« ... این درست است که تاریخ با توجه به شرایط مردم و ملت ها و اوضاع ، قابل تکرار نیست ، اما آیا نمی توان گفت که تاریخ نیز قوانینی دارد ؟و اگر عناصر و عواملی جمع شود ، می توان مطابق آن عمل کرد ؟
کارل مارکس وقتی جمله ی مشهور خود درباره تاریخ گفت ، حق داشت .
او گفت : " تاریخ تکرار نمی شود . اگر تکرار شد ، برای بار اول ، مصیبت بزرگی است و برای بار دوم بسیار مضحک است " .
اما به هر حال ضرورت دارد بین بازگشت به گذشته – که خود از محالات است – و بین جریان سیر تاریخ – که محقق است – فرق گذاشت ... » ( 1 )
***
خبرگزاری فارس دوم فروردین 1402 خبری را در مورد اعتصاب معلمان و کارکنان مدارس لسآنجلس منتشر کرد . در تجمعات اعتراضی معلمان کم تر از 5 درصد معلمان کشور شرکت می کنند .
در عنوان این خبر علت این اعتراض « حقوق پایین » ذکر شده است .
در خبر چنین آمده است : ( این جا )
( همبستگی )
« هزاران نفر از کارکنان و معلمان مدارس شهر «لسآنجلس» در آمریکا روز سهشنبه به دلیل حقوق پایین و توقف مذاکرات با مقامات مربوطه دست از کار کشیدند.
به نوشته روزنامه «کریستین ساینس مانیتور» انتظار میرود در مدارس سراسر لس آنجلس ۳۰۰۰۰ دستیار معلم، دستیاران آموزش ویژه و سایر کارکنان به معترضان بپیوندند.
براساس این گزارش، معترضان خواهان دستمزد بهتر و افزایش شمار کارکنان هستند. برخی از معترضان تابلوهایی در دست داشتند که روی آن نوشته شده بود: «ما مدارس را ایمن نگه میداریم، به ما احترام بگذارید.»
( آیا می توانید صدای ما را اکنون بشنوید ؟ )
روسای اتحادیه معلمان لس آنجلس، با ۳۵۰۰۰ معلم، عضو نیز اینک به اعتصاب کنندگان پیوستهاند. «سیسیلی مایارت کروز» رئیس این اتحادیه در یک نشست خبری گفت: «اینها همکارانی هستند که کمترین دستمزد را در مدارس دارند و ما نمیتوانیم بیتفاوت بمانیم، زیرا دائماً شاهد بیاحترامی و بدرفتاری با آنها هستیم.»
این در حالی است که «آدام شیف» نماینده دموکرات مجلس نمایندگان آمریکا از اعتصاب کنندگان حمایت کرد. شیف گفت: «افرادی که برخی از مهمترین مسئولیتها را در مدارس ما دارند، نباید در فقر زندگی کنند.»
( مدارس با کیفیت - زندگی بهتر )
«دانیل موری» دستیار آموزش ویژه گفت که شرایط کاری هر سال رو به کاهش بوده است. وی گفت:« بعضی از مردم میگویند، اگر پول بیشتری میخواهی، شغل بهتری پیدا کن. برخی از ما مدرک لیسانس داریم، اما ما انتخاب کردهایم با جمعیت خاصی کار کنیم که برخی از افراد خواستار کار با این قشر نیستند.»
«مارلی استرو» دستیار آموزشی نیز گفت، حقوق حال حاضر او برای همگام شدن با تورم و افزایش قیمت مسکن کافی نیست و در همین حال، وظایف او از دو کلاس به پنج کلاس افزایش یافته است.
اتحادیه معلمان لس انجلس اعلام کرده که بسیاری از کارکنان بخش آموزشی به دلیل دستمزد کم یا ساعات کاری محدود در فقر بوده و با تورم و هزینه بالای مسکن در لس آنجلس دست و پنجه نرم میکنند. این اتحادیه خواهان افزایش ۳۰ درصدی حقوق است.معلمان لس آنجلس در سال ۲۰۱۹ اعتصاب ۶ روزه ای را بر سر مسائل حقوقی و قراردادی به راه انداختند . »
انتشار این خبر در رسانه ی هم سو با جریان فعلی مستقر در دولت سیزدهم و آن هم پس از اعتراضات بخش گسترده ای از معلمان که نسبت به وضعیت رتبه بندی و پرداخت معوقات معترض بودند قابل تامل است .
