ماراتن انتخاب وزیر و حواشی آن به نحو چندش آوری تفرقه انگیز بود.
در دو ماه گذشته وضعیت اسفناکی را تجربه نمودیم.
ما تقریبا سر هر چیری بی رحمانه به هم پریدیم و نشان دادیم اختلافات مان مدنی نیستند ؛ هیچ کس دیگری را به رسمیت نشناخت و حقی برایش قائل نشد .
احترام ؛ غایب اصلی این صحنه ها بود و شاید بتوان گفت سیاست ورزی ما دست کمی از جنگ نداشت.
انکار این حقیقت که امروزه اختلافات در میان ما تا حد غیر معمول تشدید شده ، کاری است احمقانه!
برخی با تمثیل کوه بخی که قسمت اعظمش زیر آب پنهان است بر این باورند که اختلافات عمیق تر و ریشه دارتر از آنی است که این روزها شاهد آن بوده و هستیم.
شاید ریشه این شکاف در یک اختلاف عمیق و ناپیداتر بین دو جهان شخصیتی و خود پنداری توهمی- تخاصمی نهفته است.
این روزها رورهای غریبی است، چیزهایی دارد مد می شود که چند سال بعد مایه مباهات کسی نیست.
بعضی از ما به نفهمیدنمان می نازیم!
انسانهایی شده ایم که قلم به دست داربم ولی در هاله ای از انواع مواد آرایشی که صورتمان را پوشانده (شما بخوانید ذهنمان را) لبخند می زنیم و می گوییم :
من نمی فهمم!
من نمی فهمم ولی عوضش احساس مسئولیت هم نمی کنم!
در این اوضاع بلبشوی هرج و مرج گونه، گاهی دلم برای زمانی که زبان ها بسته و قلم ها شکسته بود، تنگ می شود!
آیا بد نیست بعدها بفهمیم که در دورانی زندگی می کردیم که در آن نفهمیدن مایه مباهات بود !
با تمام این نکات مایوس کننده، نا امیدی کفر است و ما راهی به جز تداوم گفت وگو نداریم .
وریر منتخب و تیم همراهش بایستی فضایی ایجاد کنند برای یک بحث جدی و عمومی .
یافتن مبنای مشترک بین نظرات مختلف، تلاشی مضاعف را طلب می کند.
این تلاش مبارک بدون گفت وگو ممکن نیست ؛ رکن کنشگری، مشارکت و گفت و گوست.
چه با موافقان ، چه با مخالفان وچه با هر کس دیگر.
ما دچار اختلال ارتباطی شده ایم.
گوشهایمان را برای شنیدن تقوبت و صبوری را تجربه نماییم.
باشد که گره از مشکلی بگشاییم.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
فهمیدن، مسئولیت پذیری راماداریم
واختلالی درارتباط نیست اما.........
همه دیدیم پدرانی راکه تراخدا تراخدای
فرزندانشان رابه دلیل نداری برای خرید
دوچرخه یا تنقلات ویا..... نمی شنوندیابه
نشنیدن می زنند. یاتلاش پرنده ای که
درتله گیرکرده است امابرای رهایی، ناتوان
است. یعنی تواناییهای مسولین درحدمقامشان نیست لذا دست وپامی زنند
امایاموفق نیستندیاکمترموفقند. درجامعه
امروزمامردان جاه طلبی شان برای رسیدن به قدرت خیلی خیلی زیادشده به طوری که
نمی بینند، نمی فهمند، حس مسئولیت
ندارندو..... چون تعهدوتخصص مربوطه
راندارند. چون فقط مدیرند آن هم مدیری که
نشنیدن باعث بقای اوست.
ولی شایان توجه این که بانوان هم در این مورد همچون آقایان هستند... متاسفانه!!!
چرا فقط معلم باید با عشق کار کند ولی آقایان در وزارتخانه حتی جواب تلفن راندهند؟ چرا من معلم فقط می توانم درسایت وزارتخانه یا ادارت استان شکوه ای را بنویسم که هیچگاه پاسخی دریافت نکنم .آقای محترم هرجا دردی هست دنبال آن فریادی بلند می شود متاسفانه در بدنه فرهنگی معلم ومدیران رده بالا اعضای یکدیگر نیستند که از بدرد آمدن یک عضو عضوهای دیگر را قراری نماند
خدا کند که زود بیدار شویم...!!!
طرف ما خوب میداند که در حق معلمان ظلم میکند، خوب میداند که زمانی فاصله کارمندان دولت و همچنین ارگانهای شبه دولتی بسیار کم بود. فرضا یک کارمند شهرداری نهایت ۱۰ درصد بیشتر از معلم دریافتی داشت، ولی الان این تفاوت از ۲۰۰ درصد فاصله شروع شده و به صدها درصد میرسد.
چرا طرف ما به این ظلم و تبعیض راضی است؟!!!
اوضاع وقتی بدتر میشود که ظاهرا میخواهند فاصله رو کم کنند ولی شخصی رو به عنوان وزیر معرفی میکنند که سابقه ایشان به شدت برای معلمان و به ویژه معیشت آنها سیاه است.
پس باید فهم رو به طرف مقابل معلمان ثابت کرد و یا چیزی مانتد شرافت رو در آنها ایجاد و یا بیدار کرد.
بهتر است اسم های مستعار را کنار گذاشته مسئولیت نوشته خود را بپذیریم.......
ماهم مانند شما دغدغه داشتیم و باهم سازمانی را شکلداده ایم ومجوزهای قانونی را کسب کرده ایم و هیچگاه ادعای نمایندگی
همه معلمان را نکرده ایم....
ماجمعی معلم اصلاح طلبیم که از مسیر مسالمت آمیز دمکراتیک خواسته های خود را به صورت تدریجی دنبال می کنیم.