قبل از ادامه بحث ، می خواهم به ارزش قائل شدن " رادولف اشتاینر " مبدع " سیستم آموزشی والدورف " به شهر و کشور خودش اشاره کنم . او می توانست این سیستم را به نام خود ثبت کند ، اما به جای نام شخص ، نام شهر و کشور اشتاینر هست که افتخار جهانی شدن را کسب می کند. در ادامه بخش اول ، مباحث تکمیلی آشنایی با " سیستم آموزشی والدورف " را پی می گیرم .
معلمین و نحوه تدریس در سیستم آموزشی والدورف
در مدارس با سیستم آموزشی والدورف یک معلم مسئولیت یک کلاس را از کلاس اول تا پایان سال هشتم بر عهده دارد. تدریس دروس اصلی توسط یک معلم در هشت سال باعث می شود این معلم شناخت درست تری از دانش آموزانش به دست آورده و نقاط ضعف هر یک را بهتر بشناسد و روش تدریس خود را در دروس اصلی منطبق با نیاز دانش آموزانش مشخص کند.
هر معلمی برای این که بتواند ۸ سال مسئولیت تدریس در این مدارس را بر عهده بگیرد باید حداقل ۴ سال با سیستم و روش آموزشی والدورف آشنا شود و با آشنایی کامل از همه دروس اصلی ، توانایی تدریس را داشته باشد. در این روش به مدت ۳ هفته و در ۲ ساعت اول روز ، آموزش مختص دروس اصلی می باشد. دروس غیر اصلی (زبان ، ورزش ، علم دینی و کارهای دستی ) را متخصصین هر رشته بجز معلم کلاس تدریس می کنند.
برنامه ریزی برای دروس عملی چنان صورت گرفته که دانش آموزان با علاقه ای که به انجام هر کار عملی دارند ، به مرور در آن کار مهارت پیدا می کنند. بعد از کلاس هشتم به جای کلاس کاردستی ، دانش آموزان در دوره های کارآموزی متفاوتی شرکت می کنند ، این امر نه برای پیدا کردن شغل بلکه در جهت گسترش توانایی های فردی دانش آموزان است.
در آلمان در سال دوازدهم در این مدارس به دانش آموزان نمره داده می شود تا مدرک دیپلم آن ها از نظر سیستم دولتی قابل قبول باشد و آنها را در سال سیزدهم برای ورود به دانشگاه آماده می کنند.
در نظام آموزشی ما هر پایه تحصیلی ، آموزگاری جداگانه دارد . اکثر ما از بین آنها یکی را با خاطراتی شیرین و خوش و برخی را با وحشت و عدم رغبت به یاد می آوریم . اگر معلم واحد در 6 سال ابتدایی در نظام آموزشی ما حضور داشته باشد دو اصل مهم محقق می شود:
** اول دانش افزایی و با معلومات بودن لاجرمی آموزگاران با تنوع دروس و پایه های تحصیلی .
** دوم احساس نزدیکی و وابستگی عاطفی بیشتر آموزگار با دانش آموزان که به شناخت عمیق تر و اثرگذاری بیشتر منجر می شود و امر یادگیری را تسهیل می بخشد. با نادیده گرفتن این اصل مهم در دوره ابتدایی ، ما جلوی وقوع بسیاری از رخدادهای مثبت و سازنده را از دست می دهیم .
آموزگاران ما بر اساس تجربه تدریس در پایه واحد ، بیشتر ترجیح می دهند پایه تحصیلی واحدی را تدریس نمایند که نتیجه این عمل ، عدم پویایی دانش ، مهارت و انگیزه آنان است . آموزگاری که 30 سال خدمت خود را فقط در یک پایه تدریس می کند چه نیازی به دانش افزایی و تلاشی بیشتر به جز زحمت اداره همان کلاس دارد؟
اگر ما اداره کلاس واحد را طی 6 سال فقط به یک آموزگار مشخص بسپاریم ، دروس غیر اصلی ( زبان ، ورزش ، علم دینی و کارهای دستی ) را هم همان معلم تدیس می کند چون ما پیش بینی های لازم برای این امر را نداریم و در حالت کلی برای ما اهمیتی ندارد.
