همین دانشگاه آکسفورد ، لیستی دادند که چه تعداد رییس جمهور و نخست وزیر و وکیل از این ها در کشورهای مختلف هستند. در یک قلم می گوید 55 کشور فارغ التحصیلانش این جا در دست ما بودند . جزئیات اخلاق و خصوصیاتشان را ما می دانیم و از خیلی هایشان مدرک و سند داریم و خیلی هایشان هم با ما هم کاملا همکاری می کنند. نخواهند هم کاری بکنند کاری می کنیم که بخواهند ولی خودشان می خواهند.
آقا ! خروجی آموزش و پرورش الان یعنی خروجی نیم قرن آینده ی کل کشور و کل جهان اسلام ، ما باید این تعریف را داشته باشیم . ما جامعه ای می خواهیم فعال ، خود باور ، خدا محور ، عدالت خواه ، راستگو ، امیدوار ، پر تلاش ، کم مصرف ، پر تولید ؛ این ها می خواهیم. اول هدفهایمان را روشن کنیم.
توکیو رفتم .
دوستانی هستند . آخوند معمم ژاپنی .
می خواست بچه اش را مهد کودک بگذارد . صبح گفت اگر می خواهی مهد کودک های ما را ببینی با من بیایید. پیش خودم گفتم آنجا حتما سوسول خانه است. بچه ها لای پر قواند. رفتم دیدم سرباز خانه است. این مهد کودک های ما که بچه ها را می برند ، از صبح تا ظهر آهنگ می گذارند و می گویند برقصید تا بمیرید ! تا پرتوان شوید. بعد هم در شلوارهایشان ادرار می کنند، خیس تحویل ننه باباهایشان می دهند. رقصیدن خیلی با نشاط است .
گفتم در این مهد کودک بزن و برقص دارند؟ گفت : ابدا. گفت این مهد کودک ها اصلا بابای مدرسه و نظافت چی ندارند . این ها کل کلاس را هر روز با تقسیم کار باید میز ها را تمیز کنند ، کلاس ها را جارو بزنند و میز معلم را باید دستمال بکشند .شیشه ها را تمیز کنند. بعد گفت : سطل زباله در کلاس نیست. هر کسی یک پارچه می آورد. زباله هایی که تولید می کند از مداد تراش و همه زباله ها را باید به خانه ببرد و به سه سوت این ها باید به خط بشوند. بچه های مهد کودک ! یادشان می دهند باید زیاد کار کنید ، کم بخورید . باید منظم باشید. باید جمعی کار کنید . البته کاری ندارم از بُعد سیاسی اینقدر توسری خور و حقیر شدند .
توکیو در یک میدان مرکزی رفتم . در یکی از کتاب فروشی هایشان ، بخش کودک و نوجوان دیدم کتاب های پورنو با نقاشی کارتونی برای بچه ها و آموزش " هم جنس بازی " . داستان هست . با نقاشی هم جنس بازی !
مثلا معلم با شاگردانش !
به آن فروشنده گفتم این کتاب ها را برای چه می آوری ؟ این ها را به بچه های خودت می دهی ؟
گفت : نه نمی دهم. گفتم : پس چرا به مردم می فروشی؟ گفت : ما اینجا را به شرطی به ما می دهند که برخی قفسه ها ، باید بعضی کتاب ها را بگذاریم. دست من نیست. بعد می بینید با دو واسطه مستشاران آمریکایی بالای سر وزارت آموزش و پرورش و وزارت ارشادشان ، کتابخانه هایشان را دارند کنترل می کنند. از این مدارس و دانشگاه چه کسی بیرون می آید ؟
سالگرد بمباران هسته ای دانشگاه توکیو گفتند : یک دقیقه سکوت. همه سکوت کردند. گفتم : یک دقیقه هم به احترام قربانیان حرف بزنیم. چرا فقط سکوت می کنید؟ این بمب را چه کسی انداخت ؟ چرا اسم آمریکا را نمی آورید ؟ این جزو بلاهای طبیعی بوده؟ این ها همه از دپارتمان های دانشگاه توکیو بودند. یک نفر جرأت نکرد حرف بزند. سرشان را انداختند پایین. یکی قهوه خورد ، یکی با موبایلش ور رفت. من دوباره سؤال کردم. این مجری برنامه که خودش دانشجوی دکتری بود گفت : بله حادثه ی تأسف برانگیزی بوده ولی حتما لازم بوده است آمریکا این کار را بکند. یعنی لازم بوده است آمریکا بمب اتم بزند .
گفتم : این حرف تو از بمب اتم بدتر است. این خروجی آموزش و پرورش ژاپن است !
ولی از آن طرف هم نگاه کنید ، آن ها را تربیت می کنند برای کار و نظم و تلاش .
یک سؤال از این سه نکته ای که می خواهم مطرح کنم.
سوال اول .ما چه در کتاب ها می گوییم و چقدر باید بگوییم و چرا می گوییم؟
هنوز پاسخ این سؤال را هم خود شما که این کتاب ها را نوشتید ، همه را نمی توانید بگویید.
