بالاخره بعد از کش و قوس فراوان، رییس جمهور آقای سیدمحمد بطحایی به عنوان نامزد نهایی وزارت آموزش و پرورش در دولت دوازدهم را به مجلس معرفی کرد. معرفی بطحایی طبق معمول بحث هایی را بین معلمان در فضای مجازی برانگیخت . عده ای از فعالان معلمی شدیدا با وزارت ایشان مخالفند. در عین حال عده دیگری با همان شدت از او حمایت می کنند. موضع گیری مخالفان و موافقان که همگی مدعی حضور در ستادهای انتخاباتی روحانی بوده و گرایش اصلاح طلبی دارند، عمدتا سیاسی است.
سوال اصلی فعالان این است که آیا بطحایی اصلاح طلب است یا اصولگرا؟
طرفداران بطحایی برای اثبات اصلاح طلب بودن او می گویند که بطحایی در ستاد انتخاباتی مصطفی معین (84 ) و ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی (88 ) و ستاد انتخابات روحانی (92) حضور داشته است. اما مخالفان، حضور او در پُست معاونت شورای عالی آموزش و پرورش در دوره ریاست مهدی نویدادهم و حجت الاسلام بهرام محمدیان (دوره احمدی نژاد) را دلیل اصولگرا بودن او می دانند. این دعوا ، دعوایی مکتبی است که مابه ازای عملی و رفتاری در آموزش و پرورش ندارد، زیرا خط کشی بین اصولگرایان و اصلاح طلبان در ستاد آموزش و پرورش، فاقد اصالت معنایی است.
در ستاد آموزش و پرورش، مدیر اصولگرای واقعی و اصلاح طلب واقعی و حتی تکنوکرات واقعی نداریم. هر چه می بینیم سایه ای از اینها است. دشوار بتوان برای فضای ذهنی یک مدیر ستادی ، چارچوب سیاسی معینی ترسیم کرد. ذهنیت سیاسی آنها شناور و تابع محیط پیرامون و ذائقه مدیر بالادستی است. با توجه به بافت ایدئولوژیک و محافظه کار آموزش و پرورش و غلبه تفکر اصولگرایی در نقاط حساس این وزارتخانه، مدیران اصلاح طلب، اغلب در پشتِ میزهای خود ادعای اصلاح طلبی را توی کشو پنهان می کنند و گاهی هم با یک تبصره خود را اصلاح طلبانی در چارچوب اصولگرایی معرفی می کنند.
بعضی از همین مدیرانی که دوستان برایشان در گروه های تلگرامی سینه چاک می دهند، دور از چشم معلمان اصلاح طلب می گویند که با جناح بازی و سیاسی بازی مخالفند.
مخالفان بطحایی تمرکز خود را روی این مساله گذاشته اند که نمایندگان مجلس را قانع کنند که به بطحایی به عنوان گزینه رییس جمهور برای وزارت آموزش و پرورش رای ندهند به دو دلیل : اول اینکه او اصولگرا است و دوم اینکه در دوره ای که بطحایی معاون پشتیبانی وزارتخانه بوده (مرداد 93 تا آذر 95) در صندوق ذخیره فرهنگیان اختلاس روی داده و پای بطحایی هم در این ماجرا گیر است. به نظرم این استراتژی از قبل شکست خورده است.
قبل از ادمه بحث این را توضیح دهم که چه سنخ مدیرانی برای تصدی وزارت آموزش و پرورش سر و دست می شکنند؟
وزارت آموزش و پرورش برای مدیران استرارتژیک و کسانی که به فکر اعتبار و آینده سیاسی خود هستند، جاذبه ای ندارد ؛ به عنوان مثال محمدباقر نوبخت و محمدعلی نجفی که بخت خود را در سیاست بلند می بینند، وارد باتلاق آموزش و پرورش نشدند، اما پُست وزارت برای عده زیادی از مدیرکل ها و معاونان وزارت آموزش و پرورش جاذبه فراوانی دارد، آنها با نشستن روی صندلی وزارت، اعتبار و منزلت کسب می کنند و در صورت شکست، چیزی از دست نمی دهند. وزارت برای آنها پُست سیاسی نیست بلکه بالاترین موقعیت اداری است.
مدیران متوسط و کوتاه قد، با اینکه می دانند از مجلس رأی ناپلئونی می گیرند و ضمنا قادر به حل مشکلات پیچیده این وزارتخانه هم نیستند و حتی در نیمه راه ممکن است با استیضاح و یا حکم رییس جمهور برکنار شوند همچنان مشتاق و پابه رکابند. رای مجلس به لیست 17 نفری دولت به لابی دولت با نمایندگان مجلس و مخصوصا فراکسیون طرفدار لاریجانی بستگی دارد. به نظر می رسد مجلس به تمام وزرای پیشنهادی رای اعتماد بدهد.
دولت خواستار "تثبیت" اوضاع در آموزش و پرورش است. اتفاق خاصی در 4 سال آینده در آموزش و پرورش رخ نخواهد داد.
دولت حداقل با 7-8 اولویت مهم تر از آموزش و پرورش (به زعم خود دولت و مجموعه حاکمیت ) درگیر است . نصب یکی از معاونان علی اصغر فانی (زرافشان ، بطحایی یا دیگری) که برخی از آن به عنوان "نگاه به درون "یاد می کنند، حاوی یک پیام است و آن پیام این است که سیاست های دولت در این بخش ادامه سیاست دولت یازدهم است. شاید بهترین کار این باشد که بطحایی وعده پوپولیستی که بعدا گریبانش را بگیرد ندهد.
یک وزیر ضعیف که وزارت سقف آمال او است، در هیات دولت نقش سیاهی لشگر بازی می کند و خود را مدیون کسی می داند که پست وزارت را به او اعطا کرده است. این وزیر نمی تواند در مقابل فشار نمایندگان مجلس برای عزل و نصب های سفارشی ایستادگی کند و به شکل های مختلف برای حفظ موقعیت لرزان خود، به همه امتیاز می دهد.
در داخل ستاد و شورای معاونان همان فضای پردسیسه و دعواهای بی مبنا ادامه می یابد. معاونان و مدیرکل ها، بخشنامه وزیر را در کشوی میزهای خود بایگانی می کنند.
یک وزیر ضعیف نمی تواند دایره بسته مدیران را بشکند و همچنان هرج و مرج و خودسری در فضای مدیریت تداوم پیدا می کند. بخشنامه های او در دفتر معاونین و مدیرکل ها بایگانی می شود . وزیر ضعیف نمی تواند مدیرا با 38 و 40 سال خدمت را بازنشسته کند. او همچنان وامدار افرادی خواهد بود که در گذشته به او کمک کرده اند. این وزیر در جمع معلمان بیشترین استفاده را از گفتمان معیشت محور می کند ، اما در عمل اتفاق مهمی نمی افتد.
در ادامه به نظرات دو تن از فعالان معلمی اشاره می کنم . آقای فرج کمیجانی دبیرکل مجمع فرهنگیان ایران اسلامی و قائم مقام ستاد فرهنگیان روحانی در انتخابات اخیر و عضو شورای 40 نفری سیاستگذاری اصلاح طلبان است و آقای محمد داوری فعال مدنی و رسانه ای و یکی از مشاوران الیاس حضرتی نماینده اصلاح طلب مجلس است. هر دو بزرگوار اصلاح طلب هستند .
کمیجانی با هر گزینه ای به جز دانش آشتیانی برای وزارت آموزش و پرورش موافق است. مبنای این مخالفت چندان روشن نیست. مخالفت دبیرکل مجمع با دانش آشتیانی در شرایطی صورت می گیرد که 10 ماه پیش، دبیرکل مجمع فرهنگیان یکی از مدافعان آمدن دانش آشتیانی بود.
