این روزها بحث انتخاب وزیر آموزش و پرورش موافقان و مخالفان جدی به خود گرفته است و هر کدام ازاین دو جریان فکری در صدد هستند که دلایل خود را ارائه نمایند .
اما این صف آرایی رنگ و بوی دیگری نیز به خود گرفته است ؛ عمده کسانی که موافق حضور وزیر پیشنهادی در کابینه دولت هستند عموما از اعضای ستادی آموزش و پرورش هستند و در مقابل آنها مخالفان گزینه پیشنهادی وزارت آموزش و پرورش اکثرا از میان معلمان هستند .
این موضوع خود به شکل گیری تصویر جدیدی از مطالبات فرهنگیان کشور بدل شده است چیزی که سابقا به این شکل نمود بیرونی زیادی نداشته است .
به طور مثال شاهد آنیم که روسای مناطق آموزش و پرورش شهر تهران توماری را امضا کرده اند و حمایت قاطع خود را از معرفی وزیر پیشنهادی داشته اند در حالی که بدنه مجموعه تحت امرشان کمپین مخالفتی بر علیه وزیر پیشنهادی راه انداخته اند لذا می شود این گونه متصور شده که امضا کنندگان این تومار به نمایندگی از خودشان چنین نامه ای را امضا کرده اند نه معلمان مناطق شهر تهران .
با این حال ترجیح می دهم نگاه خود را از منظری دیگری به این اتفاق بیاندازم اینکه در انتخاب وزیر آموزش و پرروش چنین حاشیه بزرگی شکل گرفته هم می تواند اتفاق میمون و مبارکی باشد و هم نشان از آن داشته باشد که آموزش و پرورش در چاله بزرگی که از خیلی وقت پیش کنده شده بود افتاده باشد .
اتفاق میمون و مبارک آن است که فرهنگیان کل کشور این بار بعد از دادن رای وانتخاب رییس جمهور کشور به خانه خود نرفته اند، گو اینکه همه چیز تمام شده است چرا که آنها منتظر هستند ببینند آنچه در کارزاهای انتخاباتی وعده داده شده محقق خواهد شد یا نه ؟
به نوعی یک مطالبه در توده فرهنگیان شکل گرفته است ؛ این مطالبه می تواند در آینده به نفع آموزش و پرروش باشد و به نوعی تمرین اولیه دموکراسی برای آنها باشد . این را نیز باید اضافه کنم که برخی معتقدند که سطح مطالبات را نباید در حد وزیر تنزل داد و البته من نیز شاخصا با این موضوع هم داستان هستم ولی معتقدم وزیر آموزش و پرورش هم قسمتی از همین مطالبات می تواند باشد ولی باید مراقب بود که این مطالبه سایر مطالبات فرهنگیان را نبلعد .
لذا این شکافی که در میان اعضای ستادی و معلمان به وجود آمده از همین نگاه مطالبه محور شکل گرفته است . از طرفی اعضای ستادی وزارت آموزش و پرورش و برخی از تشکل های فرهنگیان که عمدتا در ستاد های فرهنگیان انتخابات ریاست جمهوری حضور داشته اند می خواهند سهم حداکثری را از دولت بگیرند ؛ از آن سوی دیگر معلمانی که در پای صندوق رای حضور پیدا کرده اند و به وعده های آقای روحانی آرای گفته اند منتظر هستند ببینند که آن وعده ها محقق خواهد شد یا نه ؟
یعنی هر دو گروه خواهان سهم خود از این انتخاب هستند و این چالش بزرگی است که ریاست جمهوری و نمایندگان مجلس باید به آن توجه زیادی داشته باشند.
در این میان ، معرفی آقای بطحایی با فراز و فرودهای بسیاری شکل گرفت ؛ به تعبیری اگر آقای نجفی وزارت آموزش و پرورش را قبول می کرد ای بسا چنین حاشیه بزرگی شکل نمی گرفت چون وزن آقای نجفی در میان فرهنگیان به اندازه ی بود که بتواند تعادل خوبی در میان اعضای ستادی وزارت آموزش و پرورش و معلمان به وجود بیاورد .
ولی در نبود آقای نجفی اتفاقی که افتاد این بود که اسامی زیادی روی میز آمد و مدام جابه جا شد ؛ از وزیر احتمالی زن گرفته تا اسامی نام آشنا و قدیمی تا اعضای حاضر در وزارت آموزش و پرورش و همان طور که می دانیم با هر بادی این اسامی مدام در حال جابه جایی بود تا این که نام آقای بطحایی بر روی میز ظاهر شد .