( تاکنون سابقه نداشته که پرداخت حقوق عادی معلمان تا آخرین روز سال به تاخیر بیفتد و علاوه بر پرداخت نکردن حقوق ماهانه ، مبالغی نیز از آن کسر شود و مقامات مربوط آن را به خطای سیستمی و نرم افزاری و... احاله داده و به نوعی معلمان را مورد تمسخر و توهین قرار دهند و رسانه های هم سو نیز حرفی نزنند و از کنار آن عبور کنند . )
از ابتدا ؛ همواره جریانی قدرت مند در داخل کشور دائما سعی دارد تا نشان دهد که مشکلات و مسائل موجود در ایران کم و بیش در سایر کشورها هم وجود دارند .
مرور و پیشینه ی رفتارهای سیاسی این گونه جریانات نشان داده این هم نوایی بیشتر زمانی رخ می دهد که دولت مستقر هم سو با آنان باشد ( هم پوشانی دولت سایه و مستقر ) ؛ در غیر این صورت وضعیت به کلی فرق کرده و در صورت غیر هم سو بودن دولت ، دمیدن بر مطالبات معیشتی و اقتصادی مردم در دستور کار آنان قرار می گیرد تا به هر صورت نشان دهند که دولت غیر هم سو با آنان به شدت « ناکارآمد » بوده و به معیشت و خواسته های اصلی مردم بی توجه است . این وضعیت فقط ویژه جوامع جهان سومی مانند ماست که هنوز با « تفکر انتقادی » و الزاامات آن بیگانه ایم و تلاشی هم برای آموختن و درونی سازی هم مشاهده نمی شود .
اما در این واقعه چند نکته قابل تامل و توجه هستند .
نکته ی نخست حضور و فعالیت « اتحادیه های معلمی » است که البته در جوامع توسعه یافته امری کاملا طبیعی و محتوم هستند .
اساسا دموکراسی و داشتن جامعه توسعه یافته بدون استقرار نهادهای تعریف شده که یکی از آنان احزاب و تشکل ها هستند قابل تصور نیست درست بر عکس جوامعی مانند « ما » که بدون نهادسازی قصد داریم یک شبه ره صد ساله را پیموده و مانند آن کشورها زندگی کنیم . ما معمولا به وضعیت فعلی آنان و رفاه عمومی نگاه می کنیم بی آن که واقعا فکر کنیم مسیر دست یازیدن به این وضعیت فعلی چگونه بوده است ؟
در این گونه کشورها ؛ معلمان معمولا عضو اتحادیه ی معلمان هستند و البته از این تشکل ها حمایت می کنند و روسای اتحادیه ها نیز تریبون و صدای معلمان هستند . بدون نهادسازی قصد داریم یک شبه ره صد ساله را پیموده و مانند آن کشورها زندگی کنیم . ما معمولا به وضعیت فعلی آنان و رفاه عمومی نگاه می کنیم بی آن که واقعا فکر کنیم مسیر دست یازیدن به این وضعیت فعلی چگونه بوده است ؟
حال شما به این پرسش فکر کنید که ؛
چند درصد از معلمان ایران عضو یک تشکل هستند ؟
( به عنوان مثال ؛ هنوز و پس از گذشت نزدیک به یک دهه بر سر تشکیل « سازمان نظام معلمی » دعواست و گفتمان غالب با رویکرد پوپولیستی در جامعه ی معلمان ایران تشکیل چنین تشکیلات حرفه ای را بر نمی تابد و روی خوشی به آن نشان نمی دهد . و یا زمانی که رتبه بندی معلمان قانون شد جز « صدای معلم » فرد و یا نهادی به جد و به صورت مستمر این پرسش را مطرح نکرد که قرار است کدام معیارها و سنجه ها توسط کدام نهاد شفاف، تعریف شده و پاسخ گو باید مورد سنجش قرار گیرند ؟ )
مطابق خبر اعلام شده ؛ سی و پنج هزار معلم با این اعتراضات همراهی می کنند .
گذشته از این که اکثریت غالب معلمان ایران عضو هیچ تشکلی نیستند اما در تجمعات و اعتراضات یا « رویکرد صنفی » و » حرفه ای » هم مشارکت و یا حضور گسترده ای ندارند .
بر اساس محاسبات و مشاهداتی که داشته ام در تجمعات اعتراضی معلمان کم تر از 5 درصد معلمان کشور شرکت می کنند . هر چند بیان این گزاره ممکن است به مذاق بسیاری و از جمله فعالان صنفی خوش نیاید ؛ اما این یک واقعیت است و باید به آسیب شناسی مساله پرداخت .
تا جایی که می دانم در جوامعی مانند آمریکا ؛ کنش هایی مانند « اعتصاب » قبلا اطلاع رسانی می شود و خانواده ها هم با آن همراهی می کنند .
معلمان در آمریکا به خیابان می آیند و خواسته ی خود را شفاف و صریح مطرح می کنند اما در ایران معمولا این گونه نیست .
