است دم فرو بستن
به وقت‌گفتن و‌گفتن به وقت خاموشی

چنان که می بینید در این بیان سعدی نیز سکوت بخشی از آداب و روش بیان است و این تعبیر دیگری از این عبارت است که هر سخن‌ جایی و هر نکته مکانی دارد و سکوت باید تنها ناشی از تشخیص مکان ادای سخن باشد و نه ناشی از ضرورت قفل کردن دائمی زبان.

به نظر من ، رشد و شکوفایی بشر از جهت ذهنی از زمانی اتفاق افتاد و توسعه یافت که توانست هر چه بیشتر عقده و گره از زبان خود بگشاید و صریح تر و شفاف تر سخن بگوید و نه این که هر چه بیشتر سکوت کند.

دانش بشری که امری انباشتنی و روز افزون است نیز حاصل سخن‌گفتن هاست و نه سکوت کردن ها.

تنها کسانی از فضیلت موهوم سکوت بهره برداری می کنند که می خواهند متکلم وحده باشند و صدایشان طنین بیشتری داشته باشد و دایره بیشتری از شنوندگان را به خود مشغول کند.

نقدی بر گزاره آیا سکوت سرشار از ناگفته هاست و آیا خاموشی طلاست

سخنران ها مستمعین را ساکت‌ می خواهند. در چنین فضایی سکوت برای خود سخنران هیچ فضیلتی نیست اما از نظر او سکوت مستمعین در غایت فضیلت مندی است!

نظام‌های سیاسی تمامیت خواه هم مردم را ساکت می خواهند تا صدای واحدی را که می خواهند حاکم‌کنند در سکوت همگان بر فضای اذهان تسلط دهند و مردم را به راه دلخواهشان ببرند.

اگر کسی قائل به فضیلت تفکر باشد نمی تواند برای سکوت موضوعیت قائل باشد زیرا تفکر نطق باطنی است و نطق باطن اگر راهی به نطق ظاهر نیاید مانند طلایی است که هیچ‌گاه استخراج نمی شود و طلایی که در میان سنگ‌ و‌کلوخ مدفون باشد با همان سنگ‌ و کلوخ تفاوتی ندارد و هیچ گاه بر لاله گوش زیبارویی تلالو و درخشندگی نمی یابد.

در جهان پیشرفته و در هم‌ تنیده امروزی که آدمی با تفاوت ها و تعارض هایش شناخته می شود فرض بر ابراز نظر و بیان سخن‌ است و ابدا دعوت به سکوت محلی از اعراب ندارد تنها مساله این‌ است که چه‌ کنیم تا سخن گفتن همگان منجر به همهمه و تزاحم‌ نشود؟ و آزادی بیان را در چه‌ مجرایی باید به جریان‌ انداخت تا به جای این‌که صدایی مهیب و گوش خراش باشد و یا به سیلی بنیان‌کن بدل شود تبدیل به سخنی برآیندی و قویم و استوار یا آبی زاینده و زنده رودی حیات بخش گردد؟

ضرورت آزادی بیان به ضرورت آزادی اجتماعات و آزادی مطبوعات و آزادی احزاب ره برده است تا سخن ها بهتر شنیده شود و از برهم‌نهی آنها سازندگی و شکوفایی عمومی حاصل شود.

کانال هفت جوش


نقدی بر گزاره آیا سکوت سرشار از ناگفته هاست و آیا خاموشی طلاست

چهارشنبه, 23 شهریور 1401 08:32 خوانده شده: 584 دفعه چاپ

نظرات بینندگان  

پاسخ + 0 0 --
ناشناس 1401/06/24 - 07:51
سکوت موهوم... احسنت.

نظر شما

صدای معلم، صدای شما

با ارائه نظرات، فرهنگ گفت‌وگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.

نظرسنجی

میزان استفاده معلمان از تکنولوژی آموزشی مانند ویدئو پروژکتور ؛ تخته هوشمند و .... در مدرسه شما چقدر است ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور