اینجانب لیلا مرادپور، از مشمولین گروه چهارم تبصره ده ماده ۱۷، ساکن منطقه۱۴ تهران، با وجود گذراندن دوره ی مهارت آموزی دانشگاه فرهنگیان و احراز صلاحیت حرفه ای از سوی این دانشگاه و تائید استخدام وزارت آموزش و پرورش، کماکان با نهایت بی انصافی و تعصبات قومی مسئولین امر، از حضور در کلاس درس به عنوان آموزگار محروم مانده ام.
دو سال تحصیلی با داشتن شرایط لازم برای جذب و استخدام به اداره کل تهران مراجعه کرده ام.
آقای مرادی، مدیر منابع انسانی و امور اداری اداره کل شهر تهران در نهایت بی احترامی، ضمن توهین به لر بودن من، به کرات اصرار بر عدم جذبم در شهر تهران را متذکر شده و آرامش و آسایش را در طول این مدت از من سلب کردند. با پیگیری ها و گفت و گوی فراوان با ایشان و مسئول دفترشان، بالاخره با بی میلی مبرهن و بیان آن به طور مستقیم، پرونده مرا در اختیار گرفتند.
درتاریخ ۱۸ مهرماه ۱۴۰۱، در پس کش و قوس های فراوان در پیگیری و رهایی از بلاتکلیفی چندین سال جهت استخدام و البته عدم توجه اداره کل استان تهران مبنی بر حقوق اولیه و بدیهی هر شهروند برای انتخاب محل خدمت ،پرونده ام به اداره آموزش پرورش منطقه ۸ تهران ارجاع شد.
بعد از اطلاع از انتقال پرونده ،صبح روز ۱۹ مهرماه ۱۴۰۱ به این اداره مراجعه نموده و روند کار را دنبال کردم.
بعد از گذشت سه هفته بلاتکلیفی از شروع سال تحصیلی در اداره کل، اداره آموزش و پرورش منطقه ۸ نیز تا اول آبان ماه ۱۴۰۱ مرا هم چنان در سردرگمی نگه داشتند. در این مدت مرتب جهت ساماندهی به اداره رفت و آمد داشتم و با وجود آنکه به چشم خود می دیدم تا چه حد سهل و آسان به نیروهای بسته حمایتی کلاس واگذار می شود، جوابی که همواره به من می دادند این بود که هر وقت کلاسی خالی شد به شما اطلاع می دهیم.
نهایتا اول آبان ماه ۱۴۰۱، به عنوان دومین آموزگار پایه ششم به دبستان پسرانه استقلال معرفی شدم.
هر چند از دلیل رفتن معلم قبلی کلاس صحبتی به میان نیامد، صرفا گفتند شرایط این مدرسه و کلاس را نتوانستند بپذیرند. توصیه شده بود در این مورد با من صحبتی نشود.
خانم قاسم زاده از اینکه مرا برای این کلاس ۳۶ نفره فرستاده بودند، بسیار ناراحت بود و چندین بار تکرار می کردند که نباید تو را به اینجا می فرستادند. دوام نمی آوری. اراده کردم و کلاس را با تمام مشکلات عدیده اش تحویل گرفتم. خدا را شکر با وجود صحبت های وهم آلود مدیر، مشکلی با کلاس و دانش آموزان نداشتم.
بعد از گذشت ۱۵ روز، چهاردهم آبان ماه ۱۴۰۱، مدیرمدرسه، بدون هیچ گونه توضیح و توجیه موجه و روند قانونی و حتی ارائه یک نامه کتبی مبنی بر چرایی تعلیق آموزشی من، بدون صلاحیت لازم در این زمینه، مرا در اختیار اداره اعلام کرد و علی رغم قانون منع به کارگیری بازنشستگان، در زمان حضورم در مدرسه، یک نیروی بازنشسته را به کلاس فرستادند و مرا روانه اداره کردند و تنها به من گفتند به اداره منطقه ۸ بروم.
در این فاصله برای جلوگیری از هر گونه شکایت احتمالی ام،اولیا و دانش آموزان را با خود همراه کرده و مستندات جعلی علیه من جمع آوری نمود.
تماس های مکرری از مدرسه با من گرفته شد که دفتر و فرم های کلاسی را به ایشان تحویل دهم.
شایان ذکر است در طول این دو هفته هر روز، ابتدای صبح و در پایان تایم مدرسه، دفتر حضور و غیاب معلمان را نیز امضا کرده ام. متاسفانه با وجود مراجعه مکرر به اداره کل شهر تهران و منطقه ۸، جز بی توجهی و پاسخ گو نبودن و برخورد های ناشایست به ویژه از طرف آقای مرادی، هیچ گونه جواب مستدل و منطقی که حاکی از روند اداری و چرایی این رفتار با من بوده باشد دریافت نکردم. جالب توجه است که نحوه ی برخورد مدیر مدرسه نیز الگویی از برخوردهای غیر فرهنگی آقای مرادی بود و صحبت های ایشان به من ابلاغ می شد.