خانواده ها معمولا از این گونه کنش ها بی اطلاع هستند و معلمان هم در مقیاس بسیار محدود از رفتن به کلاس اجتناب می ورزند و به اصطلاح در « دفتر » می نشینند .
( گفت و گو بنیاد دموکراسی است )
ممکن است مدرسه در ساعات بعد تعطیل شود و دانش آموزان روانه ی خیابان شوند و معلمان هم بعضا به دنبال امور شخصی خویش روانه شوند .
زمانی که اتحادیه معلمان مورد حمایت معلمان باشد طبیعی است که راه برای مذاکره و چانه زنی هم فراهم می شود .
یکی از دلایلی که فرآیند مذاکره و چانه زنی میان تشکل های معلمان و دولت در ایران رخ نمی دهد همین فقیر بودن بدنه و پشتوانه تشکل های موجود از معلمان و حمایت مستمر و همه جانبه ی آنان است .
البته در جوامعی مثل ما که رفتارهای دموکراتیک اساسا تعریف نشده و برای « دموکراسی » مفهوم سازی نشده است ؛ این دولت و یا حکومت است که همه چیز را تعیین می کند و حاکمان تصور می کنند که مذاکره و یا چانه زنی نشانه ی نقطه ی ضعف بوده و مسیر را برای طرح مطالبات بیش تر و فزون تر باز می کند و از همان ابتدا باید این مسیر را بست و خود را به دردسر نینداخت .
در واقع ، نگاه مقامات به فرایند مطالبه گری از نوع « دومینوی ویرانگر » است که نباید اجازه شروع و گسترش آن داده شود .
دقیقا به همین خاطر است که در این گونه جوامع ، « انقلاب » و « هیجان های کنترل نشده و نامعلوم » بیش تر از « رفرم و یا اصلاح » مورد پذیرش و اقبال عمومی قرار می گیرد .
ادبیات رسانه و فرهنگ رسمی موجود در ایران ، « نشست خبری » را فقط از آن مقامات رسمی می داند که در آن این مقامات مطالبی را از پیش آماده کرده و دیکته می کنند .
در فقدان و یا کم رنگ بودن رسانه های متعلق به « حوزه ی عمومی » این رسانه های دولتی و شبه دولتی هستند که بیش تر در نقش « روابط عمومی » ظاهر شده و به قول خودشان سعی می کنند در فرآیند « جهاد تبیین » افکار عمومی جامعه را نسبت به اقدامات و فعالیت ها آگاه کنند اما از این نکته ی بسیار ساده معمولا چشم می پوشند که این دست آوردها باید برای عموم مردم قابل فهم ، لمس و مشاهده باشد تا بتواند منجر به اعتماد سازی شده و فرآیند تکوین « سرمایه اجتماعی » شکل بگیرد .
تاکنون سابقه نداشته که روسای تشکل های فرهنگیان در ایران برای بیان مطالبات و اعتراضات معلمان بخواهند فراخوانی از « رسانه ها » داشته باشند .
این تشکل ها هر موقع فشاری را از سوی « بدنه » حس کنند نهایتا اگر دولتی غیر هم با آنان بر سر کار باشد نامه ای مبنی بر « درخواست تجمع » به مرجع رسمی که وزارت کشور است می نویسند و چون می دانند که آن مقام مربوطه به این نامه ها پاسخ نمی دهد در واقع بار را از روی دوش خود برداشته و به اصطلاح « رفع تکلیف » می کنند .
و اما نکته ی بسیار مهم این که در جوامع توسعه یافته که دارای نهادهای مستقر بوده و تقسیم کار صورت گرفته است آن است که مسائل از مجرای خود خارج نشده و به حاشیه نمی روند .
خواسته ی اتحادیه ی معلمان در کشوری مانند آمریکا کاملا مشخص و شفاف است و آن هم مثلا افزایش حقوق به میزان 30 درصد است .
اما در ایران چون اساسا چنین مکانیسم هایی تعریف نشده و انباشت و تراکم مطالبات معلمان ایرانی معمولا از حد عادی گذشته و « پاسخ گویی و مسئولیت پذیری » در فرهنگ عمومی جامعه و ادبیات حاکمان جایگاهی ندارد به محض برگزاری یک تجمع سریعا مطالبات معمولی تند ( رادیکال ) شده و کلیت نظام و ساختار جاری را نشانه می گیرند .
این وضعیت فقط ویژه جوامع جهان سومی مانند ماست که هنوز با « تفکر انتقادی » و الزامات آن بیگانه ایم و تلاشی هم برای آموختن و درونی سازی هم مشاهده نمی شود .
( 1 )
دیداری تازه با تاریخ ؛ محمدحسنین هیکل ، ترجمه: حسن فرامرزی ؛ انتشارات هفته ؛ چاپ دوم ؛ تابستان 1369 – صفحه 7
نظرات بینندگان
از کوزه همان برون تراود که در اوست!
باید پذیرفت که ملت ایران، تا وقتی نخواهد فکر کند، سیلی می خورد.
خانم نرگس کارگری
متاسفانه همین است .
در واقع ؛ حکومت ها امتداد همان مردم هستند در سطحی بالاتر .
البته بر اساس همان سندرم « پوپولیسم » اکثریت دوست دارند که همیشه انگشت اتهام را به سوی یک نقطه بگیرند بی آن که در پیدایی این وضعیت و یا حالت سهم و مسئولیتی برای خود قائل باشند .
پایدار باشید .
++++++++++++++ + + + + ++
خودِ خودشان هستند.
با ضایع کردن ملت،
کسی روشنفکر نمی شود.
برعکس روز به روز حقارت
ملت توسط خود ملت،
رو به تزاید میل می کند.
فقط از حقارت خودتان
نالان باشید.
کسی وکیل و وصی ملت
ایران نیست.
کسی حق کلی گویی
خائنانه ندارد.
شما که فکر کردید و
سیلی خوردید کجا را
گلستان کردید؟
آقای شیبانی
قبلا هم نوشتم که « سال خوب » با « تقدیرگرایی و « تقلیل گرایی » به دست نمی آید .
در سخنان و مواضع شما نوعی تناقض به چشم می خورد .
اگر قرار است از این بن بست تاریخی خارج شویم باید ابتدا از این گونه خرافات و ترس های موهومی رها شویم .
پایدار باشید .
درود
صحیح است .
کنش گری هزینه دارد و این هزینه در جوامع عقب مانده ای مانند ما که مفاهیمی مانند تقسیم کار ، کار گروهی و نه گله ای ، مسئولیت پذیری و تعهد اجتماعی محلی از اعراب ندارد ، بسیار بسیار بیشتر است .
با استعمال واژه « فداکاری » همدل نیستم .
قرار نیست فقط تعدادی انگشت شمار ، دائما هزینه بدهند و بقیه هم تماشاچی .
باید کنش ها و رفتارهای این « تماشاچیان » را زیر ذره بین گذاشت و آن را چند صد برابر بزرگ کرد تا آنان متوجه قبح رفتار و شاخص های شخصیت وجودی شان شوند .
پایدار باشید .
اگر به ادعای سازمان برنامه، پول ندارند، چطور است که به همه کارکنان دستگاههای اجرایی کشور معادل حقوق یک ماه ، پاداش پایان سال داده اند؟!
رتبه بندی را عمدا بی محتوا و عقیم کردند و در نهایت اندک معوقه را هم ندادند!
هر چند بیش از نصف معلمان، در رتبه پایین قرار گرفته و اصولا معوقه ای به آنها تعلق نمی گیرد.
باید دید که چرا و چگونه وضعیت به این جا رسیده است ؟
چرا فردی و یا مقامی ، معلمان و مطالبات آنان را جدی نمی گیرد ؟
پایدار باشید .
۱- اعتراض باید مبتنی بر آگاهی باشد. متاسفانه اکثر معلمان آگاهی کافی ندارند و سال هاست برای اجرای رتبه بندی اعتراض می کنند!
اعتراض برای رتبه بندی دقیقا مثل این است که کارمندان دولت اعتراض کنند که از آنها امتحان مجدد بگیرند تا در صورت قبولی حقوقشان اضافه شود! تازه امتحان خیلی بهتر از رتبه بندی کذایی است! معلم سی سال خدمت طبق این رتبه بندی نه شایستگی اخلاقی و فردی دارد و نه شایستگی حرفه ای!!!
۲- اصولا در هیچ جای دنیا ، بحثی به نام مرتبه علمی برای معلم وجود ندارد! چون معلمی بر خلاف عضو هیات علمی دانشگاه، یک شغل کاملا تربیتی و آموزشی است و ارتقای معلمان بر حسب تجربه و سنوات و دوره های ضمن خدمت انجام می شود
یک معلم هم از طریق آزمون و کنکور و مصاحبه و...استخدام و حکم دریافت می کند و مثل سایر مشاغل حسب تجربه و مدرک و...ارتقا پیدا می کند. حالا این وسط رتبه بندی چه سمی بود
خدا می داند!