کودک در مدارس ما از همان روز اول مدرسه ، با نمره و دفتر نمره و اقتدار معلم آشنا می شود. تصور نکنیم چون با شیوه توصیفی ارزیابی انجام می دهیم آنها عشق نمره 20 را ندارند. در سیستم آموزشی والدورف تا کلاس دوازدهم از نمره خبری نیست . شیوه توصیفی ما را هم ندارند که کار آموزگار فقط نگاشتن باشد و از روحیات دانش آموزان کلاس غافل باشند و از تعامل عاطفی و سیمایی با آنان محروم بمانند.
مسلما در هر پادگانی اسلحه لازم هست و اسلحه مدارس ما دفتر نمره و تهدیدات نمره است . بی انضباطی کنید از نمره انضباط تان کسر می شود. موبایل و یا هر چیز غیرمجاز دیگر با خود همراه داشته باشید از نمره انضباط تان کسر می شود. درس نخوانید نمره مستمر نخواهم داد و تهدیدات بسیار دیگر .
کاردستی کودکان ما را والدین و یا خواهر و برادر بزرگ تر آماده می سازد . در واقع با مشارکت ندادن کودک در ساخت کاردستی ، به او اولین تقلب کپی برداری را می دهیم . دوره های کارآموزی در مدارس ما فقط مربوط به مدارس کار و دانش و فنی و حرفه ای است و برخلاف سیستم آموزشی والدورف ، هدف اصلی آن پیدا کردن شغل است نه گسترش توانایی های فردی دانش آموزان .
بسیار تلاش شد که مسئولیت دوره پیش دانشگاهی برعهده مدارس ما نباشد و یا آن را کلا حذف کنند اما نه تنها این امید تحقق نیافت ، بلکه با حذف کلاس دوازدهم و تبدیل آن به دوره پیش دانشگاهی ، تلفیقی نامیمون در رسالت آموزش و پرورش به وجود آمد که فرصت ممتازی برای توانمندی مافیای کنکور و کلاس های تقویتی و رشد قارچ گونه آموزشگاه ها شد. چطور میتوانیم به دانش آموزان کمک کنیم تا معنای زندگی خود را بیابند؟
مذهب در سیستم آموزشی والدورف
وابستگی به هیچ مذهبی در این مدارس دیده نمی شود . در ابتدای دوران دبستان خانواده تصمیم می گیرد که فرزندش در کدام کلاس دینی شرکت کند ولی در ابتدای دوران متوسطه نوجوان خودش تصمیم می گیرد.
ابتدا به این نکته مهم توجه کنیم که انتخاب توسط دانش آموز سال اول متوسطه انجام می گیرد و کلاس دینی ، فقط بر گرفته از اصول و اعتقادات دین واحد نیست. بزرگ ترین حُسن سیستم آموزشی والدورف ، نادیده نگرفتن هیچ بُعد زندگی است و در حالت اعتدال به هر بُعد مهم زندگی حتی مذهب نیز پرداخته است.
این تعدیل باعث شده است که دانش آموزان از افراط و تفریط آموزشی به دور مانند . دخالت و حضور مستقیم و غلیظ مذهب ، دین ، ایدئولوژی در نظام آموزشی ما ، امروز نتایج خود را نشان می دهد. در مدارس ما رسالت کارکردی هر کتاب درسی زیر سایه همه جانبه دینی ، ناپیدا و کم رنگ گردیده است.
سه نکته جای تأمل دارد :
1 - کودکان ما چنان پرورش نیافته اند که بخواهند و یا بتوانند کلاس دینی خاصی را برای امر آموزش خود انتخاب نمایند.
2 - به کودکان ما هرگز این اعتماد و اجازه برای آشنایی با دینی خاص بجز اعتقادات خانواده ، از سوی والدین و نظام آموزشی داده نمی شود.
