امروز در شرایطی که تمام رسانه های آمریکا متمرکز بر خبر رفتن دونالد ترامپ به زندان فولتون کانتی در ایالت جورجیا بودند، نشست سالیانه مرکز تحقیقات مهندسی زلزله (PEER) در دانشگاه برکلی برگزار شد. حدود چهارصد پژوهشگر این حوزه گرد هم آمده بودند که درباره کارهایشان و آخرین یافته هایشان پرزنته (ارائه) و گفت و گو داشته باشند.
نَه کسی درباره دونالد ترامپ حرفی زد و نه در خلال فاصله تنفسهای میان برنامه ها، سخنی یا گفت و گویی درباره اخبار امروز شنیده می شد. همه این جماعت چنان در آرامش و دل خرم به ارائه کارهایشان می پرداختند که انگار نه انگار امروز بیرون از درهای این سالن ماجرایی و غلغله ای در اخبار است! دانشگاه ذلیل نیست و لذا رقابت برای ورود به آن، رقابت در لیگ آدمهای توانمند است.
در شرایطی که سی ان ان و فاکس نیوز و تمام سایر رسانه های در اصطلاح Mainstream media در حال برگزاری نشستهای متعدد درباره مسئله دونالد ترامپ و انتخابات پیش رو هستند، سر ناهار نه کسی در این خصوص حرفی می زد و نه کسی به چیزی به غیر از مهندسی زلزله پرداخت!
این همان چیزی است که برای نهاد علم و دانشگاه «ضرورت» دارد. اینکه نهاد دانشگاه مستقل از تکانه های عالم سیاست باشد و «جریان تولید علم» فارغ از اینکه چه دعوایی میان اصغر و تقی در حال رخ دادن است در حال حرکت و زایندگی باشد.
بدون شک همه این افراد، انسانهای باهوشی هستند و اخبار/رسانه را می بینند/می شنوند ولی تمرکز ذهنی اصلی اینها «فراتر» از اتفاقات جاریِ یومیه است.
این صحنه (یعنی جماعت نشسته پیرامون میز و در حال بحث طلبگی درباره موضوعات علمی) را سال 2016 و صبح «آن روزی که دونالد ترامپ رئیس جمهور شد» هم شاهد بودم! (آن روز این یادداشت + برای (https://t.me/solseghalam/1718) خبرآنلاین تنظیم شد). اینکه دغدغه اصلی اهل علم، ماجرای تولید علم باشد و دچار «پراکندگی ذهنی» نباشند. متمرکز بر مرزهای دانش بودن، موضوع این بحث است.
اما چرا چنین است؟
چطور می شود که حتی در «چنین روزی» واکنشی در میان اساتید و پژوهشگران نمی بینی؟
دو دلیل بر این امر قابل ذکر است:
یک- قدرتمند بودنِ نهاد دانشگاه استاد دانشگاه عوامِ سیاسی نیست، فرق اینها را می فهمد، ولی می داند که قرار نیست چندان متاثر از رفتن یا آمدن صاحبان این نامها شود.
دو- اقتصاد دانشگاه
واقعیت امر این است که «استاد دانشگاه» بودن در بسیاری از کشورها «امر ویژه» یا اتفاق خاصی نیست. در داخلِ دانشگاه بودن، در بسیاری کشورها مترادف است با اینکه فلانی درگیر تدریس است! یا اینکه فلانی حقوق بگیر است. ولی در آمریکا چنین نیست. داخل دانشگاه بودن یک «اتفاق ویژه» است و دلیل این امر قدرتِ نهاد دانشگاه است. دانشگاه به تمام معنی کلمه درگیر جابه جا کردنِ مرز دانش است و «آدمی» که جذب دانشگاه می شود واقعا «باعرضه» محسوب می شود. باید کسی باشد که بتواند «تولید» داشته باشد، اما نه تولید یک کالایِ روتین و متعارف، بلکه تولیدِ «محتوایی جدید» در حوزه دانش.
دانشگاه آدم قوی جذب می کند (فارغ از ملیت و نژاد) و آن نیروی توانمند، محصولی تولید می کند که بخش صنعت «خریدار» اش است. او پایان نامه برای قفسه کتابخانه ها تولید نمی کند. دانشگاه ذلیل نیست و لذا رقابت برای ورود به آن، رقابت در لیگ آدمهای توانمند است.
نکته دوم مسالۀ اقتصاد دانشگاه است. دانشگاه چون که دستش توی جیب خودش است(!) برایش فرقی نمی کند که جو بایدن سرکار باشد یا دونالد ترامپ یا اینکه خانم نیک هیلی!