++++ + ++ ++ +++ ++++ +*
دوست عزیز
با استناد به کدام یافته و یا سند می گویید که :
« اصولا در هیچ جای دنیا ، بحثی به نام مرتبه علمی برای معلم وجود ندارد! »
معلمان در همه سیستم های آموزشی موفق و توسعه یافته دائما مورد ارزیابی و سنجش قرار می گیرند و طبقه بندی می شوند و مثل ایران نیست که فرد 30 سال در سیستم باشد و کسی به او کاری نداشته باشد !
پایدار باشید .
جناب آقای پورسلیمان عزیز
شما فقط یک کشور را نام ببرید که معلمانش را این گونه رتبه بندی کند!
در ضمن معلم در ایران هر سال مورد ارزشیابی قرار می گیرد و نمره ثبت شده دارد.
البته سخن جنابعالی که سی سال با معلم کاری ندارند کاملا درست است:
دوره تخصصی درست و حسابی ندارد
امکانات تدریس موثر ندارد
دوا و درمان مناسب ندارد
تفریح و مسافرت ندارد
هدیه آخر سال ندارد
مسکن و ماشین مناسب ندارد
غذای کافی و پوشاک مناسب ندارد
پاداش پایان کار مناسب ندارد
و....در همه عمر رها شده است
درود
1- این چیزی که در ایران انجام شده است از ابتدا هم گفتیم که اساسا رتبه بندی نیست .
برای رتبه بندی باید نظام سنجش صلاحیت تعریف شود و مهم تر از آن نهاد ارزیاب که صلاحیت تخصصی و علمی و اجرایی آن را داشته باشد و از نظر من ؛ « سازمان نظام معلمی » است .
( به گفت و گوی صدای معلم و آقای احمد عابدینی معاون پیشین شورای عالی آموزش و پرورش مراجعه کنید )
2- صدای معلم گفت و گوی مفصلی را با خانم حکیم زاده انجام داده که بخش اول آن منتشر شد .
معلمان در نظام های آموزشی توسعه یافته ارزیابی می شوند و حتی برای آنان رتبه تعیین می شود .
در این گفت و گو خانم حکیم زاده به کشور استرالیا اشاره می کند .
3- فرم ارزشیابی در نظام آموزشی ایران یک فرآیند فرمالیته است و البته انتظار همه معلمان این است که نمره بالا بگیرند .
مدیر هم بر اساس رفاقت و این که معمولا دنبال درد سر نمی گردد به همه امتیازات بالا می دهد تا همه راضی باشند .
در آموزش و پرورش ایران اساسا میان دوغ و دوشاب فرقی نیست .
4- این که معلمان مشکلات متعدد دارند تردیدی نیست اما از قدیم گفته اند :
« شرف المکان بالمکین »
اگر معلم جایگاه ندارد در درجه نخست مقصر خودش است که عرضه نداشته برای خودش این را تعریف کند .
جایگاه هم با حرف و شعار درست نمی شود .
معلم باید به عنوان تخصص و حرفه نگریسته شود و یک راهش تشکیلات سازی است که هر کس از راه رسیده معلم نشود و... !
وقتی بسیاری از معلمان به « سیاسیون » سواری مفت و مجانی می دهند انتظار معجزه دارید ؟
پایدار باشید .
« شرف المکان بالمکین » +*+*
نکته تاسف بار این است که : یک معلم آمریکایی در یک ماه باندازه دو سال! بله. دو سال یک معلم ایرانی درآمد دارد!
تنها برتری ما به آنها، طرح مترقی و پیشرو رتبه بندی است!!!!
در ایران هر گونه اعتراضی ممنوع است حتی صنفی
به هر صورت ما از کوچکترین امکانات مذهبی خارجیم
درود
به نظر می رسد یادداشت را با دقت مطالعه نکرده باشید .
وقتی اکثریت و یا همه معلمان عضو اتحادیه باشند و از آن حمایت کنند کدام مقام می تواند برخورد کند ؟
این گونه برخوردها فقط در جوامع استبدادی اتفاق می افتند ؛ پس سوراخ دعا را گم نکنید !
باید به دنبال ایجاد و توسعه دموکراسی و رفتارهای دموکراتیک بود .
باید این ها را یاد بگیریم و در جامعه اشاعه دهیم .
پایدار باشید .
و خسته نباشید
فکر کنم جمله آخر غلط انداز شده باشد
به هر صورت در همین جا در مطلب بعد موضوع را بیشتر باز کردم
دموکراسی مد نظر نیاز به بسترهایی دارد که متاسفانه در ایران، کوچکترین بستری مشاهده نمی شود
وقتی از پایه و اساس این محیط بر بسته بودن در هر گونه نقد است دیگر تلاش در این زمینه آب در هاون کوبیدن است، وضع اجتماع ایران از نظر من با توجه بررسی ها، با قدرت فاسد اداره می شود و قدرت فاسد هیچ وقت دری را برای اینگونه تغییرات و تحولات نمی گشاید چون هستی خودش دچار مخاطره می گردد و به همین اساس، تنها با قدرت مانند خودش می توان با آن مقابله کرد نه با مدارا و اصلاح.
