سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد، تعریف جدیدی از باسوادی ارائه داده است.
شاید برایتان جالب باشد که بدانید مفهوم سواد در قرن گذشته، تغییرات بسیاری کرده است و این چهارمین تعریف سواد است که توسط یونسکو بهصورت رسمی اعلام میشود. بهطور خلاصه و طبق این تعریف، باسواد کسی است که بتواند از خواندهها و دانستههای خود تغییری در زندگی خود ایجاد کند.
با تعریف جدیدی که یونسکو ارائه داده ، باسوادی توانایی «تغییر» است و باسواد کسی است که بتواند با آموختههایش، تغییری در زندگی خود ایجاد کند.
در ادامه و بعد از مروری کوتاه بر تعاریف سواد از ابتدا تا امروز، نکاتی درباره ایجاد تغییر در زندگی بر اساس دانستهها و راهکارهای دستیابی به این مهم، مطرح خواهیم کرد.
اولین تعریف
توانایی خواندن و نوشتن، اولین تعریفی که از سواد در اوایل قرن بیستم ارائه شد، صرفاً به توانایی خواندن و نوشتن زبان مادری معطوف بود. طبق این تعریف، فردی باسواد محسوب میشد که توانایی خواندن و نوشتن زبان مادری خود را داشته باشد.
دومین تعریف
اضافه شدن یادگرفتن رایانه و یک زبان خارجی
در اواخر قرن بیستم، سازمان ملل تعریف دومی از سواد را ارائه کرد. در این تعریف جدید، علاوه بر توانایی خواندن و نوشتن زبان مادری، توانایی استفاده از رایانه و یاد داشتن یک زبان خارجی هم اضافه شد. بدین ترتیب به افرادی که توان خواندن و نوشتن، استفاده از رایانه و صحبت و درک مطلب به یک زبان خارجی را داشتند، باسواد گفته شد.
قاعدتاً طبق این تعریف بسیاری از دانشجویان و دانشآموختگان دانشگاهی کشور ما بیسواد محسوب میشوند چون دانش زبان خارجی بیشتر افراد کم است.
سومین تعریف
اضافه شدن ۱۲ نوع سواد:
سازمان ملل در دهه دوم قرن ۲۱، بازهم در مفهوم سواد تغییر ایجاد کرد. در این تعریف سوم کلاً ماهیت سواد تغییر یافت. مهارتهایی اعلام شد که داشتن این تواناییها و مهارتها مصداق باسواد بودن قرار گرفت. بدین ترتیب شخصی که در یک رشته دانشگاهی موفق به دریافت مدرک دکترا میشود، حدود ۵ درصد باسواد است. این مهارتها عبارتاند از:
- سواد عاطفی: توانایی برقراری روابط عاطفی با خانواده و دوستان
- سواد ارتباطی: توانایی برقراری ارتباط مناسب با دیگران و دانستن آداب اجتماعی
- سواد مالی: توانایی مدیریت مالی خانواده، دانستن روشهای پسانداز و توازن دخلوخرج
- سواد رسانهای: اینکه فرد بداند کدام رسانه معتبر و کدام نامعتبر است.
- سواد تربیتی: توانایی تربیت فرزندان به نحو شایسته
- سواد رایانهای: دانستن مهارتهای راهبری رایانه
- سواد سلامتی: دانستن اطلاعات مهم درباره تغذیه سالم و کنترل بیماریها
- سواد نژادی و قومی: شناخت نژادها و قومیتها بر اساس احترام و تبعیض نگذاشتن.