استاد دانشگاه عوامِ سیاسی نیست، فرق اینها را می فهمد، ولی می داند که قرار نیست چندان متاثر از رفتن یا آمدن صاحبان این نامها شود.
در بحث اقتصاد دانشگاه مثالی باید زد: در تمام بیزینسهای «امروز» آمریکا، شرکت و یا فعالیت بازرگانی ای که بتواند یک میلیون دلار پول تولید کند باید واقعا همت و «تلاش بسیار» مصروف کند. یک میلیون دلار، پول قابل توجهی است. ولی یک دختر جوان مانند خانم باربارا سیمپسون در دانشگاه استنفورد با ارایه یک پروپوزال یک میلیون دلار فاند می گیرد. این خانم به سی سالگی نرسیده اکنون هفت دانشجوی دکترا دارد، یعنی هفت فاند بین نیم تا یک میلیون دلار گرفته است! وقتی این میزان از ثروت و توان در دست یک نفر است، بدیهی است که او خود را «مستقل از تکانه ها» و شوکهای عالم سیاست می داند. دخل و خرجش دست خودش است و روزگار (به تعبیر مولوی) بر «قانون خویش» می گذراند:
یونسی دیدم نشسته بر لب دریای عشق/
گفتمش چونی؟ جوابم داد بر قانونِ خویش!
باربارا سیپسون یا امثال او کسانی نیستند که به قول فواد ایزدی بعد از سر زدن به خمره مقاله بنویسند، بلکه انتشار مقاله از سمت آنها یعنی تولید یک حرف جدی و کاربردی در مرز دانش. اینها از مسیر دشواری عبور کرده اند ولی به جایگاه مستقل/مستحکمی رسیده اند... جایگاهی که در آن می کوشند «متمرکز» کار کنند.
( کانال ارزیابی شتابزده )
نظرات بینندگان
حرفتان در مورد استقلال دانشگاه و قدرت آن که کاملا صحیح است اما اینکه این همایش و ربط آن به ترامپ و این طور مسائل تعمیمی اشتباه است و بعد نتیجه گیری که استادان انجا با سیاست کاری ندارند!
استقلال نهادها در این کشورها یک اصل مهمی است مثلا قوه قضائیه می تواند رهبر آنها و هر چه که هست را به دادگاه بکشاند و ... و مثل اینجا نیست همانطور که خیلی سبک های آنها اینجا نیست و کشورهای مثل ما در اصل، فیک یا بدل سیستم آنها را داریم ما هم سه قوه داریم اما هیچ کاره اند و تصمیمات نهایی از یک جا است.
حالا در مورد دخالت یا ارتباط دانشگاه با سیاست در غرب و کشورهای پیشرفته. همانطور که دانشگاه های ان ها با اقتصاد در ارتباط است و دادوستد مالی و دانش دارند با سیاست هم به همین شکل است. شاید به صورت علنی یک استاد فعاللیت سیاسی نکند اما آنها هستند که نظریه پردازی سیاسی می کنند و حتی مشاوره سیاسی می دهند و حتی در مورد مکتب های سیاسی اظهار نظر می کنند البته آنان که تخصصشان هست مانند علوم سیاسی ها یا جامعه شناس ها و حقوق دان ها و روانشناس ها و این موارد
و همچنین آن ها سیستم های مشخصی برای تاثیرگذاری سیاسی دارند و مثل ایران نیست. آن ها حزب های مشخص خود را دارند و تقریبا اکثریت مردم آنها عضو یکی از این احزاب هستند و از آن طریق اثر گذرای دارند و مثل ایران نیست که حزبی وجود ندارد جز بسیج و نهاد رهبری و ...
بسیاری از سیاسیون آنها استاد دانشگاه هستند.
در ایران بر عکس اکثریت استادان خالی از شرف علمی و سیاسی و اجتماعی اند و مثل اکثریت مردم و معلم ها نه توان نظریه پردازی دارند و نه توان کوچکترین تاثیرگذاری سیاسی. و آنهایی هم که قدری فعال سیاسی هستند از خودشان است
https://en.wikipedia.org/wiki/Political_views_of_American_academics
هیچ وقت استادی را ندیدم که از سیاست حرفی بزنند حتی غیرمستقیم . استادان ایران 90 درصد در سطح لیسانس اند. بیشتر کار یک استاد با مدرک دکترا نظریه پردازی است اما در ایران انجام یک سری کارهای مدرسه ای است. پایه حرکت های چپ و راست در آمریکا از دانشگاه ریشه می گیرد و نظرات اساتید ملاک کار مردم است
به نکاتی ظریف و دور از ذهن من ایرانی اشاره کرده اید. معلوم ساختید که آسمان همه جا یک رنگ نیست و این یعنی پروردن امید در دل ها.