آیا شما در برخورد با یک فرد نفهم و زور گو و قلدر که نمی خواهد جایگاه خود را از دست دهد و به شما هم سهمی دهد می توانید از زبان گفتگو و نقد و مدارا و اصلاح برآیید؟
مدارا و اصلاح را همانطور که دراین مطلب نشان دادید در جوامعی مانند همین آمریکا امکان دارد چون قدرت آن جا فاسد و مطلق نیست و ساختار قانون مندتر و آزادی بیان و منطق بیشتر حکم فرماست
اگر قرار بر قرینه « غصب » باشد ؛ شما هم مدت هاست که جامه ی مندرس « ناشناس » را غصب کرده اید !
پایدار باشید .
۱. معلم های ایران احتمالا حداقل ۸۰ درصد از افراد سهمیه ای و خودی و سطح پایین و مذهبی و فقیر هستند که با درصد کل جامعه همخوانی هایی دارند و به عمد اینگونه انتخاب شده اند و نگه داشته شده اند این افراد، مذهب مردمی را با دولتی اشتباه گرفته اند و گیج اند و
توانایی مبارزه برای آرمان و ارزشی را ندارند چون درک نمی کنند و به همان دلایل، همچنین یک با حقوق ناچیز و افزایش های سر خرمن راضی می شوند
۲.حکومت هر گونه فعالیت اعتراضی را به سرعت سرکوب می کند به خصوص الان، و امنیت شغلی و حتی جانی، پایین است
به عبارتی ما ۲۰ درصد چیزفهم هم اگر داشته باشیم را عقیم می کنند و در کشورهایی این چنین، توقع اعتراض از نوع آمریکا به همان دلیل نبود دموکراسی، مسخره است و معنای بیرونی نمی تواند داشته باشد
1- این درصدها ، مستند به کدام پژوهش و یا سند معتبر هستند ؟
2- قرار نیست توده همه چیز را « فهم » کند .
معضل و بحران از جایی آغاز می شود که گروه فرهنگ ساز جامعه هم به درد « توده » مبتلا شوند .
پایدار باشید .
بر اساس مشاهدات نسل جدید معلم ها آگاه تر اند و درصد آگاهی هر چند در حد ابتدایی و نه تئوریک نسبتا در حال بیشتر شدن است هر چند بسیاری از افراد، بروز نمی دهند تا بتوانند گذران زندگی کنند
اما در مورد فهم توده باید گفت که انواع توده داریم که فانون تا حدودی آن را باز کرده و توده ای که به دولت وصل اند و نان خور بسیار تحت تاثیر جیره خود قرار دارند که این حکومت ها خوب می دانند چطور با انها بازی کرده و راضی نگه دارند یا سرکوبشان کنند
اما در مورد فهم و آگاهی به طور کلی منظور درک تئوریک و برنامه اعتراض یا مبارزه است که اگر وارد یک فرد مبارز یا معترض نشود آن فرد فقط برای خود و دیگران دردسر درست می کند
اما داشتن اتحادیه و حزب حقیقی در این حکومت یا هر جایی برای پیشبرد حرکت حتما لازم و کمک کننده است و اینکه در برابر ساخت آن اینقدر مقاومت می کنند همان اهمیت کارکرد ان است هر چند ممکن است در صورت وجود، اخته و عقیم باشد همانطور که وضع سازمان های فعلی معلمان را می بینیم
1- حساب من از شما جداست .
نخست آن که من شناسنامه دارم و شفاف می نویسم .
25 سال کار رسانه ای و 15 سال کار تشکیلاتی کرده ام.
بر اساس تعداد و نوع اخباری که کانال های صنفی معلمان از تجمعات معلمان منتشر می کنند آمار می دهم .
2- نوشته اید :
« بر اساس مشاهدات نسل جدید معلم ها آگاه تر اند ... »
اما من چنین چیزی را مشاهده نمی کنم.
چند درصد از معلمان تازه ورود توان و حوصله و هنر نوشتن دارند ؟
شما 10 نفر از این معلمان را که مرتب می نویسند معرفی کنید .
اکثر افرادی که حداقل در صدای معلم قلم می زنند متعلق به نسل قدیم هستند .
متاسفانه ، من خیلی به معلمان جدید خوش بین نیستم .
3- « توده » منظور عموم مردم هستند که مبنای رفتارشان نه تفکر و مطالعه که بیشتر تقلید است .