- سواد بومشناختی: دانستن راههای حفاظت از محیط زیست
- سواد تحلیلی: توانایی شناخت، ارزیابی و تحلیل نظریههای مختلف و ایجاد استدلالهای منطقی بدون تعصب و پیشفرض
- سواد انرژی: توانایی مدیریت مصرف انرژی
- سواد علمی: علاوه بر سواد دانشگاهی، توانایی بحث یا حلوفصل مسائل با راهکارهای علمی و عقلانی مناسب
از آنجا که باسواد بودن به یادگیری این مهارتها وابسته شد، قاعدتاً سیستم آموزشی کشورها هم باید متناسب با این مهارتها تغییر رویه میداد که متأسفانه فعلاً سیستم آموزشی کشور ما، هنوز هیچ تغییری درزمینه آموزش مهارتهای ذکر شده نکرده است.
جدیدترین تعریف
علم با عمل معنا میشود.
بااینحال و بهتازگی «یونسکو» یک بار دیگر در تعریف سواد تغییر ایجاد کرد. در این تعریف جدید، توانایی ایجاد تغییر، ملاک باسوادی قرارگرفته است یعنی شخصی باسواد تلقی میشود که بتواند با استفاده از خواندهها و آموختههای خود، تغییری در زندگی خود ایجاد کند. درواقع این تعریف مکمل تعریف قبلی است زیرا صرفاً دانستن یک موضوع به معنای عمل به آن نیست. درصورتیکه مهارتها و دانشآموخته شده باعث ایجاد تغییر معنادار در زندگی شود، آنگاه میتوان گفت این فرد انسانی باسواد است.
چرا سوادمان باعث تغییر در زندگیمان نمیشود؟
جالب است بدانید که یادگیری در متون روانشناسی، بهصورت ایجاد تغییر پایدار در رفتار تعریف میشود. پس ایجاد تغییر در رفتار، مهمترین مؤلفه باسواد بودن است.
گروه اینترنتی فرهنگ و گفت و گو
نظرات بینندگان
علم چندان که بیشتر خوانی
چون عمل در تو نیست نادانی
نه محقق بود نه دانشمند
چارپاپیی برو کتابی چند
آن تهی مغز را چه علم و خبر
که بر او هیزم است یا دفتر
«گلستان سعدی - باب هشتم - در آداب صحبت - حکمت ۳»
می اندیشم که سعدی ، قرن ها قبل از یونسکو به این تعریف
رسیده بوده و گفته و ما نشنیده ایم و همچنان غفلت...
سنگ بزرگ برای نزدن است
کدامیک از اینها مثلا برای یک امور تربیتی ،عملی می شود؟ باید بپرسند آیا غیر مسلمانی را مسلمان کرده ای؟
آیا زن بدکاره ای را نیکوکار کرده ای؟ با سخن یا هنر یا هر چیز دیگر چند نفر را به خدا و پیغمبر نزدیک کرده ای؟ چند نفر را هدایت کرده ای؟ اشک توبه چند نفر را درآورده ای؟
نمره زبان مشکل را حل خواهد کرد
چون
اولا تنها فاکتور تغییر ، سواد نیست.
ثانیا ما سواد داریم اما امر یادگیری
برای همه فراهم نمی شود.
ما در نظام آموزشی خود یاد گرفته ایم که اگر حفظ کنیم باسواد می شویم.
و چون یادگیری صورت نگرفته است لذا قادر به ایجاد تغییر نیستیم.
از دیپلم تا دکتری.
شب نگردد روشن از ذکر چراغ
نام فروردین نیارَد گل به باغ
تا قیامت صوفی اَر مِی مِی کند
تا ننوشد باده مستی کِی کند؟
پروفسور آلفرد نورث وایتهد:
یادگیری شاگردان بی فایده است؛
مگر اینکه:
کتاب های درسی خود را گم کنند؛
جزوات درسی خود را بسوزانند؛
و جزئیّات ازبر شده برای امتحان را فراموش کنند.
آنچه باقی خواهد ماند، آن یادگیری ست.
یعنی تغییر در رفتار و عمل به دانسته ها.
به امید باسوادی مردم.
من عاقبت یاد گرفتم
در صفِ بلندِ اتوبوس
خمیازه ام را چنان پنهان کنم
که به نفرت از شرایط موجود، متّهمَم نکنند.