شما بزرگوار نیز با نگاه تیز و ژرف خود، اثری ارزشمند تولید کردید چون یک لحظه انسان بودن خود را
به خاطر آوردم و باور کردم.
آنچه نوشتم اثر نگارش شماست و بس. بار دیگر سپاس.
به قول فواد ایزدی بعد از سر زدن به خمره مقاله بنویسند!
فوق العاده زیبا و واقعی است.
غوطه ورند. و بدتر آن که هر کس دیدگاه خود را درست تر می داند و احدی به طرف مقابل حق نمی دهد یا احترام نمی گذارد.
عصرایران نوشت:
دبیر اتحادیۀ انجمنهای علمی دانشجویی تاریخ در نامهای سرگشاده به وزیر علوم از حذف واحدهای درسی دکتر داریوش رحمانیان استاد سرشناس تاریخ دانشگاه تهران در نیمسال تحصیلی پیش رو خبر داده و و فراتر از آن از زمزمههایی دایر بر اخراج او ابراز نگرانی کرده است.
می نویسد، یا از وعده دادن وام و تسهیلات برای داشتن توانایی در تهیه معاش و گذران زندگی خبر
می دهد ،مردم چگونه به تولید دانش و دانشگاه بیندیشند؟
یا از معیشت مردم و افزایش کاذب حقوق کارگر و معلم؟
پس سوگیری و جهت گیری مردم نیز در نشخوار و تلاش برای هضم همین اخبار شکل می گیرد.
تا زمانی که تصمیم گیری دولتی بیش از سرمایه گذاری خصوصی است و انحصار جایگزین رقابت در تمامی عرصه ها حتی
دانشگاه هاست، نه از تولید دانش خبری خواهد بود نه تولید و باروری اقتصادی.
پس هیچکدام بجز دولت ، روز به روز قدرتمندتر هم نخواهد شد. به نوعی یعنی در استضعاف نگه داشتن مادی و معنوی مردم. و ما چنان در آن غوطه وریم که غافل از احوال دل خویشتن هستیم. مستحیل شدن در
اهداف پنهان.
به تازگی سه شرکت نوظهور پرتاب موشک، یعنی دو شرکت اروپایی و یک شرکت آمریکایی، تصمیم گرفتهاند موشکهای خود را با سوخت پروپان سازگار کنند.
پروپان بسیار تمیز میسوزد و کربن سیاه در جو باقی نمیگذارد. از طرفی شکل تجدیدپذیر پروپان-پروپان زیستی- میتواند انتشار CO2 را تا ۹۶ درصد نسبت به موشکهای دیگر کاهش دهد.
ما کجای این غافله هستیم؟!
رسانههای آمریکایی با اشاره به تدابیر شدید امنیتی در اطراف زندان شهر «فولتون کانتی» از بازداشت نیم ساعته دونالد ترامپ خبر دادند که پس از تامین قرار وثیقه از بازداشتگاه موقت خارج شد.
رکنا: رئیس کل دادگستری استان بوشهر گفت: خرابی و خاموشی وسایل سرمایشی هنگام برگزاری آزمون وکالت، منجر به تشکیل پرونده قضایی شد.
به گزارش رکنا، مهدی مهرانگیز رئیس کل دادگستری استان بوشهر گفت: صبح امروز به منظور نظارت بر روند برگزاری آزمون وکالت مرکز وکلای قوه قضائیه در دانشگاه خلیج فارس بوشهر که به عنوان حوزه امتحانی انتخاب شده بود، حاضر شدم که مشاهده شده تمام سیستمهای سرمایشی این حوزه امتحانی خراب و خاموش هستند که موجب اعتراض داوطلبان شد.
شاهدخت لئونور، ولیعهد تاج و تخت اسپانیا و فرمانده آینده کل نیروهای مسلح این کشور دیروز عازم خدمت سربازی شد و یک دوره سه ساله آموزش نظامی را آغاز کرد. دختر بزرگ شاه فیلیپه ششم که در ماه اکتبر ۱۸ ساله می شود، در حالی به آکادمی نظامی ارتش زاراگوزا رسید که شاه فیلیپه ششم و ملکه لتیزیا او را همراهی کردند.
تفاوت هایی که نمی توان نسبت به آنها بی تفاوت ماند. راستی چند سر و گردن از ما جلو هستند؟
چه فرقی می کند آمریکا یا یک کشور اروپایی. برابری به معنای واقعی نه شعار.
نگاه ما به سربازی فرزندان مان چگونه است؟ تا طلاق صوری والدین جهت اخذ معافیت!