3 - نظام آموزشی ما هرگز بجز تدریس بینش اسلامی ، اجازه آموزش دینی دیگر را در مدارس نمی دهد.
در کشور ما کافی است که در خانواده ای مسلمان به دنیا بیایید ، نوزاد تازه متولد شده مسلمان خوانده می شود و در هیچ سنی برای او شرایط انتخاب ، داده نمی شود. یعنی ما با خودآگاهی مسلمان نمی شویم بلکه شرایطی که قبل از ما وجود دارند ما را مسلمان می سازند. البته دلیلی برای انکار و نفی این بحث مهم نمی بینم ، چون در دین اسلام شناخت و خودآگاهی برای انتخاب دین و خداشناسی در سنین بلوغ ، بسیار حائز اهمیت است . هدف این نیست که تغییر دین دهند ، هدف این است که برای آنان فرصت مناسبی فراهم کنیم تا با شناخت و آگاهی دین را بپذیرند.
یکی از دلایلی که ما ایرانیان به شرایط موجود در هر مکان و موقعیت ، تسلیم و مطیع و مقلّد هستیم ، همین نکته است. قبل از من ، پدر و مادرم مسلمان بوده اند پس من هم مسلمانم . قبل از من پدر و مادرم در این خانه و این محل و این شهر زندگی می کرده اند پس من هم زندگی می کنم . قبل از من مدرسه ای که می روم مخروبه بوده و بوی رطوبت و کهنگی همه را اذیت می کرده است من هم تسلیم شرایط آن هستم و دلیلی برای اعتراض ندارم و بسیاری از موارد دیگر . همه ما در این حلقه معیوب اسیر و دست بسته ایم . خردی برای رهایی نیست . نه فردی و نه جمعی و برای همین داستان ناکامی ها و ناتوانی های ما در بین نقش های ریز و درشت جامعه ، تکرار مکرّرات است.
کامپیوتر در سیستم آموزشی والدورف
به دلیل با ارزش بودن روابط گرم انسانی و اهمیت آن ، ابتدا دانش آموزان باید این روابط انسانی را در یک دنیای کاملا واقعی تجربه کنند . به همین دلیل در دوران ابتدایی کامپیوتر تدریس نمی شود تا دانش آموزان از یادگیری زبان و روابط اجتماعی عقب نیفتند. برای دانش آموزان دوره متوسطه ، آشنایی و نحوه استفاده از این تکنولوژی قسمتی از برنامه های آموزشی را تشکیل می دهد.
اگر در سیستم آموزشی والدورف به دلیل اولویت آشنایی با روابط گرم انسانی و یا ترجیح یادگیری زبان و روابط اجتماعی ، دلیل مهم برای عدم تدریس کامپیوتر در دوره ابتدایی است ، در کشور ما به دلیل نبودن امکانات لازم جهت تهیه کامپیوتر و یا بدآموزی این ابزار برای کودکان در مدارس ابتدایی ، تدریس آن غیر ممکن است.
قبل از ایپدمی کرونا ، نظرات کارشناسان علم طب را برای این عدم استفاده ، بزرگ نمایی می کردیم ، ولی امروز این فاکتور را فراموش کرده و کودک کلاس اول ابتدایی هم در فضای مجازی مهمان آموزش و پرورش است. مخاطرات چنین آموزشی برای این کودکان در چند سال آینده نمایان خواهد شد اما با بیان کلماتی چون کاش ، می بایست ، متأسفانه .
هنر حرکت (اویریتمی)
" هنر حرکت " یا " اویریتمی " از دروس مدارس والدورف می باشد و تفاوت آن با ژیمناستیک و پانتومیم این است که در اویریتمی برای هر حرف الفبا یک صدا و یک حرکت وجود دارد . معمولاً دانش آموزان با یادگیری یک داستان ، صدا و حرکات مربوط به آن داستان را هم یاد می گیرند. بدین ترتیب یادگیری هر داستان با یادگیری موسیقی و رقص مخصوص آن داستان همراه می باشد .