به اداره کل ارزیابی عملکرد و رسیدگی به شکایات وزارت آموزش و پرورش هم مراجعه نمودم و شرح واقعه دادم ولی نتیجه مطلوبی نداشت.
به نظر می رسد امور اداری اداره کل آموزش و پرورش تهران، با تنگ نظری بیشتر از قبل، نسبت به لغو کلی روند استخدام برای من، تلاش خود را مضاعف نموده است.
ظلمی که در این مدت به من و شاید امثال من شد، هیچ گونه تأثیری بر تغییر رویه رفتارهای غیراخلاقی، غیر انسانی و غیر قانونی ادارات آموزش و پرورش ندارد. با اتفاقاتی که حادث شد و زمانی که به لطف بی ارزش بودن جایگاه نیروی انسانی در اداره کل استان تهران و اداره آموزش و پرورش منطقه ۸ صورت گرفت، من آینده شغلی ام را از دست دادم و هیچ مسئولی هم پاسخ گو نبوده و نیست.
شایان ذکر است اداره آموزش و پرورش منطقه ۸ تهران به هیچ عنوان حاضر به ثبت شکایتم در دبیرخانه نشدند و صحبت های شفاهی خود را نیز نتوانستند در تهدید و ارعاب نسبت به ادامه روند شکایت و ممانعت از تعیین وضعیت و لغو به کارگیری من با وجود داشتن تمام شرایط استخدام را کتبا بنویسند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
وغیر خطشه گرا ها هم چندان بهتر نیستند، حرف از امید و کلید میزنند؛ نه مفتاح بلکه مقفال بودند.
اعوذ بالله
یکی از تفاوتهای حکومت علوی با حکومت اموی در رعایت حقوق است هر چند که قدیمی شده باشد و فرق مبارک امیرالمومنین(ع) شکافت چون فرمودند: " الحق القدیم لایبطله شیء "
غاصبان مشاغل با چه آرامشی صبح و شب را سپری میکنند و اولاد می آورند در حالی که تمام لحظات ملعون فرشتگان و ذی حقّانند ؟ و همچنین حامیانشان و تایید کنندگانشان! و قانون نویسانی که قوانین بد مینویسند.
چرا در تمام ادارات نوعی وابستگی سفید بین برخی کارمندان وجود دارد و سازمان یافته حقوق افراد به خصوص مطالبه گران را به خفقان هدایت می کنند؟
مثلا فلانی به طبقه اول همین اداره منطقه 8 که در چهارراه خاقانی تهران است مراجعه می کرد تا با داشتن مدرک تحصیلی از دانشگاه گزینش دار به او مجوزی برای حق التدریس شدن بدهند ولیکن امروز برو فردا بیا، فردا دیر آمدی دادیم به فلانی و ... امسال نیز که فلانی بالای 50 درصد نمره قبولی داشت و به دلیل سن و سال ردّ شد و مجوز مصاحبه پیدا نکرد گفتند کاش سابقه حق التدریس شدن می داشتی؟ و ...
لعنت الله علی الظالمین و الغاصبین و علی القوم الظالمین و ...
تخلف در این اداره بیداد می کنه
این خانم در مورد مرادی پر بیراه نمیگه
یک نفرم نه چندتا هم هستن
گروه ساختن
کم مونده فرقه هم بسازن
کسی هم انگاری جرات نمی کنه دو روز بیاد بشینه تو این اداره ببینه چی میگذره
فقط زد و بند
آقای نوری کلاهتو بالاتر بذار
رهبر انقلاب فرمودند که عقب افتادن از انرژی هسته ای به مدّت ده سال یک عمر است!
حال سی سال استحقاق ممتاز برای استخدام در آموزش و پروش داشتن و استخدام نشدن، ستمگری نیست؟
دوم اینکه کمتر از ۵ درصد اعضای هیأت های رسیدگی به تخلفات اداری در آموزش و پرورش روحانی هستند که البته همانها هم نیروی رسمی و باسابقه بالا در آموزش و پرورش هستند.
