به قول بزرگمهر : «کارهای زمانه میل به ادبار دارد. چنانستی که خیرات مردمان را وداع کردستی...»
رفیق معلمی دارم اهل مطالعه و کتاب نیست اما می خواست حتما کارشناسی ارشد بگیرد تا با حقوق بیشتر بازنشسته شود! چون اهل نوشتن پایان نامه هم نبود به میدان انقلاب رفته در جلوی دانشگاه سه میلیون تومان داد و یک نفر برایش پایان نامه نوشت!
به معلمان شریف ما برنخورد، داشتم اسناد 90 سال پیش را بررسی می کردم . به اسامی معلمان دارالفنون برخوردم و آنها را با معلمان زمان خودمان مقایسه کردم ، دود از کله ام بلند شد! اینها بودند:
دکتر رضازاده شفق، عباس اقبال آشتیانی، دکتر حسابی، بدیع الزمان فروزانفر، احمد آرام، دکتر تقی ارانی...سند و لیست ۱۸ نفره اینها را در زیر این نوشته آورده ام.
از شیوه معیوب جذب معلمان جامعه که بگذریم می رسیم به معلمان موجود که اکثرشان هنوز دغدغه نان، اساسی ترین دغدغه زندگی شان است کجا می توانند دغدغه اعتلای فکری و فرهنگی داشته باشند! جامعه ای که توانایی پرورش معلمان خوب و به تبع آن، رجال سیاسی و فرهنگی را ندارد کارش زار است، چرا که مملكت خود به خود به سعادت نائل نمی گردد .
نقل است که در دوره آتاتورک (معمار ترکیه مدرن) می خواستند حقوق وکلا و قاضی ها را اضافه کنند ؛ هنگامی که از آتاتورک خواستند نظرش را بگوید، گفت: فقط دقت شود که از حقوق معلمان زیادتر نباشد!
سخن عمیقی است و تفاوت چندانی نمی کند این وکلا، وکلای مجلس باشند یا وکلای دادگستری، قاضی یا مجریان قانون. چون گلوگاه همان مدارس است و آنجاها را باید سفت و سخت کرد، چون جامعه ای که پر از معلمان خوب و متفکر و ارزنده باشد چه نیازی به وکیل، دادگاه و قاضی... خواهد بود؟
ایرانیان به همت امیرکبیر دو سال زودتر از ژاپنی ها صاحب دارالفنون شده بودند چون امیر به خوبی می دانست فلاح و آبادانی یک کشور از آنجا بیرون می آید، اما پس از قتل امیر، سايكس می نويسد:
«می گويند هر ملتى شايستۀ حكمرانى است كه دارد. اگر اين سخن صحيح باشد، بايد براى ايران تأسف خورد، زيرا اين كشور مانند اروپا در قرون وسطى به وسيلۀ حكامى اداره می شود كه يگانه منظور و آمالشان جمع كردن ثروت مىباشد...اگر اين وزير مدت ۲۰ سال در مقام خود باقى مانده بود، می توانست مردان شرافت مند و وفادارى را تربيت كند كه لياقت جانشينى او را داشته باشند...»( تاريخ ايران، سايكس... ص۴۹۲)
جامعه ای که توانایی پرورش معلمان خوب و به تبع آن، رجال سیاسی و فرهنگی را ندارد کارش زار است، چرا که مملكت خود به خود به سعادت نائل نمی گردد ؛ این رجال بزرگ است كه به منزله موتور محرکه، جامعه را به پیش می راند و باعث ترقى و سعادت سكنۀ آن می گردد...
به نظر شما با این جامعه چه می توان کرد که وقتی بزرگترین دغدغه معلمینش نان است، وقتی میزان تیراژ کتاب فلسفی اش به صد نسخه رسیده اما تعداد فالوورهای آقای تتلو از چهار میلیون گذشته! و قرار است آینده و سرنوشت این کشور در دستان این میلیونها فالوورهای نوجوان و جوان رقم بخورد؟!
همه اینها را وقتی در کنار هم می گذارم می بینم هیچ نور رستگاری در وجنات این جامعه دیده نمی شود و یاد آن داستان عبید می افتم که:
«دو کودک از زمانِ طفلی تا به وقتِ پیری مبادله می کردند، روزی بر سر مناره ای به همین معامله مشغول بودند، چون فارغ شدند یکی به دیگری گفت: این شهر ما سخت خراب است و دیگری جواب داد: شهری که پیرانِ با برکتش من و تو باشیم، بیش از این توقع آبادی نباید داشت!»
(رساله دلگشا...ص118)
دو سند زیر را ببینید که از آرشیو ملی ایران پیدا کرده ام: لیست مدرسین ۹۰ سال پیش و حقوق شان است و همچنین، تقاضانامه دکتر تقی ارانی برای تدریس که به دست خط خودش برای حکمت(رئیس معارف) وقت نوشته.
کانال تاریخ تحلیلی ایران
نظرات بینندگان
جامعه ای بیمار حکومت بیمار می سازد و حکومت بیمار جامعه بیمار و این چرخه ادامه دارد و از یک سمت باید درست شود