برای هنر حرکتی ، تنها مصداق مشابه اما متفاوتی که به ذهنم می رسد آموزش موزیکال است. دو نمونه عملی به تاریخ پیوسته که تابعانی برای خود ندارند و فراموش شده اند ، چون حساسیت به واژگان موسیقی و رقص در جامعه ما بسیار زیاد شده است . یادی کنیم از شادروان استاد سیدحسن نیّرزاده نوری که در دهه 60 و در شبکه یک سیما به آموزش موزیکال حروف الفبا می پرداخت و یا یادی کنیم از فردوس حاجیان در دهه 70 که در شهرک الفبا تجربه رویکرد نوین آموزشی را با نمایش در تلویزیون و با برنامه عمو فردوس یکی ساخته بود.
قصه گویی یا روایت داستان برای کودکان هنر فراموش شده در نظام آموزشی ماست ، یا بهتر است گفته شود هرگز جایگاهی نداشته است . نه او را تشویق به این عمل می کنیم و نه ما آموزگاران فرصت کافی برای این کار را داریم ، چون مجبور به تدریس مطالب زیاد کتب درسی هستیم. در حالی که بهترین محرک برای تقویت قوه تخیل کودکان هست. کودکان از این امر لذت می برند و خود را قهرمان داستان فرض می کنند . آنان بدین طریق با نقش های گوناگون و زشتی و زیبایی ، مهربانی و سنگدلی و بسیاری از احساسات دیگر آشنا می شوند. کودکان کلاس اول تا سوم ابتدایی ، در کلاس داستان گویی به وجد می آیند و هنر خوب گوش دادن به سخن راوی یا بزرگترها را یاد می گیرند. دریچه بینش کودکان با قصه هایی که می شنود وسیع تر و نگرش آنان نسبت به مسایل گوناگون عمیق تر می شود.
مدارس والدورف چه ویژگی هایی دارند ؟
سیستم آموزشی متحول والدورف قابل پیاده سازی در هر شرایط فرهنگی و اجتماعی است . مدارس والدورف به یکدیگر وابستگی ندارند اما سعی می کنند طی سمینارهایی با هم مبادله فکری داشته باشند.
اگر به یک مدرسه والدورف وارد شوید ، نخستین چیزی که توجه شما را جلب میکند ، اهمیتی است که به ساختمان مدرسه داده شده است.
دیوارها ، معمولا با رنگهای شاد و زنده پوشیده میشوند. کارهای هنری کودکان که همه جا به دیوارها آویخته ، به دیوارها جلوه خاصی میبخشند. همه جا میتوانید نشانههایی از فعالیتهای دانش آموزان را ببینید. بر روی هر میز ، یک کتاب درسی ویژه قرار دارد. نکته جلب توجه کننده دیگر ، احتمالا اشتیاق و تعهد بسیار آموزگاران است که در چهره و فعالیت آنها دیده میشود. این آموزگاران ، به تک تک دانش آموزان خود به چشم شخصیتهای یکتا نگاه میکنند.
برای این آموزگاران چنین پرسشهایی مطرح است :
* چطور به یک کودک کمک کنیم تا به عالی ترین شکل توانایی های تحصیلی خود را بروز دهد؟
* چگونه اشتیاق به کار و آموختن همراه با خودآگاهی سالم ، علاقه و توجه به دیگر انسانها و احترام به جهان را در وجود کودک بیدار کنیم ؟
* چطور میتوانیم به دانش آموزان کمک کنیم تا معنای زندگی خود را بیابند؟
هنگامی که کودکان بین آن چه می آموزند و آن چه تجربه میکنند ارتباط برقرار میکنند ، سرزنده و مشتاقند . به این ترتیب ، آن چه میآموزند ، در وجودشان درونی میشود. مدرسههای والدورف به گونهای طراحی شده اند که این شیوه آموختن را به پیش ببرند.