من عاقبت یاد گرفتم
در کلاس های درسم
برای بچّه های خوب و حرف شنو
- که بعضی هایشان تعهّدهایی سپرده بودند -
یک ساعت تمام
چنان حرف بزنم که انگار هیچ چیز نگفته ام.
من عاقبت یاد گرفتم
به پاسبان هایی که باطوم به دست دارند
چنان لبخند بزنم
که گویی از خودشانم
و به افسرانِ پلیس چنان با احترام نگاه کنم
که انگار از سه جنگ پیاپی، پیروزمندانه بازگشته اند
و از نرده های آهنیِ باغ های بزرگان
چنان چشم بردارم
که پنداری هرگز چنان نرده ها، قصرها و بزرگانی وجود نداشته اند.
یاد نگرفتی هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد!
تا شعر زندهیاد جعفر ابراهیمی (شاهد) دربارهی وضع ما در سال 1357 را!
در آستانهی سال 1400 بازنشر نکنی!
در حضور رئیسم
از سودمندی هایی که امکان دارد اقداماتِ جاریِ دولت داشته باشد،
و در حضور کارمندانم
از لزومِ نظم و ترتیب در کارها - تحتِ هر شرایطی!
و در حضور همسایگانم
از شفّافیّت تصویرِ تلویزیونِ جدیدمان
و شرکتِ صمیمانه در جشن های ملّی،
و در حضور دوستانم
از بازی ورق و ...،
و در تاکسی و اتوبوس
از پل های هوایی که احتمالاً بهبود مختصری در وضع عبور و مرور
تهران ایجاد خواهد کرد،
و در گردشگاه های عمومی
از انواعِ گلکاری های مناسب، و انتخابِ بجایِ درختانِ بهِ ژاپنی
برای تزیین،
و در تلویزیون
از بهترین خوانندگان یا ...،
و در مقاله هایم
از مشکل عظیم و غول آسایِ کمبود تخم مرغ و لیموترش و لوبیا چیتی
چنان سخن بگویم
که شهری بر بی گناهیِ من گواهی دهد.
من عاقبت یاد گرفتم
به گُل ها دست نزنم
نزدیک لانه ی زنبورها نروم
گوشِ گربه را نکِشم
دُم سگ را لگد نکنم
به قاطرانِ چموش، سیخونک نزنم
دستم را به طرف آتش نبرم
چشمم را به دوردست ها ندوزم
عکسِ لرزانِ خودم را توی رودخانه ی تاریخ نبینم
و به همه ی ... سلام و تعظیم کنم!
من عاقبت یاد گرفتم
بی صدا و با لبخندی نمکین، گریه کنم
و به سختی گریه کنم
آنگونه که همه بپندارند از شادیِ بسیار، اشک به چشم آورده ام.
من، همه ی اینها را عاقبت یاد گرفتم
و چه دشوار و کُشنده بود یاد گرفتن همه ی اینها
امّا هرگز، هرگز، یاد نگرفتم
وقتی در خانه هستم
زیر لب نگویم: « مُرده شویِ این اوضاع و زندگی را ببرد ! »
گرچه مکرّر و مرتّب به بچّه هایم می گویم:
« مبادا این حرف را توی مدرسه بزنید!
پدرتان، پدر بی گناهتان بیچاره می شود »
زنده یاد نادر ابراهیمی ( 1357 )
و نه سیستم اجازه عدول از روشهای پذیرش تغییر رو دنبال می کنه .
اگر بشه سیستم آموزش کشور رو در قالب های جدید مثل دانمارک باز آفرینی کرد . احتمالا بشه قدمهایی رو به جلو بردلشت برداشت.
بلکه به اندازه چیزهایی که عمل میکنیم رشد میکنیم ،
نکته اینکه ، تغییر به طور کلی دردناکه اما اگه از اینده تصویر داشته باشیم که چرا دارم اینجا تغییر ایجاد میکنم ،اینجا جای درد با لذت عوض میشه ،