سوم اینکه آرای هیأتها اغلب با مماشات و اغماض فراوان صادر میشود که حتی تعجب متخلفین را هم در بر دارد مثلاً فردی که در اسلامشهر ساکن بوده و در شهریار نیروی آموزش و پرورش بوده پس از تخلف ،محکوم به تبعید به مدت دو سال شده آنهم کجا ؟! به اسلامشهر یعنی محل سکونت خودش . و دهها مورد مماشات دیگر که مصداق دارد ولی مجال طرح آنها نیست
و اما مسئولین گرامی اخیرا طلبه هایی که وارد مدارس می کنید مثل خانم مرادپور بهشون سخت می گیرید؟ چرا بسته های حمایتی نیروهای طرح امین که این روزها مدارس و اشغال کردند و به گند کشوندند آنقدر راحت به استخدام آموزش پرورش درمیان خانم مرادپور و امثال مرادپور با وجود داشتن قانون بلاتکلیفند؟
آقای مرادی و کارشناسای امور استخدامی آقای قربانی و آقای ملکی آوازه شون به گوش همه رسیده فقط به گوش شما وزارتی ها نرسیده؟!!!
اینکه چرا پیرامون طرح امینی ها اینطور صحبت می کنید برای من جای سوال است.
در منطقه ای که من تدریس می کنم یک طرح امینی وارد شد.پایه سوم و چهارم تدریس می کرد.چند خصیصه مهم داشت.نظم کاری عالی.تلاش و کوشش بسیار-پیگیری ضعف های مدرسه(مدرسه ای که مدیریت اون دست سابقه دارهای آموزش و پرورش بود فاقد امکانات بود اما پیگیری های ایشون در سال اول بالغ بر ۷۰۰م ت فقط تجهیزات اخذ تهیه کرد)
آموزش مرتب خط تحریری-اهل مطالعه و تحقیق و پژوهش-کلاس های تقویتی مرتب
کل منطقه رو پوشش می داد در مورد کارگاه های که در مدارس متوسطه دوم برگزار میشد(سواد رسانه.مشاوره و..)
تاکید و کار جهت یادگیری به صورت مفهومی
و کارهای متعدد دیگر
واقعا فعال و پرتحرک بودند.۱۵دانش آموز پایه سومی و ۱۵ دانش آموزش پایه چهارمی در اختیارش بود.از ۱۵دانش آموز پایه سومی که قبول کردند فقط سه نفر خواندن و نوشتن می دانستند اما امروز ۱۵ دانش آموز در سطح خوبی قرار دارند.
اونچه از آمار در منطقه به دست اومده طرح امینی ها بسیار تلاش کردند.
دچار خطای هاله ای نشیم .
فرازی از نامه 31 نهج البلاغه
از رسانه صدای معلم تقاضا دارم در خصوص این ظلم پیگیری صورت گیرد.
وظیفه رسانه فقط انتقال صرف خبر نیست.
سلام
1- وظیفه رسانه انعکاس به موقع و منطقی مساله است . البته تشکل ها می تواننند در این مورد همیار باشند .
2- به نظر می رسد خانم مرادپور خودشان اراده ی خیلی نافذی برای پی گیری مساله ندارند .
پایدار باشید .
کسی که مساله خود را از کانال « رسانه » پی گیری می کند باید از تهدیدها نهراسد و موضوع را تا آخر تا حصول نتیجه ادامه دهد .
برخی که تجربه ی چنین موقعیت هایی را ندارند فکر می کنند که اگر یک بار مساله شان رسانه ای شد ؛ دیگر مشکل پایان یافته است در حالی که کنش گری حوصله و شجاعت می طلبد .
آقای حسن
شما دارید در دولت سیزدهم زیست می کنید !
از کدام پاسخ گو کردن می گویید ؟
این همه گزارش و یاداشت در این رسانه منتشر شده است .... دریغ از یک پاسخ ساده !
این دولت و شاید حاکمیت خود را به هیچ رسانه مستقلی پاسخ گو نمی داند . ضمن این که ما یک کشور توسعه نیافته هستیم که اساسا به دنبال دموکراسی نیستیم .
« صدای معلم » را از نشست های رسانه ای حذف کردند .
چه اتفاقی افتاد ؟
آیا معلمی به این مساله اعتراض کرد ؟
خود شما در این مورد چیزی نوشتید ؟!
البته ما منتظر پاسخ آن ها و الطاف شان نیستیم و کار حرفه ای خود را انجام می دهیم .
پایدار باشید .
اما مشکل این خانم، شاید با یک مصاحبه تلفنی به جایی می رسید به عنوان یک استثنا
و شما هم صحیح می فرمایید که وقتی مطلبی در یک رسانه درج می شود قاعدتا لازم به پاسخگویی است اما انگار نه انگار، چون رسانه به دلیل فضای بسته وجهه ای ندارد و در ایران هم جا نیفتاده که کسی را پاسخگو کند
پیروز و پایدار مانید
قانون محکم و بی رحمانه جواب ظلم را میدهد، به شرطی که آخرش بخشش به ظالم نداشته باشید