آموزگاران در مدرسههای والدورف خود را متعهد میدانند تا شوقی درونی برای یادگیری در وجود هر کودک را بیدار کنند. آنها از راههای گوناگونی این هدف را دنبال میکنند. حتی موضوعهای به ظاهر خشک و آکادمیک هم به شکلی پویا و همراه با تصویرهای بسیار به دانشآموزان ارائه میشوند. با بیداری این شوق درونی برای دانستن ، دیگر نیازی به آزمونهای رقابتی ، نمره دادن و جایزه برای رفتار مناسب در کلاس برای مشتاق کردن کودکان به درس خواندن نخواهد بود.
برنامه درسی در روش والدورف ، گسترده و همه جانبه است و به گونه ای تنظیم شده که به نیازهای کودکان در سه دوره رشد ، پاسخ دهد:
* از تولد تا ۶ یا ۷ سالگی
* از ۷ تا ۱۴ سالگی
* از ۱۴ تا ۱۸ سالگی
رادلف اشتاینر ، به آموزگاران گوشزد میکرد که بهترین راه برای حمایت از کودکان در مدرسه ، این است که بکوشید هر یک از آنها دوران رشد خود را به تمامی و به خوبی سپری کنند و محتوای مناسب سن آنها را در هر دوره به ایشان ارائه کنید.
مستقل بودن هر یک از مدارس والدورف از یکدیگر و اهمیت مبادله افکار مابین آنها با تشکیل سمینارهایی ، چقدر حائز اهمیت است و استقلال یک مدرسه و آموزگاران آن ستودنی است. ما معلمان به طرز وحشتناک و اسفباری فقر تبادل افکار داریم . به طور نادر دو معلم هم رشته و یا هم پایه ، به تبادل تجارب خود می پردازند. این معلم راضی است که تدریس نادرست و یا ناقص داشته باشد اما با همکار خود برای رفع اِشکال تلاش نمی نماید. گروه های آموزشی نواحی و مناطق و استان نیز به انجام این مهم قادر نیستند.
اصل اساسی در زندگی این است که اگر اعتماد کنیم مورد اعتماد قرار می گیریم . اما این واقعیت ، حلقه گمشده نظام آموزشی ماست. هر یک از ما آموزگاران و دبیران هرگز کوچک ترین اثر از اعتماد معاون و مدیر مدرسه و ادارات و وزارتخانه نسبت به خود ندیده ایم و برای همین ما نیز به آنان اعتماد نداریم . سهم و اختیار من معلم در کلاس و مدرسه برای تعیین هر امری در حیطه آموزش و یا روش های یادگیری صفر است. طی مدت خدمت ، هیچ نظرسنجی از من به عمل نیامده است. هیچ نیروی ستادی از من راه حل نخواسته است. هیچ رئیس اداره ای کنجکاو روش تدریس من نبوده است. یعنی خدمت در نظام آموزشی ما با کسب شرایط اولیه ، مستلزم هیچ دشواری ویژه ای نیست. فقط کافی است سر به زیر و حرف گوش کن باشید.
آموزگاران و معلمان سر به زیر طی 30 سال خدمت خود با فرض تدریس در مدرسه ای واحد فقط کافی است خواسته های زیر را به جا بیاورند:
** یک نمونه طرح درسی مفصل برای درج در پرونده پرسنلی جهت دریافت نمره ارزشیابی ، بنویسند.
** یک سی دی از تدریس آموزش هوشمند خودبه طور انتخابی از یک فصل یا بخش کتاب درسی جهت درج در پرونده پرسنلی بابت دریافت نمره ارزشیابی تهیه نمایند و همچنین همین یک سی دی شهادت خواهد داد که این کلاس و مدرسه به آموزش هوشمند مجهز است.
** دفتر نمره ای که به طور متواتر و پراکنده نمرات مستمر پرسش شفاهی و کتبی در آن درج شده باشد تا اگر از استان فرد مسئولی برای بازدید به مدرسه آمد برای مدیر مدرسه و اعتبار ناحیه بد نباشد. اهمیت این کار هرگز برای اطمینان از یادگیری دانش آموزان نیست.