محمد داوری برعکس از موضع اصلاح طلبی و با استناد به سخن روحانی که گفته بود "به عقب برنمی گردیم " حرفهای رییس جمهور در مورد "گیوه ورکشیده ها" را یادآوری کرده و خواستار تداوم وزارت دانش آشتیانی و یا "گزینه زن" برای وزارت آموزش و پرورش است. او با ابراز تاسف از پاسخ منفی محمد علی نجفی و مرتضی حاجی به پذیرش پست وزارت آموزش و پرورش، با انتخاب علی زرافشان مخالفت کردو حالا هم با معرفی سید محمد بطحایی مخالف است. مواضع او از سویی به برخی نمایندگان نزدیک است که به روحانی برای "انتخاب وزیر زن" نامه نوشته اند و از سویی به مواضع سازمان معلمان نزدیک است که "گزینه بهتر " را دانش آشتیانی می دانند .
فعالان معلمی اگر بخواهند روی رأی نمایندگان در انتخاب وزیر آموزش و پرورش و دادن رای اعتماد یا عدم اعتماد به سیدمحمد بطحایی تاثیر بگذارند باید سطح استدلال های خود را برای قانع کردن نمایندگان بالا ببرند .
استدلال آقای کمیجانی و دوستانش که چون رییس جمهور بطحایی را معرفی کرده پس ما باید "تبعیت" کنیم با منطق اصلاح طلبی جور در نمی آید. اصلاح طلبان از رییس جمهور حمایت می کنند اما تبعیت کورکورانه و طرفداری متعصبانه و ذوب در شخصیت دولتمردان را نمی پذیرند.
استراتژی دفاع از بطحایی باید روی عملکرد و سوابق آموزشی او و راه حل هایی که برای مشکلات موجود دارد متمرکز شود.
برنامه ارائه شده توسط بطحایی هیچ نکته تازه ای ندارد و رونوشت برابر اصل برنامه همه وزرای سابق و اسبق است.
از سویی طرح مباحث شایعه گونه و تخریبی و تاکید مکرر در اثبات اصولگرا بودن بطحایی از سوی مخالفان بطحایی در گروه های تلگرامی نمایندگان را قانع نمی کند و ای بسا آقای بطحایی در روز رأی گیری مجلس از این مسایل به سود خود استفاده کند.
اولا معلوم نیست اصرار روی اصولگرا بودن بطحایی در مجلس به همان نتایجی ختم شود که در یک گروه تلگرامی متشکل از معلمان اصلاح طلب و ناراضی ختم شود.
فراموش نکنید که اکثریت مجلس با اصولگرایان است و فراکسیون امید اگر همه را اصلاح طلب فرض کنیم 100-120 رای دارد. ثانیا اتهام دزدی و اختلاس با انشا نوشتن و داستان پردازی اثبات نمی شود و نیاز به مدرک دارد.
اگر به جای نقد عملکرد آموزشی و پرورشی کاندیدای وزارت، تکیه را بر مسایل سیاسی و خطی و تهمت بگذارند، به نتیجه نمی رسند و به نوعی به گرفتن رای اعتماد بطحایی کمک می کنند.
در اینجا به نمونه ای از نوشته های محمد داوری اشاره می کنم که با شخصیت صبور ، آرام و منطقی او جور در نمی آید. این نوشته شان می دهد که غرق شدن در سیاست چگونه انصاف را موقتا و در یک موضوع خاص از آدم می گیرد.
داوری می نویسد: " یک نفر که خودش را همکار فرهنگی معرفی کرد و نامش را هم گفت که من از بیان نامشان معذورم در یک تماس تلفنی از مخالفت من با آقای بطحایی انتقاد کردند که من با ارایه دلایلی به استناد کارنامه ایشان توضیح دادم که چرا با پیشنهاد آقای بطحایی برای وزارت آموزش و پرورش مخالف هستم و از ایشان هم خواستم دلایل موافقتشان را بفرمایند." داوری می افزاید :" او هم دو دلیل آورد یکی اینکه مدعی شد[که بطحایی] فردی پابرهنه است و مخالف مدارس غیرانتفاعی و حامی مستعضعفان و دیگر اینکه فردی پاک دست است."
به نظر می رسد این شخص یا با آقای داوری شوخی کرده و یا از مخالفان بطحایی بوده که با این گفته ها می خواسته او را تخریب کند. اما داوری قضیه را جدی گرفته و می نویسد : " در مورد پابرهنگی بطحایی من چون از وضعیت و سبک زندگی او اطلاعی نداشتم این ویژگی مورد ادعا را نفی نکردم فقط گفتم اتفاقا آموزش وپرورش به یک پای آهنین نیاز دارد تا در این شرایط پر سنگلاخ بتواند کاری کند لذا وزیر پابرهنه به درد نمی خورد." این قسمت "هجو" شخصیت حقیقی بطحایی است.
در مورد مخالفت بطحایی با "مدارس غیر انتفاعی" ، آقای داوری چیزی نگفته اما معلوم نیست که چگونه متوجه نشده که مخاطب شناختی از آقای بطحایی ندارد و گرنه می دانست که بطحایی نه تنها مخالف مدارس غیر انتفاعی نیست، بلکه طرفدار گسترش این گونه مدارس است.
اما قسمت دوم فرمایش آقای داوری فاجعه است و راه را بر هرگونه شایعه پراکنی و تخریب در مورد هر فردی اعم از مسئول ومدیر و فعال و حتی بنده و آقای داوری باز می کند.
داوری می نویسد : "در مورد پاک دستی او به نقش ایشون پیرامون صندوق ذخیره اشاره کردم که او مدعی شد چیزی ثابت نشده است من هم فقط گفتم در مورد اتهامات مسوولان و فعالان چیزهای اثبات نشده ی زیادی وجود دارد که واقعیت دارد و برخی اتهامات هم ادعا می شود که اثبات شده اما می دانیم که واقعیت ندارد."...
چند بار این جمله راخواندم و روی معنای آن فکر کردم ، برای چسباندن اتهام دزدی به یک شهروند نیاز به "اثبات" نیست، چرا؟ چون "چیزهای اثبات نشده زیادی وجود داردکه واقعیت دارد." ، از طرفی به دزدی های "اثبات شده" هم نمی شود اعتماد کرد ، زیرا "برخی اتهامات هم ادعا می شود که اثبات شده اما می دانیم که واقعیت ندارد."
نظرات بینندگان
این هم دست مریزادی از جانب روحانی به حامیان معلمش!!!
گوارای وجودشان..........
مشکل بودجهداریم
مخصوصا روحیه مدیران و معاونان ستادی رو خوب توصیف کردید.
یک عده کوتوله سیاسی که فقط به دنبال ردای وزارت به هر قیمتی هستند. اینها برای وزارت با هر بادی رقصان میشوند و به هیچ اصول و اعتقادی ایمان ندارند.
ایمان اینها تظاهر و رنگ عوض کردن است. شاید هم تقصیر ندارند. اینها برای رسیدن به این جایگاهشان خدا میداند چقدر دورویی و تظاهر خرج کرده و چقدر همکار و غیر همکار رو به ثمن بخس فروخته اند.
باز هم بدنه باندی و فاسد ستادی. این بدنه بلای جان معلمان و سیستم آموزشی شده. مطمئن هستم اینها یا به دنبال وزیری از جنس خودشان هستند و یا اگر وزیری از بیرون بیاد کاری میکنند که طرف مزه واقعی پشیمانی رو چشیده و به غلط کردن بیافتد.
و آخر کلام اینکه لابی این ستادیها به شدت در میان نمایندگان نفوذ دارند اجازه امدن یک وزیر قوی و تغییرات اساسی رو خواهند گرفت.