ابتدا واکنش های متفاوتی را شاهد بودیم مثل همان واکنش هایی که وقتی اسم آقای زرافشان روی میز آمد اما کم کم دسته بندی ها یک دست تر شد و این صف آرایی به سمتی رفت که اکثر اعضای ستادی وزارت آموزش و پرورش صلاح در این دیدند که حامی آقای بطحایی باشند چون این احتمال را می دهند که حضور آقای بطحایی ترکیب فعلی وزارت آموزش و پرورش را به هم نخواهد زد، در این میان برخی تشکل های فرهنگیان نیز از این قاعده مستثنا نبودند حتی برخی حمایت خود از آقای بطحایی را سند افتخار خود دانسته اند و آن را باز نشر نیز نموده اند غافل از آنکه هنوز مجلس مهر تایید خود را بر وزارت آقای بطحایی نزده است و این یک معنا را می دهد که اگر آقای بطحایی رای نیاورد تکلیف این سند افتخار چه خواهد شد و یا تومارهایی که توسط روسای مناطق آموزش و پرورش جمع شده است چه سرانجامی خواهد داشت ؟
آیا این روسا دوباره تومار حمایتی از وزیر بعدی را امضا خواهند کرد ؟یا فقط اسم بطحایی را در بالای نامه عوض خواهند کرد و اسم کس دیگری را خواهند نوشت ؟
طرف دیگر داستان معلمان هستند که معتقدند به این دلیل به روحانی رای داده اند که وزارت آموزش و پرورش را تکان اساسی بدهد و البته آقای روحانی هم در وعده های انتخاباتی خود گفته بود که آموزش و پرورش اولویت اول دولت خواهد بود .
لذا معلمان احساس می کنند انتخاب بطحایی بیشتر تثبیت وضعیت موجود است تا تغییر وضعیت .از این روی معلمان نمی خواهند پا پس بکشند و بر حرف خود اصرار دارند ضمن آنکه نمی خواهند وزیری که سابقه معاونت درخشانی نداشته و البته با حاشیه های زیادی همراه بوده را بر کرسی وزاتخانه خودشان بنشانند.
لذا این بار کار نمایندگان مجلس بسیار سخت تر خواهد بود ؛ آنها باید انتخابی بین تومارهای روسای مناطق و اعضای ستادی و همین طور کمپین های مخالفتی بر علیه بطحایی داشته باشند.
اما این را باید گوشزد کرد که اعضای ستادی بخش کوچکی از جامعه فرهنگیان هستند و احتمالا اگر به همین بخش اکتفا می شد ای بسا اکنون جناب آقای روحانی رییس جمهور کشور نمی بود و یا خود نمایندگانی که در حال حاضر در کرسی های مجلس نشسته اند نماینده مردم نبودند به عبارت ساده تر ، روحانی و مجلسیان انتخاب اکثریت معلمان هستند نه اقلیت اعضای ستادی و برخی تشکل های فرهنگی .
لذا به گمانم نمایندگان مجلس باید گوشی مجزا از تومارهایی که اعضای ستادی جمع می کنند داشته باشند و حرف معلمان را که در سطوح دیگر آموزش و پرورش مشغول به کار هستند بشنوند در غیر این صورت این موضوع موجب می شود که معلمان گمان کنند که نادیده گرفته شده اند و اتفاقی که در چند دوره قبل افتاد و فرهنگیان هم چون سایر بخش ها با صندوق های رای قهر کردند دوباره تکرار شود و این یک بازگشت به عقب است که بسیار هزینه بر خواهد بود .
من فکر می کنم این انتخاب به همین جهت حساسیت بیشتری به خود گرفته است و لذا نمایندگان مجلس باید همه جوانب را در نظر بگیرند و بدانند که نادیده گرفتن معلمان می تواند عواقب زیادی به همراه داشته باشد ؛ به تعبیری نمایندگان باید بدانند حق با اکثریت است اما نمایندگان در دسترس اکثریت نیستند .
اما قسمت منفی این ماجرا آن است که ما در این دولت با بحران جدی مدیریت در آموزش و پرورش مواجه هستیم و همان طور که قبلا هم گفتم این چاله ی است که از خیلی وقت پیش کنده شده است و دولت فعلی امروز در آن افتاده است .
اینکه آموزش و پرورش با جمعیتی بیش از یک میلیون نفر نمی تواند برای وزارت خانه خود مدیری لایق پیدا کند دردسر بزرگی است که نشان از آن دارد که در این حوزه بسیار کم کاری شده است.
به نظر ، افرادی که توانایی لازم برای وزارت دارند تمایلی به تصدی مدیریت در آموزش و پرورش ندارند و کسانی که شایستگی مدیریتی ندارند تشنه نشستن بر روی صندلی این وزارتخانه هستند .
لذا آقای روحانی یا باید نیروی خارج مجموعه آموزش و پرورش به آن بیاورد و یا به مدیران میان رده ای که نمی توانند تعادلی در قوای آموزش و پرورش ایجاد کند تن دهد که هر کدام از این انتخاب ها برای خودش آسیب های مخصوص به خود را دارد .
نظرات بینندگان
شاید تو این مملکت به اندازه چغندر ارزش نداره.
برگردید به سه ماه قبل و ببینید که چه کردید....!!!