4- برای هر تشکیلاتی تئوری لازم است .
سپس سازمان دهی .
و دست آخر حرکت .
پیش تر در حد اقل 20 مقاله تفصیلی به آسیب شناسی تشکل های معلمان و رفتارشناسی معلمان پرداخته ام .
پایدار باشید .
بنده مدتهاست پیگیر قلم شما هستم و البته به جز چند باری که کامنت های کوتاهی نوشته ام همواره بیشتر خواننده بوده ام. و بله! بنده از همان معلم های جدید هستم که نسبت به آنها خوش بینی ندارید! خواستم عرض کنم که متاسفانه حس شما تا حد زیادی صحیح است. به نسل من و احتمالا معلمان نسل های پس از من نمی توان امیدوار و خوشبین برای ایجاد تغییرات عظیم بود.
نظرم ادامه دارد...
برادر بزرگوار من
من و هم نسل های من برای کسب متوسط ترین جایگاه ممکن در این جامعه و به دست آوردن حداقل های زندگی آنقدر دویده ایم که حالا که مقصد رسیده ایم به معنای واقعی کلمه تمام شده ایم. خالی هستیم! در طی این سالها به قدری از باغ مدیریت کشور در عرصه های گوناگون به ما "بَر" رسیده که جز اینکه در به در به دنبال ادامه حیات با حداقل ها باشیم به چیزی فکر نمیکنیم. ما اموخته ایم که با علم و دانش، فرهنگ و مفاهیم عالی بشری نخواهیم توانست به جایگاهی درخور برسیم چون سرنوشت پدران و مادران و عزیزان مان را دیده ایم. حقیقتش را بخواهید، در عوض به دنبال پارتی، دلالی سکه و ارز و بورس بازی و ده ها مفهوم دیگریم. ذهن ما از اولین ثانیه های بیدار شدن از خواب پی مفاهیمیست که در نهایت منجر به این شود که ببینیم آیا در چندین سال دیگر می توانیم یک پراید دست دو یا پول پیش یک خانه را به دست بیاوریم تا به تبع آن در چند سال بعدش حق ازدواج داشته باشیم یا خیر. چک میکنیم که بدانیم اوضاع مهاجرت و آخرین خبرها در بازار ماشین و ملک چیست. متاسفانه ما اینطور آموخته شده ایم.
نظرم ادامه دارد...
استاد ارجمندم
فرمودید که به ما معلمان جدید خوشبین نیستید. فرمایش شما متین و صحیح است. آرمان شما اساتید عزیز من بسیار متعالی و محترم است اما متاسفانه سطح آرمان ها در من و هم نسلان من بسیار پایین آمده... ما اگر بتوانیم از پس حداقل های زندگی خود برآییم قهرمانیم و آنچه که در طول زندگی خود یاد گرفتیم این بوده که راه بدست آوردن این حداقل ها از مسیر مطالبه گری، فرهنگ و علم نمیگذرد.
نظرم ادامه دارد...
همکار فرهیخته من
این مطالب را کسی مینویسد که با عشق به راه معلمی آمد. من زاده خانواد ای فرهنگی هستم با مدرک دکترا در یکی از رشته های فنی مهندسی. زمانی که شش سال قبل با آزمون استخدامی در منطقه ای که تنها یک نفر نیرو میخواست به جرگه شما عزیزان پیوستم در جواب همه چرایی ها جوابم فقط عشق بود و بس. میگفتم که من به دنبال تغییرم. در سال اول خدمتم دو تقدیرنامه از وزیر وقت دریافت کردم. در تمام جشنواره ها و مسابقات و... با ایده های واقعا نویی حاضر بودم. در سال سوم خدمتم کارشناس مسئول یکی از بخش های اداری شدم که با تجربه من واقعا اتفاق نادری بود. الان پس از شش سال به نقطه ای رسیده ام که میبینید، که میگویم بله، متاسفانه به نسل من امید تغییر نداشته باشید.
نظرم ادامه دارد...
ما از نسلی هستیم که برای تایپ نظر در سایت صنفی خودمان هم محدودیت کاراکتر داریم! باید کوتاه بنویسیم، کم حرف بزنیم. سرمان به کار خودمان باشد! ما هرگز چندان حس نکرده ایم که برای جامعه، مردم یا کشورمان اهمیت خاصی داریم که حالا بخواهیم مطابق با استانداردهای عالی انسانی عمل کنیم. آموخته ایم که برای ادامه زندگی باید به فکر خودمان باشیم. فقط خودمان. صنف و مطالبه گری و مفاهیم عالی بشری خیلی بالاتر از جایگاه فعلی ما در هرم نیازهاست.
ما گرفتارتر و خسته تر از این حرف هاییم همکار...
و بالاخره پایان!
درود
ضمن احترام به دغدغه و اعتمادی که به من و این رسانه دارید .
راه نجات ما و ایران در کنش گری و مطالبه گری مدنی ، آگاهانه و مستمر است . وگرنه از صحنه ی تاریخ حذف خواهیم شد.
محدودیت کاراکتر هم طبیعی است .
اگر قصد نگارش مطالب تفصیلی دارید بخش « نامه های دریافتی » برای همین منطور طراحی شده است .
پایدار باشید .
۳. قدرت طلبان بدخواه و سرمایه دار ایران، از ابتدا، نمونه حکومت ایدئولوژیک خود را انتخاب کرده و بر آن منوال حرکت کرده اند و آن شوروی بود،یکی روش های آنها قرار دادن ملت در برابر ملت است مانند معلم خودی در برابر ناخودی و ...، مذهبی در برابر غیرمذهبی، و ...
و یا روش دیگر تطمیع نیروهای خودی
و یا پایین نگه داشتن سطح آگاهی و توقع ملت با روش های مختلف
تنها راه دستیابی به خواسته ها در چنین حکومت هایی از طریق برخورد سخت اتفاق خواهد افتاد
به سخن دیگر بهبود وضع معلم ها به بهبود وضع کلی اجتماع ایران گره خورده و ربط چندانی به خود آنها ندارد و مبارزه معلم ها نیاز است به سمت سخت و کلی رود و با حرکت های اصلاحی و ساده هیچ اتفاقی نمی افتد.
کتاب دوزخیان روی زمین فانون با وجود تفاوت های ساختار اجتماعی برای آگاهی از وضع ما و مبارزه اجتماعی ما نیز مفید است
سلام و عرض ادب
لطمه های زیادی که معلمان تاکنون از تیم سازی و حاشیه رفتن دیده اند را به عنوان درس عبرت نباید در نظر گرفت؟
متاسفانه ، شعار زندگی مردم شده است .
پایدار باشید .
و مسئله دیگر این است که با توجه به مکتب فلسفی فرانکفورت که کل فرن بیستم غرب تحت تاثیر آن بوده است و بحث نقد هر مقوله مفید برای انسان را پیش می کشد و اینکه چه چیزی مهم است دیگر مطرح نیست
در این مکتب مثلا قدرت و تاثیر آن بر اجتماع را نقد می کند که ممکن است به فرهنگ و اقتصاد و مذهب و ... مرتبط باشد و بر این تاکید می کنند که نقد یک مقوله حتمی است برای بهتر شدن و اگر بدون آن فلسفه کارکرد خود را از دست داده است و به بیراهه می رود حال این نقد در قالب جامعه شناسی باشد یا انسان شناسی و ...
در قسم سوم مطلب گفتم که صاحبان قدرت از هر لحاظ طرح ها و برنامه هایی برای ادامه تسلط و بهره برداری بیشتر از اجتماع را دارند یک از موارد استفاده از عقاید خرافی یا مذهبی و جمعی آن ملت است که با تکان دادن و بزرگ کردن و بها دادن به آنها سعی می کنند آن ملت ها را درگیر و مشغول خود کنند که در حکومت های ایدئولوژیک مانند حکومت فعلی ایران این موضوع بسیار بیشتر است، نمونه بارز آن مشغولات حسینی، کوروشی،ناموسی، حجابی، قبیله ای، نژادی،زبانی و مذهبی و ...
تا مانند یک مخدر آن ها را بی حس و خمار کند
ممنون از قلم زیبای شما
عده کثیری از معلمان و مردم هییییچ امیدی به بهبود شرایط ندارن. فقط دو سوال از حضورتان دارم
۱_در صورت تغییر رتبه آیا معوقات به فاقدین رتبه ورتبه ۱پرداخت می شود؟۲- با ۱۶ سال سابقه و ارشد فقط در صلاحیت های عمومی ۱شده ام.آیا مقصر مدیر مدرسه بوده یا ارزیاب که چشم بسته ارزیابی کرده اند؟ این سوال جمع کثیری از معلمان هست.
ممنون میشوم اگر پاسخ روبفرمایید.
خانم الهه
از لطف شما سپاسگزارم .
تا جایی که می دانم مکانیسم شفاف و فرموله ای در مورد این گونه رتبه بندی حاکم نبوده است .
هیچ نهاد مشخصی چه در سطح اداره و یا بالاتر هم مسئولیت این وضعیت را بر عهده نمی گیرد .
این گونه پرسش ها را باید از کسانی پرسید که این گونه احکام را برای معلمان صادر کرده اند .
پایدار باشید .