ما در شورای انقلاب فرهنگی هم نمی دانیم ! اصلا بحث نمی کنیم ! صد بار ... 15 سال است می گوییم ، چه تعداد دانشجو در چه رشته ای می پذیریم و چرا ؟ هیچ کس نمی داند ! مسابقه گذاشتند. ساختمان که داریم. استاد هم که داریم. استادها تولید مثل کنند. یکی سؤال کند ، پس تولید علم کِی باید انجام داد؟ این که شد فقط تولید مثل ! این یعنی چی؟ این مطالبی که در کتاب جغرافی ، ریاضی ، فیزیک ، شیمی می آید برای چیست؟ قبل از اینکه بُعد علمی اش را در نظر بگیرید و درک کنید که خیلی مهم است، بُعد فلسفی اش را دقت کنید. یعنی قبل از آن که بگوییم چه بگوییم و چگونه بگوییم ، اول بگوییم چرا باید بگوئیم ؟ چرا پرسش علمی نیست؟ چرا پرسش فلسفی است . چرا باید اینها را بگوییم؟
چرا چیزهای دیگر را نگوییم؟ چقدر بگوییم ؟ اصلا چطوری رصد می کنیم که این مطالب مفید است و کدام مفید نیست ؟ چگونه نمره می گیرند ؟ از کجا نمره می دهیم؟ بر چه اساسی نمره می دهید؟ ما فقط یک معیار داریم. چه جامعه ای می خواهیم بسازیم؟ به او درست جواب بده تا بفهمی این چیزی که در درس ها در مدارس آموزش می دهیم ، ولو حرف های علمی و دقیق باشد آن نیست ...
ما دو تا مسئله داریم ، یکی حقیقت است و یکی فایده و یا کارآمدی. دو سر افراطی داریم ؛ یک سر پراگماتیست هایی هستند که می گوید حقیقت چیست؟ حرف مفت! حقیقت فقط فایده است. هر چه گفتی و به کار آمد حقیقت است. هر چه فایده اش محسوس نیست ، حقیقت چیست؟ به چه دردی می خورد؟
اصلا چرا انسترومنتالیسم در نظریه پردازی و علم جدید آمد؟ نه فقط در حوزه ی دین و علوم انسانی ، حتی در علوم طبیعی . گفتم: آقا ! این هسته از الکترون و نوترون و پروتون تشکیل شده است. این فرضیه است. اصلا مهم نیست هست یا نیست. اصلا کسی این ها را ندیده است. مگر اینها را تجربه و آزمایش کرده اید؟ این یک مدل است. اصلا ما نمی دانیم این مدل واقعی هست یا نه . برایمان هم مهم نیست. برای ما مهم است که ما با این مدل کار کردیم و جواب داد. ما آتش می خواستیم ، روشن شد. غذایمان را می خواستیم بپزیم ، پخت. یکی از این طرف افراط و یکی از آن طرف که ما به واقعیات ، مشکلات ، نیازها ، اولویت ها ، ضرورت ها ، تهدیدها و فرصت محدود و... کاری نداریم. در خواب و رویاییم . شاگرد تربیت می کنیم برای چه ؟ برای کجا؟ چند درصد آن چیزی که ما یاد می دهیم به درد زندگی و جامعه و به درد زندگی شخصی خودشان می خورد؟
چرا من باید بدانم ماهی های می سی سی پی چند نوع اند؟ چقدرند؟ در حالی که نمی داند اینجا چطوری طرف شلوار خود را بالا بکشد !
نمی داند چه طور خانواده اش را تأمین کند . نمی داند الگوی مصرف چه باید باشد اصلا ! خیلی جالب است ، ما از آن ها یاد گرفتیم که مهارت های زندگی حرف مفت است ، برویم دنبال علم و تکنولوژی. الان ! چند تا کالج در انگلیس و خود کمبریج هست که من رفتم دیدم که جزو دروس بالا در همان سطح دانشگاهی یک بحث می گذارد : چگونه غذا بپزیم ، چگونه لباس هایم را اتو کنم؟ چگونه درز شلوارم را بدوزم ، چگونه برق خانه ام را وقتی خراب شددرست کنم ؟
چه کار کنم که خرج زندگی را کم کنم؟ همه چیزهایی که الان مشکل اصلی ماست و فکر می کنیم نیست، ما معتقدیم هر چه حقیقت است ، فایده دارد. محال است یک چیزی حقیقت باشد ولی بی فایده باشد. چنان که محال است چیزی مفید باشد ولی فاقد حقیقت و بلکه پوزیشن ضد حقیقت داشته باشد.
این یک بحث جداگانه در حوزه معرفت شناسی و فلسفه هست که جایش این جا نیست .
بحث این است در موازنه این دو حقیقت چه نوع درس و بحثی در کتاب های درسی چیزی بنویسیم که خروجی اش در نقطه تماس حقیقت و فایده باشد ؛ در هر رشته ی درسی هم بر حسب خودش . همه جا مثل هم نیست ! کیلویی نیست که حرف بزنیم.
پیاده سازی و ویرایش : نرگس کارگری
نظرات بینندگان