** امضای اول وقت دفتر حضور و غیاب که مبادا معلم در کلاس بدون امضا باشد و از اداره فردی برای بازرسی به مدرسه آمده ببیند.
یا ما فردی را برای اطلاع رسانی پنهانی یا همان جاسوسی انتخاب می کنیم ، رسالت جاسوس بازی را از دوران دانش آموزی به ما یاد داده اید.
معاون و مدیر مدرسه در هر کلاس برای دسترسی راحت به خلاف های دانش آموزان ، برای خود جاسوسانی دارند.
مبصر کلاس از همکلاسی های خود برای نیل به اطلاعات دست اول ، کمک می خواهد. یا برخی از دانش آموزان گفته های معلمان خود را با کج فهمی و یا غرض ورزی برای کج فهمی به مراتب بالا گزارش می دهند و این رشته سر درازی دارد چون دست بالای دست بسیار است.
این رفتار منفور را از مدرسه تا جامعه ، سرایت داده اید و در زندگی فردی و اجتماعی بیشتر ما سایه افکنده اید. چه موقع مرا به عنوان یک انسان ارج نهاده اید که ارزش های انسانی در وجودم نمایان شود و یا من آن را در وجود دانش آموزانم برانگیخته و ارج نهم ؟ حس کنترل شوندگی توسط نیروی مافوق و حس قدرت طلبانه کنترل کنندگی ، آنان را به ناظرانی مذموم تبدیل ساخته است. طبیعی است اگر سیستمی پویا نباشد خود کنترل کننده هم نخواهد بود ، پس به ابزار و کانال هایی نامتعارف نیاز هست . وابستگی به هیچ مذهبی در این مدارس دیده نمی شود . در ابتدای دوران دبستان خانواده تصمیم می گیرد که فرزندش در کدام کلاس دینی شرکت کند ولی در ابتدای دوران متوسطه نوجوان خودش تصمیم می گیرد.
زیبایی ساختمان مدرسه با رنگ هایی شاد و نصب کاردستی های کودکان بر در و دیوار مدارس والدورف ، به نشاط بیشتر و تقویت اعتماد به نفس کودکان منجر می شود ، بدین طریق کودک با اهمیت بودن خود را برای مدرسه ای که در آن درس می خواند درک می کند. هر یک از ما معلمان در چه شرایطی و در کدام وضعیت ظاهری و باطنی مدارس که تدریس نکرده ایم ؟
اول خدمت خود اولین دبیرستانی که در شهرستان بستان آباد استان آذربایجان شرقی تدریس می کردم ، روبه روی قبرستان شهر بود و به دلیل کمبود کلاس ، با نصب تیغه های آلومینیومی یک کلاس را به دو کلاس ، تبدیل ساخته بودند. تماشای قبرستان تا چه حد می تواند فرح بخش و نشاط آور باشد ، نمی دانم ؟
مفاهیم کتب درسی ما آن چنان به دور از نیازهای حقیقی دانش آموزان در سنین مختلف تدوین شده است که انتظار نمی رود تا کودکان بین آن چه می آموزند و آن چه تجربه میکنند ارتباط برقرار کنند. لذا آنان نه سرزنده و مشتاق یادگیری اند و نه مطالب تدریس شده در وجودشان درونی می شود. چون فرآیند یادگیری انجام نیافته است. کودکان ما قادر نیستند دوران رشد خود را در مدرسه به تمامی و خوبی سپری سازند ، چون هدف اصلی نظام آموزشی ما اصلا این نیست. به نظر نظام آموزشی ما ، کودکان موجوداتی ناتوان هستند که باید سال های دیگری را در مدارس بسر کنند و بعد حتما وارد دانشگاه شوند تا شاید بتوانند برای جامعه فردی مفید باشند.
ادامه دارد
1) http://whywaldorfworks.org . سایت تسهیل گران آموزشی . ترجمه عاطفه عباسیان . 24 آذر 1392 .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان